گزارش یادمان یاد یاران – گوتنبرگ

یادمان یاد یاران - گوتنبرگ
یادمان یاد یاران - گوتنبرگ

گزارش یادمان یاد یاران – گوتنبرگ

امسال همزمان با روز جهانی نفی اعدام در روز شنبه دهم اکتبر  ۲۰۱۵ ، با مضمون «ازکشتاردهه شصت تا قتل رفیق کارگر کمونیست شاهرخ زمانی درزندان های رژیم اسلامی ایران» بر گزار شد. روزی که با جنایت آفریده شده در ایستگاه مرکزی آنکارا ، صد ها جسد از انفجار دو بمب باقی ماند و بیش از دو برابر بدن های مجروح روانه بیمارستان ها شدند. تو گوئی درآن روز وشب  از در و دیوار سایت های خبری، خون می چکید و بوی گوشت سوخته و دود را حتی از عکس ها هم می توانستی دریابی.

این جنایات به عینه مانند دو کشتار خونین دهه شصت دارد در چشم ، بنیاد گریان زور و زر عادی می شود . رسانه های دولتی در ترکیه ابعاد جنایت را یک سویه نه بعنوان جنایت طیب اردوغان بلکه به نیروهای غیر نسبت دادند. هرچند ابعاد جنایت عادی نیست و اصلا هم عادی نیست ولی سکوت و سکون موجود درآپارات دولت و نه در درون جامعه ، مشحون از ابعاد عظیم این جنایت است !

د رایران اسلامی نیز ، بیست و هفت سال پس از کشتار ۶۷ ، خودکامگان بر سریر قدرت ، هنوز به مادران و پدران ، همسران و فرزندان جانفشانان فرو خفته در خاک خاوران اجازه نمی دهند تا بر سر خاک شان گرد آیند . و این خود همچنان نشان از بیداد و وحشت خودکامگان است . فجایع را هر روز لابه لای اخبار مطبوعات و سایت ها، می توان هنگام صبحانه هم مرور کرد ولی جنایات را نمی توان به امر عادی بدل ساخت .

 برپایی هر یادمانی در هر شهر و کشور در این جای و آنجای جهان ، خود به استواری قامت به خون فتاده گان و فراموش نکردن نام یکایک آنان یاری می رساند . ما به سهم خویش امسال نیز در شهر گوتنبرگ  یاد یکایک آن جان های عاشق را زنده داشتیم و برای نه به فراموشی هر یک آنان ، گرد هم آمدیم .

گزارش زیر بیان این شب فراموش نشدنی است .

کمیته یادمان یاد یاران گوتنبرگ

اکتبر ۲۰۱۵

درشبی فراموش نشدنی، یادمان یاد یاران درکشتار خونین دهه شصت و در گرامی داشت یاد و خاطره رفیق سرخ مان شاهرخ زمانی در دهم اکتبر ۲۰۱۵ سالروز جهانی نفی اعدام، درشهر گوتنبرگ در حالی که سالن با عکس ها و پلاکادرهای چندی توسط فعالان “ کمیته یادمان یاد یاران – گوتنبرگ “ آراسته ومزین شده بود ، گردهم آمدیم !

مجری برنامه رفیق مان نیکی میرزایی شاعروفعال فرهنگی – اجتماعی با قطعه ای موزون از زنده یاد پروانه اسکندری (ضمیمه شماره یک )، و با خوش آمد گویی به حاضرین در سالن ، ازهمه شرکت کنندگان خواست به پا خیزند و به یاد یاران به خون کشیده شده در دهه خونین شصت و به یاد خاطره فراموش نشدنی کارگر سازمانگر کمونیست شاهرخ زمانی یک دقیقه کف بزنند!

ترنم صدای دست ها در سالن نمایشگر به فراموشی نسپردن اغواگری های رژیم دیکتاتوری و ضد انسانی اسلامی در ایران و تجلی روحیه والای انسان های آرمانخواه برخوردار از نمود زندگی یکایک آن جانفشانان برخاک افتاده را با خود داشت.

