جنگ جهانی در افق است . . . !، نوشته: دکتر پل کریگ رابرتس، برگردان: سرژ آراکلی

سرژ آراکلی
سرژ آراکلی

یک آموزه ی تاریخ نظامی این است، هنگامی که تحرکات جنگ آغاز شد، شتاب خود را خواهد داشت و قابل کنترل نیست.

این احتمالاً چیزی است که بدون جلب توجه در برابر چشمان ما در حال وقوع است.

در سخنرانی 28 سپتامبر بمناسبت هفتادمین سال موجودیت سازمان ملل ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه اعلام کرد که روسیه بیش از این نمی تواند شرایط جاری در جهان را تحمل کند. دو روز بعد از آن به درخواست دولت سوریه، روسیه جنگ علیه داعش را آغاز کرد.

روسیه بسرعت موفق به نابودی انبارهای تسلیحات داعش و کمک به ارتش سوریه در باز پس گیری بخش زیادی از مناطق اشغالی داعش شد. روسیه همچنین هزاران کامیون نفتکش را که حامل و عامل انتقال نفت دزدی سوریه به ترکیه، که درآنجا به خانواده ی گانگستر فعلی حاکم بر ترکیه فروخته و منبع در آمد داعش بود، نابود کرد.

واشنگتن در برابر قاطعیت روسیه خلع سلاح شده و از وحشت این که موفقیت های روسیه درعملیاتی چنین قاطع، رعیت های واشنگتن در ناتو را از ادامه ی حمایت جنگ واشنگتن علیه بشار اسد و استفاده از حکومت دلقکِ کی یف برای فشار بر روسیه را دچار تردید کند، واشنگتن ترکیه را با وجود توافق بین روسیه و ناتو، جهت پیشگیری از درگیری هوایی بین آنها در منطقه ی عملیاتی روسیه در سوریه ، در جهت حمله به بمب افکن روسیه بکار گرفت.

علیرغم انکار هر نوع مسئولیتی، واشنگتن پاسخ ملایم روسیه به تحریک ترکیه را که حتی برای حفظ ظاهرعذر خواهی هم نکرده است، برای اطمینان خاطر اروپا از این که روسیه „ببر کاغذی“ بیش نیست، بکار برد. و رسانه های خود فروش عربده زدند که „روسیه ببر کاغذی است“[1].

پاسخ ملایم حکومت روسیه به تحریک ناتو از طریق رعیتش ترکیه، از سوی واشنگتن بکار گرفته شد تا به اروپا اطمینان دهد که ادامه ی فشار بر روسیه در خاورمیانه، اوکرائین، گرجستان ، مونتو نگرو و نقاط دیگر، ریسکی در بر ندارد. حمله ی اخیر واشنگتن و حکومت های رعیتش دراروپا به ارتش سوریه جهت تحکیم این باور و القای این است که رفتارمسئولانه ی روسیه برای پیشگیری از جنگ همگانی نشانه ی ترس و ضعف بوده است.

روشن نیست که حکومت های روسیه و چین تا چه حد آگاهند که سیاست های مستقل آنها که در 28 سپتامبر در سازمان ملل از سوی روسای جمهور روسیه و چین بر آن تاکید شد، از نظر واشنگتن „تهدید حیاتی“ بر هژمونی ایالات متحده تلقی می شود. بنیاد سیاست خارجی ایالات متحده مبتنی بر جلوگیری از سر بر آوردن هر قدرتی است که قادر به مقابله با عمل یکه تازانه ی واشنگتن باشد. توانایی روسیه و چین در مقابله با این یکه تازی هر دوی آنها را به مانع و مزاحم و لاجرم هدف دشمنی آمریکا تبدیل کرده است.

واشنگتن مخالف تروریسم نیست بلکه بشکل هدفمند سال ها ی متمادی تروریسم را جهت صدور به توده های مسلمان روسیه و چین و ایجاد بی ثباتی در آن کشورها خلق کرده و پرورش داده است.

واشنگتن سوریه و اوکرائین را جهت نمایش ضعف روسیه به اروپا و چین بکار گرفته است با این هدف که یک روسیه ی ضعیف جذابیت کمتری همچون یک متحد برای چین خواهد داشت.

برای روسیه واکنش مسئولانه به تحریکات واشنگتن به نقطه ی ضعف تبدیل شده است از این رو مشوق تحریکات بیشتری است. به بیانی دیگر قلدر منشی واشنگتن و ساده لوحی رعیت های اروپایی اش بشریت را در شرایط بسیار خطرناکی قرار داده است، چرا که تنها انتخابی که در برابر روسیه و چین باقی گذاشته شده، پذیرش رعیتی آمریکا و یا آماده شدن برای جنگ است.

