تداوم: بیاد رفیق الهه همایونی، داریوش سلحشور

طرح از گفتگوهای زندان
طرح از گفتگوهای زندان

تداوم
اینسان زیستن!
-کمونیست!
اینسان مرگی را پذیرا گشتن:
آوای سرودتان را تنها حقیقت!
زنده می سازد.
داریوش سلحشور

در آستانه 8 مارس یادِ زنان کمونیست و اتقلابی را که در هر دو رژیم دیکتاتوری – ارتجاعی شاه و جمهوری اسلامی علیه استبداد و استثمار مبارزه کردند و جان عزیزشان را چه در نبرد رو در رو با دشمن و چه بدست جلادان از دست دادند را گرامی می داریم
یاد عزیزشان همیشه در اذهان طبقه کارگر و توده های آزادی خواه و انساندوست پا برجاست.
الهه همایونی: کمیته انقلابی م.ل ( سازمان رزمندگان آزادی طبقه کارگر)
رفیق در زیر شکنجه به دست جلادان حکومت جمهوری اسلامی جان داد : مرداد 1361
یاد رفیق کمونیست انقلابی سوزان نیکزاد گرامی باد

طرح از گفتگوهای زندان

طرح از گفتگوهای زندان

بیاد رفیق الهه همایونی
الهه همایونی در خانواده ای مرفه در شیراز پا به عرصه حیات نهاد. رفیق الهه علیرغم آنکه در رفاه و آسایش رشد و پرورش یافت، مالامال از روح انساندوستی بود و در پاسخ به همین گرایش انسانی به کار در میان مردم علاقه مند گردید. در پاسخ به همین تمایل انساندوستانه به محض به پایان رساندن تحصیلاتش در دانشسرای مقدماتی شیراز به عنوان معلم کارش را روستاهای یاسوج آغاز کرد. او که خود در خانواده ای زمیندار به دنیا آمده بود اکنون رنج و محنت زحمتکشان روستا را از نزدیک حس میکرد و به نوعی این رنج و محنت به مسأله محوری زندگی اش تبدیل شده بود. ارتباط نزدیک با کودکان کارگران و زحمتکشان و قدم نهادن به زندگی آنان رفیق را در برابر پرسش هایی نهاد که او قادر نبود که فقط با گرایش انساندوستانه اش جوابی برای این سوالها بیابد. او در تمام دوران ٦۰۔٥٧ در جستجوی یافتن پاسخ برای مشکلات و معضلاتی بود که در پیرامون او وجود داشتند و او دیگر نمی توانست و نمی خواست که در برابر این شرایط اجتماعی – سیاسی و اوضاع اقتصادی حاکم فقط به زندگی شخصی خودش بیندیشد و به اصطلاح در حد „خودش“ به اصلاح اوضاع بپردازد. او به دنبال یافتن راه حلی جهت غلبه بر این شرایط فقر و فاقه بود.رفیق الهه در این سالها علی العموم خودش را در مجموعه سازمانهای“ خط سه“ بالاخص رزمندگان و پیکار میدید. رفیق الهه در اوج بحران جنبش کمونیستی یعنی درست در شرایطی که دسته دسته رفیقان نیمه راه ، نبرد در راه آرمانهای کارگران و زحمتکشان را به کناری مینهادند، پس از یک دوره برخورد تیوریک با رفیق منوچهر سلحشور بالاخره استوار و مصمم به جریان کمیته انقلابی م-ل ( سازمان رزمندگان آزادی طبقه کارگر) پیوست. رفیق الهه در این شرایط که مجبور به ترک آموزش و پرورش شده بود جهت امرار معاش و کمک به تشکیلات ، به کار کردن در یک بنگاه حمل و نقل مبادرت نمود. او به سرعت قادر به جلب اعتماد بی شايبه ای در صفوف تشکیلات فارس رزمندگان گردید و متعاقب همین امر در سال ١٣٦١ مسولیت برقراری ارتباط میان تشکیلات فارس و تهران را به عهده گرفت. این وظیفه رفیق الهه را قادر می ساخت که به برخی خانه های تشکیلاتی از جمله خانه های مسولین تشکیلات دسترسی داشته باشد. او در عین انجام این مسولیت اش در حال فراهم کردن شرایط برای ترک شیراز و تداوم مبارزه اش در استان خوزستان بود. متعاقب ضربه به تشکیلات در مرداد ٦١ و دستگیری های تهران و گسترش این ضربه تا برخی شهرستانها رفیق پر شور، شاداب و زن رزمنده انقلابی الهه همایونی به دام مزدوران جنایتکار گرفتار شد. شکنجه گران جمهوری جنایت که میدانستند سینه مهربان الهه مملو از اخبار و اطلاعات پیرامون رفقایش است و از نامزدی و تدارک ازدواج اش هم خبر داشتند، او را مورد سهمگین ترین شکنجه ها قرار دادند. از زمان دستگیری رفیق الهه تا حصول اخبار ضربه در استان فارس ، آن رفقایی که در ارتباط با الهه بودند در چندین قرار با او حضور یافتند، اما این زن رزمنده کمونیست سخن نگفته بود و رفقایش سالم از محل قرار یه خانه بازگشته بودند. او نه تنها لب به سخن نگشود بلکه بی باکانه با آن پیکر استخوانی اش نمایشی پر شور از رزم بی محابای زن کمونیست را در شکنجه گاههای رژیم جنایتکار اسلامی به اجرا نهاد. نمایش مقاومت و تنفر انقلابی زن جوانی که با تمامی وجودش به این نکته پی برده بود که بدون نابودی جامعه سرمایه داری و پایان بخشیدن به مالکیت خصوصی هیچ سخنی پیرامون آزادی زنان نمیتواند در میان باشد، نمایشی از مقاومت رزمندگان جنبش کمونیستی نوینی بود که کمونیستها در بیش از یک دهه بذرش را افشانده بودند. وقتی مدتی بعد رفقا و بستگانش به قبرستان ارمنی های شیراز رفتند مسول قبرستان سخنی بدین مضمون گفته بود که : نمیدانم مرد بود یا زن چون که قطعه قطعه بود توی یک گونی به اینجا حملش کردند !!!! رفیق الهه در مرداد ٦١ دستگیر شد و در همان زمان هم در زیر شکنجه از آرمانهایش به مدافعه برخاست و سرفرازانه آخرین سرود رزم اش را خواند. او نه تنها جان اش بلکه عشق اش را هم فدای سوسیالیسم ساخت تا دشمن به راز یاران اش پی نبرد. درود بر جنبشی که چنین زنانی را سازمان داد و درود به زنان کمونیستی که با مقاومت و رزم اشان در خیابان و زندان : این نبرد را سرفرازانه تداوم بخشیدند.
تداوم
اینسان زیستن!
-کمونیست!
اینسان مرگی را پذیرا گشتن:
آوای سرودتان را تنها حقیقت!
زنده می سازد.
***
جنگیدن!
تا لحظۀ رگبار کار و رنج
“ تنها “
نشان بودن است به افتخار!
آنگاه حضورتان اعلام می گردد،
در فرمان آتش:
حزب !
***
اینگونه مرگی را گزیدن
اینگونه حضوری را سزاست.
از دفتر شعر تداوم

داریوش سلحشور