میزگردی نوشتاری – بخش نخست: نگاهی به ده سال گردهمایی با پاسخهایی از محمود خلیلی، میلا مسافر، فرخ قهرمانی، عبدالله کشاورز، مژده ارسی، سیروس کفایی و همایون ایوانی

طرح از گفتگوهای زندان
طرح از گفتگوهای زندان

ـ«میزگردی نوشتاری» درباره ششمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران – بخش نخست

نگاهی به ده سال گردهمایی با پاسخهایی از محمود خلیلی، میلا مسافر، فرخ قهرمانی، عبدالله کشاورز، مژده ارسی، سیروس کفایی و همایون ایوانی

چند هفته به روزهای برگزاری ششمین گردهمایی سراسری با موضوع مرکزی «سرکوب، مقاومت و مبارزه» باقیست، و این فرصت خوبی است که بتوان به تبادل نظر درباره خواستها و نیز معضلات مبارزه برای آزادی همه زندانیان سیاسی پرداخت. در این تبادل نظرهاست، که دلایل و نظرگاههای گوناگون را درباره ضرورت یا عدم ضرورت پیگیری کشتارهای چندین دهه اخیر و به ویژه سالهای نخست روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی، می خوانیم و یا می شنویم. چنین تبادل نظرهایی است که در روزهای گردهمایی می تواند زمینه را برای بحثهایی جامع تر و نتیجه گیری از آنها فراهم آورد.

به منظور دامن زدن به این هم اندیشی ها، با توجه به مشکلات پراکندگی جغرافیایی همه فعالین و علاقمندان، و نیز پرهیز از مطالب طولانی که اغلب به دلیل کمبود وقت و شتاب زندگی روزمره، کمتر امکان تدوین آن برای بسیاری از عزیزان فراهم می شود، این بار تجربه ای که از پنجمین گردهمایی سراسری بدست آورده ایم، به کار می بریم:

برگزاری «میزگردی نوشتاری» درباره ششمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران، که در آن هر کدام از علاقمندان می توانند پاسخ خود را در هر قسمت بنویسند و پس از چند روز، پاسخهای رسیده به صورت یک جمعبندی انتشار بیرونی می یابد. در صورت شرکت فعال تک تک ما، بسیاری از نکات را می توان به تبادل نظر وسیع تر گذاشت که سالهاست ضرورت بحث آن در مجمعی وسیع تر وجود دارد.

رفقا، دوستان و علاقمندان، می توانند پاسخ خود را از همین طریق ارسال کنند و یا به آدرس مستقیم من پیام بفرستند.

 shabraft@gmail.com

همایون ایوانی،

بیست و یکم ژوئیه 2015

ـ «میزگردی نوشتاری» درباره ششمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران

پرسش نخست: ـ

* در روزهای یازده، دوازده و سیزده سپتامبر، ششمین گردهمایی سراسری در برلین برگزار می شود. با گذشت ده سال از چنین تجربه مشترک زندانیان سیاسی جان بدر برده از کشتارهای رژیم جمهوری اسلامی، خانواده جانفشانان و جانباختگان و نیز مدافعین حقوق زندانیان سیاسی، دستاوردها و کاستی های گردهمایی سراسری را چگونه ارزیابی می کنید؟ چه کارهایی به خوب انجام شده و چه کارهایی را می شد بهتر انجام داد؟

محمود خلیلی: ضمن خسته نباشید به تک تک رفقای دست اندرکار گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران به ویژه رفقای برلین که با صرف انرژی و توان شرایط برگزاری گردهمایی در برلین را فراهم ساختند.

همانطور که در سئوال اشاره شده است ده سال از برگزاری اولین گردهمایی می گذرد و کمیته برگزاری از شکل یک بافت محدود اجرایی به یک جمع گسترده و سراسری تبدیل شده است که از نقاط مختلف جهان فعالانه در پیشبرد کارها مشارکت می کنند. ابتکار برگزاری گردهمایی سراسری ایده و تفکر زندانیان سیاسی چپ، رادیکال، انقلابی و کمونیست جان بدربرده از کشتارهای رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی در دهه 60 بوده است که با مشارکت و همراهی سایر نیروهای انقلابی و کمونیست شکل گسترده تری پیدا نموده است. بدیهی است هر عمل و حرکتی کاستی های خاص خود را به همراه دارد تنها بی عملی است که اشتباهات و ضعف ها را می پوشاند. گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران هم از این قائده مستثنی نیست، در کنار دستاوردهای فراوان نارسایی و کاستی های خود را هم داشته است.

شروع یک حرکت توسط زندانیان سیاسی که خود مجریان اصلی آن بودند با استقبال نیروهای مستقل و کمونیست و انقلابی روبرو شد و در عمل نشان داد خود زندانیان سیاسی بدون دریافت کمک های مالی و امکانات تبلیغاتی از محافل و دولت های سرمایه داری، توانایی برگزاری یادمان جانفشانان کشتارهای دهه 60 را با حداقل امکاناتی که توسط خودشان فراهم شد را دارا هستند.

