دو اطلاعیه و گفتگو با دکتر شهرزاد مجاب همسر زنده یاد امیرحسن پور، نگاهی به زندگی و افکار او

همواره بر فراز کمونیسم نوینِ زمانه

بیانیۀ حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) دربارۀ درگذشت رفیق امیر حسن پور

رفیق امیر حسن پور پس از سال‌ها جدال با بیماری سرطان روز شنبه سوم تیر (24 ژوئن) در شهر تورنتوی کانادا درگذشت. حزب ما، جنبش بین المللی کمونیستی و جنبش انقلابی ایران و کردستان یکی از قدیمی‌ترین و شریف‌ترین یاران و همراهان خود را از دست داد. ما عمیقاً غمگینیم اما ارادۀمان برای ادامه دادن راه و آرمان‌های کمونیستی او قوی است. رفیق امیر، یار و یاور صمیمی و پشتیبان و تکیه گاه مهمی برای حزب کمونیست

دکتر امیر حسن پور

دکتر امیر حسن پور

ایران (م ل م) بود. حزب ما و به ویژه نسل جدید کمونیست‌های پیوسته به این حزب، تأثیر کلام و مَنش او برای آموختن و به کار بستنِ تئوری‌های نوینِ کمونیستی را هرگز از یاد نبرده و جای خالی­اش در این زمینه همیشه احساس خواهد شد.

تصویری که از امیر در ذهن ما نقش بسته، سیمای انسان فروتنی است که همواره سه ویژگی داشت: سازش ناپذیری با دشمنِ مردم، دقت نظر و جدیّت علمی و اشتهای پایان ناپذیر به آموختن و آموزاندن. او تا آخرین لحظۀ زندگی عمیقاً از سیستم سرمایه داری امپریالیستی و نکبت و شکنجه‌ای که هر روز و هر لحظه علیه اکثریت مردم جهان اعمال می‌کند، خشمگین بود و همواره به ضدِ تاریخی این نظام یعنی انقلاب کمونیستی و رهایی بشریت در جامعه و جهان کمونیستی امیدوار و وفادار ماند. به قول خودش از همان دورۀ دانشجویی فهمید که بنای یک دنیای نوین بدونِ آگاهی و روش علمی امکان پذیر نیست و پس از آن همواره کوشید آخرین دستاوردهای علمی و به ویژه مارکسیسم به عنوان علم رهایی بشریت را با دقت و وسواس دنبال کند و بیاموزد. امیر خوب می‌دانست بدون تبدیل شدن این علم و آگاهی کمونیستی انقلابی به آگاهی شمار وسیعی از توده‌های مردم، نمی‌توان جنبش و انقلاب اجتماعی گسترده برای ریشه کن کردن دنیای ستم و بردگی را به پیش برد و پیوسته همه را به اهمیت کتاب «چه باید کرد؟» لنین، مطالعه و درک آن رجوع می‌داد. در تمام زندگی‌اش کوشید هر آن‌ چه آموخته بود را چه در میدان مبارزه و جلسات حزبی و انترناسیونالیستی و چه در دانشگاه و کلاس درس به مردم بیاموزاند. همواره تلاش داشت تجارب انقلاب‌ها، مقاومت‌ها و مبارزات مردم جهان از انقلاب فرهنگی چین تا جنگ خلق نپال و از ظفار و فلسطین تا کردستان و بهار عربی را در اختیار دیگران بگذارد. وقتی چند روز پیش از مرگش خبر انتشارگسترده کتاب بر فراز موج نوین کمونیسم را در داخل و خارج از کشور شنید، لبخند شادی و رضایت از منعکس شدن آموخته‌ها و تجاربش در میان توده‌های مردم بر لبانش نشست. این کتاب مجموعه‌ای از مقالات و مصاحبه‌های او دربارۀ مارکسیسم و تاریخ جنبش بین المللی کمونیستی، پیروزی‌ها و شکست‌های انقلاب‌های سوسیالیستی قرن بیستم، در بارۀ مسئله ملی، جنبش کردستان، جنبش زنان، رابطۀ آگاهی با انقلاب، در بارۀ شناخت علمی و خرافه و علم ستیزی در دوران ما و … است که در فروردین 1396 با مقدمه‌ای از طرف حزب کمونیست ایران (م ل م) منتشر شد و اکنون در سایت حزب (www.cpimlm.com) قابل دسترسی است. انتشار این کتابِ ماندگار با کوشش‌های بی دریغ شهرزاد مجاب عزیز و دیگر یاران ویراستار، صفحه آرا و طراح ممکن شد و بی‌شک، تاثیرات فکری وسیعی بر نسل گذشته و حال در راه مبارزه برای دفن دنیای کهنه و متولد ساختن جهانی نوین خواهد داشت.