ازپوتین باید جهت اهمیت دادن به حیات بشریت وامتناع از واکنش نظامی به تحریکات واشنگتن و رعیت های اروپایی اش قدردانی کرد. در هر حال اما روسیه باید کاری کند که کشورهای عضو ناتو متوجه شوند که دنباله روی از تهاجمات واشنگتن علیه روسیه هزینه های جدی و سنگینی برای آنها خواهد داشت. مثلاً دولت روسیه می تواند تصمیم بگیرد که فروش انرژی (نفت و گاز) به کشورهای اروپایی را که عملاً در حالت خصومت و جنگ با روسیه هستند، بی معنی است و با توجه به زمستان در پیش رو، دولت روسیه می تواند اعلام کند به کشورهای عضو ناتو انرژی نخواهد فروخت. آری روسیه زیان مالی خواهد کرد، اما این زیان بسیار کمتر از هزینه ی جنگ و یا از دست دادن استقلال خواهد بود.

برای پایان دادن به مناقشات اوکرائین و یا گسترش آن به ماورای خواست و تمایل اروپا برای مشارکت در آن، روسیه می تواند در خواست استان های جدا شده از حکومت مرکزی در جهت پیوستن به روسیه را بپذیرد. کی یف برای تداوم مناقشه، یا باید خود به روسیه حمله کند، که به نابودی اش منجر خواهد شد و یا دست از تحریکات و رعیتی واشنگتن بردارد.

دولت روسیه به واکنش های مسئولانه و غیر تحریک آمیز متکی است. روسیه با برداشتن گام های دیپلماتیک امیدوار است دولت های اروپایی بیدار شده و دریابند که منافع ملی آنها با واشنگتن منطبق نیست و از هموار کردن راه تسلط طلبی واشنگتن دست بردارند. سیاست روسیه در این زمینه ناموفق بوده است. تکرار می کنم، واکنش ملایم و مسئولانه ی روسیه از سوی واشنگتن جهت تصویر روسیه همچون ببر کاغذی که کسی نباید از آن وحشت کند، بکار میرود.

ما با این تناقض رو در رو هستیم که تلاش روسیه در جهت امتناع از جنگ، مستقیماً به جنگ منتهی می شود. اگر که رسانه های روسیه، مردم روسیه، و کل دولت روسیه متوجه باشند یا نه، این مسئله اما برای ارتش روسیه باید مسلم باشد. همه ی آنچه رهبران نظامی روسیه باید انجام دهند، نگاهی به ترکیب نیروهایی است که ناتو برای „جنگ با داعش“ روانه کرده است. چنان که جرج آبرت[2] اشاره می کند، هواپیماهایی که آمریکا، فرانسه و بریتانیا ظاهراً برای جنگ با داعش فرستاده اند جنگنده هایی هستند که برای جنگ هوا یی بکار می روند و نه هوا به زمین. جنگنده ها نه برای حمله به داعش در زمین ، بلکه برای تهدید جنگنده بمب افکن های روسی که به اهداف داعش در زمین حمله می کنند، فرستاده شده اند.

شکی نیست که واشنگتن جهان را بسوی آخرین جنگ و یا جنگ آخر زمان می راند، و اروپا معین عمل (کاتالیزور) آن است. حکومت های رعیت واشنگتن مانند آلمان، فرانسه و بریتانیا یا احمق و بی توجه اند و یا ناتوان از گریز از چنگ واشنگتن. جنگ جهانی غیر قابل اجتناب است مگر این که روسیه بتواند اروپا را از خواب غفلت بیدار کند.

آیا شیطان صفتان مطلق، جنایت کاران عقب مانده ی نو محافظه کار حاکم بر دولت ایالات متحده به پوتین آموخته اند که جنگ جهانی اجتناب ناپذیر است؟

ولادیمیر پوتین در مصاحبه ای اخیراً گفته است : “ من از لنینگراد درس مهمی آموخته ام، که اگر جنگ اجتناب ناپذیر شد، باید ضربه ی اول را تو بزنی!“

  https://www.youtube.com/watch?v=9QxWYIAtCMU#action=share

[1] – یکی از این رسانه های خود فروش „وال ستریت جورنال“ نوشت : ترکیه ببر کاغذی را ساقط کرد.

[2] – George Abert  افسر اطلاعاتی سابق نیروی هوایی ایلات متحده.

Eine Antwort

  1. barddya sagt:

    من شما رو نمی شناسم و به همین دلیل ممکن هست قضاوتم درست نباشد، امیدوارم که اشتباه کرده باشم اما از ماورای تمام مباحث شما یک نکته کاملا بچشم می خورد.. متاسفم که اینطور رک می نویسم، اما ظاهرا شما „سرمایه“ داری را کاملا و درست درک نکرده ای
    چنان سخن م گویی که دولت ها و مردمانشان در تصمیم گیری ها و منافع نقش مشتک و متناسب با هم دارند
    نگاهی دوباره به سسرمایه نوشته مارکس و یا لااقل جلد سوم ان بیندازید
    بحث درستی در کاپیتال مطره می شو و نویسنده اش هم ننارکس هستنه آنکه چون ماکس می گوید ، پس درست هست، بلکه