گفتگوی امیر جواهری با هاتف سلطانی – حمید نوذری – فرشید فریدونی – میلا مسافر – فرخ قهرمانی – عصمت طالبی – هژیر پلاسچی

تظاهرات در برابر سفارت جمهوری اسلامی برلین در اعتراض به قتل شاهرخ_زمانی در زندان
تظاهرات در برابر سفارت جمهوری اسلامی برلین در اعتراض به قتل شاهرخ_زمانی در زندان

گزارش تظاهرات در برابر سفارت جمهوری اسلامی برلین در اعتراض به قتل شاهرخ_زمانی در زندان
به دعوت فعالان جوان ساکن برلین با عنوان « ریشه های خیابانی – برلین »

 

گفتگوی امیر جواهری با هاتف سلطانی – حمید نوذری – فرشید فریدونی – میلا مسافر – فرخ قهرمانی – عصمت طالبی – هژیر پلاسچی

گزارش
امیر جواهری – برلین
===========
دیروز چهارشنبه شانزدهم سپتامبر برابر 25 شهریور با فراخوان نیروی جوان موسوم به « ریشه های خیابانی – برلین » ، تجمع اعتراضی سازمانیافته ای در برابر لانه جاسوسی و تروریستی (سفارت) جمهوری اسلامی ایران – برلین ، شکل گرفت .
به گمانم جوانان برلین خال زدند و با این فراخوان که به مثابه گروه ناشناخته ای برای پلیس بود ، آنچنان نیروی ضد شورشی را بسیج کرده بودند که در برابر هر کدام مان دو پلیس در آن منطقه و کوچه و پس کوچه هایش کار گذاشته بودند .
« ریشه های خیابانی – برلین » بر آمده از جنبش توامان خیابانی 18 تیر دانشگاه های ایران – جنبش ضد استبدادی مردم ایران در خرداد 88 است و آن سطح از جوانا ن عاصی و رانده شده از جامعه ما اند که امروز برای ادامه تحصیل ، مبارزه ، مقاومت در برلین و هر کجای جهان پهناور در زندگی تبعید مان دیده می شوند که با جسارت به موقع خود ، این همه پلیس را به گیج سری کشاندند که اینها دیگر کیستند؟ ریشه های خیابانی ؟
پیکره توامان نسل ما و این جوانان که طی روزهای اخیر در «ششمین گرد هم آیی یادمان یاد یاران ما در برلین» ، بهم آمد ، به آنچنان نیروی بدل شد که توانست با فوریت و ابتکار سازماندهی اعتراض خیابانی ، بخش زیادی از جنبش آزادی خواهی را در برابر سفارت ننگین اسلامی به خط کند . یک پارچه شعار دهیم
راه شاهرخ ؛ راه ماست
شاهرخ ؛ معلم ما است
مرگ بر دیکتاتور
آری یک قتل بود !

جالب است که رئیس پلیس تیم محافظ سفارت تا بیش از نیم ساعت از شروع تظاهرات اعتراضی ما ، مانع از گشودن شعار متن فارسی « مرگ بر جمهوری ننگین و تروریستی اسلامی » شد . تا مترجم رسمی فارسی زبانش که در عکس دیده می ش.د از راه رسید و بعد از ترجمه آن ، اجازه ه بازکردن باندرول ما را دادند . جمعیت حاضر در برابر لانه جاسوسی رژیم اسلامی یکپارچه شعار می دادند: « ننگ بر این حکومت اسلامی » ، « راه شاهرخ، راه ماست ، شاهرخ ، معلم ما است » ، جالب این بود که پیرمرد مترج می پرسید که چه اتفاق افتاده است . به او یاد آور شدم که صاحبان همین سفارت خانه در ایران رفیق مان شاهرخ زمانی را کشتند و ما امروز به اعتراض اینجا جمع شده ایم .
می پرسید پلیس از ما سئوال کرد که ریشه های خیابانی چیست ؟
گفتم همین جوانان اند که اراده کنند خیابان های برلین را می توانند به اشغال خود در آورند . بیچاره ترس برش داشه بود … عکس های زیر گوشه ای از بر آمد حرکت دیروز ما را در برابر سفارت نشان می دهد  .