زندگی فکری و سیاسی رفیق امیر حسن پور با سیر وقایع جنبش بین المللی کمونیستی و جنبش چپ و انقلابی ایران پیوند خورده بود. زادگاه و محیط زندگی سال‌های کودکی و نوجوانی او یعنی مهاباد و کردستان یکی از سیاسی‌ترین و عریان‌ترین جغرافیاهای تبعیض و مبارزه در ایران معاصر بود. جایی که مردمش خصوصاً دهقانان فقیر هم طعم ستم فئودالی و روابطِ عقب ماندۀ ارباب رعیتی  و پاتریارکی را می‌چشیدند و هم ستم و تبعیض ملی را. تجربۀ مستقیم ستم ملی و محیط سیاسی مهاباد، امیر را در جوانی به سمت جنبش ناسیونالیسم کُرد (کوردایتی) برد اما به گفتۀ خودش آشنایی با مارکسیسم، دید او نسبت به واقعیت استثمار مردم و روابط تبعیض آمیز ملی را تغییر داد و از حصارهای محدود ناسیونالیسم به شعاع گسترده‌تر بینش و تئوری علمی مارکسیسم هدایت کرد. امیر اگر چه به عنوان یک نظریه پرداز مسئلۀ ملی در کردستان و خاورمیانه و صاحب نظر و پژوهشگر برجسته در مسائل فرهنگ، زبان، ادبیات و تاریخ کردستان فعالیت علمی و آکادمیک داشت، اما آگاهانه تلاش می‌کرد این مسئله و دیگر معضلات جامعۀ بشری را با به کاربست علم کمونیسم و آن هم کمونیسم تکامل یافته، تحلیل و سنتز کند و نه از دریچۀ سیاست های ناسیونالیستی و هویتی. با صراحت، اعلام می‌کرد، «من «آیدنتیتی» (هویت) ندارم. … اگر قرار باشد «آیدنتیتی» داشته باشم باید بگویم من انترناسیونالیست هستم … (حسن پور1396، 338) رویکرد او با مسئلۀ ملی و ستم ملی نه از موضع ناسیونالیستی بلکه از موضع انترناسیونالیسم پرولتری بود. او همواره از مبارزات مردم کردستان علیه ستم ملی و حق تعیین سرنوشت ملت کُرد و سایر ملل تحت ستم در ایران و سراسر جهان دفاع می‌کرد، اما هرگز کشیدن خط تمایز میان انترناسیونالیسم پرولتری و ناسیونالیسم (از جمله ناسیونالیسم کُرد) را از یاد نمی‌برد. نقدهای او به جریانات و احزاب فئودال ناسیونالیست و بورژوا ناسیونالیست کُرد از شیخ سعید و شیخ محمود تا جمهوری دمکرات کردستان و قاضی محمد و از دولت بورژوا کمپرادوری کردستان عراق تا اوجالان و پ.ک.ک و سایر احزاب عضو ک.ج.ک در دوره‌های مختلف کار فکری‌اش و از جمله در آخرین کتابش منعکس شده است (حسن پور 1396، 218-322). هنگامی که کتاب نقد جهان اوجالان1 منتشر شد، امیر تاکید می‌کرد که این کتاب باید در سراسر خاورمیانه، به‌ ویژه در کردستان در دسترس جوانانی که خواهان تغییرات جدی در جامعه و جهان هستند قرار بگیرد تا با این مسئله که خصلت تغییری که باید صورت بگیرد چیست و راه آن کدام است، درگیر شوند. او در مقدمه اش بر ترجمۀ کُردی کتاب تاریخ واقعی کمونیسم2 نوشت:

ناسيوناليسم کُرد و جنبش ملي کردستان نشان داده‌اند که مانند ساير جنبشهای ملی، بخشی از سياست و ايدئولوژی سرمايه داری هستند و در نهايت ناگزير تبديل به پيچ و مهره‌های نظم جهانی امپرياليستی می شوند. بسياری از روشنفکران و فعالين سياسی کُرد از جنبش ملی گسست نکرده‌اند و افق ديدشان در حد سران اين جنبش است که از آغاز فئودالها و شيخها بودند. در سال‌های اخير با رشد بورژوازی کُرد به ويژه در ترکيه، عراق و ايران، ناسيوناليست‌ها در هر کشور شرکت در قدرت سياسی و قانون گذاری را طلب می کنند. حتی هنگامی که جنبش ملی اسلحه بر می‌دارد، هدفش نه تغيير بنيادين وضع موجود بلکه سهيم شدن در قدرت دولتی و نظام اقتصادی-اجتماعی حاکم است. رسيدن به پارلمان، رفرم قانونی، حقوق شهروندی، حقوق زبانی و فرهنگی، و برابری ملی غايت مطالبات آن است. (حسن پور 1396، 17)

امیر از دهه 1340 در تهران به جنبش دانشجویی ایران پیوست و این ارتباط در دهۀ 1350 از طریق شرکت در «کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی در آمریکا» ادامه پیدا کرد. در اول ماه مه 1968 هنگام سفر دانشجویی به آمریکا در پاریس فرود آمد و بی درنگ به تظاهرات جوانان در محلۀ لاتن و درگیری آنان با ماموران نظم و قانون پیوست. این مقطع از مبارزه او را به اتحادیۀ کمونیست‌های ایران و حزب کمونیست انقلابی آمریکا (RCP) متصل کرد. به جز فعالیت علیه رژیم شاه در جنبش دانشجویی ایران، پیوستن به جنبش مائوئیستی، مبارزات ضد جنگ ویتنام، دفاع از مبارزات خلق‌های فلسطین و ظفار از دیگر یادگارهای این دوره از حیات مبارزاتی او بود. امیر در دل جنبش پرشور و پیشروی دانشجویی آموخت که دانشگاه و علم را باید به سنگرهای نبرد علیه دنیای کهنۀ طبقاتی پیوند بزند و تا آخرین روز زندگی‌اش چه در مقام دانشجو و چه معلم دانشگاه، بر این پیوند میان علم و محیط علمی دانشگاه با مبارزه و نبرد علیه وضع موجود استوار ماند. این وفاداری به وحدت میان علم کمونیسم و عمل انقلابی و تلاش برای تبدیل کردن تئوری و دانش به دغدغه و سلاح توده‌ها به شکل نقش روشنفکر کمونیست و متعهد در امیر متجلی شد. باب آواکیان در رویکرد استراتژیکش به جنبشی برای انقلاب کمونیستی، بر نقش و اهمیت دانشمندان و روشنفکران انقلابی و متعهد تأکید ویژه ای دارد و حزب ما این اهمیت را در شخصیتی مانند رفیق امیر به خوبی احساس کرد. روشنفکر کمونیست انقلابی یکی از عناصر استراتژیک در ریشه کن کردن تقسیم کار ظالمانۀ نظام سرمایه داری میان کار فکری و کار بدنی و غلبه بر جدا کردن توده‌های مردم از علم و آگاهی است. بدون وجود روشنفکران کمونیست متعهد و دانایی مثل رفیق امیر، ترویج علم کمونیسم، بردن آگاهی کمونیستی به میان توده‌های روشنفکر و کارگر و زحمتکش و تعلیم آنان به عنوان مبارزین آگاه رهایی بشریت، ممکن نیست و بدون این کار، هیچ انقلابی در کار نخواهد بود زیرا انقلاب امر توده‌های آگاه به علم رهایی بخش کمونیسم و توانا در به کاربست این علم در جادۀ پرپیچ و خم و سخت مبارزۀ طبقاتی است.

امیر معتقد بود همۀ چیزهایی که از مارکسیسم و هر علمی دیگری می‌آموزیم را باید در مبارزه با دشمن و در جهت تغییر جهان به کار برده و زندگی کنیم. به عنوان مثال در جریان حضورش در جنبش مقاومت مردم کردستان ایران علیه جمهوری اسلامی کوشید آموخته‌هایش از تجارب انقلاب‌های چین، ویتنام و ظفار را در طرح «راهپیمایی مردم سنندج در دفاع از کوچ دسته جمعی مردم مریوان» به کار ببندد و ایدۀ این راهپیمایی تاریخی توسط او در «جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب» پیشنهاد شده و توسط رهبران سایر سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی پذیرفته شد، وی یکی از بنیان‌گذارن تشکیلات پیشمرگه زحمتکشان وابسته به اتحادیه کمونیست‌های ایران در سال 1358  در کردستان بود.

