بیانیه سیاسی شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست

 

بیانیه سیاسی شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست

 

فروپاشی بازارهای مالی در سال 2008 ناقوس بحران عظیم سرمایه داری را به صدا در آورد.بحرانی جهانی،همه گیروطولانی که تاکنون ادامه دارد ، بحرانی که نه تنها در عرصه اقتصاد بلکه درشکل بحران محیط زیست و انرژی وآب و مواد غذایی خودرا بازتاب داده است. زیرا که بحران های جاری سرمایه داری معاصر عمیق، چند وجهی، فراگیروساختاری است.هیولایی که هرچیزحتی خدمات و بهداشت عمومی را به کالا تبدیل کرده ومی بلعد.بازتاب اجتماعی واقتصادی این سیستم  وسیاست فاجعه بار سقوط سطح زندگی توده های وسیع کارگر، افزایش فاصله طبقاتی میان یک درصدی ها ونودونه در صد ی ها ، پرولتریزه شدن گسترده زنان وجوانان، جابجایی امواج عظیم انسانی در جستجوی نان وکارو سرپناه وامنیت جانی در کنار مهاجرت های وسیع از روستا به شهر وگسترش حاشیه نشینی،رشد گرایشات فاشیستی در کشور های پیشرفته و جنبش های بنیادگرایی دینی در کشورهای حاشیه و .. بوده است.

تداوم بحران و روند باز توزیع و جابجایی جهانی قدرت های اقتصادی به تشدید رقابت قدرتهای بزرگ سرمایه داری برای گسترش مناطق نفوذ در نقاط مختلف جهان انجامیده است. تشدید کشمکش بین قدرت های بزرگ سرمایه داری برای شکل دادن به بلوک بندی های جدید سیاسی و اقتصادی پدیده تازه ای نیست و ازخصوصیات ذاتی سرمایه داری امپریالیستی ناشی می شود.رقابت و سازش میان این نیروها به طورمداوم کانون های بحرانی جدیدی را می آفریند. اگر چه هژمونی بلامنازع امپریالیسم آمریکا به مثابه دژ اصلی نظام جهانی سرمایه داری در حال نزول است اما رقابت بلوک های دیگر امپریالیستی مانند روسیه و چین با آمریکا و متحدان آن ( اتحادیه اروپا، ژاپن )، برای کنترل مناطق نفوذ خود ودست اندازی به مناطق نفوذ دیگران رو به افزایش است.رقابت در بین قدرت های بزرگ سرمایه داری و بی ثباتی در نظام مناسبات بین المللی، جنگ و آشوب در کانون های بحران در جهان را دامن می زند. بر زمینه این بحرانها جریان های دست راستی در قلب اروپای متمدن سر بلند می کنند و غده های سرطانی مانند داعش و الحوثی در خاورمیانه و الشباب و بوکوحرام در آفریقا، امکان وجود یافته اند. در یک کلام  تشدید این رقابت ها در میان قدرتهای امپریالیستی و منطقه ای گسترش ناامنی و گسترش فجایع انسانی با ابعادی هولناک را به یک خطر واقعی تبدیل کرده است.رقابت برای تقسیم مناطق نفوذ در شرایط حاضر سر آن دارد تا یکبار دیگرچهره کنونی جهان را با گذر از دریای خون کارگران وزحمتکشان با تمنای غیر انسانی وملزومات حداکثر سود تطبیق دهد.

در این شرایط تداوم بحران جهانی سرمایه داری و تیره شدن چشم انداز رونق اقتصادی تداوم اعتراضات کارگری و توده ای را اجتناب ناپذیر کرده است.بر بستراین تحرک اجتماعی پایه مادی برای بازسازی جنبش کارگری و سوسیالیستی تقویت خواهد شد. نابودی در زیر چرخ های بحران های هزار توی سرمایه داری سرنوشت محتوم بشریت نیست.وجود تلاشهایی درخشان با هر انتقادی که بر آن وارد باشد در جهت  تسخیر قدرت از پایین وگسترش مبارزات واعتراضات علیه سرمایه ، امکان عروج وموفقیت قطب چپ وسوسیالیزم را برجسته میکند ونشان میدهد که در مقابل فجایع ناشی از سرمایه داری انتخابی جز«سوسیالیزم یا نابودی » وجود ندارد.