تظاهرات در برابر سفارت جمهوری اسلامی برلین در اعتراض به قتل شاهرخ_زمانی در زندان

تظاهرات در برابر سفارت جمهوری اسلامی برلین در اعتراض به قتل شاهرخ_زمانی در زندان

تظاهرات در برابر سفارت جمهوری اسلامی برلین در اعتراض به قتل شاهرخ_زمانی در زندان

تظاهرات در برابر سفارت جمهوری اسلامی برلین در اعتراض به قتل شاهرخ_زمانی در زندان

===================

اطلاعیه
تجمع برای اعتراض به قتل شاهرخ زمانی در زندان
یک بار دیگر یکی از نمایندگان حقیقی‌ترین صدای موجود این روزها، صدای راستین طبقه‌ی کارگر ایران را خاموش کرده‌اند. شاهرخ زمانی را کشتند تا چنان که او در یکی از نامه‌هایش نوشته بود: «مردم را از نمایندگان واقعی خود در رسیدن به اهداف خود محروم» کنند. می‌خواستیم که در مراسم خاکسپاری شاهرخ زمانی در کنار خانواده و رفقایش باشیم. اینک که نمی‌تواند چنین باشد مشت‌هایمان را گره می‌کنیم و با خشم در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین سوگوار و معترض می‌ایستیم.
ریشه‌های خیابانی _ برلین
زمان: چهارشنبه ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵. ساعت ۱۵
مکان: مقابل سفارت جمهوری اسلامی
Podbielskiallee 67, 14195 Berlin
ما بمثابه بخشی از فعالان کانون همبستگی با کارگران ایران – گوتنبرگ ، که برای شرکت در ششمین گرد هم آیی سراسری در باره زندانیان سیاسی در ایران – برلین ، در حال حاضر در برلین بسر می بریم ، از این اقدام رفقای ما در برلین ، قویا حمایت و در آن شرکت خواهیم داشت .
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
متن زیر قسمتی از یکی از بیانیه های شاهرخ زمانی می باشد که از دوستانش در خواست کرده بود در صورت مرگش به اشتراک گذاشته شود:
“ در پایان قابل تذکر میباشد که در اداره اطلاعات بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم تهدید به مرگ شده ام از جمله مسمومیت٬ قرار دادن در کنار افراد عادی مبتلا به ایدز، وادار کردن افراد نامتعادل روانی٬ جانی و خطرناک به درگیری با من، قرار دادن افراد اطلاعاتی در پوشش زندانی در کنار من که مرا تشویق به فرار میکردند تا حین فرار با تیر کشته شوم که با شناسایی و افشای این افراد از آنها دور شده ام. مامورین مردمی و خوب زندان چندین بار در زندان در این مورد به من تذکر داده اند که با توجه به نمونه مهندس امانی، مبارزی که توسط مامورین از طریق فرار ساختگی از بین برده شد، مواظب خودم باشم. در مورد هرگونه عواقب از این قبیل من به همه هشدار .میدهم. مرگ من در زندان بهر دلیل متوجه مسئولین می باشد.”



 

 

 

رفیق مان، شاهرخ را چرا کشتند؟

ارژنگ بامشاد 

کاشفان چشمه

 کاشفان فروتن شوکران

 جويندگان شادی

 در مجری آتشفشان ها

 شعبده بازان لبخند

 در شبکلاه درد

 با جا پائی ژرف تر از شادی

 در گذرگاه پرندگان.

 در برابر تندر می ايستند

 خانه را روشن می کنند،

 و می ميرند.

