مرا به خاک نسپارید» محمود خلیلی»

مادر بهکیش
مادر بهکیش

 

«مرا به خاک نسپارید»

مرا به خاک نسپارید

نه! مرا به این خاک غریب نسپارید

سالهای زیادی را سپری کردم

پیمانه ام لبریزشد

اما!!!

تا آخرین نفس ، تا آخرین نگاه

همیشه صبورانه

نگاهم به راه بود

چشم انتظار گشودن دربی!

درب خانه، درب زندان

درب خاوران

درب زندان بزرگی بنام ایران

مرا به خاک نسپارید

نه! مراکه هیچگاه،

دل سیری دُردانه هایم را ندیدم

مرا که در حسرت دیدار

خاک را با اشک سیراب ساختم

مرا به خاک نسپارید

خاوران درانتظارمن است

                                 محمود خلیلی

                               دی ماه 94

3 Antworten

  1. خواننده sagt:

    گرچه این اشعار سوزناک و جانگذاز است و در چشمه دیدگانمان اشک را سیل آسا روان می کند، ام هرگز نمی تواند درد جانسوزی سالها در قلب این مادر رنجدیده و ستم کشیده شعله ور بوده را بیان کند. ای کاش سقوط و نابودی این رژیم جنایت پیشه را می دید. و می رفت و ای کاش به زودی همه این مادران داغدیده نابودی این جنایتکاران و قاتلان انسانیت را ببیند و دلهای غمگینشان از شادی و امید لبریز شود. یاد این مادر نارنین همواره گرامی و روحش قرین شادی باد

  2. دوستدار sagt:

    سروده ایست زیبا
    زبان حال مردم زجر کشیده و شهیدان به خون خفته آنان
    دست مریزاد

  3. علی sagt:

    عزیزان
    فکر نمی کنید که سالهاست تلاش می کنند که حافظه خاوران را که بخشی جدایی ناپذیر از جنایت دهه شصت است هم از حافظه مردم و هم در عمل از خانه هایشان بزدایند؟
    فکر نمی کنید که در این خانه تکانی موفق بوده اند؟
    چه خوش باشد که هم زبان و هم گام با سراینده فوق رژیم را در هدفش از این که نسل کنونی و نسلهای بعدی با پاک کردن رد پاها و خاطرات جنایتشان شستشوی مغزی بدهد، در حد توان خود ناکام بگذاریم