ايرج مصداقی و همنشين ساواکی اش!، کوشا

کاری از مینو خواجه الدین
کاری از مینو خواجه الدین

پس از اينکه رفيق اشرف دهقانی در مطلبی تحت عنوان ( رفیق حمید اشرف در خاطرات یک ساواکی „بی همه چیز“ ) به افشای دروغ های پرويز معتمد، مامور سابق ساواک شاه پرداخت و با دلائل بسيار نشان داد که اين ساواکی در گفتگوهايش با ايرج مصداقی هیچ اطلاع ارزشمندی به خواننده نمی دهد، ايرج مصداقی در مصاحبه با تلويزيون ميهن مرز های بيشرمی را در نورديد. در مقاله رفيق اشرف نشان داده می شود که بر عکس ادعای کسی که با استناد به دروغ های يک ساواکی می خواهد به حقيقت دست يابد پرويز معتمد جدا از جيمزباند بازی های مشمئز کننده اش کاملا هشيار است که از چهارچوبی که پرويز پابتی و محمود نادری قبلا گفته اند فراتر نرفته و چيز بيشتری  نگويد. رفيق اشرف با بررسی واقع بينانه اين گفتگو به خواننده نشان می دهد که بايد هشيار بود و اجازه نداد که زبان دروغگوی اين ساواکی به سم پاشی علیه چریکهای فدائی خلق و مجاهدین انقلابی در دهه پنجاه رونق بیشتری دهد.

 اما ايرج مصداقی به جای درس گيری از اين رهنمود های درست در منجلابی که با همنشينی با يک ساواکی بی همه چيز برای خود درست کرده  بيشتر فرو رفت و در مصاحبه با تلويزيون ميهن به خيال اينکه اين مصاحبه هم از همان مصاحبه هائی است که در زمان زندان بودنش می کرده تا می توانست به رفيق اشرف و چريکهای فدائی خلق و طبيعتا همه نيرو های انقلابی توهين نمود. مصداقی با اين برخورد نشان داد که مردم ما درست می گفتند که از کوزه همان بيرون تراود که در اوست.

یکی از بیشرمانه ترین و غیر اخلاقی ترین حرفهائی که ایرج مصداقی در مصاحبه اش بار ها آنرا تکرار کرد اين امر بود که محل زندگی رفیق اشرف دهقانی کدام يک از کشور های اروپائی می باشد. باید دید که هدف مصداقی از رسانه ای کردن محل سکونت رفیق اشرف دهقانی چیست؟ چون بر کسی پوشيده نيست که خود مصداقی هم در خارج از کشور اقامت دارد.  همچنین طیف بسیار گسترده ای از فعالان ضد رژیم جمهوری اسلامی  هم اکنون مقیم خارج از کشور هستند و اين امر را هر کسی می داند پس چرا مصداقی بیشرمانه و رذیلانه با این صحبتش قصد فاش کردن محل اقامت و وضعیت رفیق را  در پيش گرفته است؟ این کار زشت و نفرت انگیز مصداقی هیچ معنائی جزء اطلاع دادن به جیره خواران ریز و درشت جمهوری اسلامی و غیره ندارد . چنين کاری را هر کس کمی وجدان داشته باشد جز  اقدامی پلیسی تلقی نمی کند و به همين دليل هم باید این اقدام را شدیداً افشاء و محکوم نمود. بايد همه نيرو های انقلابی با صراحت و قاطعيت اين اقدام پليسی را محکوم کرده و به مروجين چنين شيوهای منحطی بگويند شرم بر هر کس که مشخصات و محل زندگی افراد مبارز  را پخش می‌کند تا بیشتر مورد استقبال دشمنان مردم قرار بگیرد.