حرکت مستقلی که توسط زندانیان سیاسی سابق شکل گرفت، شاید خوشایند ذائقه بعضی ازمحفل ها و جریانات سیاسی نبود (منظورجریانات سیاسی طیف چپ و انقلابی است چرا که جریانات راست و ضد انقلابی و ضد کمونیست برای من کوچکترین ارزشی ندارند که بخواهم به عنوان جریانات سیاسی به آنها نگاه کنم) چرا که بر اساس یک روال غلط زندانیان سیاسی برای این جریانات فقط مهره هایی بودند که سالی یکبار برای رفع تکلیف در مراسم سالگرد قتل عام ها از آنها استفاده می شد تا فقط به عنوان «راوی»، خاطرات زندان تزئین بخش محفلشان باشند. این شیوه تفکر و دیدگاه، بخش وسیعی از زندانیان سیاسی مستقل، کمونیست و انقلابی را به حاشیه رانده بود. پس از حضور مستمر زندانیان سیاسی و فعالین مستقل در گردهمایی ها، این جریانات که به هیچ عنوان انتظار تداوم یک حرکت رو به جلو و گسترده توسط خود زندانیان سیاسی (بدون تکیه به یک جریان سیاسی خاص) را نداشتند و با بایکوت خبری سعی کردند جلو تداوم آن را بگیرند ولی بر خلاف انتظارشان هیچ بایکوت خبری و ضد تبلیغی مانع از تداوم و پیگیری این حرکت نشد.

طی 5 دوره گردهمایی خیلی ها آمدند و رفتند، خیلی ها ماندند و با موانع و مشکلات جنگیدند و هم چنان با تمام مشقات، حضور فعالی در ادامه روند کارها دارند و افراد و فعالین جدیدی (به ویژه نسل نو و خانواده جانفشانان و…) به گردهمایی پیوستند و در روند پیشبرد کارها از دل و جان مایه گذاشتند. همه افرادی که رفتند یکسان نبودند و همه کسانی که می آیند هم یکسان نیستند، هر کدام بنا بر تفکر خود عمل کرده و خواهند کرد.

بر اساس اماها و اگرها همه کارها را می شد خوب تر انجام داد ولی بر اساس داشته ها و امکانات موجود، عمل کرد گردهمایی ها نه تنهاقابل قبول بلکه خوب بوده است. شاید یکی از بهترین و مهمترین دستاوردهای آن ارتباط گیری و حضور و مشارکت نسل نو در گردهمایی ها است. نسلی که ضمن داشتن برنامه و دیدگاه خود تلاش دارند از تجربیات نسل قبل خود بهره ببرند. در طی ده سال نشان داده شد، گردهمایی جایگاه ویژه خود را بین نیروهای انقلابی و کمونیست، خانواده جانفشانان و نسل جوان به عنوان یکی از موثرترین نیروها در ارتباط با افشای جنایات رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و زنده نگاه داشتن یاد رفقای جانفشان و انقلابی بصورت مکتوب، هنری، تصویری و… پیدا نموده است.

نکته مثبت دیگر گردهمایی سراسری دارد به اعتقاد من تاکید بر شعارهایی محوری همچون «زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم» و «سرنگون باد کلیت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی» است.

میلا مسافر

میلا مسافر

میلا مسافر: سرنوشت این گردهمایی نیز از سرنوشت پنج گردهمایی گذشته مستثنی نیست. تحریم رسانه ای همچنان آدامه دارد. اما نكته قابل تأمل در اینجا برخورد رسانه های „خودی“ نسبت به ششمین گردهمایی در باره كشتار زندانیان سیاسی در ایران است. حتی بسیاری از رسانه های „خودی “ نیز نسبت به روال گذشته كمتر به آن پر داخته اند. حتما لازم است كه به بی توجهی برگزاركنندگان در این زمینه هم پرداخته شود زیرا بخش بزرگی از این بی توجهی „خودی“ ها را باید در كم كاری كمیته برگزاری جست جو كرد. گردهمایی امسال كار مهمی انجام داده است و آن هم إیجاد سایتی مستقل برای گردهمایی است (http://www.cmppir6.com) كه متاسفانه تا كنون در معرفی و شناساندن آن حتی به علاقه مندان چنین گردهمایی هایی نیز موفق نبوده ایم. باید از فرصت باقی مانده حداكثر استفاده را بكنیم…

نكته مثبت دیگر این گردهمایی بررسی پنج گردهمایی گذشته یعنی از اولین آن در سال ٢٠٠٥ تا سپتامبر ٢٠١٥ به روایت عكس و فیلم است.

و اما آنچه كه در این گردهمائی خوب پیش رفت انتخاب و تعیین موضوع گردهمایی بر بستری دمكراتیك و با إمكان مشاركت و مشاورت جمعی بزرگتر بود. انتخاب تم سه گانه گردهمایی „سركوب، مقاومت و مبارزه „و محوری بودن نقش جنسیت، نقش خلق های غیر فارس در آن، روایت زندانیان شهرستانها و شنیدن تحلیل هایی دیگر با این وجوه از ایده جدیدی حكایت دارد. پرداختن به مقاومت و مبارزه نسل های پس از دهه سرخ و خونین ٦٠ با میراث های به جا مانده از آرمانخواهانی كه مبارزه برای آزادی و برابری را با خون خود نوشتند از سویه های مهم این گردهمایی است.

و ایده های جدیدی كه در سه روز گردهمایی برای شركت كنندگان در نظر گرفته شده است. متاسفانه به هزار دلیل نمی توان آن را قبل از عملی شدنشان اعلام نمود.