 (احمد شاملو)

  

خبر کوتاه بود. رفیق مان شاهرخ زمانی را هم کشتند. او را هم مثل ده ها زندانی دیگر که به بهانه های گوناگون کشته اند، کشتند. از سعیدی سیرجانی گرفته تا خیل عظیمی از شهدای آزادی عقیده و بیان؛ زهرا بنی یعقوب، زهرا کاظمی، اکبر محمدی، ابراهیم لطف اللهی، امید رضا صیافی، امیر جوادی فر، محمد کامرانی، علیرضا داوودی، حسن ناهید، هدی صابر،  محسن دکمه چی، افشین اسانلو   و بسیارانی دیگر را. او خود در یکی از پیام های بیشمارش قصد امنیت چی ها برای کشتنش را  نوشته و از دوستانش در خواست کرده بود در صورت مرگش به اشتراک گذاشته شود:“ در پایان قابل تذکر میباشد که در اداره اطلاعات بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم تهدید به مرگ شده ام از جمله مسمومیت٬ قرار دادن در کنار افراد عادی مبتلا به ایدز، وادار کردن افراد نامتعادل روانی٬ جانی و خطرناک به درگیری با من، قرار دادن افراد اطلاعاتی در پوشش زندانی در کنار من که مرا تشویق به فرار می کردند تا حین فرار با تیر کشته شوم که با شناسایی و افشای این افراد از آنها دور شده ام. مامورین مردمی و خوب زندان چندین بار در زندان در این مورد به من تذکر داده اند که با توجه به نمونه مهندس امانی، مبارزی که توسط مامورین از طریق فرار ساختگی از بین برده شد، مواظب خودم باشم. در مورد هرگونه عواقب از این قبیل، من به همه هشدار می دهم. مرگ من در زندان بهر دلیل متوجه مسئولین می باشد.“ با توجه به این نوشته  جای تردیدی باقی نمی ماند که برای قتل او نقشه کشیده بودند و به خودش هم اعلام کرده بودند. اما چرا؟

 

سیاست سرکوبگرانه جمهوری اسلامی از همان آغاز، تلاش برای به شکستن انقلاب مردم و در هم شکستن مقاومت توده ای و سازمانیافته و بالاخره  بی سر کردن جنبش بود. کادرکشی؛ از بین بردن رهبران عملی و طبیعی و بی سر کردن سازمان های سیاسی و توده ای، یکی از اصلی ترین سیاست های جنایتکارانه جمهوری اسلامی بوده و هست. کشتار رهبران و کادرهای سازمان های سیاسی سراسری و ملی در تمامی دهۀ شصت؛ قتل عام چندین هزار زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷؛ قتل های رذیلانه زنجیره ای که  داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، پیروز دوانی، دکتر کاظم سامی، ابراهیم زالزاده، حمید حاجی زاده، مجید شریف و ۴۵ فعال سیاسی و فرهنگی دیگر به کام مرگ کشاند؛ و ترورهای جنایت کارانه در خارج از کشور که به قتل شاپور بختیار، عبدالرحمن قاسملو، سعید شرفکندی، غلام کشاورز، فریدون فرخزاد و نزدیک به ۲۰۰ نفر دیگر از کادرهای سازمانی های سیاسی گوناگون و رهبران احزاب و گروه ها منجر شد، در چهارچوب این سیاست دنبال شده است. آنها برای توجیه مزدورانشان در اجرای  این اقدامات جنایتکارانه  عمومآ به این آیه متوسل می شوند که :

(انَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ).

[سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين خواری آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. « سوره مائده آیه ۳۳»]

 

اجرای این سیاست ددمنشانه در مقاطع گوناگون با شرایط زمانی  هر مقطع  توجیه می شود. اخیرآ مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری دولت حسن روحانی و یکی از سه عضو گروه مرگ در قتل عام تابستان ۱۳۶۷، پس از سال ها سکوت در باره این اعدام های ددمنشانه گفته است: «ما از ابتدای انقلاب و در طول سال‌های جنگ تحمیلی با ضدانقلاب و نیروهایی روبه‌رو بودیم که قصد سرنگونی انقلاب با هدف جدایی‌طلبی داشتند و از هیچ جنایتی هم فروگذاری نمی‌کردند. به هر حال اگر جدیت نیروهای انقلابی در آن زمان نبود نمی‌توانستیم مقابل ضدانقلاب گروهک‌ها و منافقین بایستیم. تا وقتی انسان در شرایط جنگ قرار نگیرد، نمی‌تواند در خصوص حوادث آن سال‌ها به درستی قضاوت کند. باید واقعیت‌های جنگ را درک کنیم.». اگر قتل عام زندانیان سیاسی به شرایط جنگی نسبت داده می شود، قتل های زنجیره ای با هدف جلوگیری از „انقلاب مخملی“ توجیه می گردد. اعدام ها و کشتار در زندان و به حصر کشیدن رهبران سیاسی، پس از مبارزات ضد  استبدادی تابستان و پائیز ۱۳۸۸ هم ، مبارزه با „فتنه“ قلمداد  می کنند.