خاورمیانه

 

در شرایط کنونی خاورمیانه و شمال آفریقا به یکی از کانون های تشدید تضادها و بحران های نظام سرمایه داری جهانی تبدیل شده و چهره آن به نحو غیر قابل بازگشتی در حال تغییر است. این اوضاع و برآمد نیروهای ارتجاعی اسلام گرا، رقابت ها و دخالتگری های امپریالیستی و جنگ های نیابتی میان قدرت های ارتجاعی منطقه ای، تلاش برای ایجاد یک قطب کمونیستی نیرومند در کشورهای مختلف منطقه به ویژه ایران را به یک ضرورت مبرم تبدیل کرده است.

در خاورمیانه و شمال آفریقا روند اوضاع بیانگر این واقعیت است که خیزش های عظیم توده ای علیه دیکتاتوری های حاکم در کشورهای این منطقه در فاصله ای کوتاه  توانستند دیکتاتور ها را از قدرت بزیر کشند. طبقه کارگر، زنان آزاده و جوانان رادیکال و پرشور که نقش برجسته ای در سقوط دیکتاتورها و در مبارزه با دولت های حاکم داشتند، در نبود یک چشم انداز روشن سیاسی و سازمانیابی طبقاتی و حزبی ، درشکل دادن به قدرت سیاسی در این کشورها ناتوان ماندند و تاوان افق های ناروشن و شکست های ناشی از فقدان احزاب رادیکال با استراتژی سوسیالیستی را می پردازند.

در فقدان آلترناتیو طبقاتی چپ و سوسیالیستی نیروهای بنیادگرای اسلامی با کمک ودخالت قدرتهای امپریالیستی توانستند توده های تهیدست به طغیان آمده علیه مناسبات موجود را به سوی خود جلب کنند. جنگ ها و دخالت نظامی امپریالیستی دولت آمریکا و شرکاء که با حمله به افغانستان، عراق، بمباران لیبی توسط ناتو شروع و در جنگ داخلی خونین سوریه ادامه یافت بهترین فرصت را برای عروج نیروهای بنیادگرای اسلامی و پر کردن خلاء آلترناتیو طبقاتی فراهم ساخته است.فلسطین از زیر حملات استعمارگرانه و جنایتباراسرائیل نه تنها خلاص نشده ومیرود تا به مخروبه ای غیر مسکونی تبدیل شود بلکه ابعاد تخریبی این جنگها ی جاری چنان وسیع ودامنه دار است که تمام زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی این کشور ها ومناطق را نابود کرده است. خورشید خاورمیانه دیریست بر اجساد می تابد ودر خون غروب میکند.هزیمت میلیونها انسان بسوی پناهگاههای امن از جهنم جنگ به بحرانی بی سابقه در سطح جهان بدل شده است.

