تاثیر حماسه سیاهکل بر هنر و ادبیات ایران» فرخ قهرمانی »

متن سخنرانی رفیق فرخ قهرمانی درمراسم بزرگ داشت چهل و چهارمین سالگرد حماسه سیاهکل درگوتنبرگ سوئد

قبل از هر چیز درود میفرستم به تمامی جانفشانان حماسه سیاهکل و تمامی جانفشانان راه آزادی ، برابری و عدالت اجتماعی که آزادی و نان را برای همه به تصاوی میخواستند

به گمان من بدون تردید باید پذیرفت که هیچ حرکت و جنبشی در صد سال اخیر پس از جنبش مشروطه به اندازه حماسه سیاهکل که در حقیقت آغازازقوه به فعل در آمدن جنبش مسلحانه در دهه چهل و پنجاه میباشد برهنر و ادبیات ایران تاثیر گذار نبوده است. حتی در مواردی این تاثیرخون تازه ای در رگ آثار باقی مانده ازدوران مشروطیت جاری نمود. قبل ازهربحث دیگری به نظر من اول بایستی تکلیف مان را با تعریف هنروهنرمند روشن کنیم ، آنچه که تا کنون همواره وجود داشته هنرمندانی خود و هنرشان همیشه در خدمت دستگاه حاکمه بوده اند و در مقابل این هنرمندان ، هنرمندانی قرار دارند که به عنوان هنرمندان متعهد شناخته میشوند که هیچ گاه نسبت به مسائل اجتماعی خود بی تفاوت نبوده اند. اما دسته سومی نیز که شاید همواره در اکثریت هم میباشند وجود داشته اند که به طرفداران هنر برای هنر و یا هنرخنثی معروفند . من خود فکر میکنم کوتاه ترین وجامع ترین و زیباترین تعریفی که ازهنر خوانده ام متعلق به فیلسوف معروف فرانسوی ژان پل سارتر است که میگوید “ هنربرای تحرک جامعه نه برای تقبل عامه“ از همین زاویه است که می بینیم فروغ فرخ زاد چگونه بی پروا به این دو دسته ازهنرمندان در یکی از زیبا ترین اشعارش „ای مرزپرگهر“ می تازد …. جائی که من ، با اولین نگاه رسمیم از لای پرده ششصدوهفتاد و هشت شاعر را میبینم که ، حقه باز ها ، همه در هیبت غریب گدایان درلای خاکروبه ، بدنبال وزن و قافیه میگردند……تمامی فضای این شعر اعتراض به مسائل تصنعی جامعه در دهه چهل است که حاکمان و مسند نشینان سعی در به وجود آوردنش دارند و به قول فروغ “ فضلای فکورو فضله های فاضل روشنفکرو پیروان مکتب داخ داخ تاراخ تاراخ و آنان که مجله هنر و دانش و- تملق و کرنش را خوانده اند و شیوه درست نوشتن را یاد گرفته اند“ سعی در بزک و حفظ آنها را و فروغ به عنوان شاعریاهنرمندی که هنر را برای تحرک جامعه میخواهد فریادش را بلند میکند که “ هر روزه ششصدو هفتاد و هشت قوی قوی هیکل گچی به اتفاق ششصدو هفتاد و هشت فرشته به طرح های سکون و سکوت مشغولند“ حال مجدداً به حماسه سیاهکل باز میگردیم حماسه سیاهکل را نه میشود و نه میتوان به شکلی مجرد بیان داشت سیاهکل محصول یک پروسه و در حقیت پاسخ به یک نیاز اجتماعی در یک دوره تاریخی معین و شرایط معینی در جامعه است به همین دلیل هم وقتی جرقه پاسخ به این نیازدر 19 بهمن 49 در سیاهکل توسط چریکهای فدائی خلق برای اولین بار زده میشود چنان تاثیری بر ادبیات وهنر ایران میگذارد که هیچ نیروئی امروزه نمی تواند منکر آن باشد.متاسفانه در وقت و مناسبت این بحث نمی گنجد اگر بخواهیم شرایط سیاسی دهه چهل را ارزیابی کنیم اما چون بحث هنرو ادبیات است واز انجائی که به نظر من هنرمند متعهد همواره صدای ستم دیدگان است نه ستمگران ، صدای حکومت شوندگان است نه حکومت گران و انعکاس دهنده مسائل ، دردها و خواسته ها و بیان گرواقعیات اطراف خود میباشد مجدداً سری به اشعار فروغ فرخ زاد میزنیم . انتخاب فروغ بیشتربه این دلیل است که اگرزنهائی را که خود متعلق به جنبش فدائی و یا جزئی از جنبش مسلحانه