تاملاتی بر تانوانی سازمانی اشکال کهنه در آوردگاه مسایل نو، مژده کامکاری
در آزمونی تاریخ، در سی و اندی سال پیش و پس از غوغاهای بسیار، طبقهی کارگر ایران نتوانست دریابد که آن چه برای سرمایه در شکل شوراهای اسلامی کار در زیر چتر حمایتهای سیاسی دولت جمهوری اسلامی مفید بود، برای او نمیتوانست چیزی جز بردگی بیشتر، فقر و فلاکت افزونتر و از هم گسیختگی سازمانی و طبقاتی خود باشد.
تنها زمانی میتوانست بر این نادانی تاریخی افسار زند و کارگر ایرانی را به همراه دیگر هم زنجیرانش به این باور قطعی و تاریخی برساند که برای رهایی خود باید همهی آن خوش باوریها و بیخردیها را رها ساخته و ارگانها و نهادهای جدیدی از قدرت را برپا سازد که توانایی گذار به فراسوی سرمایه را دارا باشد.
او باید میتوانست این خودآگاهی تاریخی را کسب نماید تا راههای برون رفت از این مشکل را دریابد و برای حل آنها گامهای عملی موثر بردارد وگر نه میباید کماکان این تحقیر و خفت را بپذیرد که سرمایه گاهگاهی به درخواستهای ملتمسانه در باب افزایش دستمزد و یا احتمالا در مقابل تهدیدهای محدود او در مورد خواستههایش همراهی نشان دهد و بر مبلغ اعانهی خود بیفزاید. همان گونه که تا کنون چنین بوده است و اما اکنون و پس از سالها و از پی بسیاری مبارزات صنفی و طبقاتی و نیز گذران دورههایی از مودی و سکون برای او و میلیاردها برادر و خواهر هم زنجیرش ، در سراسر جهان اوضاع در حال تغییر یافتن است. بحرانهای جدیدی جهان سرمایه را در برگرتفه است که دیگر تنها ادواری نیستند بلکه اکنون کاملا ساختاریاند و اینک نشانههای سودمندی برای او در حال پدیدار شدن است. نیروهای تازه ای به اردوگاه او ملحق شده اند و درحال رشد یافتناند که اشکال کهنه و مندرس سازمانهای صنفی مبازه طبقاتی او در هیات سندیکاها و اتحادیهها به جهت فوق العاده غیرمنعطف و متمرکزشان فاقد بهرهوری کافی و بنابراین پاسخهای مناسبی برای آن نیستند و ظروف ناتوانی برای شکل دادن درخور به کلیت این نیروها و انرژیهای فوقالعاده نیرومند و انبوه و متراکم جدیدند.
اینک این خواستهها و پتانسیلها از جدارههای ضخیم فضاهای تنگ وکوچک و خنثا شدهی این اشکال قدیمی خود را رها میسازند و خواهان ایجاد نهادهای تازه ای و اشکال جدیدی متناسب با رشد این نیروهای مولد در هیات نیاز به ارگانهای غیرمادی و مادی طبقاتی را آشکار میسازند و فشارهای بیامانی برای ترک این اشکال کهنه سازمانی که ناتوان از پاسخگویی به این فرارفتهای جدیدند و هجوم به سوی هیاتهای نوینی که متناسب با آرایش تازه و ماهیت قوای طبقاتی تازهاند، افزایش مییابد.
وضعیتی که او را قادر میسازد تا بتواند از این شرایط جدید نهایت بهرهبرداری تاریخی را بنماید. به شرط آن که استفاده نادرستی از این نیروهای تازه خود ننماید و انرژیهای خود را بی ثمر نگرداند و به جای برگزیدن راه درست به گژراهه راسترویهای بیمایه فرودر نغلطد و تراژدی اندوهناک تاریخی دیگری را برای خود و آیندگان رقم نزند.
او باید فعالین تازهای با تواناییهایی از گونهی دیگر متناسب با این نیروهای مولد جدید پرورش دهند. اسبابهای نویی را فراهم آورد. قرارگاههای تازهای را سازمان دهد و انبوه این لشگری را که اینک در هیات انبوه خلق در اردوگاه او گرد آمدهاند به سوی آوردگاههای نهایی گسیل نماید تا یک بار دیگر و این بار شاید برای همیشه سرنوشت خود و جهان را بر پایهی عدالتی نو سامان دهد.