تجربه تحولات انقلابی در خاورمیانه و شمال آفریقا نشان داد که هیچکدام از بدیل های بورژوایی نه شاخه های مختلف لیبرال و افراطی اسلام سیاسی، نه دیکتاتوری های نظامی و نه جریان های بورژوا لیبرال غرب گرا به دليل پايبندی به حفظ مناسبات ظالمانه سرمایه داری موجود قادر به حل بحران کنونی و پاسخگویی به مطالبات مردم نيستند. بهبود شرایط زندگی مردم و تأمین آزادی و برابری و رفاه که خواست کارگران و قشرهای محروم این جوامع است، بدون شکل گیری یک آلترناتیو نیرومند کارگری و سوسیالیستی  و در هم پیچیدن مناسبات سرمایه داری ممکن نیست.اکنون ستاره اقبال انواع دولت های مذهبی رو به افول است و آنها ذخیره خود را در سرکوب وقتل عام به تمامی سوزانده اند.آرایش منطقه در هم ریخته است ومردم کارگر وزحمتکش از بیداد وکشتار جنگ های نیابتی که تا آستانه جنگهای مستقیم پیشروی شان محتمل است بستوه آمده اند . زمینه های رشد وسازمانیابی برای خود حکومتی گسترده تر شده است .کمر زحمتکشان زیر بار بحران های اقتصادی تاب نمی آورد. مقاومت کوبانی و عروج خشم علیه نئولیبرالیسم در سطح جهان، نفرت از دولتهای منطقه از جمله در ایران، چرخش بسوی چپ در سطح جهان که از سوی بخش هایی از طبقه حاکم پاسخی رفورمیستی میگیرد همه نشانه های امکان برآیند های انقلابی اند.آینده خاورمیانه در گرو سازمانیابی خود حکومتی وآلترناتیو انقلابی وسوسیالیستی است. برای آن تلاش کنیم.

ایران

 

نظام سرمایه داری ایران، تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی هم اکنون در یکی از عمیق ترین بحران های اقتصادی دوران حیات خود دست و پا می زند. ورشکستگی؛ تعطیلی و پایین آمدن ظرفیت تولیدی کارخانه ها؛ بیکارسازی هر روزه کارگران؛ افزایش تورم و فقر مضاعف به یک روند عمومی و روزمره مبدل شده است. عوارض این بحران به ویژه خانواده های کارگری واکثریت مردم ایران رابزیر خط فلاکت کشانده است. نارضایتی گسترده و سراسری توده های مردم از همه جوانب زندگی خود، گسترش تضادهای طبقاتی میان پائینی ها و بالائی ها، افزایش فقر و بی کاری و تورم، نزاع های پایان ناپذیر میان باندهای گوناگون درون حاکمیت، و…. خصلت نمای بحران های چندگانه ارتجاع حاکم است.

توافق هسته ای یا «برجام» گواه عقب نشینی وتسلیم جمهوری اسلامی در مقابل سیاست امپریالیستها در این رابطه است. این تسلیم به خاطر رهایی از منگنه ویرانگر تحریم های اقتصادی بوده است. قطعیت یافتن توافقات وین اگرچه محدودیت های تجارت وسرمایه گذاری خارجی را درچهارچوب روابط بین المللی کاهش میدهد اما روشن است که این به معنای حل بحران ساختاری اقتصاد سرمایه داری در ایران نیست. محدودیت های تکنولوژیک وضعف زیر ساختهای اقتصادی وفقدان ساختارهای حقوقی واداری متناسب درساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی دلبستگان چنین آینده ای را ناکام خواهد گذاشت. با فرض آن که بتوانند تمام موانع موجود بر سر راه الگوی توسعه اقتصادی نئولیبرالی را از سر راه بردارند، باز هم به معنای بهبودی در وضعیت زندگی و معیشت کارگران و اقشار فرودست نخواهد بود. از این رو چشم انداز گسترش هرچه بیشتر مبارزات کارگران، زنان ، جوانان و ملیت های تحت ستم  برای دستیابی به مطالباتشان وجود دارد و تاکنون نیر وعده و وعیدهای اعتدالگرایان و اصلاح طلبان حکومتی و هواخواهان آنان در صف اپوزیسیون بورژوایی نتوانسته حالت صبر و انتظار را در میان کارگران و اقشار محروم جامعه رواج دهد. از سوی دیگر سازش با قدرت های امپریالیستی و بویژه آمریکا یک بحران بزرگ ایدئولوزیک برای رژیم جمهوری اسلامی به همراه خواهد آورد. رژیم تلاش خواهد کرد اجازه ندهد که مردم شکست وعقب نشینی او را به فرصتی برای پیش روی خود مبدل کنند. بنابراین در عرصه سیاست داخلی سرکوب و اسلامی کردن نظام تشدید خواهد شد.