در آن دوران بودند را به عنوان انقلابیون هنرمند از صف هنرمندان جدا کنیم آنگاه میتوان ادعا کرد که فروغ در میان شاعران آن دوران تنها زنی بوده است که چنین اشعاری را میتوان از او سراغ داشت اشعاری که به خوبی نشان دهنده گیرنده های حسی بسیار قوی فروغ است که طوفان و غوغائی را که نسل جوان زیر پوست خود دارد و هر آ ینه چشم به انفجار دوخته است را میگیرد “ حیاط خانه ی ما تنهاست، تمام روز از پشت در صدای تکه تکه شدن می آید و منفجر شدن ، همسایه های ما همه در خاک باغچه هاشان بجای گل خمپاره و مسلسل می کارند ، همسایه های ما همه بر روی حوض های کاشیشان سرپوش می گذارند، و حوض های کاشی بی آنکه خود بخواهند ، انبارهای مخفی باروتند ، و بچه های کوچه ی ما کیف های مدرسه شان را از بمب های کوچک پرکرده اند، حیاط خانه ی ما گیج است.“ فروغ نه تنها این انفجار را حس میکند بلکه به نوعی آنرا به عنوان نیاز نه نیاز او که نیاز آن روز جامعه فریاد میکند. “ و مردم محله کشتارگاه ، که خاک باغچه هاشان هم خونیست و آب حوض هاشان هم خونیست ، چرا کاری نمی کنند ، چرا کاری نمی کنند“. ولی فروغ به عکس بسیاری دیگر مقهور آن شرایط خفقان و دیکتاتوری نیست و یاس و نا امیدی تمام وجودش را نگرفته و امیدوارانه میگوید که “ کسی از آسمان توپخانه در شب آتش بازی میآید و سفره را می اندازد و همه چیز را قسمت میکند“. همانطور که فبلاً هم اشاره کردم این شرایط و این انفجار در آثار هنرمندان دیگری هم به خوبی به چشم میخورد از فیلم “ اون شب بارونی “ ی کامران شیر دل گرفته تا چوب به دست های ورزیل ساعدی ، از نمایشگاه نقاشی های علی رضا اسپهبد به نام کلاغ ها گرفته تا، آشعار شاملو ، اشعار و نمایشنامه های سعید سلطان پور اشعار و مقاله های خسرو گلسرخی، از قضا شاملو نیز شاخک های حسی بسیار قوی در این رابطه داشته تا آنجائی که میگویند پس از تجدید چاپ شعر کوتاه“ طرح“ در آن مقطع امیرپرویز پویان به هزار خوانی میگوید : مثل اینکه کسی بحث های درون چپ را به شاملو منتقل میکند. بی سبب نخواهد بود اگر یادی هم از صمد بهرنگی که خود یکی از افراد هسته های اولیه تبریز بود داشته باشیم که چگونه کودک قهرمان داستانش درپایان داستان 24 ساعت خواب و بیداری آرزوی مسلسل پشت ویترین اسباب بازی فروشی را مینماید. جای پای این فضا حتی در فیلم های سینمائی و ترانه های پاپ هم به خوبی دیده میشود. توجه کوچکی به شرایط دهه چهل قبل از حماسه سیاهکل را بدان دلیل لازم دیدم که یادآوری کرده باشم که حماسه سیاهکل حرکت چند جوان ماجرا جو که مجذوب چه گوارا و یا مبارزات چریکی آمریکای لاتین شده اند نبوده بلکه همانگونه که قبلاً هم شاره کردم این حرکت درپاسخ به یک نیاز اجتماعی با شکلی جدید از مبارزات ضد دیکتاتوری ضد سرمایه کلنگ مبارزه مسلحانه در ایران را بر زمین کوبید و با این حرکت فاز نوینی درتاریخ هنر و ادبیات کشورمان بوجود آورد. آثارهنری و ادبی بوجود آمده پس از حماسه سیاهکل بنوبه خود تاثیرات شایان توجهی در روحیه مبارزاتی مبارزان چه در زندان ها و چه در سنگرهای مبارزاتی به جای گذاشت . این ها تاثیرات دیالکتیکی متقابلی بود که هر آینه یکدیگر را متکامل تر میکردند.