سازش اتمی ایران و دروغ های سیزده!، همایون ایوانی
جمعه 14 فروردین 1394، سوم آوریل 2015، همایون ایوانی
سازش اتمی ایران و دروغ های سیزده!
دیروز مذاکرات کشورهای شورای امنیت، جامعه اروپا و به علاوه آلمان با رژیم جمهوری اسلامی به چارچوب اولیه سازشی ده ساله (بنا به گزارشاتی دیگر 15 ساله) دست یافت. میلیاردها دلار سرمایه گذاری های جاه طلبانه رژیم نظامی-پلیسی ایران، با تن دادن به این سازش بین المللی به باطلاق نیستی ریخته شد. سود ویژه آن، قبلا در میان سردمداران دولت جمهوری اسلامی و الیگارشی های مختلف مالی و امنیتی اش تقسیم شده بود. همان گونه که «جنگ نعمتی» برای جمهوری اسلامی بود، «انرژی هسته ای» حق مسلمی برای سپاه پاسداران، نیروهای امنیتی و دلالهای بین المللی بود و هست که قراردادهای میلیاردی را با دلارهای نفتی تعویض کنند و آینده مردم ایران را به حساب «حال» خود واریز کنند.
تثبیت جمهوری اسلامی همواره با سرکوب مبارزه طبقاتی و مهار بحران داخلی از طریق دامن زدن به بحران بین المللی بوده است. چهار نقطه عطف شکل گیری و ادامه حیات این رژیم با چهار تمکین بزرگ بین المللی و در همان هنگام سرکوب طبقاتی هراس افکنانه در داخل کشور همراه بوده است. گویی تاریخ سازش اتمی، آگاهانه تا 13 فروردین کش داده شده، تا به ما یادآوری کند، هر سیزده بدری، با دروغی بزرگ همچون توافق و تنش زدایی جمهوری اسلامی همراه است. فرنگی ها هم رسمی دارند درست در همین تاریخ! دروغ آوریل! پس دلایلی هست که سازش دول بزرگ شورای امنیت، اروپا و دولت حاکم در ایران را کمی با دروغ ها قبل اش مقایسه کنیم!
دروغ نخست: قیام بهمن 1357، هراس از انقلاب و تشکیل ارگان سازش
روند انقلابی 1355 تا 1357 در نیمه دوم سال 57 چنان شتاب گرفته بود که دستگاه روحانیون و لیبرال ها را از پیشرفت و ژرف شدن آگاهی و مبارزه طبقاتی به وحشت انداخته بود. اشکال بروز آن را در تشدید مبارزه و تبللیغات علیه کمونیست ها و روشنفکران دگراندیش، در مخالفت با تظاهرات و آکسیونهای مستقل از اسلامیون و… بازمی یافت.
در روزهایی که به اعتراف اسناد سفارت آمریکا در تهران و نیز کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی، هر روز مردم دسته دسته به کمونیستها می پیوستند، زمانی برای «کش دادن» دوره انتقالی از رژیم شاه به رژیم آتی نبود، مذاکرات و توافقات پشت پرده، که بعدها تحت عنوان مذاکرات ژنرال هویزر با بهشتی افشا شد، حلقه ای از مجموعه روشهای سیاست «مهار بحران» توسط متحدین غربی رژیم شاه به حساب می آمد. مذاکراتی که ارتشبد قره باغی، مهندس بازرگان و ژنرال هویزر انجام دادند، نتیجه اش، انتقال سریع قدرت از دولت شاهنشاهی به دار و دسته اسلامیون و لیبرال ها بود.
در این سازش، هراس از گسترش مبارزه طبقاتی در جنبش انقلابی ایران، اسلام گرایان را به تقسیم ظاهری قدرت میان خود و لیبرالها سوق داد. وظیفه ای که آنان در ازای چنین سازشی بایستی به انجام می رساندند، سرکوب روند انقلابی و مبارزه طبقه کارگر و زحمتکشان شهر و روستا بود. وظیفه سرکوب، پیش از به قدرت رسیدن اسلامیون آغاز شده بود، و پس از آن نیز با اتکا به کمیته ها و سپاه پاسداران، دفتر تحکیم وحدت و سایر دستجات حزب الله سیستماتیک تر دنبال شد.
