مرگ زود رس: مریم میرزاخانی و مهدی علوی شوشتری، حسین باقر زاده

مرگ زودرس مریم میرزاخانی فقدانی بزرگ برای مردم ایران و جامعه ریاضی جهان بود. تعدادی از مقامات جمهوری اسلامی نیز به این خبر واکنش نشان دادند و مرگ او را تسلیت گفتند. این واکنش‌ها بیش از هر چیز این سؤال را پیش آورده که اگر مریم ایران مانده بود چه سرانجامی داشت. هر چه که بود بی تردید او مقام و موقعیت امروز را نداشت. جمهوری اسلامی سابقه درخشانی در تحمل و پرورش استعدادهای علمی و فرهنگی ندارد و بیشتر استعدادکُش بوده است تا استعدادپرور. کافی است به سرنوشت یکی دیگر از نابغه‌های ریاضی ایران بپردازیم و ببینیم که بر سر او در جمهوری اسلامی چه آمد.ـ

مریم رضاخانی و مهدی علوی شوشتری : نفرات اول مسابقات ریاضی سراسری کشور

مریم رضاخانی و مهدی علوی شوشتری : نفرات اول مسابقات ریاضی سراسری کشور

اواخر سال ۱۳۵۸ من به ایران بازگشتم و بلافاصله در دانشکده علوم دانشگاه تهران به عنوان دانشیار رشته ریاضی مشغول به کار شدم. اندکی بعد کنفرانس سالانه انجمن ریاضی ایران در دانشگاه مشهد برگزار شد و من به عنوان یکی از شش عضو هیئت اجرایی انجمن و سپس دبیر آن انتخاب شدم. انجمن همه ساله یک مسابقه ریاضی دانشجویی در دانشگاه‌ها برگزار می‌کرد و به نفر اول این مسابقات جایزه می‌داد. اوایل تابستان بود که مراسمی برای معرفی برنده آن سال و اعطای جایزه به او برگزار شد. برنده، دانشجویی از دانشگاه اهواز به نام مهدی علوی شوشتری بود، ولی او نتواانسته بود در مراسم شرکت کند. هیئت اجرایی از من خواست که به عنوان دبیر انجمن پشت تریبون بروم و غیبت او را اعلام کنم – و این کار آسانی نبود.مهدی علوی شوشتری متولد سال ١٣٣٤ بود و در سال ١٣٥٣ به دلیل فعالیت‌های سیاسی در اهواز دستگیر و به سه سال حبس محکوم شده بود. پس از آزادی از زندان در سال ١٣٥٧ برای تحصیل به آمریکا سفر می‌کند ولی در فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب به ایران بر می‌گردد و در دانشگاه جندی شاپور اهواز در رشته ریاضی ادامه تحصیل می‌دهد. او در دوران تحصیل شاگردی ممتاز بوده، و از قول یکی از استادان او در زمان تحصیلش در آمریکا نقل شده که از او به عنوان با استعداد ترین دانشجویی که داشته یاد کرده است. نفر اول شدن او در مسابقات ریاضی سراسری کشور در آن سال این نظر را تأیید می‌کرد.
پشت تریبون رفتم و اعلام کردم که نفر اول مسابقات ریاضی سراسری کشور در آن سال مهدی علوی شوشتری از دانشگاه اهواز است و بعد اضافه کردم که متأسفانه خبر شدیم که ایشان چند روز پیشتر اعدام شده است. جمعیت خبر را با ناگواری شنید و در سکوت فرو رفت. من نیز سکوت کردم و همان جا ماندم. این سکوت بهت آمیز مدتی طول کشید تا نجواها شروع شد و تقریبا همه دانستند که چرا او اعدام شده است. او که در شروع انقلاب فرهنگی با آن به مبارزه برخاسته بود در فاصله کوتاهی دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد. سپس به دلیل این فعالیت‌ها و عضویت در سازمان پیکار به اعدام محکوم می‌شود و در روز ۶ تیرماه ۵۹ تیربا ران می‌شود.ـ