نیروهای طبقاتی در هیات تشکلهای سندیکایی و اتحادیهای علیرغم بیش از دو قرن مبارزه کارگران در سراسرجهان و در زیر این پرچمها و با در نظر داشتن فرازهای درخشانی در این مبارزات تریونیستی، از چارتیستها در انگلستان تا اتحادیهگران کمونارد در فرانسه که همه دورههایی درخشان از قهرمانیهای طبقهی کارگر بین المللی در نبرد برای رهیافتهایی به فراسوی سرمایه بودند. ولی در نهایت نتوانستند اجماع نهایی طبقهی کارگر را به همراه دیگر رنجبران برای تغییر این پارادایم به دست آورد. عدم رشد کافی کمی وکیفی این نیروهای مولد و دسیسهها و خشونتهای سرمایه به همراه رهبریهای نالایق در تندپیچهای تاریخی آنان را ناکام گذارد و در نهایت در قید و بندهای قانونی دستگاه حقوقی سرمایهداری ، تشکلهایش را به نهادهایی برای چانهزنی در سطوح متفاوتی از قدرت در زد و خوردهای صنفی تبدیل نمود و ناچارا و بنابر خصلت و ماهیت خود حتا رادیکالترین آنها تنها ارگانهایی برای مصالحه و داد و ستد فروش نیروی کار به بازار مکارهی سرمایهداری تبدیل شدند.
با رشد غولآسای تکنولوژیهای جدید تولید و تغییر ساختارهای بوروکراتیک، آن که او خود سرمایه را مجبور به ارتقای این تواناییها نموده بود. شرایط به ایجاد اضافه انباشتهای عظیم مالی و تولیدی ای انجامید که در طور 4 دهه گذشته آنها منجر به دگرگونیهای وسیع در سیستم سرمایهداری جهانی در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن شد که در شکل اقتصادی، فرمهای جدیدی از تولید را در هیات تولید اقتصادی اطلاعاتی رباتیک، ارتباطات و خدمات در مرکز تولید سرمایهدارانه قرار داد و در عرصههای اجتماعی و سیاسی موجب گذار پارادایماتیک از مدرنیته به پسامدرنیته از امپریالیسم به امپراتوری شد و تحولات اساسی سیاسی و اجتماعی را در اردوگاه کار جهانی را ناگزیر گردانید که مرحلهی اول آن انتقال عظیم نیروهای کار فکری به صفوف کارگران کار یدی در مقیاس تمام سیاره است. با کوچ غولآسای این نیروها، در عرصهی ژئوگرافیک اجتماعی جهان تشکلهای قدیمی و کهنه اتحادیهای و سندیکایی طبقهی کارگر صنعتی که برای نیروهای کلاسیک خود او هم اینک کاربردهای عملیاتی لازم و واقعی خود را از دست د اده بودند، دیگر به کلی ناتوان از پیشبرد خواستههای واقعی این میلیاردها نیروهای کار استثمار شده جدید گردیدهاند. این تحولات عظیم جهانی که آرایشهای جدیدی از صفبندیهایی طبقاتی را ایجاد کرده لاجرم استثمارشدگان جهان را به اشکال جدیدی از نهادهای قدرت و سازمان یابی طبقاتی خود نیازمند کرده است. آن اشکال تشکیلاتی کهنه، تواناییهای خود برای سازمان دادن به این تقریبا دیگر تمام بشریت را از دست داده است.
اکنون نهادهای جدید، با تواناییهای عملیاتی واقعی به وسعت و ظرفیت کل نفوس این سیاره، برای مقابله با قلیلترین اقلیتها که اما علیرغم قلتشان تمامی ثروتهای جهان و ابزار تولید آن را در اختیار دارند، لازم آمده است.
عاجلترین وظیفه اکنون انکشاف این راههای جدید است. جهان تغییر کرده است. ما نیز مجبور به تغییر آرایش قوای خود و نهادهای سازمانی آنیم.
تاکتیک و استراتژی، سازمان و نهاد ، مفهوم کلاسیک و قدیمی خود را وانهاده است و کاربردهای عملیاتی آن ناموثر و ناکارا گردیده است.
فاصله میان ستادهای رهبری با گردانها، هنگها و سپاههای عملیاتی محو شده است. اشکال جدیدی از آگاهی که به طور فردافرد درونی شده و بی واسطه عملیاتی میگردند، رشد کرده و در حال قوام یافتناند، اکنون شخصیت انسان جدید پسامدرن ، انسان استثمار شده پسامدرنیته، از میان تکنولوژیهای عظیم و غولآسای تولید اطلاعاتی، ارتباطات و خدمات رباتیک در هیاتهای جدید خود را هویدا میسازد و به سرعت کنترل همهی این خطوط تولید و خدمات تکنولوژیک را به دست میگیرد.
ابزار تولید جدید که بنابر ماهیت تکنیکیشان به شدت مایل به ادغام در خرد جمعی انسان معاصرند و اشکال کهنهی مالکیت خصوصی را برنمیتابند وبا آن به شدت از نظر کاربردی درگیرند و به همین دلیل تمام اشکال سیاسی سلطه مالکیت خصوصی سرمایه در سراسر جهان اینک مستقیم توسط این انسان جدید، بیواسطه در معرض تهاجم و پراتیک انتقادی و عملیاتی آن قرار دارد.