تجلی تشدید سرکوب همه جانبه رژیم جمهوری اسلامی خود را درافزایش بی سابقه اعدام ها، دستگیری فعالین کارگری به بهانه های واهی، محکوم ساختن آن ها  به زندان های طویل المدت و یا کشتن آن ها در زندان ها که شاهرخ زمانی آخرین نمونه آن بود، پیگرد، دستگیری و به زندان افکندن نمایندگان جنبش معلمان، فعالین جنبش برابری زنان، خبرنگاران، مخالفان سیاسی از همه طیف های مخالفان رژیم، فشار بی سابقه و اعدام فعالین ملل تحت ستم و اعدام جوانان کرد و عرب و بلوچ، ممنوع ساختن همه اشکال فعالیت های هنری و فشاربراهل قلم و هنرمندان، سرکوب بیرحمانه بهائیان و دیگر اقلیت های مذهبی … نشان میدهد.

تشدید اسلامی سازی همه عرصه های زندگی خود را به ویژه در تشدید بکارگیری هر چه بیشتر دین و خرافه در سطح جامعه و تشدید پدرسالاری و حمله به موقعیت اجتماعی زنان وگسترش آپارتاید جنسیتی متجلی میسازد.کاهش میزان  اشتغال رسمی زنان به پائین ترین سطح در میان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، طرح سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاهها برای ممانعت از ورود زنان  به تحصیلات عالی،  طرح تعادل جنسیتی در آموزش و پرورش برای کاهش استخدام زنان معلم ، طرح هایی مانند آمران به معروف و ناهیان از منکر که منجر به فاجعه اسید پاشی های زنجیره ای به صورت زنان اصفهانی شد، طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری برای افزایش زاد و ولد اجباری زنان ، طرح صیانت از حریم عفاف و حجاب ، طرح تعالی خانواده و جمعیت و… یکی پس از دیگری تصویب و به اجراء نهاده میشوند.

دنبال کردن پروژه های اقتصادی نئولیبرالی به نام بهبود اوضاع اقتصادی روشن است که چه شرایط فلاکت باری را به طبقه کارگر و زحمتکشان تحمیل کرده و منجر به گسترش هرچه بیشتر فقر و اعتراض ولاجرم ضرورت سرکوب بیشتر خواهد شد.

درعرصه سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی سیاست ارتجاعی خارجی خود را همچنان پی خواهد گرفت. پس از برجام، دولت آمریکا دخالت رژیم جمهوری اسلامی به عنوان یک قدرت منطقه ای در مراکز بحرانی خاورمیانه را به رسمیت می شناسد، اما نمی خواهد که این دخالت ها به زیان منافع آمریکا و متحدینش در منطقه تمام شود، از این رو به فشار و تهدیدها و اقدامات بازدارنده خود علیه رژیم جمهوری اسلامی ادامه خواهد داد. جمهوری اسلامی نیز به نوبه خود در شرایطی همکاری های آشکار و پنهان با دولت آمریکا را پیشه ساخته که روابطش با متحدان اصلی خود مانند قدرتهای امپریالیستی روسیه و چین در منطقه، مداخله گری ارتجاعی مستقیم نظامی در سوریه،عراق و لبنان از طریق تشکیل یک محور شیعی را همچنان ادامه داده و نقش مخرب تعیین کننده ای در دامن زدن هر چه بیشتر به آتش جنگ های فرقه ای در خاورمیانه ایفاء میکند.