قاضی صادر کنده حکم، روحانی نسبتا جوانی به نام احمد جنتی بود که اکنون شهره خاص و عام است. صادق خلخالی در خاطراتش با اشاره به این که او نیز حکمی مشابه از خمینی برای قتل و اعدام گرفته بود می‌نویسد: «حضرت آقای جنتی، در اهواز و تهران، چند نفر از طاغوتیان را محاکمه و به اعدام محکوم کرد». از دید او و جنتی لابد یک دانشجو که در زمان شاه سه سال زندان کشیده نیز طاغوتی بوده است.
مریم میرزاخانی و مهدی علوی شوشتری، در زمان‌های مختلف نفر اول مسابقات ریاضی سراسری کشور بودند. امروز مقامات جمهوری اسلامی برای مرگ میرزاخانی اظهار تأسف می‌کنند ولی هیچ یک از آنان به استعدادهای فراوانی که در طول حیات این نظام عامدا سرکوب و نابود شدند کمترین واکنشی نشان نداده‌اند. میرزاخانی البته چون فعالیت سیاسی نداشت اگر در ایران مانده بود به چنین سرنوشتی گرفتار نمی‌شد ولی مسلما موقعیت امروز را نیز نداشت و استعدادی بود که ناشکفته به گور سپرده می‌شد.ـ

حسین باقر زاده
بر گرفته از گویا

 

***

از صفحه فیس بوکی محمود معمار نژاد

.یادی از جان باختگان قبل از دهه ۶۰ نمائیم.مهدی علوی شوشتری در سال ١٣٣٤ در اهواز متولد شد

وی روز ٦ تیر ١٣٥٩ در اهواز تیرباران شد. در سال ١٣٥٣ در اثر ارتباطش با یک محفل دانشجوئی دستگیر و به سه سال حبس محکوم شد. پس از آزادی در سال ١٣٥٧ برای تحصیل به آمریکا سفر کرد. او که معتقد بود انقلاب اسلامی با آن انقلابی که مد نظر بوده مغایرت دارد، اندکی پس از پیروزی انقلاب به ایران بازگشت. سپس در دانشگاه جندی شاپور اهواز به تحصیل در رشته ریاضی مشغول شد. در سال ١٣٥٨ به عضویت تشکیلات دانشجویان هوادار سازمان پیکار در آمد. هنگامی که در برخی از مناطق خوزستان سیل آمده بود، وی به کمک سیل زدگان رفت. همچنین در ناحیه زیتون کارگری اهواز کتابخانه‌ای تاسیس کرد. علوی شوشتری در طول دوران تحصیل همواره شاگردی ممتاز بود. حتی یکی از استادان دانشگاه او در زمان تحصیلش در آمریکا از او به عنوان با استعداد ترین دانشجویی که داشته است یاد کرد. او به دوچرخه سواری و کتاب خوانی علاقه داشت. غذای مورد علاقه او سبزی پلو بود که از بچگی به آن „پلو سبز“ می گفت.ـ

علوی شوشتری در درگیریهای دانشگاه جندی شاپور در دوم اردبیهشت ١٣٥٩ دستگیر شد . در آن روز رادیو مردم شهر را دعوت به ورود به دانشگاه و بیرون راندن دانشجویان از دانشگاه می نمود. در همان روز امام جمعه اهواز نیز مردم را دعوت به شرکت در نماز جماعت در دانشگاه کرده بود.ـ

بنا به گفته مادر مهدی علوی شوشتری مامورین دولتی یک روز پس از دستگیری وی به منزل او آمده و اقدام به ضبط کتابها و مدارک او نمودند. مقامات دولتی تا یک ماه و نیم بعد، از پاسخگویی به خانواده اش درباره وضعیت او اجتناب می کردند.ـ

در طول مدتی که علوی شوشتری در زندان به سر برد دو ملاقات با خانواده اش داشت. ملاقات اول یک ماه و نیم پس از دستگیری او بود. مادر آ علوی شوشتری در این ملاقات متوجه بخیه های پیشانی او که نشان شکستگی بوده شد. این ملاقات با حضور و دخالت پاسدارها و مسئولان زندان صورت گرفت و به خانواده امکان صحبت آزادانه با زندانی داده نشد. ملاقات دوم و آخر در روز ۵ تیر ۱۳۵۹، یک روز قبل از اعدام اوصورت گرفت. در این ملاقات آقای علوی شوشتری به پدر و مادرش گفت که با شکنجه های متفاوتی از آنچه پیش از انقلاب مرسوم بوده مواجه شده است. برای مثال، او به اعدامهای نمایشی برای شکنجه زندانیان اشاره کرده بود.ـ