دروغ دوم: گروگان گیری سفارت و تاوان سازش الجزایر
سرکوب کارگران، زحمتکشان، خلق ها، زنان، جوانان، جنبش بیکاران و دکه داران و…، به ضرب اسلحه، زندان و حمله نظامی به ترکمن صحرا، کردستان، خوزستان و… پیش نرفته بود. حالا چپ ها، این کمونیستهای بی خدا، با آن سازمان هایشان! همه جا ریشه می دواندند! حفظ بقایای سیستم شاهنشاهی و بی حقوقی کارگران و زحمتشکان را با مناسبات غارتگرانه امپریالیستی در رژیم اسلامی به چالش می طلبیدند. آخوندها و سخنگویانی از مثلث معروف به «بیق» (ساخته شده از حرف نخست نام: بنی صدر، یزدی و قطب زاده)، به یک باره خودشان سخنگوی «پابرهنه ها» شدند. خمینی در روز کارگر به کارگران مسلمان نوید داد که «خدا هم کارگر بوده است!»
کارگرشدن خدای حزب اللهی ها، افاقه ای برای مهار جنبش انقلابی نکرد، موج هایش که بر دیواره های سیستم فرتوت سرمایه داری ایران می کوبید. این بار، «دانشجویان خط امام» سر و کله اشان پیدا شد. همان ها که اینک در درون حکومت فعلی و اپوزیسیون دست سازش در حال نور افشانی و چهره سازی از خودشان هستند. اگر کمونیست ها در ویتنام برای آزادی و رهایی کشورشان، در برابر قدرتمندترین قدرت امپریالیستی جهان، یعنی امپریالیسم آمریکا ایستاده اند، حزب اللهی ها از آن ها دو آتشه تر وارد میدان می شوند تا هژمونی سیاسی خود را در داخل کشور از دست ندهند. سفارت امریکا در تهران اشغال می شود و به یک باره حزب الله ضدامپریالیست خود ادعای رهبری مبارزه ضداستعماری و استقلال طلبانه را سر می کند! اما این نیز دروغی بیش نبود، تاکتیکی با چندین کاربرد سودآور بود:
الف- بیرون راندن شرکای نهضت آزادی شان از قدرت سیاسی و قبضه کامل قدرت دولتی.
ب- در هم ریختن صف بندی سیاسی در درون نیروهای مخالف، به ویژه طیف دست راستی که عادت به پیروی از صاحبان قدرت را دارد.
ج- بدست آوردن زمان برای تجدید سازمان بوروکراسی، قدرت نظامی و امنیتی در هم ریخته پس از قیام 1357
این دروغ بزرگ، سرکوب داخلی را به بهانه «مزدور امپریالیسم» و یا «طرفدار رژیم شاه» راحت تر می کرد، اما در پایان این اپیزود، تاوان سنگین چهل میلیارد دلاری ای بایستی به سرمایه آمریکایی پرداخت می شد. قرارداد الجزایر در 19 ژانویه 1981 و آزادی گروگانها با حل و فصل دعاوی این دو کشور از طریق ایجاد یک «نهاد مرضیالطرفین» همراه شد. شرکت های امریکایی یکی پس از دیگری، سرمایه ها و «طلب»های خود را «وصول کردند» و صدای جمهوری اسلامی «ضدامپریالیست» هم در نیامد. جنبش کمونیستی و پیشرو، تا حدود زیادی سرکوب و مهار شده بود و چند ماهی بود که «نعمت جنگ ایران و عراق» برای نجات رژیم جمهوری اسلامی از سرنگونی نازل شده بود، بنابراین، نیازی به ادامه گروگان گیری نبود.
دروغ سوم: جنگ، جمهوری اسلامی و قطعنامه 598
با شروع جنگ ایران و عراق در پائیز 1359، نظامیگری و سرکوب اعتراضات در لفافه «جنگ مقدس» مشروعیت یافت. بهار سال 1360 جنگ واقعی علیه کارگران، زحمتکشان، تمامی اپوزیسیون به صورت دامنه دار و بی رحمانه آغاز شد. برای فتح کربلا، نخست باید خانه فعالین سیاسی و مخفی گاه فراریان در تهران و شهرستان به آر پی جی بسته می شد. در این دوره، جوانان پرشور و آگاه ایران، در کنار طبقات و اقشار مختلف کشور در شکنجه گاه ها مورد بازجویی قرار می گرفتند و هر شب 100 تا 250 نفر را به جوخه اعدام می سپردند. «جنگ مقدس» نعمتی بود برای سرکوب مخالفین رژیم جمهوری اسلامی!