در چنین شرایطی بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوائی در کمین نشسته اند تا در شرایط اوج گیری جنبش اعتراضی در ایران با حمایت و پشتیبانی قدرت های امپریالیستی، جنبش اعتراضی و مقاومت جویانه و آزدیخواهانه مردم را از تبدیل شدن به جنبشی برای انقلاب وسرنگونی  رژیم جمهوری اسلامی و همه جناج های آن باز دارند. اصلاح طلبان درون حکومت، لیبرالها، ملی مذهبی ها و دیگر نیروهای رنگارنگ اصلاح طلب تلاش می کنند تا مبارزات مردم را در خدمت بقاء و ترمیم نظام اسلامی در چهارچوب مناسبات موجود قرار دهند. نیروهای نئولیبرال طرفدار غرب و سلطنت طلبان همگی با ترساندن مردم از انقلاب، خواهان نوعی از جابجائی رژیم از بالا و بدون دخالت توده ها هستند تا ماشین دولتی بورژوائی را دست نخورده از آن خود ساخته و نظام سرمایه داری را از تعرض انقلاب در امان نگاه دارند. همزمان تلاش میشود آرزوی تغییر رابه تنور انتخابات حواله داده وامید کاذب برون رفت از شرایط فلاکتبار کنونی از طریق انتخابات را در افکار عمومی جایگزین انقلاب اجتماعی کنند درحالیکه اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران خواهان سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی و همه جناحهای رنگارنگ آن هستند .

در مجموع   پیش گرفتن سیاست تنش زدائی و دیپلماسی تعامل با آمریکا و متحدینش در منطقه و جهان با سیاست درهای باز اقتصادی و به موازات آن تشدید فضای سرکوب و اختناق سیاسی و تشدید فقر و فلاکت در داخل برای رژیمی که درگیر جنگ جناحی و بحرانی چند جانبه است کار آسانی نخواهد بود و موقعیت رژیم را شکننده ترخواهد کرد.

طبقه کارگر

 

طبقه کارگر ایران بعنوان بخشی از اردوی جهانی کار کماکان از یکسو درگیر بحرانهای جنبش کمونیستی وتبعات آن از جمله پراکندگی و از سوی دیگر هجوم سرمایه در شکل نئولیبرالی قرار دارد. نئولیبرالیزم در سطح جهانی علاوه بر تشدید استثمار وفقرو فاصله طبقاتی تشکل ها ودستاوردها ی تاریخی جنبش کارگری را در بعد نظری و عینی آماج قرار داده و پراکندگی را به ساختارهای سازمان کار تسری داده است. این روند اما مدتی است با مقاومت و مبارزه هر چه بیشترکارگران و توده های مردم زحمتکش روبرو شده ودر چنبره بحرانهای خویش  شتاب اولیه اش را از دست داده است. نیروهای خلاف جریان ودر راس آنهاجنبش کارگری در حال بازیابی خویش هستند. طبقه کارگر ایران که در انقلاب بهمن57 تا مرز تجربه شوراهای کنترل تولید در کارخانه پیش رفته بود باسرکوب خونین رژیم جمهوری اسلامی بعقب رانده شد.تداوم سرکوب شکنجه وزندان تا کنون ادامه دارد.علیرغم سرکوب اما در دهه های اخیر جنبش کارگری ایران آرام آرام کمر راست کرده وفضای ترس را دریده و اکنون فعالترین جنبش اجتماعی در ایران است که شمار اعتراضات واعتصاباتش در تاریخ معاصر ایران بی نظیر بوده است. همزمان نسلی از رهبران شناخته شده کارگری شکل گرفته اند که حضورشان رژیم را بوحشت انداخته و زندانها را از کارگران انباشته است. با این همه طبقه کارگر هنوزدر آغاز راه است وتشکل های مستقل کارگری نو پا پراکنده اند وطبقه تا تشکیل احزاب وتشکل های سراسری مبارز وقدرتمند  فاصله دارد.همکاری در بعد محلی وسراسری وانترناسیونالیستی بستریست که میتواند زبان مشترک وامکان غلبه بر پراکندگی را انکشاف دهد و حل معضلات جنبش کارگری را در عمل ونظر تسهیل کند.با این همه طبقه کارگر ایران رو به عروج دارد و در این شرایط بسر میبرد.

