گنجی عالیجناب سبز پوش وچارلی هبدو

Ali

تو اگر گوشه محراب نشستی صنمی گفت چرا؟    من اگر گوشهٔ میخانه نشستم به تو چه

چند سال پیش „عالیجنابان سبز پوش“ در پی‌ سیاست بحران سازی و بحران طلبی خود علم به پا کرده و همچون امام حسین  با ۷۲ تن اهل بیعت خود کربلا را میدان تاخت و تاز خود قرار داده بودند که: „ایهاالناس به ساحت ضد بشری و ضد زن حضرت محمد (ص) اهانت شده است“. آقای گنجی به عنوان خبر نگار سابق و خانم شیرین عبادی بعنوان مدافع حقوق بشر با پاسپورت‌های ایرانی‌ خود، که آمریکا و اروپا را با ویزا و پول‌های امام زمان و ایالات متحده آمریکا و اعوانش سیر می کنند، به حضور „کورت وستگارد“، کاریکاتوریست دانمارکی در لایپزیگ آلمان اعتراض کرده بودند و آقای اکبر گنجی ( که گویا از حضور ایشان خبر داشتند) به عنوان اعتراض جلسه را ترک کرده‌ بود. آقای گنجی که خود چند سال قبل از آن افتخار دریافت جایزه طلائی خود را از همین سازمان کسب کرده بود آنروز به این سازمان اخ و تف فرستادند که گویا جایزه دادن به آقای وستگارد توهین به مقدسات مردم مسلمان قلمداد شده است.

روز جمعه هشتم اکتبر 2010 جایزه رسانه های آلمان، موسوم به جایزه آزادی و آینده رسانه ها، در شهر لایپزیک به طور مشترک به یک خبرنگار بلغاری به نام آسن یوردانوف، یک روزنامه نگار افغانستانی به نام سید یعقوب ابراهیمی و کاریکاتوریست دانمارکی، کورت وسترگارد، اهدا گردیده بود.

آقای گنجی (خود برنده این جایزه در سال ۲۰۰۷ بوده است) و خانم عبادی از اینکه چرا قبلا به ایشان گفته نشده که چه کسانی‌ برنده شده اند به این امر اعتراض کرده بودند.

با احترام به باور‌های اجتماعی، من بیان نظرات شخصی‌ و اجتماعی را حق مسلم هر کس و هر جمعی‌ میدانم. من براین اعتقاد هستم که شئونات اجتماعی و سیاسی و باورهای مذهبی،‌ اعتقادات شخصی‌ هستند، همان گونه که عدم اعتقاد به آنان نیز از همین مقوله میباشند. به عبارت دیگر همانگونه که قبول یک عقیده حق مسلم هر کسی است، عدم قبول آن هم حق مسلم دیگران میباشد.

اگر چه که در اوایل سالهای ۵۷ و 1360 جریاناتی چون حزب توده و سازمان اکثریت در کشتار مخالفان جمهوری اسلامی (به دلیل „مبارزه با امپریالیسم“ و بسط کلمه „همه با هم“) سکوت پیشه کردند، امروز هم سکوت کردن، لب بستن و خفه کردن صدای هر کس‌ نوعی خیانت به حقوق شخصی‌ و بیان نظرات انسان‌ها می‌باشد. سکوت تودهای-اکثریتی ها تا آنجا پیش رفت که همکاری آنها در سرکوب دگراندیشان بر هیچ کسی پوشیده نیست. همانگونه که میگویند „سکوت علامت رضاست“،سکوت در قبال „آزادی بی قید و شرط عقیده“ خود تقبل سیاست سرکوب است و این خود لاجرم ناقض حقوق بشر می‌باشد.

بگمان من آزادی بیان هیچ قید و شرطی نداشته و همانگونه که بعضی‌ اعتقاد بر „خدا باوری“ دارند، دیگران هم حق به سخره گرفتن این باور را دارند. آقای گنجی مسلما فراموش نکرده اند یا خود را به کوچه علی چپ زده اند که „حضرت محمدشان“نه تنها باورهای مردم زمان خود را به سخره گرفت بلکه مجسمه های مورد اعتقاد و احترام مردم مکه را نیز نیز افتخارانه تخریب کرد. بعبارت دیگر اگر امروز محمد دیگری کعبه آمال مسلمان ها را خراب کند، نه تنها آقای گنجی نباید برای خود حق اعتراض قائل باشند بلکه اگر مدافع آزادی و حقوق بشر میباشند، به „حق“ ایشان در تخریب کعبه هم احترام بگذارند.