تا بهار 1361، و بازپس گیری خرمشهر، «نعمت الهی»، بخش زیادی از وظیفه اش یعنی سرکوب داخلی را به انجام رسانده بود، ولی اپوزیسیون، نیروهای کمونیست و انقلابی، و حتی رفرمیستهای دنبالچه حکومت، نظیر حزب توده و اکثریت، هنوز به طور کامل «محو و نابود» نشده بودند، بنابراین جنگ خانمان برانداز با رژیم عراق، بایستی ادامه می یافت. «جنگ، جنگ، تا پیروزی!»، به بهای از بین رفتن دهها هزار انسان تمام شد. میلیاردها دلار اسلحه از سوی هر دو دولت از کنسرن های اسلحه سازی خریداری شد و تاسیسات زیربنایی و اقتصادی هر دو کشور، تا ویرانی کامل و متقابل، بمباران شد. تا اینکه تاریخ مصرف این دروغ نیز به پایان خود نزدیک می شد. زرادخانه هر دو کشور از ذخایر اسلحه تهی شد و برای اسلحه جدید، پول و ارز کافی برای هر دو طرف باقی نمانده بود. جنگ نفتکش ها، تضمین صدور نفت ارزان از خلیج فارس را به خطر می انداخت و از همه مهمتر، در داخل کشور، تشکیلاتهای نیروهای مخالف، با ضربات مهلک و اعدامهای بی شمار، از میدان بدر شده بودند. تعدادی هنوز در منطقه کردستان مقاومت می کردند و بخشی به خارج از کشور تارانده شده بودند. یک بخش مزاحم،هنوز باقی بود: آن ها که هنوز در زندان به مقاومت ادامه می دادند. انتصابات فرمایشی رژیم را تحریم می کردند. خبر فعالیت ها و مقاومتشان، خبر ادامه امید به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بود.
این بار باج دادن در عرصه بین المللی و سرکوب در عرصه داخلی تاریخی شناخته شده دارد: پذیرش قطعنامه 598 و نوشیدن جام زهر توسط خمینی و کشتار سراسری زندانیان سیاسی در تابستان 1367. در وضعیتی که افکار عمومی داخل و خارج متمرکز برروی خبر پذیرش آتش بس در مرزهای ایران و عراق بود، در آرامش مرگبار، گزمگان حکومت به کشتار و حلق آویز کردن زندانیان سیاسی در زندانهای سراسر کشور مشغول بودند.
باری، تاوان سنگین دروغ سوم، جنگی خانمان برانداز و کشتاری خوفناک در زندانهای ایران بود.
دروغ چهارم: سازش اتمی و گسترش سرکوب داخلی
سازش اتمی، چیزی نیست جز یک آتش بس موقت برای تدارک تشنجها و جنگهای دیگر. سیاست جاه طلبانه و جنگ طلبانه دولت ایران، هزینه سنگین مستقیم و غیرمستقیمی را بردوش مردم ایران تحمیل کرده است. آرزوی «قدرت اتمی» ایران، ویژه رژیم کنونی نیست، رژیم شاه چنین جاه طلبی ای را آغاز کرد و همان هنگام نیز سرمایه گذاری های سنگین برروی چهار نیروگاه اتمی در ایران غیرقابل قبول و توجیه اقتصادی و نیز توجیه زیست محیطی بود. پس از روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی نیز، شرکای سابق، از جمله زیمنس آلمان، خود را کنار کشیدند و دولت ایران به تکنولوژی های عقب مانده تر و گرانتری از چین و روسیه روی آورد.