 

اما اکنون در چه شرایطی قرار داریم؟ سکانداران حاکمیت اسلامی در جنگ هسته ای شکست سختی خورده اند. تمام پروژه ی هسته ای حاکمیت اسلامی که صدها  میلیارد دلار پول این مملکت را بلعید  و سال ها سخت ترین و مصیبت بارترین شرایط را با شعار پوچ و بی محتوای « انرژی هسته ای حق مسلم ماست» بر مردم تحمیل کرد، به یکباره منجمد شد تا جائی که رهبر رژیم توان قانع کردن جیره خواران بسیج شده اش را نیز ندارد. شکست رهبر رژیم در پروژه هسته ای و سیاست منطقه ای مکمل آن بر ویرانه ای به نام اقتصاد و محیط زیست، سلطان را لخت و عور به مردم نشان داده است. این وضعیت باعث „غضب سلطان“ شده است. در چنین شرایطی که سیاست های  عصر سلطان صاحب قران بر متن سیاست های هار نئولیبرالی چپاولگر، کشور را به ویرانه های وحشتناک  تبدیل کرده است، و دامنۀ دزدی های و غارتگری های مقامات حکومتی، آنها را در میان مردم رسوا ساخته است،  زمینه رشد جنبش های اجتماعی و از جمله جنبش طبقه کارگر  آشکارا تقویت کرده است. بی جهت نیست که „مهرنامه“ ها و „اندیشه نو“ ها مدام از خطر چپ دم می زنند تا جائی که وقیحانه، دستان رفیق شهید بیژن جزنی را تا آرنج در خون بر پشت جلدشان می نشانند و مردم را  از شبح مارکس می ترسانند. آنها از توده زحمتکشان، از غولی که در  پائین خفته است،  به وحشت افتاده اند. آنها وقتی که معلمان سراسر کشور، در چهار حرکت سراسری، حقوق و خواست های بر حق شان را درخواست می کنند، شبح این غول خفته را می بینند و به وحشت می افتند. از این روست که باید این جنبش بی „سر“ شود. دستگیری های گسترده فعالان صنفی معلمان و دیگر فعالان کارگری و بریدن حکم ۹ سال زندان برای محمود صالحی در چنین فضائی قابل توجیه است. قتل جنایت کارانه شاهرخ زمانی، بر این بستر رخ می دهد. واکنش گسترده نسبت به این جنایت هولناک و حضور صدها نفر در مراسم خاکسپاری پیکر  رفیق شاهرخ زمانی، نشان داد که تا چه اندازه در قلب فعالان کارگری، کنشکران اجتماعی، دانشجویان آزاده و مبارزان سازمان های سیاسی جای گرفته بود و  به یکی از رهبران طبیعی و جسور جنبش کارگری و کمونیستی کشورمان تبدیل شده بود. این را گزمه های سلطان دریافته بودند و از این رو،  او را در اسارت به شهادت رساندند. آنها با این جنایت، می خواهند به همه فعالان کارگری و چپ و همه کنشگران اجتماعی هشدار بدهند. اما جنبش انقلابی توده های اعماق که غسل تعمید خون دیده است،  از پیشروی باز نخواهد ایستاد. پرچمی که از دست شاهرخ شهید بر زمین افتاده است، بی گمان با  دست دلاوران بیشماری به اهتراز درخواهد آمد .

چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ برابر با ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