رفیق کارگر کمونیست (فدایی خلق) خیرالله حسن وند، از: جهان عزیزیان

رفیق حسن کمونیستی باورمند، کارگری مبارز و انسان آزاده‌ای بود، در کنار همه‌ی این صفات برجسته، فدایی در آرمان و عمل، راه گشا – در عین حال سازمانده‌ای ورزیده، به‌سختی می‌شود جای چنین افرادی را پر کرد.ـ

رفیق خیرالله حسن‌وند کودکی سختی را تجربه کرد، در کنار کوه پایه‌های  بختیاری  در میان عشایر بختیاری متولد شد، در همان‌جا اولین گام‌های سخت زندگی را برداشت و به راه افتاد، اتکاء به خود را در کوچ و در حرکت در کوه پایه‌ها و دشت مولر که به دشت شقایق ها و لاله‌های خود روی بنفش شهرت داشت با بازی‌های کودکانه با بوی لاله‌ها در هر دم و بازدم در سینه می‌کرد و  آن‌چه را که نیاز داشت در همان سنین کودکی در میان سنگ لاخ‌های کوه مولر که همسایه خانه به خانه او بود، تجربه کرد و با کوه عجین می‌شد و آشنا .ـ

در سن شش سالگی همانند خیلی از بچه‌های ایل برای فراگیری آزمون‌های بعدی الزام بود که به شهر فرستاده شود، تحصیل یکی از دغدغه‌های بزرگان ایل شده بود. از این رو، خیری (حسن) راه سفر بعدی را در مقابل خود دید، به عمویش که کارگر شرکت نفت بود سپرده شد و دیری نپایید که برای امرار معاش به کار در نانوایی روی آورد، کار طاقت فرسایی که درس‌های بعدی را به او آموخت .ـ

درس و کار آرام آرام راه‌های دیگری به‌ روی او گشود و نیازهای زندگی حرکت خیری (رفیق حسن) را به سوی آینده بیشتر و بیشتر پر شتاب می‌کرد، با ورود به صنایع فولاد اهواز و آشنایی با مسائل کارگری از نزدیک و چاره اندیشی با آن‌چه در آن قرار گرفته بود پای خیری را به دنیای سیاست و بالطبع مارکسیسم آشنا کرد، نیروی جوانی و ظرفیت فراگیری در کنار محیط کارگری بستر مناسبی شد که به تدریج گرایش به ایجاد هسته‌های کارگری در محیط کار برسد و به این اعتبار و با این پیش زمینه، سمت‌گیری سیاسی در ابعاد تشکل یافته در او ریشه گرفت و این دلیلی شد که به آزموده‌ترین و معتبرترین تشکل سازمان یافته یعنی فداییان بگراید، همکاری نزدیک با بخش کارگری سازمان چریک‌های فدایی خلق بعد از مدتی تبدیل به عضویت در این سازمان شد و به تدریج به یکی از چهره های قابل اعتماد و شناخته شده در بخش کارگری تبدیل شده و با توجه به اعتماد به نفسی که داشت در امر سازماندهی و اعتصابات کارگری در هر کجایی که به او وظیفه‌ای داده می شد؛ نقش به‌سزایی در امر پیشبرد مبارزات کارگری ایفا می‌کرد، چهره مهربان، رفتار متین و زیبایی کلام و قدرت سنجش و دقت بی‌مانند او در بررسی شرایط محیط به او این امکان را داد تا سازمان در بخش‌های حساس به او تکیه کند، در اساس در هر جایی و هر شهری که اشکالی به‌وجود می‌آمد برای ترمیم و بازسازی آن‌چه که از تحرک بازمانده بود، رفیق حسن کلید حل مشکل می‌شد .ـ

رفیق جانفشان فدایی خیرالله حسن‌وند

رفیق جانفشان فدایی خیرالله حسن‌وند

با توجه به این خصوصیات و با در نظر گرفتن ضرباتی که رژیم به تشکل‌های کارگری و سازمان‌های سیاسی بعد از سی خرداد شصت وارد می‌کرد، قرار ارتباط با بخش کارگری اصفهان – صنایع فولاد در دستور قرار گرفت و حسن که از مجرب‌ترین کادرهای بخش کارگری بود، راهی اصفهان شد تا با توجه به شرائط جدید، تشکل کارگری را مجدداً سازماندهی کرده و از گسترش ضربات ممانعت به‌عمل آورد .ـ

از این رو رفیق حسن و… راهی اصفهان شدند و در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۶۱حوالی ۱۱ صبح در نزدیکی پالایشگاه فولاد قرار انجام شد، قراری که به‌قیمت جان رفیق حسن تمام شد، فردی که سر قرار آمده بود در دام قرار داشت و خیابان تحت محاصره، رفیق به‌مجرد این‌که متوجه شد که در دام قرار گرفته است، تلاش کرد که بگریزد و راه ها بسته شده بود. همین‌که به او اخطار داده شد، با توجه به شناختی که از حسن در پیمودن سنگلاخ‌های کوه‌های سر به‌فلک کشیده بختیاری از او به‌جای مانده است، رفیق تسلیم نشد و تمام آن‌چه را که دستگاه سرکوب برایش تور انداخته بود، در همان لحظه‌ای که داشت زندگی را با سیانوری که به دندان گرفته بود، وداع می‌گفت. به دو چیز با ارزش که یاد گرفته بود فکر کرد و با باور به همین ارزش‌های والا که به‌سادگی به‌دست نمی‌آیند جنگید و اگر ممکن بود برایش جان داد، این درسی بود که هم از میان کوه‌های سر به‌فلک کشیده بختیاری و آموزش‌هایی که از کارگران محیط زندگی فرا گرفته بود، ارج نهاد و آماده شد تا چشم بر هم ببندد. رفیق با مرگ خود زندگی آفرید، زندگی کارگران و رفقایی که ممکن بود زیر ضرب قرار گیرند و دیگری فرزندی که در راه بود. چند روز قبل رفیق حسن مطلع شده بود که همسرش باردار است و برای این‌که آینده را برای فرزندش تضمین کند و از جان او در مقابل دستگیری احتمالی همسرش که باردار بود، جلوگیری به‌عمل آورده باشد، در همین هنگام چشم فرو بست و به دشت لاله‌ها پیوست

 

محل تولد : مسجد سلیمان

مرگ:  در گیری با سپاه ۱۹ مهر ۱۳۶۱ – علت مرگ سیانور

آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند

رفتند و شهر خفته ندانست کیستند

فریادشان تموج شط حیات بود

چون آذرخش در سخن خویش زیستند

یاد و خاطره اش جاودان

 

کارگر فدائی، رفیق خیرالله حسنوند