امیر از دوران فعالیت درجنبش دانشجویی، تحت تاثیر انقلاب فرهنگی در چین و هم‌چنین رشد جنبش‌های فمینیستی در اروپا و آمریکا، اهمیت زیادی به مبارزه علیه ستم بر زن می‌داد و می‌دانست تغییر بنیادین جهان کهنه بدون ریشه کن کردن این ستم ممکن نیست. همراه با درک عمیق‌تر در مورد محتوای کمونیسم، او نیز مانند بقیۀ کمونیست‌ها و کل جنبش کمونیستی باید در این زمینه نیز جهش می‌کرد و گسست و جهش کردن، کاری بود که امیر هرگز از آن ترس نداشت. کشف حقیقت و تکیه بر آن، در نوردیدن افق‌های وسیع‌تر و در آغوش کشیدن به قولِ خودش «روایت‌های هرچه بزرگ‌تر» برایش عین زندگی بود. کمونیسم در دیدِ رفیق امیر علم و جنبش رهایی تمامی بشریت از همۀ انواع ستم، تبعیض و بهره کشی بود. به همین علت ریشه‌یابی جایگاه اجتماعی فرودست زن در نظام‌های طبقاتی و شکل‌های گوناگونی که در هر عصر به خود می‌گیرد، انعکاس آن در ایدئولوژی و زبان، دنبال کردن تحلیل‌ها و نظرات گوناگون در این زمینه و جنبش‌های مقاومت زنان، از دغدغه‌های جدی او بود. وجود یار و همراهی چون رفیق شهرزاد که به طور کلی در این زمینه در بُعد جهانی و به طور مشخص در رابطه با مسئله زنان در کردستان پژوهش و نظریه پردازی می‌کرد، کمک بزرگی به امیر بود تا مشترکا توجیهات فرهنگی و ملی‌گرایانه در ستم بر زن را به چالش بگیرند. با کمک رفقایی مانند امیر و همرزمش شهرزاد در جنبش کردستان بود که اولین دسته مسلح زنان در تشکیلات پیشمرگه زحمتکشان شکل گرفت.

بله روایت های من بزرگ  هستند ولی دلم می خواست خیلی از این هم بزرگتر بودند. … ما هیچ علاقه ای به حفظ ستم جنسیتی به بهانۀ «احترام به فرهنگ» این و آن نداریم. هیچ علاقه ای نداریم که انسانی برتر از انسان دیگری باشد. ما چنین دنیایی می خواهیم و چنین روابطی و چنین «روایت بزرگی» می خواهیم و علم این را به ما می دهد و بر پایۀ این حقیقت علمی باید اراده کنیم که به این افقی که بشر پیدا کرده جهش کنیم و برسیم. (حسن پور 1396، 341)

