روایت دل«موقعیت اولین حمله مسلحانه به خاوران» ملوک صفائیان

«موقعیت واولین حمله ی مسلحانه به خاوران»

گوشه ای از خاطرات مادران خاوران دهه شصت

خاوران قلب تپنده تاریخ تو زنده ای به همت ایستادگی مادران و خانواده های خاوران در برابر سرکوب عنان گسیخته حاکمان زور و سرمایه .داغ از دست دادن برادرم من وخانواده ام را برآن می داشت هر چه بیشتر بر مزارش برویم ، بنابراین هر پنجشنبه عصر به خاوران میرفتیم گاه با دیگر اعضای فامیل وگاه ما خواهر وبرادر به همراه مادر. هنوز تعداد خانواده ها چندان زیاد نبودند، ما همدیگر را کمتر می دیدیم گاهی آنها زودتر می آمدند ومی رفتند، چندان با هم عجین نشده بودیم، هر بار که می رفتیم قبری تازه وخانواده ای جدید ، وگاه خانواده ای که قبل از ما به آنجا راه یافته بودند را در این گاه وبیگاه رفتن میدیدیم وهر کدام سرنوشتی از جانباختگان از زبان خانواده ی جدید می شنیدیم ، گاهی سه یا چهار خانواده همزمان از مرگ عزیزشان با خبر وبعضی ها دیرتر با خبر می شدند وبه خاوران می آمدند، دیگرشرح حال و روز خانواده ها بماند که تشریح آن خود زمان ومجال خاص خود را می طلبد ،مادران داغدار که مثل آتش بودند ، پدرانی که نا باورانه به قبرها نگاه میکردند وآه وحسرتی به دل خواهران، برادران،خاله ها ، عموها وکل فامیل که هر کدام حالی پریشان وبه اندازه ای که میخواستند از پدران ومادران مراقبت کنند ، تا مبادا مشکلی برایشان پیش بیاید. در زیر روایتی از یکی از خانواده ها را نقل می کنم:موقعیت خاوران آن روزها اینچنین نبود ، سمت شمال تا دامنه ی تپه ها هیچ چیزی نبود ودر قسمت غرب قبرستان ارامنه که یک نیمه دیوار از خاوران جدا شده بود، ودر قسمت جنوب دیوار وچیزی نبود که باغ هندوها را جدا کند فقط محل سوزاندن اجسادشان بود ویک سوله ودر سمت شرق که یک جاده ی خاکی به خاتون آباد ختم میشد وهیچ دیوار ودربی وجود نداشت خاوران در واقع در بستر بیابان قرار داشتتا بعد ها دیوار ها کشیده شد و دیوار سمت ارامنه بلند تر شد ویک آبریزگاه همان جلو کنار در ورودی کنونی ساختند که در واقع  توهین آمیز بود و هیچ خانواده ای از آن استفاده  نمی کرد ولی خودشان که به عناوین مختلف آنجا حضور داشتند استفاده می کردند وبه اصطلاح خودشان خانواده ها را به این شکل آزار می دادند،حضور داشتند سنگ پرتاب میکردند فحش وناسزا به جانباخته ها وخانواده ها ، خلاصه از هیچ نوع آزاری خانواده ها در امان نبودند. نا گفته نماند بعضی از خانواده ها بخاطر صدماتی که از طرف حزب اللهی ها وچماق بدستان خورده بودند، روزهای یکشنبه به همراه ارامنه می آمدند واز روی قسمتی از دیوار که هنوز کوتاه بود، بر سر مزار عزیزشان می رفتند ، که احتمال مشکل برایشان کمتر باشد وبتوانند با آرامش دمی را بر سر مزار بگذرانند.خاطره آن روز هیچ وقت از یادم نمی رود ،اواسط شهریور سال شصت  بود و خاوران بدون حصار و دارو درخت با یک دیوار نیمه شکسته ،،،، پنج شنبه  عصر بود ساعت حدود چهارونیم .تازه خانواده های جانباخته گان تابستان شصت در کنار عزیزانمان جمع شده  بودیم و هنوز فرصت گفتگو با همدیگررا پیدا نکرده بودیم که عده ای چماقدار با خشونت از پشت دیوارشکسته باغ هندوها به خاوران سرازیر شدند وشروع به حمله به خانواده ها کردند با داد وفریاد وفحش همراه با میله های آهنی وبعضی با چماق.باورمان نمی شد مگرما چه کرده بودیم، با قیافه های عصبی وکف بر دهان به ما وعزیزانمان فحش میدادند. افرادی که زودتر متوجه قضیه شدند به سمت وسایل نقلیه خود رفتندو چماقداران آنها را احاطه کردند وشیشه های اتومبیل ها راخرد کردند ولی آنها موفق به فرار شدند.ابتدای جاده منتهی به خاوران دیواری از آتش وشلیک گلوله از اسلحه هاشان بود ،ولی بیابانهای اطراف کمکی برای فراربود ،تعدادی به سمت کوههای شمالی فرار کرددند وازبیراهه خود را به جاده رساندند. تعدادی که فرصت رسیدن به وسیله نقلیه شان را نداشتند مورد ضرب وشتم قرارگرفته وبا دست وپای شکسته خود را کنار جاده رساندند. ازجمله آقای رضازاده که وسیله نقلیه ایشان تخریب شده بود.هفته بعد که به آنجا رفتیم تمام نشانه هایی که گذاشته بودیم را متلاشی کرده بودند وخاکها را زیرورو ، این اولین یورش سازمان یافته علیه خاک خاوران و خانواده ها بود.درآنجا قبل ازاین همیشه اذیت و آزاربه صورت فردی �� تحقیرآمیزبود ولی نه این یورش و سرکوب و نه سرکوبهای سالهای بعد  که چندین بار به شکل های مختلف صورت گرفت ،نتوانست این صدای دادخواهی را خاموش کند واین عشق ریشه دار تنیده دراین خاک را بخشکاند.خاوران و خانواده خاوران ماند و جهانی شد.یاد همه ی عزیزانی که در خاورانهای ایران آرمیده اند گرامی بادیاد مادران وپدران که شجاعانه بر پا ایستادند وخاوران را زنده نگه داشتند و الان حضور ندارند گرامی بادزنده باد خاورانی هایی که برپای دارنده وماندگاری یاد به خون خفتگان راه آزادی هستند