از ماست که بر ماست؛ به یاد هما ناطق، تورج اتابکی – ناصر مهاجر

هما ناطق یکی از برجسته‌ترین تاریخ‌نگاران دوران قاجار و مشروطه ایران، پژوهشگر و نویسنده‌ پُرکار، در نخستین ساعات بامداد روز جمعه ۱۱ دی ماه ۱۳۹۴(اول ژانویه ۲۰۱۶) در روستای آرو، جنوب پاریس، چشم از جهان فروبست. با مرگ وی، روزگار ما، یکی از پیشروان تاریخ اجتماعی ایران معاصر را از دست داد.

هما ناطق، زاده‌ ارومیه بود؛ به سال ۱۳۱۳. در خانواده‌‌ای که پدر، دانش‌ورزی را ارج می‌نهاد و مادر، صلابت رفتار را. دبستان و دبیرستان را در تهران گذراند. نماد نخستین سرکشی‌‌هایش را در دبیرستان انوشیروان دادگر شاهدیم؛ از پی آشنایی‌اش با شهرآشوب امیرشاهی که به گفته وی „شهره آفاق بود. خطابه می‌نوشت. شعر می‌گفت. سرود می‌ساخت و ما در جشن‌های مدرسه، ترانه‌های او را می‌خواندیم.“

در ۱۳۳۶رهسپار پاریس می‌شود برای آموزش دانشگاهی در رشته ادبیات. اما خیلی زود از آموختن ادبیات دل می‌کند و روی به تاریخ می‌نهد. رساله دکتری‌اش را در ۱۳۴۶ به پایان ‌می‌برد که پژوهشی‌ست درباره زندگی سیاسی جمال‌الدین اسدآبادی و زیر نظر مارسل کلمب. این رساله را هما ناطق، به پدر بزرگش میرزا جواد ناطق پیشکش می‌‌کند که از رهروان جنبش مشروطه بود و نیز“ به همه آنانی که برای دموکراسی و ترقی ایران مبارزه کردند“. این رساله دو سال پس از نگارش، در سال ۱۳۴۸ با پیش‌گفتار ماکسیم رودنسون و از سوی مرکز ملی پژوهش‌های علمی فرانسه، منتشرمی‌شود.

هما ناطق در سال ۱۳۴۷ به ایران بازمی‌گردد؛ به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران می‌پیوندد و مدرس تاریخ می‌شود. از نخستین پژوهش‌های که در بازگشت به ایران از او می‌شناسیم، مقالاتی‌ست که برای نشریه‌های فرهنگی آن زمان می نویسد.

 

پاره‌ای از این نوشته‌ها در سال ۱۳۵۴، در کتابی به نام از ماست که برماست، گرد آمده است. در سال ۱۳۵۵ روزنامه قانون ملکم‌ خان را با نگارش مقدمه‌ای، بازچاپ می کند. پژوهش‌های دیگر او درباره تاریخ اجتماعی دوره قاجار که به سال ۱۳۵۸از چاپ درآمد، حاصل نخستین دهه تدریس و پژوهش او در ایران است.

نیز برگردان به فارسی کتاب‌هایی چون چهره استعمارگر، چهره استعمارزده از آلبر ممی( ۱۳۴۹) و آخرین روزهای لطفعلی‌خان زند با همکاری جان گرنی(۱۳۵۶). در میانه همین دهه‌ با فریدون آدمیت آشنا می‌شود. آشنایی که به همدلی و همکاری ‌می‌رسد و تا سال ۱۳۶۱ ادامه می‌یابد. از این همکاری کتاب افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار را در دست داریم. نقش آدمیت را هما ناطق در تحول اندیشگی‌ خود، چنین بیان داشته است:“ درباره خودم باکی ندارم از این اعتراف که هنوز پس از چهل سال پژوهش در دوران قاجار، هر آنگاه که دست به قلم می‌برم، بی اختیار با خود می‌گویم: هشدار که آن اموخته‌ها از یاد نبری، سرسری از مطلب نگذری، آزاد از خویش و از دیگران بیاندیشی، اسناد را در ربط با سرخوردگی‌های خودت نسنجی … و هنوز از خودم می‌پرسم: اگر آدمیت نوشته‌ام را بخواند، چه خواهد گفت؟“

کنشگری اجتماعی و سیاسی هما ناطق از دوران دانشجویی‌اش در پاریس آغاز شد. او از نخستین زنانی‌ست که به کنفدراسیون جهانی محصلان و دانشجویان ایرانی می‌پیوندد. در آستانه انقلاب، سراغ هما ناطق را در کانون نویسندگان ایران داریم و سپس در همراهی با سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و بنیانگذاری اتحاد ملی زنان ایران.