اما به اعتقاد ما، وجه عمده ای که امیر را شکل می داد، این بود که در مبارزۀ آشتی ناپذیر برای رهاییِ توده های مردم سراسر جهان، و درنهایت کل بشریت از شر نظام سرمایه داری، همواره می‌کوشید نظریه و عملش را بر آخرین تکاملات علمی کمونیسم استوار کند – کمونیسمی که هرچه علمی‌تر باشد تا بتواند هرچه رادیکال‌تر به ریشه‌ها بزند. او عنصر پویا و دینامیک علم را دریافته بود و می‌دانست علم نه پدیده‌ای ساکن و منجمد و استراحت‌گاه ابدی بلکه راه دشوار و پر فراز و نشیبِ پیوسته حرکت کردن، تصحیح اشتباهات و کمبودها و متکامل شدن است. به همین علت با کمونیسم نوین جهت‌گیری کرد و تلاش کرد با آن درگیر شده، درکش کرده و ترویجش کند. در دهۀ 1960 وقتی امواجِ خروشان انقلاب اکتبر و اتحاد شوروی سوسیالیستی (1917-1956) در تعفن رویزیونیسم خروشچفی و سپس سوسیال امپریالیسم دفن شد، این مائو تسه دون بود که توانست، ضمن پافشاری بر دستاوردهای عظیم انقلاب سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم در شوروی، از کاستی‌ها و اشتباهات جدی آن در تئوری و پراتیک گسست کند، علم کمونیسم را تکامل دهد و راه انقلاب کمونیستی را بازتر کند و به این ترتیب، زندگی دوباره‌ای به جنبش کمونیستی بین المللی بدمد. جهش‌های تئوریک مائو در بلندای انقلاب کبیر فرهنگی پرولتری و «جنبش نوین کمونیستی» به پراتیک درخشانی از تداوم انقلاب تبدیل شد. رفیق امیر در دل جنبش کمونیستی و دانشجویی ایران علیه رویزیونیسم خروشچفی و در دفاع از جنبش نوین کمونیستی و مائوئیسم موضع‌گیری کرد و به تبلیغ دستاوردهای تئوریک و پراتیک مائوئیسم به خصوص انقلاب فرهنگی چین پرداخت. روایت جهش‌های فکری و عملی توده‌های مردم در چین سوسیالیستی چقدر به کلام آرام امیر شور و حرارت می‌داد و چقدر شعارهای سال‌های انقلاب فرهنگی و مائوئیست‌های جنبشِ ماهِ مه سال 1968 مثل «شورش علیه مرتجعین بر حق است» یا «واقع بین باش، آنچه را ممکن نیست طلب کن!» را دوست داشت. او در مورد اهمیت کار فکری و مبارزاتی مائو نوشت:

مائو تسه دون با حل اين معضل که چگونه سرمايه داری می تواند در يک کشور سوسياليستی احيا شود و خصلت مبارزۀ طبقاتی در دوران گذار از سوسياليسم به کمونيسم چيست، درک علمی انقلاب را تکامل داد. او با رهبری تئوريک و سياسی به انشعاب بزرگ در جنبش کمونيستی بين‌المللی (1964) دامن زد و راه را برای شکل گيری جنبش نوين کمونيستی در سطح جهان باز کرد. سپس با راه انداختن «انقلاب کبير فرهنگی پرولتری» در خود چين (1966-1976) به مقابله با روند احيای سرمايه داری رفت و راه ادامۀ انقلاب در سوسياليسم را الگوسازی کرد و به اين ترتيب مائوئيسم تبديل به خط تمايز ميان مارکسيسم و رويزيونيسم شد. بار ديگر کمونيسم مشعل دار رهايی بشريت از اسارت نظام سرمايه داری و مصيبت های توليد شده توسط آن شد. حتی بسياری از جريان های ملي گرا خود را طرفدار «انديشۀ مائو» و چين سوسياليستی قلمداد می کردند بدون اين که به واقع جذب کمونيسم شده باشند. (حسن پور 1396،21)

