دو شعر از هما میرنیا: ت مثلِ تواب – و – غَمِ نان شب

ت مثلِ تواب

ت مثلِ توابhambastegi_ta_dam_marg

تواب مثلِ ٭شیرین

مثل ٭مریم

ت مثلِ تواب

تواب مثلِ تاریکیِ شب

   مثلِ تَرَکِ روی افکار

مثلِ سیاهیِ ٭٭روحِ تو در قاب ماه

تواب یعنی تهی بودن از اندیشه

زدن به نبض بیداری

با تیشه تحجر

ت مثلِ تواب

تواب یعنی تهی شدن از انسانیت

 به قهقرا رفتن

نابود شدن و

نابود کردن

تواب مثلِ توبه نصوح مخملباف

در کشاکش بردن رفقا به سوی جوخه های اعدام!

یا مثلِ تنِ بی روحِ یک انسانِ وامانده

در زباله دانِ تاریخ

ت مثلِ تواب

تواب مثلِ تابوتِ شکسته

در تشیع یک جنازهِ متعفن

ت مثلِ تواب

تواب مثلِ شیرین

مثلِ مریم

٭شیرین و مریم  دو توابی که در دستگیری من در اردیبهشت 1363 نقش اصلی را داشتند

٭٭اشاره به دیده شدن عکس روح الله خمینی در ماه!!!

هما میرنیا

***

غَمِ نان شب

غَمِ کرایه خانه

غَمِ کیف و کفشِ مدرسهِ بچه ها

عکس از علی دروازه غاری

عکس از علی دروازه غاری

بیکاری

اعتیاد

فحشا فحشا فحشا

و باز هم فحشا

تنِ خسته ام یارای فروختن خویش را ندارد

اما …ـ

بچه ها نان می خواهند

شوهر ُمهراراذل و اوباش را یدک می کشد

کاشکی او هم یکی از دولتی ها بود !!!ـ

بی سوادم

باسوادم

چه فرقی می کند

بچه ها نان می خواهند

و من

باید

در تاریکی

شب

مثل دزدی ولگرد

خجالت زده

به خیابان بزنم

چه غم دارم که فاحشه های دولتی

در روشنایی روز

 فردای من و بچه های مرا ترسیم می کنند

………

بچه ها نان می خواهند

و

من

باید به خیابان بزنم

……….

هما   29.02.2016