سپس مجری خانم نیکی میرزایی با اعلان برنامه شب یادمان، ازرفیق امیرجواهری دعوت نمود تا “ پیام کمیته یادمان یاد یاران – گوتنبرگ “ را برای حاضرین قرائت نماید. (ضمیمه شماره دو )، بعد از قرائت پیام کمیته یادمان ،  از رفیق مجتبی دادگر برای ارائه برنامه موسیقی دعوت به عمل آمد.

مجتبی با گیتار خود چند قطعه کلاسیک را که از پیش آماده کرده بود برای جمع حاضر ادا نمود . پایان بخش برنامه مجتبی ارائه ترانه و سرود ساخته خود او بود که باصدایی خوش با حاضران تقسیم نمود.

سخنران اصلی نشست رفیق گلباخ سلیمی در بخش بعدی برنامه با عبارتی کوتاه توسط مجری برنامه بدین شرح به جلسه معرفی شد.

رفیق گلباخ سلیمی فعال سیاسی از قیام بهمن ۵۷ و در فضای کردستان آن روزگاردرگیر سیاست شد…سال ۶۱ که ۱۵سال داشت دستگیر و زندان های گوناگون را گذراند و پس از رهایی از زندان مجددا با کومله ی سازمان کردستانی زحمتکشان در سطح پیشمرگه همکاری و عضویت خود را سال ها پیش برد . شما را با خانم گلباخ سلیمی همراه می نماییم .

گلباخ در صمیمتی کم نظیر و بدون اغراق ، خوشحالی اش را از اینکه برای اولین بار در چنین جمعی صحبت می کند بیان داشت . من در یک خانواده متوسط غیر سیاسی در یکی از شهرهای کردستان ایران (مریوان ) بدنیا آمدم و بزرگ شدم .در خانواده ای زخمی شده از تبعیض ومذهب رشد کردم . من در مقطع قیام نمی فهمیدم که اصلا چرا باید شاه برود . خوبی این رفتن چی است و بدی اش در کجاست سر در نمی آوردم . بعد که قیام شد و نیروهای سیاسی وارد شهر شدند و فعالیت علنی آغاز شد. من هم آرام آرام وارد گود شدم و مخصوصا ضد مذهبی بودنم ، من را به طرف نیروهای چپ کشاند. واقعا هم چیزی نمی دانستم که بگویم مسیر سیاسی را بر پایه تئوری انتخاب کرده باشم . چیزهای عملی که می دیدم  نابرابرهای اجتماعی دربرابرچشم هام ، من را بطرف این نیروها و برنامه های انها کشاند.فعالیت آنچنانی هم نداشتیم . یک هسته مطالعاتی بود و یک خبر نامه که مربوط به کومه له بود وما پخش می کردیم . این فعالیت ها ادامه داشت . هنگامی که جمهوری اسلامی پاکسازی شهر ها و روستا ها را شروع نمود . من را هم دستگیر کردند.ماجرا این گونه بود که یکی از دوستانم را دستگیر می کنند و او هم اسم من را می دهد و بعد هم به نحوی به من خبر می دهد که می خواهند تو را دستگیر کنند . من آن حد بچه بودم که نمی دانستم چکارباید بکنم .تنها چند تا نوار وچند نوشته بود، چند شماره خبرنامه و یک جزوه حزبی که اسمش „مشعل“ بود ، آنها را به یکی از دوست هایم دادم .نمی دانستم که چکار باید بکنم . به خانواده ام نیز خبر ندادم . تا آنشب ریختند تو آن خونه و من را دستگیر کردند. همان شب من را به زیر زمینی کشاندند. زیر زمین وحشتناک پر از آب و گل وغیر قابل زیست سه تا چهار ساعت آنجا بودم و از پله های گوناگون وکریدورهای پیج درپیچ ، بیش از ده بار عبورم دادند که بیشتر بترسانند ،از دوستم که دستگیر کرده بودند در مورد من پرسیدند .بعد سراغ من آمدند و من حرف نزدم . بعد من را به زیر زمین دیگری بردند و به سر تخت انداختند و زدند . من زیاد نمی خواهم از آنچه که بر سرم آمده سخن بگویم .