شکست چین سوسیالیستی در سال 1976 و احیای سرمایه داری در این کشور، پایان عمر 150 سالۀ موج نخست انقلاب‌های کمونیستی و سرآغاز حرکت نزولی جنبش انقلابی و غلبه و تسلط راست جهانی بود که در دهۀ 1990 به اوج خود رسید. جمع‌بندی از چرایی وقوع این شکست و جلوگیری از فرورفتن کمونیست‌ها در قهقرای تسلیم طلبی و خفتن زیر بال و پر بورژوازی، این بار بر دوش باب آواکیان صدر حزب کمونیست انقلابی آمریکا قرار گرفت و او در تلاش عظیم سی ساله‌اش، سنتز نوین کمونیسم را پایه گذاری کرد. جمع‌بندی باب آواکیان از موج اول انقلاب‌ها و دولت‌های سوسیالیستی با هدف تدوین استراتژی تازه‌ای برای انقلاب و سرنگونی سرمایه داری امپریالیستی در سراسر جهان، سنتز نوین کمونیسم را تولید کرد که یک جهش واقعی در علم کمونیسم بود. برای کمونیست‌های ایران، شکست انقلاب چین با شکست انقلاب ایران و قدرت گرفتن جنبش ارتجاعیِ اسلام‌گرایی در ایران و گسترش آن در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا و سپس پیدایش تضاد میان دو قطب تاریخا منسوخ اسلام‌گرایی و امپریالیسم همراه شد. از این رو برای بقایای جنبش کمونیستی ایران نیاز به هوای تازۀ کمونیسم نوین و جهش‌های علمی و سیاسی اش به طور مضاعف احساس می‌شد. امیر که در وانفسای توبه و تسلیم بسیاری از روشنفکران و رهبران سابقاً چپ و کمونیست در دهۀ 1980 و 1990 کماکان بر آرمان انقلاب کمونیستی و مبارزه برای رهایی ستم‌دیدگان وفادار و مستحکم مانده بود، یک بار دیگر فرصت پیدا کرد تا ذهن نقّادش را با موج جدیدی از پیشروی تئوریک و سیاسی جنبش کمونیستی درگیر کند. به قول خودش سنتز نوین به بسیاری از سوالات و ابهامات سال‌های عمر و کار سیاسی و فکری‌اش جواب داد و بستر و دریچه‌های جدید برایش گشود. شناخت شناسی (اپیستمولوژی) علمی همواره موضوعی مرکزی برای امیر بود و از همان ابتدای درگیر شدن با مباحث سنتزنوین آواکیان، یکی از مهم‌ترین سوال‌هایش این بود که گسست سنتزنوین در شناخت شناسی مارکسیستی چیست؟ و توجهات را به این مسئله جلب می‌کرد. جواب این سوال، بعدها در اسناد سنتزنوین به طور موجر این‌گونه فرموله شد: حل یک تضاد تاریخی که از ابتدا در بدنۀ مارکسیسم، میان بدنۀ عمدتا علمی مارکسیسم با عناصر فرعی غیرعلمیِ مغایر با این بدنۀ عمدتا علمی، موجود بود.

امیر، در یکی از آخرین سخنرانی‌هایش، در قالب نقدِ جهان‌بینی رایجِ «هویتی» و «پست مدرنیستی» به تشریحِ اهمیت تعیین کنندۀ شناخت شناسیِ علمی در زندگی بشر و مشخصا اهمیتِ تعیین کنندۀ آن برای رهایی بشریت از طریق شناختِ صحیح معضلات اجتماعی و راه حل آن‌ها، اهمیت تعیین کنندۀ آن در درک ضرورت و امکان ساختن جامعۀ کمونیستی، می‌پردازد و این مبحث را به ضرورت سنتزنوین کمونیسم متصل می‌کند. (حسن پور 1396، 335) در همان مقدمۀ چاپ کُردی کتاب تاریخ واقعی کمونیسم، دربارۀ سنتز نوین نوشت:

با کمونيسم پيشين نمی توان به آيندۀ کمونيستی دست يافت و بدون «کمونيسم نوين» نه به درک درست گذشته می رسيم نه به ساختن اين آينده. سنتز کمونيستی از کمونيسمِ گذشته و تدوين «کمونيسم نوين» کار سترگی است که باب آواکيان در پروسۀ مبارزات وسيع در عرصۀ تئوری، سياست و ايدئولوژی در سه دهۀ اخير، موفق به انجام آن شده است. اگر کمونيستها می خواهند پيشاهنگ آينده باشند و نه زائدۀ گذشته بايد خود را متکی بر سنتز نوين کمونيسم بکنند و به طور جدی ببينند که «کمونيسم نوين» چيست و چه جايگاهی در تاريخ و در جهان امروز دارد؟ (حسن پور 1396، 25)

با کمونیسم نوین، رفیق امیر کوشید یک بار دیگر چه در تعلیم و تبلیغ و چه در تألیف و تحقیق، در صف پویندگان و مروجین پیشروترین سطح دانش رهایی بخش زمان برای مبارزه و انقلاب قرار بگیرد. او به قول خودش سی سال وقت نیاز داشت تا حاصل یک عمر پژوهش، تفکر، مبارزه و تجربه را به صورت مدون و کتبی در اختیار توده‌های مردم قرار دهد. اما دریغ که مرگ به او مجال نداد و فقدانش یک فرصت تاریخی گرانبها را از حزب ما، دوستان و دوستداران او و انقلاب و از توده‌های مردم ایران، خاورمیانه و جهان گرفت.

حالا برای همگی ما راهی نمانده است جز ادامه دادن آرمان، پیگیری و خستگی ناپذیری رفیق امیر دوست داشتنی در عرصۀ مبارزه برای رهایی بشریت و در شاهراهِ انقلاب نوین فردا. هر صبح که آفتاب، نوید شروع روز دیگری از مبارزه برای رهایی مردم را بدهد، هر زمان که قلب‌های مان از نفرت و خشم نسبت به ستم و بهره کشی انسان از انسان لبریز شود، هر ساعت که مشت‌ها برای پیگیری در راه انقلاب را فشرده و محکم کنیم، هر قدم که در مسیر تحقق جنبشی برای انقلاب کمونیستی و رهایی ستمدیدگان برداریم، هر آیینه که از زیبایی‌های جهان و از وسعت قلب و خوبی توده‌های مردم برای بنای یک زندگانی نوین سرشار از شوق و خنده شویم، یاد و خاطره و حضور تمامی رفقایی که دیگر در میان ما نیستند تداوم پیدا خواهد کرد. در این میان همواره تصویر لبخندِ آرام و سیمای فروتن رفیق امیر حسن پور و بلندای شکوهمند آرمان کمونیستی و روح شورشگر و سازش ناپذیرش جایگاه ویژه‌ای در ذهن و خاطرۀ جمعی ما خواهد داشت.

حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) تیر ماه 1396، جولای 2017

ـ1-نقد جهان اوجالان، صلاح قاضی زاده با همکاری امید بهرنگ پاییز 1395 انتشارات حزب کمونیست ایران (م ل م)

ـ2- تاریخ واقعی کمونیسم، ریموند لوتا پاییز 1395 انتشارات حزب کمونیست ایران (م ل م)

***

با کمال تاثر و تاسف باخبر شدیم که رفیق امیر حسن پور  (زادهٔ ۱۸ مرداد ۱۳۲۲ در مهاباد – درگذشتهٔ ۳ تیر ۱۳۹۶ در تورنتو)، مبارز و محقق کمونیست و دانشور و زبان‌شناس ایرانی کرد و از کمونیستهای انقلابی طرفدار سنتز نوین باب آواکیان، در گذشت.ـ

ما ضمن اعلام تسلیت درگذشت این رفیق مبارز، متفکر و  فروتن و ابراز همدردی با رفیق شهرزاد مجاب همسر ایشان  و فرزندشان صلاح حسن پور، و کلیه اعضای خانواده، خویشاوندان و بستگان، دوستان و رفقا و یاران، یکبار دیگر تاکید می کنیم که با تکیه بر سنتز نوین کمونیسم هر چه مصممتر راه و آرمانهای رفیقمان را ادامه خواهیم داد.ـ

یادش سرخ و گرامی و راهش پررهرو باد!ـ

گروه کمونیست های انقلابی از پیروان سنتز نوین (کمونیسم نوین) در ایران

***

تلویزیون برابری 5 جولای 2017 – گفتگوی آرش کمانگر با شهرزاد مجاب همسر دکتر امیر حسن پور مبارز کمونیست و استاد داشگاه در تورنتوی کانادا که روز 24 ژوئن بر اثر بیماری سرطان درگذشت.

 

 

2 Antworten

  1. Roozbeh sagt:

    مائوئيسم یا خیال بافی های خرده بورژوازی چین مورد مشترکی با مارکسیسم نداشت و ندارد و رسالت تاریخی خود را انجام داد و به تثبیت حاکمیت بورژوازی چین انجامید. مائو و مائویست ها توانستند به نام کمونیسم اهرم سلطه طبقاتی بورژوازی را در چین بنا نهند. در نپال نیز باز قدرت گرفتن بورژوازی کمک کردند. دهقانان همانطور که مارکس گفته بود غیر انقلابی و محافظه کارند و بر خلاف نظرات مائو طبقه ای نیستند که به حاکمیت سوسیالیسم یا کمونیسم عمل کنند. تاریخ همین الان جلوی چشم خود ما نشان از مزخرف بودن مائویسم است. حزب کمونیست سرمایه داران چین نتیجه نظرات ضد مارکسیستی مائو و بقیه خرده بورژواهای چینی است. انقلاب فرهنگی چین هیچ ربطی به طبقه کارگر نداشت و یک واکنش ارتجاعی خرده بورژوازی چین بود که در مرحله نهایی واگذاری حاکمیت به بورژواها انجام شد. مائوئيسم یکی دیگر از ایدولوژی های دهقانی و خرده بورژوازی بود که بدون وجود رهبری طبقه کارگر جاده صاف کن بورژواها شد.