 جدا از اين اقدام پليسی، مصداقی در مصاحبه اش سعی زيادی می کند تا احساسات پاک مردم و نسل جوان نسبت به رفيق اشرف و چریکهای فدایی خلق را خدشه دار سازد تا آنها دنبال آرمانها و راه پر افتخار چریکهای فدائی خلق  نروند و به زعم مصداقی فريب آنها را نخورند. اما در پاسخ به اين تلاش مذبوحانه که دشمنان رنگارنگ مردم ما سالهاست به آن مبادرت می کنند باید گفت که چریکهای فدایی خلق با دفاع از تئوری مبارزه مسلحانه و سنتها و ارزشهای فرهنگی که میراث پاک ترین و صادق ترین انقلابيون کشور ماست بر عکس چنين تلاشهائی هنوز هم منشاء الهام جوانان اين مرز و بوم می باشند. آنها از ميراث رفقائی همچون احمد زاده ها،پویان ها، مرضیه احمدی ها، مهرنوش ابراهيمی ها،بهروز دهقانی ها و حمید اشرف ها دفاع می کنند . از میراث رفقائی که با قلب مهربان و گرمشان نسبت به زحمتکشان تا آخرین لحظات عمر پر بارشان در جهت آرمانهای کارگران و ستمديدگان جنگيدند. به همين دليل هم اجازه نمی دهند که هر گاوچاله دهانی نام و ارزشهای اين کمونيستها را وسيله اشاعه انديشه های ضد انقلابی خود نمايد.

همانطور که قبلا اشاره شد مصداقی در صحبت هائی که با تلويزيون ميهن داشت هر چه شايسته خودش بود را به انقلابيون نسبت داد و به دفاع از ساواکی جنايتکاری برخاست که مردم ما در دوره شاه آنها را „بی همه چيز“ خطاب می کردند. او از اينکه همنشين اش را بی همه چيز خطاب کرده اند برافروخته شده و همان توهين هائی را که لاجوردی و حاج داود به مبارزین می کردند را به انقلابيون نسبت داد. در حاليکه با توجه به اعمال ساواکی ها در حق مردم ما و فرزندان مبارزشان این عبارت مودبانه ترین صفتی است که در زمان شاه مردم در مورد ساواکی ها به کار می‌بردند. اگر مصداقی الان ايران بود می ديد که مردم مبارز ما، „سربازان گمنام امام زمان“ يعنی  ماموران وزارت اطلاعات را با چه کلمات و صفاتی معرفی می کنند. اگر بی همه چيز به این معنی است که چنين فردی هیچ چیز ندارد، فاقد همه صفات انسانی و دور از اخلاق است و هیچ عاطفه و وجدانی ندارد و به این دلیل هم به هر پستی و حقارتی تن می دهد، خوب مگر ساواکی ها جز اين بودند و هستند آيا جوانان ما که دوران قلدری ها و آدم کشی های ساواک را نديده اند هم کیشان آنها یعنی

ماموران وزارت اطلاعات را جز این می شناسند و توصیف می کنند؟

برای توصیف عنصری که به خاطر مشتی پول و مزايا در نقش یک مامور ساواک که افتخارش تعقیب و دستگیری بهترین فرزندان مبارز خلق ایران بوده و آن‌ها را برای شکنجه های قرون وسطایی در اختیار همکارانشان قرار می‌داد و چه بسا که خود یکی از شکنجه گران بوده، برای توصیف کسی که دستانش به خون هزاران کمونيست و آزاديخواه آلوده است چه اصطلاحی باید به کار برد و او را بايد چه ناميد؟ کسی که بيشرمانه مدعی است برای گرفتن حقوق دوران فعاليت اش در ساواک به سفارت جمهوری اسلامی در پاريس رفته و با يکی از ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بنام جواديان مذاکره کرده و آنها در مقابل بازپرداخت حقوقش از او کارهائی را خواسته اند! آيا چنين کسی بی همه چيز نيست؟ و آيا همين گفتگوها و توهين ها و خدشه وارد کردن به چهره انقلابيون دهه 50 جزئی از همان برنامه ای نيست که سفارت چمهوری اسلامی در پاريس از معتمد خواسته تا درجهت اش حرکت کند؟ آیا مصداقی با دفاع از چنین شخصی و توهین به رفیق اشرف آگاه نیست که در خدمت چه برنامه ای قرار گرفته است؟

آنچه که مسلم است این است که دشمنان مردم در لباس‌های مختلفی ظاهر می‌شوند و مهم این است که انقلابيون و آزاديخواهان هشیارانه با این تبهکاران برخورد کنند و آنها را در هر لباسی که هستند بشناسند و اجازه ندهند که آنها برای ما تاريخ بسازند و به چهره های سرشناس تاريخ ما خدشه ای وارد سازند.

کوشا

ـ16 جون 2016