گلباخ از تعدد زندان های خود در کردستان ( مریوان – سنندج )، قزل حصار ، ارومیه و بعد اوین طی سال های زندان خود یادکرد. آنگاه آنچه را که برسرش آمده بود با حجبی ویژه و زبانی کشدار که همه ی گونه اش قرمز شده بود که من کاره ای نبودم ولی فقط  می خواهم بگویم: که برتن من دختر آن سال ها ، ۹۰۰ ضربه شلاق وارد ساختند و من کوتاه نیامدم.

توگویی سکوت فضای سالن ، معنای ۹۰۰ ضربه شلاق برتن دختر جوان گلباخ ، دختر جوان آن سال ها در این لحظه حس کرده بود و برای لحظاتی همه نفس ها درسینه هاحبس شده بود. او از زندان قزل حصار و نقش زندانیان تواب شده که دنائت و پستی بازجویان و شکنجه گران وحکومت گران را معنی می بخشید ، انچنان تصویری گویا و بکر با نمای آنچه را که از سیمای دختر توابی که ساعت ها روبرویش می نشست و برچهره گلباخ خیره می شد و نگاهش می کرد بیان داشت. گلباخ ادامه داد ، یکبار از او پرسیدم : چرا این حد به من نگاه می کنی و خیره می مانی …؟ بیان این پرسش کوتاه و پاسخی را که از زبان آن دختر برای حاضران در سالن واگویا کرد، چنان صحنه نمایشی ویرانگری را با خود داشت که گلباخ برای چند لحظه با بغضی فروخفته در گلوبا صدایی خفیف از زیان آن دختر گفت: از خودم خجالت می کشم که تواب شدم و گلوله خلاص به برادر خودم زدم با نگاهم به تو ، به ایستادگی و جسارتت ، حسرت می برم که اینگونه در برابر اینها می ایستی و عقب نمی نشینی … گلباخ برای لحظه ای از سخن گفتن باز ماند. همه حاضرین خشم درون و نه بفراموشی سپردن ابعاد این جنایات را بر سینه هایشان جا دادند . گلباخ اینبار باز جمعیت سالن را با خود همراه گرداند و از بازگشت به زندان کردستان دیگر باره شرح ماجرا نمود.

گلاخ بعد از پنج سال زندان ، بدون دادن برگه ای به دست حکام شرع بیدادگاههای رژیم . در میان نگرانی اعضاء خانواده از زندان آزاد گشت و بعد ازمدتی دیگر بار به جرگه پیشمرگه های کومه له به فعالیت پرداخت.

گلباخ ادامه داد که : من طی این مدت از مسیرهای گوناگون سیاسی گذشتم . از کومه له با حزب کمونیست کارگری همراه شدم . در انشعاب دوره گذشته ، با حکمتیست ها همراه گشتم و بعد از انشعاب دوره اخیر ، از حکمتیست ها نیز به نوعی دراعتراض به این جدایی ها فعالیت سازمانی را خودم را قطع کردم و الان هم بعنوان چپ مستقل در خدمت شما هستم.

جمعیت سالن با کف زدن های ممتد از سخنران استقبال کردند. در ادامه برنامه رفیق فرخ قهرمانی پیام نهاد های همبستگی باجنبش کارگری ایران- خارج از کشوربه یادمان یاد یاران در شهر گوتنبرگ را قرائت نمود.( ضمیمه شماره سه )

پایان بخش برنامه ارائه موسیقی دوست هنرمند ما فریبرز کرمی با سه تا رو آواز وبه همراهی آقایان شاپور نیاکان تنبک وعلی فدوی کمانچه، شوری ویژه به جمع بخشید و سالن بیش از نیم ساعت با ترانه سرود های فارسی و کردی همراه شد. و بدین ترتیب یادمان یاد یاران و گرامی داشت خاطره فراموش نشدنی رفیق کارگرمان شاهرخ زمانی با واگذاری شاخه های گل به سخنران و هنرمندان ما ، در شبی فراموش نشدنی به پایان برده شد.