در بستر چنین شرایطی بدیلی که ما برایش مبارزه میکنیم یک آلترناتیو سوسیالیستی برای جامعه است.روند تحقق این روابط اجتماعی نیازمند برقراری یک دولت کارگری وبرآمده از انقلابی اجتماعی است. وحکومت متناظر با این دولت نه می تواند حکومتی از نوع حکومت ها ی بورؤوایی و پارلمانتاریستی و نه حکومتی نیابتی باشد که در آن حاکمیت حزب جایگزین حاکمیت طبقه می شود.بلکه حکومتی از طراز کمون وشورا ها است .حکومتی  که تمام مقاماتش انتخابی وقابل عزل باشند.حکومتی که مبتنی برخودحکومتی با وسیعترین آزادیها ی بی قیدو شرط سیاسی است.حکومتی که با از میان برداشتن شرایط وجودی تضادهای طبقاتی، شرایط بقای طبقات به طور کلی، وبدینسان حاکمیت خود را به عنوان یک طبقه از میان برمی دارد و جای جامعۀ کهنۀ بورژوائی با طبقات و تضادهای طبقاتی اش را اجتماعی می گیرد که در آن بالیدن آزادانۀ هر کس شرط بالندگی آزادانه همگان است.              

حکومتی که بلافاصله پس از سرنگونی این رژیم مستقر می شود اموال مقامات حکومت کلیه موقوفات، بنیادها و موسسات صنعتی و تجاری متعلق به رژیم وکلیه نهادها و باندهای وابسته به رژیم نظیر بیت رهبری، بنیاد مستضعفان، آستان قدس و غیره رامصادره کرده، همه امتیازات رسمی و عملی سرمایه داران ، ملاکان و بلند پایگان دولتی وغیر دولتی را ملغی ساخته و مالکیت اجتماعی را در کلیه مواضع کلیدی اقتصاد ،از نظام بانکی و بیمه ها تا کلیه موسسات مالی و نیز بنگاههای تولیدی، بازرگانی و خدماتی بزرگ و سرمایه های مصادره شده در کوران انقلاب برقرار خواهد کرد.دولتی که خود را به مثابه جزئی از انقلاب جهانی کمونیستی می داند و حامی کلیه جنبشها و قیامها و انقلابهای پرولتری و آزادی بخش و ضد امپریالیستی و ضد سرمایه در سراسر جهان است.

در عین حال، نشست نیروهای چپ وکمونیست برای تحقق محورهای زیرکه از جمله خواستهای جنبش های سیاسی و پیشرو اجتماعی است، قاطعانه مبارزه می کند.

  1. آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی؛
  2. محاکمه علنی همه كسانی كه در طول حاكمیت جمهوری اسلامی مسئول، آمر و یا عامل كشتار و جنایت علیه مردم بوده اند؛
  3. لغو مجازات اعدام و ممنوعیت شکنجه تحت هر عنوان و بهانه؛
  4. جدائی کامل مذهب از دولت، از سیستم قضائی و از آموزش و پرورش.الغاء مذهب رسمی، آزادی همه افراد در داشتن و نداشتن مذهب، ممنوعیت هر گونه کمک دولتی به موسسات مذهبی و فعالیت های آن ها؛
  5. آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، اجتماعات، مطبوعات، تظاهرات، تشکل وتحزب، اتحادیه ها و تشکل های کارگری و حق اعتصاب؛
  6. اعلام برابرى کامل و بى قيد و شرط زن و مرد در همه عرصه های زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی، لغو کليه قوانين و مقرراتى که ناقض اين اصل است. لغو حجاب اجباری و جداسازی جنسیتی؛ الغاء همه اشکال تبعیض قانونی و عملی علیه همجنسگرایان و دگرباشان جنسی؛
  7. ممنوعیت کار حرفه ای برای کودکان و نوجوانان زیر16 سال؛ پایان دادن به اشکال گوناگون تبعیض و سواستفاده از کودکان درهرسطح ؛ کاربست اکید اصل تحصیلات اجباری برای همه کودکان و نوجوانان؛ منع خشونت در خانواده و جامعه علیه آن ها؛
  8. الغای قانون کار جمهوری اسلامی و تدوین قانون کار جدید با شرکت و توافق نمایند گان تشکلهای مستقل کارگری؛
  9. اعلام برابرى کامل حقوق همه شهروندان، صرفنظر از جنسيت، مذهب، مليت، نژاد و تابعيت؛
  10. پایان دادن به ستم ملی و تبعیض بر اساس ملیت. الغای کلیه تبعیضات قانونی و عملی بر اساس ملیت، تضمین حق ملل در تعیین سرنوشت ودفاع از اتحاد داوطلبانه همه ملیت های ساکن ایران؛
  11. الغاء تبعیض علیه مهاجران افعانستانی و سایر مهاجران ساکن ایران و اعطای حق شهروندی به کلیه آنان؛
  12. حفاظت از محیط زیست، تلاش برای پایان دادن به بحران فاجعه بار زیست محیطی در ایران، مبارزه با آلودگی محیط زیست و نابودی طبیعت.