بر اساس نامه ای که مهدی در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۹ به خانواده اش فرستاده تا آن روز محاکمه نشده بود. بنا براین دادگاه زمانی مابین ۱۳ اردیبهشت و ۵ تیر ۱۳۵۹ برگزار شده است. بنا به گزارش نشریه پیکار(ضمیمه شماره ۸۳، ۱۰ آذر ۱۳۵۹) محاکمه علوی شوشتری با ٥ تن دیگر در دادگاه انقلاب اسلامی اهواز کمی بیش از یک ساعت طول کشید. دادگاه منشی داشته و بعد از دفاعیات، ایشان دفاعیه را امضا کردند.ـ

بر اساس گزارش روزنامه جمهوری اسلامی، علوی شوشتری به این جرائم متهم شده بود: „شرکت در درگیری دانشگاه جندی شاپور اهواز که منجر به قتل چند نفر و مجروح شدن تعداد زیادی ازمردم بیگناه گردید و اقدام به حمله و پرتاب سنگ به طرف مردم به نحوی که [بر] حسب اقرار خودش دستش پاره شده و از خستگی بیحال میشود و موضعگیری متهم نسبت به جمهوری اسلامی ایران.“ بر پایه گفته مادر او، رادیو دولتی و همچنین مقامات مسئول دانشجویان دستگیر شده در دانشگاه جندی شاپور را „محارب“ و „کافر“ معرفی کردند. بنا به گزارش سایت اینترنتی اندیشه پیکار، اتهامات علوی شوشتری تبلیغ علیه انقلاب فرهنگی اعلام شد.بر اساس اطلاعات در همین نشریه، مامورین دولتی آقای علوی شوشتری را به عنوان یکی از مسببین وقایع دانشگاه معرفی کرده و قبل از محاکمه ، عکس وی و چند نفر دیگر را تحت همین عنوان در شهر پخش کرده بودند. (ضمیمه شماره ۸۳ نشریه پیکار، ۱۰ آذر ۱۳۵۹)ـ

به نقل از یکی از همبندان او نقل شده است. بر اساس این نقل قول علوی شوشتری در دادگاه از دیدگاه مارکسیست لنینیستی و عضویت خود در سازمان پیکار دفاع کرده است. او همچنین ابراز داشته که فعالیت سیاسی در دانشگاه حق مسلم دانشجویان است. او در دادگاه حمله به دانشجویان در دانشگاه جندی شاپور را نقشه ای از پیش طراحی شده عنوان کرده است. بنا بر گفته علوی شوشتری زمان دفاع در دادگاه بسیار کوتاه و در حدود ۱۰ دقیقه بوده است،ـ

در نامه ای که مهدی علوی شوشتری در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۹به خانواده اش فرستاد، با وجود اینکه تا آن تاریخ محاکمه نشده بود، با مشاهده اوضاع زندان پیش بینی کرده بود که اعدام خواهد شد.ـ

دادگاه انقلاب اسلامی اهواز آ مهدی علوی شوشتری را به مرگ محکوم کرد. وی روز ٦ تیر در سحرگاه روز جمعه ٦ تیر ١٣٥٩ به همراه اسماعیل نریمیسا و منوچهر جعفری ١٣٥٩ در اهواز تیرباران شد.ـ

حکم یا خبر اعدام علوی شوشتری به طور رسمی به خانواده او ابلاغ نشد. پس از اعدام او، بیمارستان جندی شاپور خبر اعدام تعدادی دانشجو را از طریق تماس تلفنی به خانوادۀ وی اطلاع داد. پس از تحویل پیکر آقای علوی شوشتری به خانواده اش، مامورین دولتی قطعه ای جدا که „لعنت آباد“ نام داشت را برای خاکسپاری آقای علوی شوشتری و سایر دانشجویان اعدام شده تعیین کردند. به این محل „لعنت آباد“ گفته می شد. پس از خاکسپاری وی نیز پاسداران خانواده اش را مورد آزار قرار داده و از سوگواری بر سر مزار او جلوگیری می کردند.ـ

در آخرین ملاقات با پدر و مادرش، آقای مهدی علوی شوشتری شلوار جین خود را به مادرش داد و از او خواست که آن را نشوید. شلوار او در قسمت زیر زانو آغشته به خون خشک شده بود. وی در درون شلوارش نوشته بود که: « زندگی را دوست دارم و از مرگ بیزارم ولی مرگ شرافتمند را ترجیح می دهم.»ـ