 ضمیمه ها

شماره یک

به یارب یاربِ شب زنده داران

به امیدِ دل امیدواران

به پیشانی پاکِ صبحگاهان

به اندوه سرشک بی پناهان

به فریاد شکسته در گلوها

به نقش مانده در دل آرزوها

به ابر آسمانها   موج دریا

به شور عاشقی ها شوق فردا

به معبد های گرد آلوده ی مهر

به چشم بی فروع و زردی چهر

به اشک مادران داغدیده

به گل های خزان نا دیده چیده

به راه دوستان هستیم هستیم

که نامردیم اگر پیمان گسستیم

در این ویرانه آبادِ غم آور

که جغدِ شوم هر دم می زند پر

پلیدان جای نیکان بر نشسته

دلیران دستها در بند بسته

رهی در پیش ما گسترده دیروز

که راهِ بازگشتش نیست امروز

رهی با داغِ خون و ناله ی سرو

رهی رنگین به خون پاکِ هر مرد

درین ره گر هزار از ما بمیرد

اگر از سینه هامان خون بریزد

مزار دوستان با خون بشوییم

سرود زندگی از نو بگوییم

به راه دوستان هستیم هستیم

که نامردیم اگر پیمان گسستیم

❊زنده یاد پروانه اسکندری❊

شماره دو

پیام کمیته یادمان یاد یاران – گوتنبرگ

دوستان ، یاران ، رفقای حاضر در یادمان یاد یاران گوتنبرگ

با یاد همه جان های عاشق زندگی و با یاد همه آنهایی که با نه خونین خود ایستاده اند و سر بردارشدند . ازجانفشانان کشتاردهه شصت تا جانباختن خاموش رفیق سرخ مان کارگر کمونیست شاهرخ زمانی !!

خانم ها و اقایان!

امروز ۲۷ سال از کشتار تابستان ۱۳۶۷ و ۳۴ سال از کشتارخونین ۱۳۶۰می گذرد . اگر در نگاه اول از ما بپرسید: چرا بعد از ۳۴ سال یادمان خود را ازکشتاردهه شصت تا قتل رفیق کارگر کمونیست شاهرخ زمانی درزندان های رژیم اسلامی ایران ، نام گذاری کرده ایم؟ پاسخ مان با نگاه شما گره می خورد ، چنانچه دراین روزهای داغ و درفش که  داس مرگ برسرفرزندان جامعه ما چون صاعقه فرود می آید ، چنین پیوندی را بر قرارنمی کردیم ، توگویی ستم رواشده به رفیق مان شاهرخ زمانی کارگر سازمانگر سوسیالیست رادر تب و تاب برپایی یادمان یاد یاران، ازخاطر زدوده ایم.

آنگاه که آمران و عاملان این همه کشتار ها یگانه اند . آنگاه که اسباب کشتار و نوعیت این همه جنایات، به شیوه یکسان و باصدای خاموش صورت می گیرد و گمان می برند که ردی از خود بجای نمی گذارند، بر ماست که داغ چنین جنایت خونباری را پرچم راه خود قراردهیم و از پای ننشینیم .

به یاد بیاوریم که خمینی ، آن امام مرگ  چگونه فرمان کشتار داد و خامنه ای این جانشین خلف او  در سخنانش چگونه از نفوذ دوباره ی مارکسیسم در دانشگاه های ایران ابراز نگرانی کرد و مارکسیست ها را به گرفتن پول از آمریکا متهم کرد. همه قرائن نشان می دهد که شعار مبارزه با „نفوذ دشمن“ در سخنرانی های اخیر علی خامنه ای، اسم رمز موج جدید سرکوب باشد که اکنون نشانه های آن را به خوبی مشاهده  می کنیم.

قتل رفیق کارگرمان شاهرخ زمانی، حلقه ای از زنجیرۀ موج بلند سرکوبی است که با اشاره مستقیم رهبر به راه افتاده و مسئولان رژیم هم در صدد توجیه آن برآمده اند، تا جائی  که محسنی‌اژه‌ای وزیراطلاعات اسبق و سخنگوی دستگاه قضایی امروز در نشست خبری  در باره  قتل خاموش شاهرخ زمانی  می گوید : مگر در زندان کسی نمی تواند سکته کند وادعا میکند که چگونگی علت این بقول آنان سکته در دست بررسی است

 ما برپا دارندگان این یادمان درروز دهم اکتبر روز جهانی نفی اعدام اعلام می داریم : تا زمانی که حاکمیت اسلامی و سران قداره بند آن بر حیات جامعه ما فرمان می رانند ، قتل خاموش شاهرخ زمانی تمام ماجرا نیست و این سری قتل ها همچنان در گذر زمان ادامه خواهد داشت.