از طرف دیگر اینروزها در ارتباط با کشتن 12 کارمند „وچارلی هبدو“ در پاریس، „عالیجنابان سبز پوش“ در سایت کذاییشان مینویسند: چرا وقتی یک مسیحی یا یهودی یا بودایی یا هندو دست به جنایت و ترور می زند، کسی آن را به دین او ربط نمی دهد، اما وقتی یک مسلمان جنایت و ترور می کند، پای اسلام به وسط کشیده شده و به پای اسلام نوشته می شود؟ جنایات خمینی و خامنه ای را به نام اسلام می نویسند، اما جنایات بی شمار نتانیاهو- از بچه کشی و آپارتاید گرفته تا اشغالگری و جنایات جنگی- را به نام دین یهود نمی نویسند. در صورتی که یکی از مهمترین شرایط صلح اسرائیل برای فلسطینیان آن است که اسرائیل را به عنوان یک „دولت یهودی“ به رسمیت بشناسند“.

یکی نیست از ایشان بپرسد „گودرز چه ربطی به شقایق دارد؟“.

باید از آقای گنجی سوال کرد که:

  • مگر کشتن انسانها با شناسنامه های متفاوت مذهبی،ملیتی یا عقیدتی از درجه ی جنایت آنها کم خواهد کرد؟ اگر قبول کنیم که کشتار فلسطینی ها باب یهودیت است چه چیزی ثابت خواهد شد؟
  • آیا مشکل شما در اینست که تحلیل گران غربی از قبل این حادثه „اسلام ستیزی“ میکنند؟
    • اگرجنایت „نتنیاهو“ در کشتار فلسطینی ها به اسم یهودیت نوشته نشود، جنایات رژیم جمهوری اسلامی را به چه حسابی بگذاریم؟ آیا اسلام ستیزی مشکل شماست یا جنایات مرتکب شده؟
  • شما جنایات جمهوری اسلامی در سنگسار کردن زنان بجرم „زنا“، دار زدن جوانان به حساب „محاربه با خدا“ ، قطع کردن دستان „بجرم دزدی“ ، اعدام کردن دگراندیشان کمونیست، مجاهد، بهایی، سنی، فعالین کارگری-مدنی-قومی وقس علیهذا را بحساب چه میگذارید؟
  • رهبران اسلام شما در ایران کیانند؟ وقتی در اسلام گفته شده: “ ياايهاالذين امنو اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولي الامرمنكم“ (سوره نساء- آیه 59 ) شما از چه کسی تبعیت میکنید؟ اصلا بگوییم شما نه، بلکه مادر من، مسلمانان ایران و یا حتی همسر شما باید از کدام „اولی الامری“ طبعیت کنند؟
  • بین خودمان باشد، مگر اسلام چیز دیگری جز „زن ستیزی“، „دگر اندیش کشی“، بسط فقر و فساد، مفت خوری و پرورش تن پروری بخشی از جامعه حاکم (که در بطن نظام سرمایه است) میباشد؟

بگمان من در اسلام برابری، عدالت اجتماعی، آزادی عقیده وجودی عینی نداشته و در هیچکدام از حکومتهای اسلامی انسان با انسان برابر نبوده است. زن هیجگاه جایگاهی جز کنیزی و مایملکی و دگر اندیشان جز به زندان و زنجیر کشیده شدن نداشته اند. اینجا بحث در مورد „اسلام“ نمیکنم ولی دفاع کردن از اسلام هیچ منفعتی برای هیچ کس در جهان ندارد جز اربابان زور و شکنجه و جنایتکاران جمهوری اسلامی. وقتی دو جنایتکار به جان هم میافتند، هدف هر انسان صلح دوست و برابری طلب، دفاع از حقوق انسانها در افشای هر دوی آنهاست. نمیتوان نشست و از جنایات آمریکا در جهان سخن گفت ولی در برابر کشتار „قارنا“ توسط جمهوری اسلامی سکوت کرد. اینگونه اندیشیدن خود نوعی همدمی با جمهوری اسلامی است. خوب بیاد داشته باشیم که چگونه „توده ای-اکثریتی ها“ در دفاع از جمهوری اسلامی به جاسوسی برای همان حکومت مشغول شدند.

