مادر، سروده داریوش سلحشور

مادرستار بهشتی
مادرستار بهشتی


(به „گوهرعشقی“ که همچون „گل اندام“ دوستش میدارم) 
دُردانه گوهری
برآمده از موجِ مادرانِ پرچمدار،
قهرآلوده ازکدورت تاریکی و رنج
به فریادی نشست، 
از عمق یگانگی. 
و زیبا سرودی را نغمه آغازنمود: 
سرایشی به پاس ماندگاری „جان“ 
تا مرگ جلاد، 
برآستان 
رزم بی بدیل انسان.
به انتظاری دندان نگزید،
وآسمان را به انتقام نخواند،
تا که آواز آزادی خنجری گردد 
به سینه ی جلاد.
به بیداد قدرت شلیکی را به نشانه نشست: 
از کمانِ خمیده ی قامت اش، 
وتیرهایی :
به بلندای عشق، 
هم بدانگونه که او می سُرایدش: 
„ستار“.
هیاهوی زمانه را
پروایش نبود.
دردانه عاشقی که به یکی نام جهان را وا نهاد. 
سرایشی را به ساز نشست
درنابودی جلادان 
هم از اینگونه عاشقانه، 
در آستان آزادی.

داریوش سلحشور –تورنتو
٢۰آبان ماه ١٣٩٤