بیگمان همه شما از“ لعنت آباد“ ها چیزی شنیده اید ؟ آنها آثار یک جنایت جمعی هستند که برای همیشه مهر شرمندگی و سرافکندگی را بر پیشانی کشورما زده اند . هر „لعنت آباد“ ی محل دفن قربانیان اعدام ها و کشتار های خونین دهه سیاه شصت اند که خانواده ها و رفقایشان آنجا را گلزار عزیزانشان می گویند و مرکزی ترین آن خاوران تهران است. از آنروزتا به امروز ۲۷ سال از کشتار تابستان ۱۳۶۷ و ۳۴ سال از کشتار ۱۳۶۰می گذرد .

در تمامی سال های سیاه حکومت اسلامی یعنی از فردای قیام بهمن ۵۷ تا به امروز،  کشتار دهه شصت یکی از بزرگترین نسل کشی های عقیدتی تاریخ معاصر در کشور ما ایران است. نباید فراموش کنیم که بسیاری از مدعیان امروزی آزادی، چه در حصر و چه در زندان و چه در مصاحبه ها ی تلویزیون بی بی سی و دیگر رسانه ها به تاریخ ما عذرخواهی بزرگی بدهکارند .هر چند جانفشانان  آن جنایات فراموش نشدنی خود در میان ما نیستند تا از ابعاد آن جنایات پرده بردارند . اما معدود کسانی که از فاجعه کشتار آن دهه جان سالم بدر بردند، امروز به عنوان شاهدان آن جنایات می توانند بی پرده ، شرمساری آمران و عاملان آن جنایات را برملا نمایند.

امروز در ایران کمتر کسی در حاکمیت را می توان یافت که دستا نش در این جنایات آلوده نبوده باشد و یارای مقاومت زیربار فشار شرمساری آن حماقت تاریخی را داشته باشد اما همه آن جنایتکاران تصمیم واحد گرفته اند که قرص فراموشی خورند و مردم را نیز با فراموشی خود نسبت به آن همه کشتار بجا مانده در خاوران های پرشمار ایران ، به فراموشی و بخشش در قبال آن جنایات سوق دهند.

حکم دیروز خمینی برای قتل عام کشتار سال ۶۷ و اشدا من الکفار او ، و سخن خامنه ای با اسم رمز نفوذ دوباره مارکسیسم در جامعه ، خود نشان از خفه کردن هر صدای مخالفی را ندا می دهد. اخیرآ مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری دولت حسن روحانی و یکی از سه عضو گروه مرگ در قتل عام تابستان۱۳۶۷ ، پس از سال ها سکوت در باره این اعدام های ددمنشانه لب گشوده و گفته است: «… اگرجدیت نیروهای انقلابی در آن زمان نبود، نمی‌توانستیم مقابل ضدانقلاب گروهک‌ها و منافقین بایستیم….» گو اینکه نسل کشی سال 67 خود پس از پایان جنگ و در حقیقت در دوران صلح صورت گرفت

 ما می گوییم ؛ اگر قتل عام زندانیان سیاسی به شرایط جنگی نسبت داده می شود، قتل های زنجیره ای با هدف جلوگیری ازپیشروی مردم. اعدام ها و کشتار در زندان و به حصر کشیدن رهبران سیاسی، پس از مبارزات ضد  استبدادی تابستان و پائیز ۱۳۸۸ هم ، مبارزه با „فتنه“ قلمداد  می گردد و قتل کمونیست شناخته شده جنبش کارگری ما شاهرخ زمانی نیز سکته قلبی اعلام می گردد.