باشد كه در هفته های آخر باقی مانده به برگزاری گردهمایی كه وجه مهمی از آن علیه فراموشی است، وظائف مانده را به نحو احسن پیش ببریم آنچنان كه در خور یارانمان است.

گردهمایی سراسری این خوبی را دارد که پیام های خود را، علی رغم سانسور شدید رسانه ای، کوتاه و مستقیم به گوش مخاطبان خود می رساند: شعارهایی همچون « نه فراموش می كنیم و نه می بخشیم!» و «سرنگون باد کلیت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی» و « زنده باد سوسیالیسم!» نمونه هایی از این دست به شمار می آید.

فرخ قهرمانی

فرخ قهرمانی

فرخ قهرمانی: قبل از هر چیز از همایون ایوانی عزیز تشکر می کنم که با تمام گرفتاری های روزمره زندگی همچنان فعال و خستگی ناپذیر مثل گذشته در خدمت گردهمائی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران که امسال ششمین آن در شهر برلین برگزار میشود، قرار دارد. یکی از اهداف این گردهمائی ها که همواره توسط برگزارکنندگان آن هم به آن تاکید گردیده است، علیه فراموشی و افشاگری هرچه بیشتر از کشتار آن دهه ی سیاه و به ویژه کشتار شصت و هفت و گشودن هرچه بیشتر نقاط و زوایای تاریک این جنایات به افکار عمومی بوده است. به نظر من برگزار کنندگان این گردهمائی حتی به نزدیکی های این هدف هم نخواهند رسید اگر رویکرد این گردهمائی ها و مخاطبان آن تنها ایرانی ها باشند. براساس این هدف بود که پس از گردهمائی دوم رفقای برگزار کننده در آلمان سعی در ارتباط با احزاب و نهادهای چپ آلمانی گرفته و این تلاش در گردهمائی سوم به بار نشست. در گردهمائی چهارم در گوتنبرگ سوئد این سیاست پیگیرانه دنبال شد و نتایج بسیار مثبتی هم به همراه داشت که شرح آن در این مقوله نمی گنجد تنها به این نکته اشاره کنم که تمامی احزاب بلوک چپ پارلمانی و بزرگترین حزب چپ غیر پارلمانی سوئد نمایندگان خود را به این گردهمائی گسیل داشتند. به نظر من کمیته برگزار کننده پس از گردهمائی چهارم و جوسازی هائی که در همسان و همسوسازی این گردهمائی ها و به خصوص گردهمائی چهارم و شرکت نماینده حزب سوسیال دموکرات سوئد در این گردهمائی با برنامه های تریبونال انجام پذیرفت به موضعی تدافعی در این زمینه درغلطید و این مسئله به خوبی خود را در گردهمائی پنجم هلند نشان داد. به عقیده من یکی از نقاط قوت گردهمائی های سوم و چهارم حضور نمایندگانی از جامعه میزبان و یکی از نقاط ضعف گردهمائی پنجم عدم چنین حضوری بوده است. من امیدوارم که امسال در دهمین سال برپائی این گردهمائی ها رفقا در گروه کاری روابط عمومی به این مهم توجه ویژه نشان داده تا شاید بتوان بخش بسیار کوچکی از سرکوبها و مقاومت های آن دهه را به میان جامعه ی میزبانی ببرند که بنا بر اسناد در سال شصت و هفت و دقیقاً در همان چند ماهی که این نسل کشی بزرگ در حال وقوع بود پاداش سکوت خود در مقابل چنین جنایتی را با عقد بزرگترین قراردادهای اقتصادی با جمهوری اسلامی ایران دریافت نمود.

عبدالله کشاورز

عبدالله کشاورز

عبدالله کشاورز: با درود به تو و همه ی رفقا…. به نظرم اگر کل برنامه ی هردوره را بصورت کتابچه در آورده نشر کنید ماندگار تر خواهد بود…ـ

مژده ارسی

مژده ارسی

مژده ارسی: در آستانه برگزاری ششمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران باز می گردم به اولین گردهمایی و ده سالی که گذشت. نیاز به پاسخگویی به ضرورت هایی که ما را بر آن داشت که با وجود همه مشکلات و دشواری هایی که بر سر راه این ابتکار جمعی وجود داشته و دارد، دست به کار شویم، نیازی است که انگیزه اصلی ادامه کاری این ابتکار بوده. „نیاز به پرداختی عمیق تر به پدیده سرکوب، اختناق و زندان… پرداختن به سرکوبگری فردی، اجتماعی و طبقاتی، به عنوان ابزار دائم سیستم های طبقاتی برای داوام و بقای اقتدار سیاسی خویش“.

اما نمی توان به مسئله سرکوب پرداخت بدون آن که مقاومت و مبارزه در مقابل آن را مورد بررسی قرار نداد. این تلاشی بود که در گردهمایی سوم تحت عنوان „مقاومت یا تسلیم“ آغاز شد و امسال در برلین تحت عنوان „سرکوب، مقاومت، مبارزه“ ژرفا و دامنه بیشتری می یابد.

