شعرخوانی سیاگزار برلیان، عضویت هیات دبیران کانون نویسندگان ایران «در تبعید»، در ششمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران

سیاگزار برلیان
سیاگزار برلیان

یک بادبان راه

سال هایی بود که در حنجره ی آفتاب

بغض نور

خیال شکستن داشت

سال هایی که دریانوردان موعود

فتح گمشده ای را خواب می دیدند

سال هایی بود که در حنجره ی آفتاب

آن قدر آواز لانه کرده بود که بهار

برای پرنده های تازه رس

باغ کم می آورد

سال هایی که دریانوردان موعود

به مرغان دریایی گفته بودند

تا افق مسکون

فقط یک بادبان راه مانده است

تا بهار

فکری برای پرنده های تازه رس بکند

و

مرغان دریایی کاکل به آفتاب بشویند

باد بان اندرز های قدیمی

آتش گرفته بود

و شستن آتش گرفته به آب هم

فتح دریا از آب در نیامد

با بغض نارسیده ی نور وُ

بادبان های سوخته

برای تعبیر خواب دریانوردان گمشده

فکر دیگری باید کرد

فکر دیگری باید کرد

سیاگزار برلیان    

سر زمین همیشه ی اعدام

هرزه باد های مسمومند

که قتل عام چراغ و باغ

میراث شوم وزیدنشان است

و اینجا با اینان

سر زمین همیشه ی اعدام

در پستوی تنگ چشمانشان

بیمناک روشنای هر چراغند

واقعیت اینان

سایه های پوسیدگی است

در شب خانه های تاریخ

در شب خانه های تاریخ

کوچه گردیشان

اعلانمرگ روشنای هر چشمی است

که به واقعیت ایشان گشوده باشد

به سایه های پوسیده

در شب خانه های تاریخ

کشتار می کنند از باغ های

تازه بر آمده از کشتار

حتا هر ساقه ی تازه روییده ای را

که جز اشتیاق سرکشی

به سوی نور نیست

کشتار می کنند

دیوانه وار

مثل نظامیان شیلی و آرژانتین

و بالایشان را

در ردایی دیگر می پوشانند که دیگرند

و نیستند

بنگریدشان خلایق که اینان نیز

جز آنان نیستند

کشتارگرانند

همان کشتارگران

همان کشتار گران

هرزه بادهای مسمومند

که قتل عام چراغ و باغ

میراث شوم وزیدنشان است

و اینجا

با اینان وُ

تا اینان

سر زمین همیشه ی اعدام

سیاگزار برلیان

 

 

سووشونِ سیاوشان

هر شهریوری شهریور شصتِ هفت

سووشون

سیاوشان

سووشون سیاوشان

براین زمین سوخته سبک قدم بگذار

که از گذرگاه آتش

تا شکفتنگاه گل

سبکبار می گذرند سیاوشان

سبکبار می گذرند سیاوشان

براین زمین سوخته

سبک قدم بگذار

که از تاریخ به تکرار وَ

از تکرار به تاریخ

چرا فقط تکرار سووشون

تاریخ سیاوشان یوده

هر چه هم خرمن خرمن

غارت گلخوانی های سوخته

هر چه هم هرزه گردی ی باد

خام و عبث

به تطاول خاک و خاطره

از گذرگاه آتش

تا تواتر گل

لعنت آباد چارسوی ی گلخوانی های شمایان شد

چارسوی گلخوانی های شمایان

از تلاطم آتش

تا تواتر گل

سیاوش افسانه بود

شمایان زندگیش کردید

زمین سوخته

سوختگان زمین

ظلام آینه

زلال سبکباران

خاوران

خاوران

خاوران

خاطره

خاطره

خاطره

تا توتیای چشم آفتاب

سیاوشان

سووشون

سووشونِ سیاوشان

خواندن از سوختن است و آتش

در گلوی گلخوانی ی سوختگان

آنقدر خواندن و خواندن

تا این زمین سوخته

در امتداد لعنت آباد

از خاور گل بر آید

بر این زمین سوخته سبک قدم بگذار ک

که از گذرگاه آتش

تا شکفتنگاه گل

سبکبار می کذرند سیاوشان

سبکبار می گذرند سیاوشان

 

سیاگزار برلیان

 

 

عقوبت عاقبت

سیرت و صورت

هر دو دوزخ

لاشه ی لوش

عتیق عفونت

عیان مرگ

مستوری در ساتر حرف و حدیث را

عبث چه می جوئی

به خنجر و خدعه

خورشید به خون خستی

و به کید

ماه صید تو شد

در ماه در آمدی ابد لعنت طوقی شد

گرد گردن ماه

رسیدنت

قحط روشنا

ویرانی ی ایلغار

ماندنت

مصیبت پشت مصیبت

آوار روی آوار

هم صیت حرامی به راه بندی

هم شهره ی شیادی به شهر

طرار و متاع امانت

کذاب و تحفه ی صداقت

روباه مغبون مکر تو

خجل از شهادت دم خویش می گریزد

مکاران جهان به حاجت هر مکر

نه جز زائران کوی تو اند

آماس آز آمده

ستم را کاخ

به کائنات برده ای

بار وُ بارگاه نفرین

به طواف نفرت

تیغ به دست مستی

مردمان را در میان فتاده

خردک خردی کو تا بگویدت

که هزاران چون تو

چونان گم شد

و عشق هم چنان

عاشقانه ماند و مردم شد

نه بتوانی که بدانی

جنایت درختی نیست

تا برگ و بارش ترا رختی شود

جنایت تکرار تبر است

و دست آخر بر سر شاخه

بُن بریدن

عبرت آموز آینه خواهد شد

عقوبت عاقبتی که تو داری

عصاره ی تاریکی

عیار کید

تمامت ابلیسی

سیاگزار برلیان