آنجا که ایشان میگویند:“ اگر برای پاسخ پرسش به خشونت های قرآن استناد شود، نشان خواهم داد که خشونت در کتاب مقدس- عهد عتیق- بیش از قرآن است. قرآن فاقد بسیاری از خشونت های کتاب مقدس است.“(سایت اکبر گنجی- همان مقاله) چه نتیجه ای میتوان گرفت جز آنکه „اسلام بهتر“ است؟

درد امروزی „محمد ابن عبدالله“، „موسی“ و یا „عیسای مسیح“ نیست، بلکه جنایاتی است که „آقای گنجی و همپالکی هاشان“ چشم بر آن پوشیده اند: جمهوری اسلامی، طالبان، داعش همه و همه، زنان را سنگسار میکنند، چشمها را از حدقه در میاورند، دستها را قطع میکنند و طناب دار برپا میکنند. در حکومت های اینان هیچ احدالناسی حق نظر دادن ندارند جز آنگونه که این حاکمان میاندیشند. مسجد جای غذا خوردن،دانشگاه جای نماز خواندن،زندان جای روشنفکران و امورملت بدست دزدان شده است و اینان از اینکه کسی کارتون محمد را کشیده رنجیده شده اند و به آن اعتراض میکنند. „لکم دینکم ولی الدین“ آنان پیشکششان باد.

درمورد مردم هم باید بگویم اگر امروز همهٔ عالم به خیابان ریخته و بگویند: „مردم چه وقت خوابه عکس آقا تو ماهه“، من این را حق هر شخص یا اشخاص دیگری هم میدانم که این عمل را شنیع‌ و ارتجاعی بنامند و هر آنگونه که می‌خواهند بیاندیشند و این طرز تفکرمردم را به سخره بگیرند.

اگر آقای گنجی ریگی به کفش ندارند به جای دفاع از اندیشه‌های پوسیده ی۱۴۰۰ سال پیش مردم و ترویج دهنده این اندیشه ی ارتجاعی ( یعنی رژیم جنایت کار اسلامی) در افشای حکومت جمهوری اسلامی و به نقش خود در سپاه پاسداران در سالهای ۶۰ و حضور خود در ترکیه به عنوان مسئول فرهنگی جمهوری اسلامی پرداخته و از آقای „متکی‌“ و ترور‌های ایشان در آن سالها سخن برانند. به جای ترویج دین و دفاع از محمد که در سن ۵۳ سالگی دختری ۹ ساله (عایشه) را به عقد خویش (تو بخوان تجاوز) در آورده، به تحقیق در چگونگی‌ کشتار دههٔ شصت بپردازند. ایشان به جای پرداختن و دفاع از اعتقادات مردم به اینکه چگونه ۷۰۰ نفر از بچه‌های محل خود در سال ۱۳۶۴ سر از اوین در آورده اند بپردازند (سال ۱۳۶۴ حدود ۷۰۰ نفر از ساکنان ۱۳ آبان، محل زندگی اکبر گنجی، در اعتراض به کشتن کودکی در یکی‌ از کوچه ها توسط بسیجی‌ ها دستگیر شده و بعضی‌ از آنان حدود ده سال در زندان اوین زندانی شدند).

در اینکه „طالبان“،“القاعده“ ، „امل“ و یا „حزب الله “ ساخته و پرداخته کشورهای امپریالیستی هستند شاید شکی نباشد، ولی آیا نطفه حاکمیت این جنایتکاران از آغاز تاسیس جمهوری اسلامی نبوده است؟ آیا این جنایتکاران مبارزات بر حق مردم بر علیه نابرابری های اجتماعی را به خشونت های مذهبی و قومی سوق نمی دهند؟

به باورمن کشورهای امپریالیستی از قبل جمهوری اسلامی بزرگترین منفعت ها را برده اند و اتفاقا حامی ثبات اصلی جمهوری اسلامی همین کشورهای امپریالیستی هستند. نباید همچون گنجی ها خاک به چشم مردم ریخت. وجود“حزب الله“ لبنان بزرگترین خدمت به اهداف تجاوزهای اسراییل به خاک فلسطین و انحراف مبارزات برحق مردم بر علیه نابرابری هاست. همانگونه که جنگ خانمان بر انداز ایران و عراق چیزی جز بیخانمانی، فقر ، ابقای دیکتاتوری و سرکوب آزادیخواهان برای هر دوکشور نداشته است. دعواهای حیدری -نعمتی هم هیچ ارزشی برای مردم منطقه نخواهد داشت.

اینکه چگونه „عالیجنابان سبز پوش“ در کنار „عالیجنابان سرخ پوش“ قرار گرفته‌اند در حوصلهٔ این نوشته نیست اما من بر این اعتقاد راسخ قرار دارم که جامعه نیاز به برخورد اندیشه و نظرات دارد و دیگران را به سکوت وادار کردن بر هر پایه و اساسی‌ نقض اولین و ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌ است.

علی دروازه غاری

ژانویه 2015 

 

قارنا، روستایی کردنشین از توابع شهرستان نقده در استان آزربایجان غربی است. این روستا در تاریخ 11 شهریور 1358 شمسی در کشاکش حمله به کردستان مورد حمله عوامل مسلح رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت و 68 تن از اهالی روستا کشته شدند.