اوجگیری تلاش های رژیم در دهه هشتاد شمسی برای دسترسی به اورانیوم غنی شده، اهداف تولید انرژی اتمی را با هدف تولید بمب اتمی پیوند زد. حتی متحدان نزدیک رژیم، روسیه و چین، از تولید بمب اتمی پشتیبانی نکردند. رژیم ایران سالهای طلایی ای که قیمت نفت از بشکه ای ده دلار به بشکه ای 150 دلار جهیده بود، را با سیاست نظامی گرانه خویش به سالهای سیاه بختی و سرکوب مردم ایران مبدل ساخت. اینک، جنبشهای داخلی بار دیگر، خطری جدی هستند و اعتصابات کارگری و بحران اقتصادی نمایان تر از آنند که کسی آن را کتمان کند. رژیم در سیکل های هشت ساله از یک الیگارشی بزرگ به الیگارشی بزرگ دیگر تحویل می شود تا از این طریق، هم تاراج سپاه پاسدارن و نیروهای اطلاعاتی، و نیز همچنین کاسه لیسی تکنوکراتهایی که در داخل و خارج از کشور مشغول خدمتگزاری سرمایه داری ایران هستند را تضمین کند.
هشت سالی احمدی نژاد، «نماینده پابرهنه ها»ی بسیجی و سپاه می شود و با روسیه، چین و مجمع اقتصادی اوراسیا به مغازله مشغول می شود. هشت سالی دیگر خاتمی یا روحانی، ژست «اصلاح طلب» می گیرند و سمت مغازله را به سوی آلمان، فرانسه، امریکا و یا جامعه اروپا برمی گردانند. قراردادهای اقتصادی، شرکت های واردات صادرات و شرکتهای مهندسی ایرانی را «خشنود» می کنند و آن ها نیز یک شبه عکس اصلاح طلبی حکومت اسلامی را در ماه رویت می کنند.
با سازش اتمی که چارچوب کلی آن در سیزده فروردین به امضا رسید، فاز دیگری از ادغام رژیم ایران در سیستم نظم نوین جهانی به رسمیت شناخته شده است. این به معنای غارت و استثمار بیشتر کارگران و زحمتشکان ایران، سرکوب مخالفان سیاسی و نیز گسترش در هم تنیدگی اقتصاد ایران با سرمایه جهانی است. آن چه که تحت عنوان لغو تحریم ها یاد می شود، به معنای قرار گرفته شدن بیش از پیش اقتصاد ورشکسته ایران در تولید و بازتولید سرمایه جهانی است. اما این سازش چه نکاتی را در بر دارد؟
سازش اتمی چه نکاتی را در بر دارد؟
همچون بسیاری از سازشها، طرفین خود را به عنوان پیروز این قرار داد نمایش می دهند. دولت امریکا، بنا به اظهارات جان کری و اوباما، این سازش را «یک توافق خوب» می نامند. اوباما اظهار می کند که هسته مرکزی خواسته های دولت امریکا و متحدش اسرائیل در توافق مورد پذیرش دولت ایران قرار گرفته است.
کری وزیر امور خارجه امریکا، در مصاحبه مطبوعاتی خود پس از پایان مذاکرات (دوم آپریل 2015) در لوزان، سازش بدست آمده را چنین بیان می کند: «…[گفته بودیم که…] ما هر توافقی را نخواهیم پذیرفت، ما تنها با یک توافق خوب موافقت خواهیم کرد و امروز می توانم به شما بگویم که فهم سیاسی به همراه جزئیاتی که به آن رسیده ایم، زیر ساخت محکمی برای توافق خوبی است که به دنبالش هستیم. این اساس خوبی است که 98 درصد ذخیره اورانیوم ایران را برای 15 سال کاهش می دهد. توافق نهایی براساس قول و قرار نخواهد بود، بلکه براساس شواهد و مدارک خواهد بود. در ازای همکاری ایران در آینده، ما و شرکای بین المللی مان به طور مرحله ای تسهیلاتی را در مورد تحریمهایی که اثراتی بر اقتصاد ایران داشته ارائه خواهیم داد. و اگر در هر زمانی آشکار شود که ایران به مسئولیت هایش در قبال این توافقنامه عمل نکرده، تحریم ها فورا به جای خود بازمی گردند.» (به نقل از صدای امریکا، بخش فارسی)