در حالیکه نیک می دانیم عمله مرگ آفرین ، رفیق کمونیست شاهرخ زمانی را هم مثل ده ها زندانی دیگر که به بهانه های گوناگون کشته اند، به قتل رساندند. از سعیدی سیرجانی گرفته تا خیل عظیمی از جانبداران  آزادی عقیده و بیان؛ همانند زهرا کاظمی، اکبر محمدی،  محمد کامرانی، هدی صابر، ستار بهشتی ، افشین اسانلو  و بسیارانی دیگر را. شاهرخ  خود در یکی از پیام های بیشمارش، قصد امنیت چی ها برای کشتنش را  نوشته و از دوستانش در خواست کرده بود در صورت مرگش به اشتراک گذاشته شود. شاهرخ به صراحت یاد آور شده بود که اداره اطلاعات به دنبال ایجاد پاپوش برای قتل و یا سربه نیست کردن او با انواع و اقسام بهانه ها می باشد . او از جمله نمونه مهندس امانی، مبارزی که توسط مامورین از طریق فرار ساختگی از بین برده شد، را مثال زده و هشدارداده بود که مسئولیت مرگ او به هر دلیل متوجه مسئولین زندان است با توجه به این هشدارها ، جای تردیدی باقی نمی ماند که برای قتل او نقشه کشیده بودند و به خودش هم اعلام کرده بودند. شاهرخ را به خاطر نفوذ کلام اش ، به خاطر قدرت بسیج و سازمانگری اش ، بخاطر قدرت پیوند عمیقی که او در زندان با نحله های فکری گوناگون بوجود آورده و گذران زندان را برای زندانبانان سخت ساخته بود ؛ از پای در آوردند.

ما امروز در اینجا جمع شده ایم تا یاد یکایک آن جان ها ی آرمانخواه و عاشق زندگی را پاس بداریم . آزادگی آنان را بر زبان رانیم . فریاد بر آوریم فراموشتان نخواهیم کرد و آمران و عاملان این کشتار را نخواهیم بخشید .

برآنیم داغ شرم کشتارهای دهه ۶۰ و بطور ویژه کشتار سازمان یافته سال ۱۳۶۷ و قتل رفیق سرخ مان شاهرخ زمانی بر پیشانی ایران و همه حاکمین آن نشسته است .

یاد عزیز یکایک آن جانفشانان راه آزادی را پاس می داریم و با صدای بلند اعلام می داریم؛ به امید روزی می مانیم که مادران سیاهپوش ، داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و با د از سجاده ها سر برگیرند تا در فردای سرنگونی این رژیم جنایتکار عاملان و آمران این کشتار ها پاسخگوی این جنایات به مردم ایران باشند

اکتبر ۲۰۱۵

شماره سه

پیام نهاد های همبستگی

به یادمان یاد یاران – گوتنبرگ  در روز شنبه دهم اکتبر ۲۰۱۵ ، روز جهانی نفی اعدام

به حاضرین در یادمان امروزگوتنبرگ دررابطه با یادواره گرامی داشت خاطره همه زنان و مردان آرمانخواه و مبارزه درسلسله کشتار دهه شصت تا گرامیداشت خاطره رفیق کارگر کمونیست شاهرخ زمانی در زندان های رِژیم اسلامی ایران

خانم ها ، آقایان

باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد  که مادران سیاه پوش داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد هنوزازسجاده ها  سربرنگرفته اند … احمدشاملو

رژیم جمهوری اسلامی ایران از فردای روی کار آمدن خود تا به امرور با فرامین تهاجم به زنان در۸ مارس، پس ازاولین سال به قدرت رسیدن خمینی، تهاجم به تجمع کارگران درروزاول ماه مه، روزجهانی کارگردرهمان سال، فرمان حمله به کردستان در بیست و هشت مرداد وتهاجم به ترکمن صحرا وصیادان انزلی، اعراب جنوب ایران با فرماندهی دریا سالاراحمد مدنی ، فرمانده نیروی دریایی و اولین وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران در دولت مهدی بازرگان ،نشستن گلوله مزدورانش برسینه ی کارگران، سپس فرمان تهاجم به دانشگاههای سراسرکشوربا عنوان سیاه (انقلاب فرهنگی) با براه انداختن سپاه سرکوبگر (حزب الله) تهاجم همه جانبه ای رابرصحنه تمامیت جامعه ما حاکم نمودند تا بتوانند برحکومت سیاه خویش طی جنایات سی و هفت ساله شان ادامه دهند.  این همه جنایات صورت گرفته زمینه ساز، فرمان کشتاربزرگ دوتابستان خونین وخاصه فاجعه تابستان خونین شصت هفت ، بعد از پایان جنگ هشت ساله و سر کشیدن ناگزیر :“جام زهر“ توسط خمینی بوده است.