ما امضا کنندگان این بیانیه اعلام می کنیم که به میدان آمدن طبقه کارگر آگاه، متشکل و سازمانیافته و همراهی جنبش رهائی زنان و دانشجویان و جوانان، جنبش برابری خواه ملیت های تحت ستم ایران و دیگر جنبش های ترقی خواه پیشرو اجتماعی تحت پرچم آلترناتیو سوسیالیستی برای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و انهدام ماشین دولتی بورژوائی از طریق یک انقلاب سوسیالیستی تنها راه واقعبینانه برای رهائی از شر جمهوری اسلامی و مصائب نظام سرمایه داری است.ما ازاین منظرودر راستای ملزومات چنین انقلابی در مبارزات روزمره و سازمانیابی در راستای اهداف ذکر شده شرکت میکنیم.همکاری واتحاد عمل های پیشرونده و پایدار نیروهای چپ و کمونیست را از ملزومات یک استراتژی سوسیالیستی در راستای وحدت طبقه می دانیم و بار دیگر، در ادامه نشست های اول و دوم، دست دوستی و همکاری مان را به سوی همه نیروهای چپ وکمونیستی که حاضرند در تقویت آلترناتیو سوسیالستی درهرسطح مورد توافق با ما همکاری کنند دراز کرده و از همکاری با آنها استقبال می کنیم. ما همچنین همه نیروهای چپ و کمونیست را برای  تبادل نظر و مباحثات فکری به ویژه برای تدوین پلاتفرم مشترک بدیل سوسیالیستی برای جایگزینی جمهوری اسلامی فرا می خوانیم.

 

زنده باد آزادی     زنده باد سوسیالیسم

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی

شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست

مصوب نشست چهارم نیروهای چپ و کمونیست

 استکهلم (سوئد)- 8 تا 10 آبان 1395

28  تا 30 اکتبر2016

 

اسامی امضا کنندگان :

1 – اتحاد چپ ایرانیان در خارج کشور   

2– اتحاد چپ سوسیالیستی ایرانیان

3 – کانون اندیشه کپنهاگ – دانمارک

4 – حزب کمونیست ایران

5 – سازمان اتحاد فدائیان کمونیست

6– سازمان راه کارگر

7 –  سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

8 –  شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران – استکهلم

9 –  شورای فعالین سوسیالیست و آزادیخواه – هامبورگ

10 –  کمیته خارج کشور سازمان فدائیان(اقلیت)

11 –  کانون همبستگی با کارگران ایران – گوتنبرگ

12–  کمیته حمایت از مبارزات جنبش کارگری ایران – دانمارک

13–  کمیته حمایت از مبارزات کارگران ایران – فنلاند

14–  نهاد همبستگی با جنبش کارگری ایران – غرب آلمان

15– هسته اقلیت