دوباره بخوانید: 98 درصد از ذخیره اورانیوم ایران کاسته خواهد شد، یعنی تجهیزاتی که دولت ایران در بازارهای سیاه، با چندین برابر قیمت رایج بازار خریده است، بلامصرف و زاید خواهد بود. امکانات مالی و منابعی که برای آموزش، تولید و بهبود شرایط زندگی مردم بایستی تخصیص می یافت، توسط الیگارشی های حاکم در ایران و شرکای بین المللی اشان، به غارت رفته است. با این حال، دولت اسرائیل، بنا به سخنان سخنگوی وزارت امور خارجه اسرائیل، از توافق ناراضی است، رادیو فرانسه، بخش فارسی چنین گزارش می دهد: «بلافاصله پس از حصول توافق، نخستوزیر اسرائیل به باراک اوباما گفت که «بقای اسرائیل به خطر افتاده است».نتانیاهو در تماس تلفنی با رئیس جمهور آمریکا گفت که توافق اتمی «به برنامه هستهای ایران مشروعیت میدهد، اقتصاد ایران را بهبود میبخشد و توسعهطلبی و حمایت ایران از تروریسم را در خاورمیانه افزایش میدهد».»[1]
آلمانی ها، و وزیر خارجه اشان، موضوع را به نقطه مرکزی سازش، یعنی عقب نشینی رژیم جمهوری اسلامی از مواضعش می کشد. اشتاین مایر در گفتوگویی با شبکه اول تلویزیون آلمان می گوید: «…تغییر موضع جمهوری اسلامی نقشی تعیینکننده در رسیدن به توافق در مذاکرات لوزان داشت… وزیر خارجه آلمان خاطرنشان ساخت که رهبری ایران میداند که „باید به نسل جوان این کشور چیز بیشتری عرضه کند تا رویای بدل شدن به قدرتی اتمی در آینده“.»[2]
عقب نشینی های جدی دولت ایران، در وضعیتی است که روسها و چینی ها نیز، فعالیتهای اتمی ایران را حمایت نمی کنند. روسها می خواهند زودتر اسلحه به ایران بفروشند. به همین دلیل نیز، راحت تر خبرها را بیان می کنند! پس از توافق، در رسانه های روسی چنین می خوانیم: « روسیه می تواند در صورت لغو تحریمات تسلیحات با ارزش 13 میلیارد دلار را به ایران بفروشد!»
با این که خواننده هوشمند می تواند بقیه خبر را حدس بزند، اما به دلیل اینکه صراحت خبر کمی ما را به مرکز دروغ های سیزده نزدیکتر می کند، آن را دقیق تر می خوانیم: « سرگی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه گفت که شورای امنیت سازمان ملل باید ممنوعیت تسلیحاتی علیه تهران را نیز لغو کند. ایگور کوروتچنکو گفت: اگر تحریمات تسلیحاتی برداشته شود، هیچ مانعی برای از سرگیری همکاری های نظامی و فنی بین مسکو و تهران وجود نخواهد داشت. کشورهای ما دارای پتانسیل بزرگ برای توسعه این نوع همکاری دارد. ارزش کل تحویل سلاح روسیه به ایران می تواند به 11-13 میلیارد دلار برسد. به عقیده آقای کوروتچنکو، روسیه می تواند به یک تامین کننده عمده تجهیزات نظامی برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود چرا که بعید است ایران سلاح را از کشورهای غربی را به دلایل سیاسی بخرد.»[3]
امیدوارم در نوشته های دیگری جزئیات فنی بیشتری از سازش اتمی و تسلیم جمهوری اسلامی را به شرایط دیکته شده قدرتهای بزرگ روشن کنم، ولی یک نکته که ادعای وزیر امور
خارجه جمهوری اسلامی، از بیان اصل مسئله طفره می رود را در اینجا ذکر می کنم. بخشی از اظهارات، ظریف، در هنگام ورود به تهران،را به نقل از یورو نیوز می خوانیم. او می گوید: «برنامه هسته ای ایران ادامه پیدا خواهد کرد. وقتی توافقی نگاشته شد یک امکانی وجود خواهد داشت که اگر به شما گفتند که ما می توانیم تحریمها را بر گردانیم، این امکان دو طرفه است. بر اساس روندی که باید طی شود، طرفین می توانند از اجرای تعهدات خودشان در صورت نقض تعهدات توسط طرف مقابل، امتناع کنند.»[4]