این ابتکار با وجود همفکری، همیاری و تلاش های شبانه روزی جمعی وسیع، به خاطر وجود نظرات متفاوت و پراکندگی جغرافیایی میان فعالین و علاقه مندان به همکاری در این ابتکار جمعی، گاه کاری ناممکن جلوه می یافت. برخوردهایی که نه از روی ارتقای کیفی گردهمایی دست به حمله زدند از تهمت های شخصی گرفته تا توهین و فحاشی کار را بیش از پیش دشوارتر می کرد. اما شور و شوقی که هر ساله برای برپایی یادمان ها و از جمله گردهمایی سراسری (هر دو سال یکبار)، همدلی ها، یاد آوری ظلم و جنایتی که بر ما رفت (و امروز نیز همچنان باقی است)، تلاش برای رهیافت ها، عشق به دانستن و پوییدن و روشنگری و از همه مهمتر عشق به عزیزانی که دیگر در بین ما نیستند، و … سختی و ناممکن بودن خیلی از این ابتکارها را سهل تر می کند.

از دیگر دستاوردهای گردهمایی سراسری، انعکاس خوب این ابتکار در داخل کشور و دلگرمی برای خانواده های جانفشانان و جانباختگان بوده است و امیدوارم این پل ارتباطی در گردهمایی ششم بازهم قوی تر از پیش برقرار شود و بتوانیم همبستگی و همراهی فعالین داخل و خارج از کشور را برای بزرگداشت نام، یاد و ارزشهای جانفشانان و جانباختگان زندانهای سیاسی ایران بازتابی گسترده تر دهیم.

در یکی از پیام های کمیته برگزاری در گردهمایی نخست (2005) می خوانیم:

„…برای ما مهم بود و هست که از زندان های کردستان، آذربایجان، سیستان و بلوچستان، خوزستان، گیلان و مازندران، بوشهر و شیراز و اصفهان و خلاصه همه آن جاهایی که تاکنون درباره آن ها کمتر گزارشی منتشر شده است را در این سمینار داشته باشیم. مگر نه اینکه همایش ما سراسری بایستی باشد و برای همه سرزمین ایران است؟ پس بایستی می کوشیدیم و از همه راه های ممکن نیز کوشیدیم تا پیام خود را به هم بندیان نادیده خود برسانیم… از همه امکانات و روابط موجود برای خبر رسانی به هم بندیان و یافتن هم زنجیران نادیده امان کوشیدیم. با این حال، می دانیم که هنوز نیز بسیاری از آنانی که می خواستیم و می خواهیم صدایمان به آن ها برسد، (و صدای آنها به ما) هنوز از ما خبری دریافت نکرده اند…“ خوشحالیم که در گردهمایی دوم در شهر کلن آلمان در بلوکی تحت عنوان „زندان و مسئله خلق ها“ و در گردهمایی پنجم در هلند گزارشاتی از سرکوب خلق های دیگر داشتیم ولی این تلاش ها هنوز برای روشنگری، مستند سازی و بررسی این سرکوب ها و مقاومت ها کافی نیست. اما تلاش می شود در گردهمایی ششم در برلین این کمبود تا حد امکان برطرف شده و شعار این گردهمایی بلند تر کردن صدای بی صدایان است. امید که با این تلاش، گردهمایی سراسری موفق شود به یکی از مهم ترین اهدافش که در گردهمایی اول در سال 2005 اعلام کرده نزدیک تر شود.

یکی دیگر از نکات مورد توجه گردهمایی سراسری برگزاری مراسمی با کیفیت و کارآیی خوب بوده و هست که در پیام گردهمایی اول در این باره چنین می خوانیم:

„سودای برگزاری سمیناری با کیفیت و کارآیی خوب و قابل قبول نیز، از دیگر آرزوهای کمیته برگزارکننده بوده است. توجه به کیفیت بحث ها، طرح بحث ها از نقطه نظرات مختلف و حضور دیدگاه های گونه گون در برنامه های سمینار نشانی از چنین تلاشی است که در حد مقدورات و محدوده زمانی سمینار برای تحقق آن کوشیده ایم.“

در این ارتباط گردهمایی های تاکنونی سعی کردند که به موضوعات از جنبه تخصصی بپردازند. ولی این امر باعث نشده که دچار نخبه زدگی شوند. در کنار سخنرانی هایی از جمله اساتید دانشگاه ها و پژوهشگران، سعی شده کسانی که تجربه بلاواسطه در امر مبارزه داشتند امکانی برای بیان خود بیابند. و یا سخنرانانی که هم تجربه بلاواسطه سرکوب و مبارزه را داشته اند و هم به کار تحقیقی در این باره دست زده اند.

امیدوارم که گردهمایی ششم، مرحله دیگری از پختگی و باروری این تجربه مشترک و جمعی ما را بازتاب دهد و در گردهمایی برلین امکانی باشد که برای برگزاری بهتر گردهمایی های آتی بتوانیم به بحث و مشورت بپردازیم.

سیروس کفایی

سیروس کفایی

سیروس کفایی: ساختن زندان در هر جامعه و اسکان اجباری مخالفین در چاردیواری، نشان از شکل گیری نارضایتی عمومی و تعمیم بحران در اجتماع دال بر شکاف ساختارهای دولتی با میزان مشارکت و بهره برداری برابر مردم در تعیین سرنوشت مشترکشان است.