این تاثیرات تنها منحصر به دوران مبارزات چریکی باقی نماد تعدای از آثار خلق شده پس از حماسه سیاهکل چنان به درون توده ها را یافتند و چنان مردمی شدند که نیرو دهنده روحیه مبارزاتی مبارزان در تمام دوران جمهوری اسلامی به خصوص در زندان های جمهوری اسلامی و به ویژه در دهه شصت بودند. جنبش چریکی در واقع پاسخی هم به درماندگی ها ی چپ سنتی ایران بود و روشنفکران چپ ایران را به نوعی از رکود فکری وعملی غا لب بر آنها چه در ایران و چه درخارج از کشورخارج و نه تنها گرایش غالب بر چپ مستقل ایران را حول این حرکت متحد نمود بلکه گرایش غالب روشنفکران ایران را نیزبه حمایت از مبارزات مسلحانه برانگیخت . به دلیل اختناق حاکم وفشارسانسور و رویکرد هنرمندان به استعاره نویسی سبک و سیاق نگارش ، مضامین به کار گرفته شده ی جدید چنان تحولی در هنر و ادبیات ایران به وجود آورد که محققانی از جمله شفیعی کدکنی در دوره بندی ادبیات و هنر معاصر دوره 49 تا 57 را دورانی مستقل درادبیات و هنر ایران تعریف میکنند.پس از حماسه سیاهکل اولین کار نقاشی از سیاهکل توسط بیژن جزنی در سال 50 و در زندان عشرت آباد به تصویر کشیده میشود . این تابلو را یکی از شاهکارهای هنر نقاشی معاصر ارزیابی کرده اند . شخصیت اصلی این تابلو گوزنی است که با در دست داشتن شمشیری به مبارزه با تاریکی ها میرود . در حقیقت گوزن در این تابلوی کوبیسم سمبل چریک ها میباشد. در همین رابطه نیز یکی از آثار ماندگار موسیقی سنتی ایران با تصنیف پویان توسط یکی از قوی ترین گروه های موسیقی سنتی ایران گروه چاوش در سال 56 به اجرا در میآید “ شب است و چهره ی میهن سیاهه ، نشستن در سیاهی ها گناهه ، تفنگم را بده تا ره بجویم ، که هر که عاشقه پایش به راهه و سپس در ادامه می آید “ شب و دریای خوف انگیز و توفان ، من واندیشه های پاک پویان ، برایم خلعت و خنجر بیاور ، که خون می بارد از دل های سوزان.“ باید به این نکته مهم دقت داشته باشیم که تمامی آثاری که یا در رابطه با سیاهکل و مبارزه مسلحانه ساخته شد و یا حتی به آن منتسب گردید تبدیل به جزئی از توده ای ترین و ماندگارترین آثار هنری ایران گردید . در سینما قهرمان فیلم گوزن ها را که یکی از بهترین کارها ی مسعود کیمیائی میدانند چریکی مسلح است که امیر پرویز پویان را به اذهان متبادر میکند و نه بطور یقین اما شاید انتخاب نام فیلم هم بی ارتباط با گوزن تابلوی سیاهکل جزنی نباشد .اما در فیلمی دیگر امیر نادری در قابی از فیلم “ خداحافظ رفیق“ عکس 9 چریک فراری را میگنجاند . در موسیقی اما ترانه سرایان و آهنگ سازان بخاطر گذشتن از صد سانسور و ممیزی ساواک به حربه ای تازه روی می آورند و آن ساختن ترانه و آهنگ برای فیلم است که هنوز عقل ساواک به سانسور آن نرسیده است از جمله ی این ترانه ها میتوان به ترانه کنجشکک اشی مشی که با صدای فرهاد بر روی آهنگی از اسفندیار منفرد زاده و با سروده ای از شهیار قنبری بر روی فیلم گوزن ها اجرا شد اشاره کرد. اسفندیار منفرد زاده چند ماه پس از حماسه سیاهکل تصمیم میگیرد آهنگی برای این واقعه بسازد و از شهریار قنبری هم میخواهد ترانه ای درمورد دلگیر بودن غروب جمعه بسراید . وقتی این ترانه به نام جمعه به بازار آمد یکی از پرفروش ترین صفحه های موسیقی ایرانی تا آن زمان گردید و خواننده آن فرها د به یکی از مشهور ترین خوانندگان به ویژه به عنوان خواننده معترض و سیاسی در آمد اوج این شهرت را میتوان پس از اجرا و پخش آهنگ شبانه دانست این اثر ساخته ای است از اسفندیار منفرد زاده بر روی شعری از احمد شاملو. این ترانه تا مدت ها میان روشنفکران تداعی گر واقعه سیاهکل پنداشته میشده . مدیراستریو دیسکو که منتشر کننده این آهنگ و همه کارهای فرهاد در فاصله سالهای 50 تا57 بوده است میگوید: پس