 

همراهی‌ او با سازمان چریک‌های فدایی خلق، پس ازانشعاب در آن سازمان، با شاخه “اقلیت“، ادامه می‌یابد. دوران انقلاب و یکی دو سال پس از آن، دوران شوریدگی و پاک‌باختگی او در پیکار برای آزادی و برابری‌‌ست. بهای این کنشگری را هم در سلطنتِ پهلوی و هم جمهوری اسلامی می‌پردازد؛ یکی قصد جانش را می‌کند و دیگری با انقلاب فرهنگی‌اش تدریس دانشگاهی را از او دریغ می‌‌دارد و به پیگردش برمی‌آید. شوریدگی به سیاست اما، با گریز ناگزیرش به فرانسه، رفته رفته رنگ می‌‌بازد.

در تبعید پژوهش‌های تاریخی‌اش را با شتابی چشمگیر پی ‌می‌گیرد و برگرفته‌هایی از پژوهش‌هایش را در نشریه‌های چون الفبا، زمان نو و دبیره منتشر می‌کند. از سال ۱۳۶۳ در مقام استادی به مرکز مطالعات ایران شناسی دانشگاه سورین نو می‌پیوندد؛ مقامی که تا بازنشستگی با اوست.

این زمان، هما ناطق دیگر دست از سیاست شسته و یک‌سره به پژوهش‌های تاریخی نشسته است. رهآ‌ورد این دوره پژوهش و نگارش، کتاب‌های‌ست با این عناوین: کارنامه و زمانه میرزا رضا کرمانی(۱۳۶۳)، ایران در راه ابی فرهنگی(۱۳۶۷) که چاپ دوم آن با مقدمه فریدون آدمیت از نشر در آمد. میرزا آقا خان کرمانی- نامه‌های تبعید( ۱۳۶۸) با همکاری محمد فیروز، بازرگانان در داد و ستد با بانک شاهی و رژی تنباکو(۱۳۷۱)، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران(۱۳۷۵)، در بزم حافظ خوشخوان(۱۳۸۳)، حافظ: خنیاگری، می و شادی ( ۱۳۸۳) ، روحانیت از پراکندگی تا قدرت(۱۹۰۹- ۱۸۲۸) که این آخرین هنوز منتشر نشده است.

هما ناطق در سال ۲۰۰۴ بانوی برگزیده پانزدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران شد. در لوح‌ سپاسی که به وی تقدیم شد، چنین آمده است:

„به یکی از نخستین زنان تاریخ‌دان ایرانی… که از رهگذر بررسی‌های تاریخی خود در وصف زن ایرانی نور افشانده. به زنی سنت شکن و آزاده که عمری را به آزادگی زیسته…“

پژوهش درباره برآمدن روحانیت شییعی در ایران و سیر دگرگونی آن، آخرین پژوهش‌ هما ناطق است. پژوهشی که گرچه پایان گرفت، اما بیماری جدال‌‌آلوده با مرگ نگذاشت که انتشار‌ش را ببیند . پژوهشی که به باور او عصاره یک عمر تعمق در تاریخ معاصر ایران است. در این پژوهش هما ناطق را همچنان درعصر قاجار می‌بینیم. او تا پایان عمر قرار نداشت تا در پژوهش تاریخی از این عصر پا بیرون ‌نهد. همچنان پایبند این باور بود که:

„… کارشناس تاریخ همه فن حریف نیست که از هر دری سخن راند. به ناگزیر باید یک برهه معین از تاریخ گذشته را برگزیند و پیش روی نهد. تاریخ نگار نمی‌‌تواند هم درباره ساسانیان قلم بزند، هم در دودمان صفوی، هم در دوره قاجار و هم در خاندان پهلوی. اگر جز این باشد یا کلی بافی‌ است یا خودنمایی و یا ناآگاهی. به مثل نگارنده ۴۶ سال درباره دوران قاجار پژوهیده‌ام، هنوز به دوران احمد شاه نرسیده‌ام…“

تاریخ‌نگاری هما ناطق به همان میزان که برای اهل تاریخ آموختنی‌ست، برای هر که در تلاش دریافت چند و چون روزگاران سپری شده ماست، درخور توجه است. توجه ای که حاصل آن شاید نام یکی از نخستین کارهای او باشد: از ماست که برماست

منبع

http://www.bbc.com/persian/arts/2016/01/160105_l51_homa_nategh_obit