پس از به قدرت رسیدن ضدانقلاب روحانیت به رهبری خمینی در بهمن ماه 57 سیستم سرمایه داری به جای سلطنت به زیر عبا خزید. روحانیت پس از رسیدن به اریکه قدرت به شکلی کاملا آگاهانه و حساب شده ابتدا با غیرقانونی کردن برخی رسانه ها و مطبوعات و متعاقب آن تشکل های سیاسی مقدمات همه جانبه سرکوب و اختناق را در جامعه هموار کرد.

از نقطه نظر تاریخی 30 خرداد 60 نقطه عطف دستگیری های همه جانبه و سازماندهی شده مخالفین در سراسر کشور به شمار آمد. سال 67 اما برخلاف سال 60 که دولت مخالفین را از توی خانه ها، محل کار و اختفا و یا در خیابانها شناسایی و دستگیر می کرد اینبار دولت ناجوانمردانه قربانیانش را از میان زندانیان انتخاب و به جوخه های مرگ سپرد. بنابر این، تاریخ مملکت در دهه شصت رقمی دیگر خورد: نسل کشی زندانیان سیاسی.

نسل کشی زندانیان در میان هیاهوی جنگ انعکاسی ملی پیدا نکرد. روشنفکران، رهبران، کادرها، اعضا و هواداران تیرباران شدند، حبس گرفتند و یا متواری شدند.

پس از سپری شدن حدود دو دهه از فاجعه تاریخی نسل کشی زندانیان سیاسی و گلزار خاوران به عنوان سمبل جنایات و مکاقات جمهوری اسلامی، تعدادی از زندانیان سیاسی جان به در برده ابتدا با انتشار کتاب و اسناد (از سال 1997) و سپس تشکیل سایت اینترنتی گفتگوهای زندان سعی بر این داشتند که این نسل کشی را به عنوان فاجعه ای تاریخی به ثبت حافظه تاریخی برسانند. در طول این سالها، تلاش کردند جزییات بیشتر آدم کشیهای جمهوری اسلامی را نوشتاری و در اختیار دید عموم قرار دهند. در مرحله بعد، پس از کسب تجربه و برای نشان دادن جلوه های غیر انسانی حکومت و خطری که هر آن بیم آن می رود که دوباره تکرار شود پیشنهاد تشکیل گردهمایی ها را دادند. از آن پیشنهاد 10 سال است که می گذرد و هر دو سال یک بار برگزار می شود و ما امسال ششمین کردهمایی را در سپتامبر 2015 در برلین شاهد خواهیم بود.

ابتکار عمل گفتگوهای زندان، از همان دوره اول فراتر از جمع زندانیان همکار در این ابتکار عمل مشترک رفت و به همین دلیل، کمیته برگزاری گردهمایی با طیفی وسیع تر به پیشبرد کارها پرداخت. کمیته برگزارکننده با همکاریهای کمیته های شهری و کشوری محل برگزاریها در هر دوره و نهایتا انتخاب موضوعات گردهمایی ها با مشارکت علنی و همه جانبه افراد داوطلب، توانسته است به ماراتن مبارزاتی افشای جنایات جمهوری اسلامی و دفاع از زندانیان سیاسی را در دهه گذشته تا به امروز ادامه دهد. گردهمایی ها نه تنها به کشتار دهه شصت می پردازد بلکه همواره و در هر مقطع زمانی از زندانیان سیاسی دفاع کرده و برای آزادی شان دریغ نکرده است .

با این شرح موجز و کوتاه، در شرایطی که تشکلات سیاسی شناخته شده با ریزش نیروهایی که به جای گذارده و در اقلیتی محض قرار گرفه اند، سنگینی و بار تداوم مبارزه را بر دوش تک تک افراد مبارز می توان فهمید. میزان بالای مشارکت هنرمندان، نویسندگان و شخصیتها علی رغم کمبود زمانی در گردهمایی ها چشمگیر بوده است.

بهیچوجه قصد ندارم فعالیتهای کمیته برگزارکننده گردهمایی سراسری را با دیگر انجمنهایی که در اروپا و آمریکا پراکنده اند و از زندانیان سیاسی دفاع می کنند مقایسه کنم اما با صراحت تمام اعلان می کنم که ابتکار برگزاری گردهمایی سراسری، اشتباه نبوده و اگر هم ایرادی بوده مربوط می شود به کل گردانندگان کمیته برگزاری، تشکل های محلی گردهمایی و نهایتا مبارزینی که خارج از این دو ارگان در جلسات علنی و تصمیم گیری مثل اطاقهای پالتلکی شرکت داشته اند.

اگرچه فعالیتهای افشاگرانه گردهمایی ها در حد قشر روشنفکری باقی مانده و موقعیت توده ای شدن را به ویژه در خارج از کشور را دارا نبوده اما امیدواریم روزی خیل عظیم مردم به گورستانهایی که مبارزین و فرزاندانشان به خاک سپرده شده اند سرازیر و یادشان را گرامی دارند.

همایون ایوانی: علاقه دارم تجربه این ده سال گردهمایی را به دو دستاورد برجسته آن خلاصه کنم و بقیه بحثها را بر عهده سایر عزیزان در این میزگردنوشتاری می گذارم. علاوه براین، امیدوارم در ششمین گردهمایی سراسری زندانیان سیاسی در برلین، این فرصت فراهم آید تا درباره این تجربه جمعی ما، در کارگاه یا ورک شاپ معینی با هم به بحث و مشورت بنشینیم و جمعبندی مشخصی درباره چشم اندازهای گردهمایی سراسری در سالهای آتی به دست آوریم.