از آنکه ساواک این صفحه را جمع کرد دانشجویان جلدهای خالی صفحه شبانه را به چند برابر قیمت خود صفحه می خریدند . یکی دیگراز ترانه های مشهوری که در رابطه با حماسه سیاهکل ساخته شد ترانه سرود جنگل است که سروده ای است از جنتی عطائی بر روی آهنگی از بابک بیات که با صدای داریوش اجرا شد. این ترانه را جنتی دقیقاً در شرایطی سرود که پوستری ازچریکها چاپ شده و درجنگل تحت تعقیب قرار داشتند. حماسه سیاهکل چنان تاثیری بر موسیقی دهه پنجاه میگذارد که حداقل برای یک دهه ابولحسن ورزی ، پژمان بختیاری ، نواب صفوی ها جای خود را به شهریار قنبری ، ایرج جنتی عطائی و اردلان سرفراز ها میدهند ابولحسن صبا ها ، مرتضی نی داود ها وکلنل علینقی خان وزیری ها در سایه منفرد زاده ، بابک بیات ، واروژان ها قرار میگیرند و خوانندگانی چون فرهاد ، داریوش ، فریدون فروغی ها آن چنان به درون توده ها میروند که تا مدتها سایه اشان بر خوانندگانی چو بدیع زاده ، قوامی ، فاخته ای سنگینی میکند و اشعار نیز از قافیه های گل و بلبل و کمند گیسوی یارمیگذرد و تبدیل به جمعه ای غمگین میگردد که از ابر سیاهش خون میچکد و یا کوچه های باریک و دکانهای بسته ای را به تصویر میکشد که از آنها مردگانی را میبرند که مردنشان نه بخاطر تمام شدن نفت چراغشان است که هنوز یک عالمه نفت توی چراغشان است. دراین میان نباید نقش ترانه سرودها را فراموش کنیم ترانه سرودهائی نظیر قسم، رود، خون ارغوانها ، آتش ، زندانی ، آفتاب کاران جنگل و ده ها ترانه سرود زیبای دیگر که برخی از این ترانه سرودها آن چنان به درون توده ها رفتند که به جرات میتوان ادعا کرد که مثلاً ترانه سرود آفتاب کاران جنگل مرزهای مرغ سحر را درنوردید اما نه برای یک دهه یا یک دوره خاص که میتوان گفت جاودانه شد.بی تردید چه قبل و چه پس از حماسه سیاهکل بیشترین تاثیر پذیری و تاثیر گذاری از حماسه سیاهکل و جنبش مسلحانه از آن شعرو ادبیات است . در این رابطه میتوان از شاملو ، نعمت آزرم ، خسرو گلسرخی ، کرامت دانشیان ، سعید سلطان پور ، هوشنگ ابتهاج ، اسماعیل خوئی مهدی اخوان ثالث و بیشماران دیگری نام برد. پس از سیاهکل بیشترین سهم در ادبیات متعلق به شاملو میباشد . شاملو زیباترین و متعا لی ترین بازتاب درونی شده مبارزه چریکی را در شعر فارسی خلق میکند شعر های شاملو در این دوران بقدری معروفند که نیازی به نمونه نیست. مجموعه اشعار شاملو از ابراهیم در آتش تا شعر صبح که درنخستین ماه های پس از از انقلاب سرود شعرهای حماسی او را به اوج میرساند. قهرمانان حماسی شعر شاملو در این دوره “ بچه های اعماق“ اند که خونشان فریاد است و چنگ برآسمان می افکنند.سعید سلطان پورهم پس از اینکه کرامت دانشیان در سال 51 فیلم کوتاه “ دولت آباد “ را میسازد مجموعه ی „آواز های بند“ را در همان فضای شعر های ملتهب خود منتشر میکند و بطور خلاصه اگر بخواهیم تمامی کارهای مربوط به شاعران ونویسندگانی که در آثارشان ردی از آن حماسه و دوران وجود دارد را بر شماریم به دیوان قطوری نیازمندیم.در پایان باید بگویم اگر کارنامه مبارزه مسلحانه که با حماسه سیاهکل جرفه اش روشنائی بخش یک دهه تمام فضای سیاسی ایران بود به لحاظ و از منظر نوعی سیاست به نفی آن رسید اما به لحاظ هنر وادبیات ایران در دهه های 40 و 50 ایران شکوه حماسه انسان گرایانه را چنان بر تارک تاریخ و فرهنگ و زبان فارسی ثبت کرد که زیبائی آن هیچ گاه به آن دوران بسنده نکرده بلکه همچنان تا زمانه ما هم جاری است.