همان گونه که انتظار می رود، او شکست و تسلیم یک طرفه در مذاکرات بین المللی را به «ملت شادمان» ایران که از شب قبلش در خیابان جشن گرفته اند به عنوان پیروزی می فروشد! 98 درصد از توانایی اتمی ایران برخلاف حقوق و عرف بین المللی کاهش خواهد یافت، مرکز اصلی غنی سازی اتمی در اراک (کارخانه ساخت رآکتور آب سنگین در اراک) از فعالیت هایش بازخواهد ماند و ایران در ۱۵ سال آینده حق تاسیس رآکتور آب سنگین نخواهد داشت، از همه مراکز اتمی ایران فقط در نطنز قدیمی ترین تکنولوژی های سانترفیوژ به صورت محدود اجازه کار دارند و بقیه از ایران خارج می شوند… اما سناریوی راهبری افکار عمومی در ایران، چنین تسلیم بدون قید و شرطی را به عنوان «پیروزی دولت روحانی و وزیر هنرمندش ظریف» در ایران تبلیغ می کند. نگاهی به وضعیت کارخانه رآکتور آب سنگین در اراک که هنوز تمام هم نشده، اهداف واقعی رژیم و وضع سازش کنونی نشان می دهد. در مرکز اراک بنا به گزارش تحلیلگر روس، «پس از راه اندازی می تواند تا 9 کیلوگرم پلوتونیوم تسلیحاتی در سال تولید کند ( این مقدار برای ساخت یک بمب هسته ای کافیست)»[5]
بنابر گزارش بخش فارسی رادیو فرانسه، در مورد رآکتور آب سنگین اراک چنین توافق شده است: «رآکتور آب سنگین اراک با کمک بین المللی باز طراحی خواهد شد تا به یک مرکز تولید ایزوتوپ برای مصارف پزشکی، کشاورزی و پژوهشی تبدیل شود. قلب این رآکتور از محل برداشته و تخریب خواهد شد و یا به خارج از ایران منتقل خواهد گردید. بازماندۀ سوخت استفاده شده در این مرکز در تمام دورۀ فعال بودن آن از ایران خارج خواهد شد.
…ایران در ۱۵ سال آینده حق تاسیس رآکتور آب سنگین نخواهد داشت.»[6]
اگر این «پیروزی جمهوری اسلامی» است، پس قرارداد ترکمانچای و گلستان را چه نامی باید داد؟!
با این همه اما، موضوع مهم تر، با توجه به تجربه تاریخی و سوابق جمهوری اسلامی، این است که شکست مفتضح رژیم در عرصه سیاست بین الملل، تاوان سنگین سیاسی و اقتصادی خطرناکی را برای مردم داخل کشور به همراه خواهد داشت. تاکنون افزایش اعدام ها در زندان ها، سرکوب شدید زندانیان سیاسی و نیز فعالین جنبشهای اجتماعی بر ما شناخته شده است. علاوه براین، از هنگام روی کار آمدن دولت روحانی، سانسور و فیلترینگ اینترنت شدت بیشتری یافته است. اینکه در هیاهوی باج دهی بین المللی، چه جنایت سازمان یافته دیگری در داخل کشور طراحی و پیش برده خواهد شد، موضوع اصلی ای خواهد بود که هوشیاری بیشتری از همه ما می طلبد.
ادامه دارد… سوم آپریل 2015
[1] اسرائیل: توافق اتمی در مسیر „بسیار خطرناکی“ است، به نقل از رایو فرانسه، بخش فارسی: http://www.persian.rfi.fr/%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%81%D9%82-%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D8%B7%D8%B1%D9%86%D8%A7%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-20150403/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
[2] وزیر خارجه آلمان: تغییر موضع ایران در رسیدن به توافق نقش داشت، به نقل از دیچه وله: http://www.dw.de/%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%87-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B6%D8%B9-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%81%D9%82-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA/a-18359965
[3] برای خواندن خبر کامل به لینک زیر مراجعه کنید: http://ir.sputniknews.com/world/20150403/96041.html
[4] متن خبر در یورو نیوز: http://persian.euronews.com/2015/04/03/nuclear-negotiator-zarif-is-given-a-hero-s-welcome-in-sanctions-weary-iran/
[5] برای خواندن مطلب به لینک زیر مراجعه شود: http://ir.sputniknews.com/persian.ruvr.ru/2015_03_13/283320178
[6] نکات اصلی توافق لوزان دربارۀ برنامۀ هستهای ایران، رادیو فرانسه: