روز آید به همین نزدیکی، داریوش کایدپور

رفیق جانفشان داریوش کاید پور
رفیق جانفشان داریوش کاید پور

شب چه تاریک و عبوس است
عبوس!
و ندارد به نقش هیچ شکاف
تا بتابد بدرونش نوری !
مرده هر حرکت در سنگینی اش!
ندرخشد به دلش هیچ اخگر !
نه ستاره! نه پیامی !
!همه جایش خاموش !
رنگ هر چیز در آن تار و سیاه!
«تیرگی کرده تراوش همه جا
تا ابد نیز نیفتد ز پا!»
سخن هرزه درایان پلید
این چنین بانک برآورد هر روز
وبه صد گوشه طنین اندازد
همچو پژواک به کوهستان
این چنین می‌گویند شب پرستان تباه
و هر آنکس ز پا می‌افتد
و هر آنکس که ندارد ایمان
«تا سحر گاه نپیماید راه»
همچو افتاده به قعرچاهی!
*******
در تن این شب تاریک
چنان پیکر ها
خون فردا جاریست!
خون صد حادثه جاریست!
خون صد حادثه، صدها انسان
که به هم دست سپارند چو کوه
که نیارند بدل بیم مرگ
و ره خویش روند رنج کشان.
نور پنهان جهان اینانند !
عشق دنیای نوین
روز آزادی خلق در بند
که بپامی خیزد،
چون سمندر ز دل خاکستر!
مشعل روشنی صبح ، اینجا
درون تاریکی ، می درخشد به کف صدها مرد
و تن مرده ی بی حرکت شب
زیر نیروی هزاران فریاد
صد هزاران نبرد
می‌پذیر رخنه
می گشاید شکاف!
یأس و بی حرکتی ظاهر را
قلب پر جوش ز خود میراند
من مفلوک شب افتاده ز پا
رهرو صبح چنین می خواند!

******
حلقه ها می‌رود امروز بهم
دست‌ها تنگ، فشرده، محکم
لشگر توده شود آماده!
زیر آتش نکند عمر داز
شب فرتوت شود فرسوده
خلق در بند شود آزاده!
کینه ی لحظه به لحظه انبوه
عمر کوتاه شب آید بر سر!
صبح جاوید، به نبردی خونین
نور تابد همه جا سرتاسر!
*****
«شب !
چه تاریک و عبوس است» آری!
صبح اما به سلاح آتش
کوبدش سخت بهم، تار و عبوس
همچو سیلی شده آزاد ز سد
همچو رودی زده طغیان به شهر
غرق توفان شود این تاریکی
روز آید به همین نزدیکی
*****
مرگ ما»
دور از چشم همگان
در سیاهچالی که سرد است و تار
گر چه نبود پیدا
نیست پنهان از چشم مردم
راه ما هست بجا و مقصدی دور ولیکن پیداست
از دل خاک بر آییم ز نو
صد هزاران هزار
چون سمندر که از آتش خیزد
« محکم و پا بر جا
داریوش کایدپور
20/11/1361

با تشکر از شهناز کایدپور

مقالات مرتبط

http://dialogt.de/daryosh_kayedpour/

2 Antworten

  1. غلام عسگری sagt:

    یادوخاطره همتباران وهمکارانم که دران دهه سیاه شصت توسط جلادان سرجلاد سیه دل خمینی خون پاکشان فدیه راه ازادی وبرابری شد همواره گرامی باد.ان دوران را بیاد می اورم که درمجتمع فولاد اهواز درمقابل نیروهای انقلابی چگونه سگان هاردرگاه خمینی جلاد زوزه کشان هرروزگروهی ازمارا به بندمیکشیدند ودربرابرمنطق وایستادگی ما چاره ای جزچماق وشلاق وشکنجه واعدام بهترین فرزندان خلق را نداشتند.یاد وخاطره سربداران گردن فرازداریوش وایرج کایدپورهمواره گرامی بادوبه رفیق شنهازگرامی درودمیفرستم.