کشتارهای سال های نخستین دهه ۶۰و قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان۶۷ در زندان های سراسر کشورو ایجاد خاوران های بیشمار در پهنه  درجغرافیان ایران ،از هولناک ترین جنا یات رژیم جمهوری اسلامی می باشند که بی شک ازمصادیق „جنایت علیه انسانیت“ اند. بعبارتی کشتاربزرگ دوتابستان خونین وخاصه فاجعه تابستان خونین شصت هفت، برای نسل ما تردیدی باقی نمی گذارد که فتوای تابستان آن سال، خمینی امام مرگ، به عنوان یکی از خونبارترین، هولناک ترین وشرم آورترین فرامین تاریخی است که، برای کشتارزندانیان عقیدتی وسیاسی، ازادیخواهان وفرزندان آرمانخواه کشورصادرشده بود.

همه ما تا به امروز شاهدیم ومی بینیم که باسپری شدن این همه سال ها، سرکوب بی رحمانهء  دگر اندیشان و مخالفین سیاسی نظام همچنان ادامه دارد و دادخواهی یکایک شما شاهدان این کشتار ها در کنار خانواده های جانفشانان برای شناسایی عاملان جنایت بارآن همه کشتارها تا به امروز بی پاسخ مانده است . بی تردید تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی درحاکمیت است، کشتار، جنایت، زندان و شکنجه ، تبعید هم ادامه خواهد داشت.

اما سرکوب های وحشیانه که با روی کار آمدن دولت های مختلف در ایران همچنان ادامه می یابد ، مانع از این نمی شود که ما برتلاش های خود، درهماهنگی وهمگامی با دیگر افراد، نهادها و کانونها، در افشای جنا یات دیروز و امروز رژیم جمهوری اسلامی بیفزائیم و این رژیم ضد انسان را هرچه بیشتر در سراسر جهان منزوی کنیم.

ما نهاد های همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور، به همراه یاران ما در جای جای جهان ،هم چون سالهاي پيشين، اميد وارهستیم که ایستادگی، مقاومت یکایک شما خانواده های جانفشان ، قدم مهم ديگری براي نزديکی وهم فکری فعالين و کوشندگان راه آزادی و سوسياليسم باشد. کوشندگانی که همواره مدافع پيگير آزادی تمامی زندانيان سياسی و خواهان سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی و محاکمه سران آن بوده اند.

ما براین باوریم؛ بازگویی وآگاهی بخشی، ومستند سازی جنایات و کشتارهای وسيع جمهوری اسلامی ازآغاز به قدرت رسيدنش تا به اکنون ، به ويژه کشتارسراسری زندانيان سياسی دهه شصت خاصه تابستان۱۳۶۷وهمه ابعاد آن جنایات بیشماراز جمله قتل رفیق مان شاهرخ زمانی همه و همه که تا به امروزبرنسل ما وجوانان کشورما رفته است، پایه یگانه اقدام ارزنده ای می تواند باشد که توسط یکایک شما تجمع کننده گان دراین گرد هم آیی ، در کنار مادران ، پدران ، همسران و فرزندان یکایک آن جانباختگان راه آزادی، درکنار شاهدان رها شده وتبعیدی ازآن دوکشتار، درسلسله برنامه های کشتارزندانیان سیاسی طی هر سال به بارمی نشیند.

کارگر زندانی، زندانی سیاسی بی قید و شرط آزاد باید گردد!

زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم

      سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی

سپتامبر ۲۰۱۵

نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج ازکشور

nhkommittehamahangi@gmail.com

http://nahadha.blogspot.com/