اکنون این کارگران امور فکری، در عرصههای تولید اطلاعاتی و خدمات و ارتباطاتند که به عظیمترین نیروهای راهبردی محرکه تاریخ برای نبرد نهایی مبدل شدهاند.
جهان دگرگون شده است و طبقهی کارگر جهانی در هیات انبوه خلق جهانی نمیتواند دگرگون نگردد چون او خود این جهان را تغییر داده است و خود موجد این تغییرات است.
میتوان برای دستمزدها مبارزه کرد.
میتوان برای حق اعتصاب مبارزه کرد.
میتوان برای لغو قراردادهای موقت کار مبارزه کرد.
و میتوان برای بسیاری چیزهای دیگر که حقوق مسلم و انکارناپذیری است در چارچوبهی قوانین جامعه کنونی مبازه کرد و حتا همهی آنها را برای مدتی هم به دستآورد و به آنها شکل قانونی با تضمینهای حقوقی سرمایه دارانه داد. ولی تجارب مبارزات طبقاتی کارگران و دستآوردهای آن و پذیرفته شدنشان توسط کارفرمایان و دولتهایشان و با تاکید بر تضمین حقوقی حتا تحت نظر نهادهای بین المللی، نشان داده است که در لحظات حاد تاریخی سرمایه همهی دستآوردها و ارگانهای پذیرفته شده حقوقی طبقاتی و صنفی کارگران را در زیر چکمههای آهنین خود و در زیر چتری از تفنگها و مسلسلهای پلیس و اوباشان خود، بازپس گرفته و سرکوب مینماید و طبقهی کارگر را مجبور به ترک مواضعی مینماید که پیش از آن در اختیار داشت و سعی میکند نمایندگان او را محدود ساخته ، به بند کشیده، کشتار کرده و یا به خدمت خود بازخرد.
اما اکنون شرایط تغییر یافته است. اشکال جدید تولید در شاهراههای تولید اطلاعاتی و ارتباطات، آن چنان حجم عظیمی از آگاهی عمومی و آگاهی طبقاتی وسیاسی ملهم از آن را در اختیار اردوگاه جهانی استثمارشدگان قرار میدهد که آنان را قادر میسازد تا مستقیم و بیواسطه در میانه معرکه نبردها وارد شده و در اشکال مختلف و گروههای متنوع و کوچک اما گسترده، هم چون گروههایی در یک سطح پهناور از جغرافیای اجتماعی جهانی در تمام عرصههای سیاره که بدون هیچ مرکزیتی بدون هیچ تمرکز سازمانیای، هم چون شیوههای تولید که اکنون انجام میدهد که کلا فاقد مدیریت متمرکز شده است. در افواج میلیونی سازمان یابد و به سوی کانونهای متمرکز آریستوکراسی سرمایه به هجوم بپردازد و به خاطر استفاده از این روشهای جدید مبارزه، از هر گونه ضربه یا پاتک سرمایه، با کمترین تلفات و ضایعات، بازپس نشسته ، موضع عوض نموده ، مصون مانده و دوباره به یورش بپردازد.
اکنون زمان توفانهای مهیب و مستمر فرارسیده است. هجوم ابرهای سیاه این کشمکشها، از بحرانهای عالمگیر جهانی حکایت دارند که همه نشانههای بروز طوفانهای بزرگاند. امری که ما را باید به تاملات و تفکرات بیشتری وادارد و از اصرار بر شیوههای کهنه و منسوخ نبرد باز دارد.
این سلاحهای قدیمی ، دیگر سلاحهایی کارا نیستند.
اردوگاه کار جهانی اکنون جنگجویان و رزمندگانی را در مقیاس صدها میلیون نفر در اختیار دارد که به دانش و تکنولوژیهای جدید کاملا مسلط و مسلحا ند.
پس طبیعی است که در مقابل تواناییهای ارتقایافته سرمایه، از این تواناییهای قدرتمند خود، نهایت بهرهبرداری را بنماید و اشکال جدید مبارزهای را ابداع نماید و به کار گیرد که برای او حداقل آسیبها و برای دشمنانش نهایت زیانها را باز آورد.
فعالین و کنشگران اردوگاه کار در عرصهی ملی و داخلی کشور ما، اکنون نمیتوانند از تاثیرات بلاواسطه و مستقیم این تحولات جهانی بی نصیب بمانند. زیرا آنان خود بخشی مهم از این آرایش قوای طبقاتی در این نبرد جهانیاند. بالاخص این که در کنار تمام مولفههای یاد شده، آنان منشا تحولات فرهنگی تاثیر گذار بر حوزه مبارزاتی منطقه خود در سطح و مقیاس صدها میلیون نفر را شامل میگردند. درک کامل نیازمندی به فهم مولفههای گفته شده با احساس مسوولیت عملی در مقابل آن بیشک وظیفهای فوری برای هر مبارزه شایسته ایرانی است.