نخستین دستاورد- اقدام و ابتکار عمل زندانیان سیاسی جان بدربرده از کشتارها در برپایی گردهمایی سراسری، در کنار مجموعه ای از حرکات و ابتکارات دیگر، موضوع کشتارهای جمهوری اسلامی را از آغاز به قدرت رسیدن و به وِیژه کشتارهای سالهای 1360 و 1367 از موضوعی ویژه نیروهای پیشرو، چپ و کمونیست به یکی از موضوعات مرکزی سیاسی جامعه ایران تبدیل ساخت. آغاز گردهمایی سراسری در مقطع سیاسی ای رخ داد که امتناع حکومت و جناح راست و نئولیبرال در کتمان چنین نسل کشی ای در هم شکست و تلاش آنان از امتناع و سکوت درباره کشتارها بی حاصلی خود را آشکار کرد.

درست همین نخستین دستاورد، خیل دشمنان گردهمایی سراسری را نیز با خود به همراه آورد: چگونگی پاسخ به مسئله کشتارهای رژیم جمهوری اسلامی و نسل کشی کمونیستها، انقلابیون و زندانیان سیاسی، از سوی نیروهای مختلف اجتماعی، سنگ محکی بود و هست که تفاوت ماهوی آشکار «ما» را با «آنها» آشکار ساخته است.

«آنها»، از طبقات ارتجاعی و ستمگرند که به پرنسیپهای اولیه رهایی، آزادی و حقوق بشر باور ندارند. در دار و دسته «آنها»، همه جور مرتجعی را می یابیم: شاه پرستان ضدکمونیست، نیروهای از قدرت رانده شده از حکومت جمهوری اسلامی، نئولیبرالهایی که امروزه اشک تمساح در باب «آزادی» می ریزند، روشنفکران سابق چپی، که امروزه تواب سیاسی ای شده اند که به گذشته سیاسی خود به هزار رنگ و بیان، تف و لعنت می فرستند و…

«آنها»، یعنی این قوم هفت رنگ، یک فصل مشترک درباب کشتارهای زندانهای سیاسی ایران دارند: کمونیست کشی، در مقوله حقوق بشر کذایی آنان جایی ندارد. حقوق بشر، برای «آنها»، حقوق خودشان است و بس!

«ما»، در عوض بر دادخواهی از چشم اندازی رهایی بخش تاکید کرده و می کنیم. برای آزادی همه زندانیان سیاسی می کوشیم. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را شرط لازم هرگونه پیگیری و دادخواهی می دانیم. مبارزه برای محو و نابودی شکنجه و سرکوب و کشتار را در کل جامعه سرلوحه کار خود قرار داده ایم. مبارزه با سرکوب و اختناق را در پیوند با سیستمی می بینیم که هر روزه آن را تولید و بازتولید می کند.

از همین رو، به دریافت من، زندانیان سیاسی چپ و کمونیست، در عمل نشان داده اند که مدافعین پیگیر و بدون مماشات حقوق انسانها هستند. حقوق بشر برای آنها، در محاسبات بی رحمانه و کینه توزانه به پشت صحنه رانده نمی شود و تداوم کار گردهمایی سراسری، نشان و فاکتی دیگر برای اثبات این ادعاست.

دومین دستاورد گردهمایی، به اعتقاد من سازماندهی اقدام از پایین و اتکا و اعتماد به توانایی های فعالین این جنبش است. شکفتن ایده های مختلف که کمیته برگزارکننده از آن در طول ده سال اخیر، پشتیبانی کرده است، براساس این اعتماد متقابل فعالین و همکاران گردهمایی بوده است. درست به دلیل همین تهور برای جستن راههای نو و تازه، ریسک مواجهه با مشکلات پیش بینی نشده و یا دست زدن به ابتکاری که الزاما موفق به پیش نمی رود را افزایش می دهد، ولی به تجربه، دست آورد اقدام جمعی مدافعین زندانیان سیاسی، فراتر از آن است که از جستجوی راه های تازه و نو پرهیز کنیم.

برای جستجوی این راه های نو، گردهمایی ششم مجال خوبی است که در برلین از اندیشه جمعی حاضرین در این نشست بهره بجوییم.

پرسش دوم: ـ

ـ* شما چه برداشتی از موضوع مرکزی «سرکوب، مقاومت و مبارزه» در ششمین گردهمایی سراسری دارید؟ در هر محور به چه نکته هایی بایستی توجه و تاکید بیشتری شود؟

(زمان ارسال پاسخ ها تا روز چهارشنبه 19 اوت است)

رفقا، دوستان و علاقمندان، می توانند پاسخ خود را از همین طریق ارسال کنند و یا به آدرس مستقیم من پیام بفرستند.

 shabraft@gmail.com

*******************

 ضمایم توضیحی از گردهمایی نخست در 2005 برای توضیحات بیشتر:ـ

از مطالب منتشره در آرش شماره 92 و 93:ـ

 مقدمه و هدف سمینار

مژده ارسی

از طرف کمیته برگزار کننده سمینار به همه دوستان، رفقا و عزیزانی از راه های دور و نزدیک در سمینار سراسری حضور یافته اند، خوش آمد می گوییم.

نیازی مشترک و ضرورتی دیرینه ما را به برگزاری سمینار سراسری زندانیان سیاسی کشاند. نیاز به پرداختی عمیق تر به پدیده سرکوب، اختناق و زندان که آفت دائم جنبش های پیشرو، انسان های دگراندیش و توده های تحت ستم است. سرکوبگری فردی، اجتماعی و طبقاتی، ابزار دائم سیستم های طبقاتی برای دوام و بقای اقتدار سیاسی خویش بوده و هست. در این میان، سیستم سیاسی حاکم بر ایران آن را به ابزار اساسی و گاه تنها پاسخ خود به اعتراض کارگران، زحمتکشان، روشنفکران، خلق ها، جوانان و زنان مبدل ساخته است. تاریخ مبارزه برای آزادی و عدالت در ایران با تاریخ شکنجه، زندان و اعدام پیوند خورده است و تاریخ معاصر ما، حکایت سرنوشت تلخ چالشگران با حکومت های وقت از دوران ستم شاهی تا رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی بوده است.

ما، به عنوان بخشی از زندانیان سابق رژیم های شاه و جمهوری اسلامی، براین باوریم که کارزاری عمیق تر و وسیع تر برعلیه سرکوب، اختناق و زندان لازم است تا پیوند ریشه جنایت و سرکوبگری را با تمامیت حکومت جمهوری اسلامی و از آن فراتر با تمامیت سیستم سرمایه داری نشان دهیم. این کارزار، با این گردهمایی آغاز نشده و با آن نیز خاتمه نخواهد یافت، لیکن حضور تک تک ما در اینجا، بر کارایی، کیفیت و برّایی آن می افزاید. حوداث روزهای اخیر در ایران نشان داد، که افشای سردمداران و سازمان دهندگان کشتارهای سال های 1360 و 1367 امری نه مربوط به „گذشته“، بلکه حال است.

در عین حال، حاضرین در این گردهمایی به خوبی می دانند که پاسخ به ضرورتی سیاسی، تنها انگیزه ما برای چنین همایشی نیست. بسیاری از ما، سال های زندگی مشترکی را در زندان های شاه و یا جمهوری اسلامی گذرانده ایم، لحظات تلخ و شیرینی را با هم تجربه کرده ایم که به بخش ناگسستنی در وجودمان تبدیل گشته است. بسیاری از ما در سال های نوجوانی و جوانی به زندان های سیاسی ایران افکنده شده ایم. بهترین سال های زندگی را، در مخوف ترین شکنجه گاه ها و زندان ها گذرانده ایم. هویت و هستی انسانی خود را از طریق همیاری متقابل با هم زنجیران مان حفظ کرده ایم. با هم خندیده ایم، با هم گریسته ایم، از هم خرده گرفته ایم و با هم بحث کرده ایم، در لحظاتی تکرارناشدنی درونی ترین رازهای خود را با رفیق کناری مان تقسیم کرده ایم. گاهی دور شدیم از هم و دوباره دلتنگ گپ های گرم و شیرین با رفیق مان شده ایم. در بندهای زنان، نگران رفقای پسر بودیم که در فلان اعتصاب غذا کارشان به کجا رسید؟ و در بندهای مردان، نگران رفقای دختر بودیم که اوضاع در ماه های سیاه تابستان 1367 چگونه است؟ آیا رفقای دختر را نیز هم چون ما کشتار کرده اند؟

از زیر چشم بند، در شکنجه گاه ها، سوآل دائم  ما از هم رزم بغل دستی امان بود: „چه جوری دستگیر شدی؟ اتهامت چیه؟“ پاهای باندپیچی شده خودمان یادمان می رفت، تا با رفیقی که پیکر خون آلودش را با دست بند قپانی آویزانش کرده اند، همدل شویم. او نیز ثانیه های قبل از بی هوشی را استفاده می کرد تا تجربیاتش را برایمان بازگو کند. شاید که این تجربیات به کار ما نیز بیاید. شاید که بیشتر دوام بیاوریم، شاید جان چند رفیق دیگر که هنوز دستگیر نشده اند، از این طریق نجات یابد.

باری، زندگی و تجربه ای که ما از سرگذرانده ایم، دلیل دیگریست که دوباره و دوباره هم دیگر را می جوییم تا وجود تشنه خود را از دیدار و گفتگو با یکدیگر سیراب سازیم و یاد عزیزان از دست رفته ای را گرامی داریم که سال های سیاه حکومت شاه و جمهوری اسلامی، آن ها را از ما ربوده است.

همان گونه که در فراخوان نخست نیز اعلام کردیم، علاقه ای عمیق و انسانی به جانفشانان و جانباختگان کشتارهای سراسری 1360 و 1367 در بازماندگان این جنایت مهیب وجود دارد که با مرور زمان، از دل ما پاک نمی شود. مهر و علاقه ای که به روزگاران زندگی و مبارزه مشترک در بندهای زندان بازمی گردد ولی با گذشت روزگاران از آن کاسته نمی شود. از همین رو در تدارک بزرگداشتی وسیع تر از یارانمان در این روزها برآمدیم. امید داریم که روزهایی پربار و موفق را با همکاری یکدیگر در این گردهمایی داشته باشیم.

سمینار  و آرزوهایی که در دل می پرورد…  

ستاره عباسی

با سلام و درود خدمت شما. علاقه داشتم که به عنوان یکی از زندانیانی که تجربه زندان های شهرستان را داشته، نکاتی را از طرف کمیته برگزار کننده با شما در میان بگذارم.

خواسته ها و آرزوهای بسیاری برای این سمینار داشته و داریم. همه دست اندکاران برگزاری سمینار از روزهای نخست تدارک سمینار به سهم خود کوشیده اند، گستردگی و تنوع این گردهمایی را در همه زمینه ها مورد نظر داشته باشند و تامین کنند.

* بر ما آشکار بود که زندانیان سیاسی ایران، طیفی یک دست و یک نظر نیستند. هماهنگی و تامین نظر طیفی چنین گسترده و گوناگون، اگر نه کاری ناممکن، ولی سخت و صعب است. به ویژه آن که پراکندگی جغرافیایی همه ما، از داخل کشور گرفته تا کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا، مشکلی جدی برای تبادل نظر فعال و موثر مابین تک تک زندانیان سیاسی فراهم می آورد. برای داخل کشور، سانسور و اختناق سیاسی، عدم تضمین جانی زندانیان سیاسی کنونی و سابق و دستگیری های بی محابای مخالفین توسط نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی، بخشی دائم از زندگی سیاسی در ایران تحت سیطره حکومت اسلامی است. در چنین وضعی، روشن است که امید به تماسی گسترده با فعالین داخل کشور، با توجه به خطراتی که از سوی رژیم برای این دوستان و رفقا متصور است، نمی تواند به صورتی وسیع، همه جانبه و آشکار تحقق یابد. این کاستی ای است که از همین آغاز بر آن اذعان داریم و رفع این کاستی با سرنگونی تمامیت رژیم جمهوری اسلامی پیوند خورده است.

* با این حال، این گستردگی و گونه گونی، فقط در عرصه سیاسی و نظری نبوده و نیست. تنوع قومی و فرهنگی زندانیان سیاسی نیز بایستی بازتابی شایسته در این گردهمایی داشته باشد. برای ما مهم بود و هست که از زندان های کردستان، آذربایجان، سیستان و بلوچستان، خوزستان، گیلان و مازندران، بوشهر و شیراز و اصفهان و خلاصه همه آن جاهایی تاکنون درباره آن ها کمتر گزارشی منتشر شده است را در این سمینار داشته باشیم. مگر نه اینکه همایش ما سراسری بایستی باشد و برای همه سرزمین ایران است؟ پس بایستی می کوشیدیم و از همه راه های ممکن نیز کوشیدیم تا پیام خود را به هم بندیان نادیده خود برسانیم.

از اواخر نوامبر 2004 تا روزهایی که به برگزاری سمینار نزدیک شده بودیم، از همه امکانات و روابط موجود برای خبر رسانی به هم بندیان و یافتن هم زنجیران نادیده امان کوشیدیم. از انتشار وسیع اخبار و اطلاعات از طریق اینترنت گرفته تا مصاحبه های رادیویی، از جلسات پالتاک گرفته تا تماس های وسیع با فعالین و علاقمندان به سمینار، در شهرها و کشورهای مختلف، از ساعت ها و روزها بحث اقناعی برای رفع نگرانی های برخی از دوستان و رفقا گرفته تا برخورد صبورانه با حملات و انتقاداتی که الزاما از موضع دلسوزی و ارتقای کیفیت کار سمینار صورت نمی گرفت. با این حال، می دانیم که هنوز نیز بسیاری از آنانی که می خواستیم و می خواهیم صدایمان به آن ها برسد، هنوز از ما خبری دریافت نکرده اند و صدای ما بایستی رساتر از این ها شود.

* سودای برگزاری سمیناری با کیفیت و کارآیی خوب و قابل قبول نیز، از دیگر آرزوهای کمیته برگزارکننده بوده است. توجه به کیفیت بحث ها، طرح بحث ها از نقطه نظرات مختلف و حضور دیدگاه های گونه گون در برنامه های سمینار نشانی از چنین تلاشی است که در حد مقدورات و محدوده زمانی سمینار برای تحقق آن کوشیده ایم. فشردگی بحث ها نشان می دهد که علی رغم کوشش ما، امکان بازتاب همه رنگارنگی فکری، هنری، نظری و تجربی در مجالی کوتاه و در اولین گردهمایی ای از این دست، ممکن نیست. اگر ضرورت طرح گسترده تر این موضوعات وجود داشته و دارد، پس بهتر است به جای تلاش غیرواقع بینانه برای تحقق همه خواسته ها در یک سمینار سه روزه، راهی برای تداوم چنین جلسات و گردهمایی هایی  بیابیم.

می دانیم و آگاهیم که بسیاری از کارها بهتر می توانسته است انجام شود، می دانیم و آگاهیم که بسیاری از ایده ها و نوآوری ها، مجال بروز در اولین همایش مشترک مان را نیافته است. و در عین حال، می دانیم و آگاهیم که „آغاز هر کار، مشکل ترین قسمت آن است.“ پس اکنون که با حضور و پشتیبانی تک تک ما، چنین کاری آغاز شده است، بکوشیم که روزها، ساعات و دقایقی پربار را داشته باشیم، شاید که ره توشه ای باشد برای قدم هایی سنجیده تر، همه جانبه تر و پربارتر.

با تشکر از همه شما.

از طرف کمیته برگزارکننده، ستاره عباسی