نسلِ ۵۷، جعفر امیری
هر شب که میخوابم آرزو میکنم: ای کاش نسلِ امروز همیت و هوشیاری و شجاعتِ نسلِ ۵۷ را داشت تا فردا طومارِ ننگینِ این رژیمِ جهنمی جمهوریِ اسلامی را مثلِ رژیم شاهنشاهی درهم میپیچید و به زبالهدانِ تاریخ میسپرد.ـ
کتابِ سالهای ابری را سالها پیش شاید وقتی که تازه از تنور در آمده بود خواندم، که عزیزی از ایران برایم فرستاده بود. اما اکنون که در یک گروهِ کتاب خوانی در کانالِ تلگرام رفیقی آن را برای جمع دارد میخواند و به جلد چهارم رسیده است، بارها تحتِ تاثیرِ صحنههای واقعی داستان قرار گرفته و احساساتی شده و بغضاش ترکیده است و دیگران را نیز متاثر کرده است. بخصوص با روایتِ هنرمندانه و گویش محلی و قلم توانای علی اشرفِ درویشیان در به تصویر کشیدنِ حقایق تلخی که در سرزمین ستم دیدهی ما و پشت „دروازهی تمدن“ اتفاق افتاده است.ـ
بارِدیگر آروز میکنم: ای کاش نسلِ امروز همیت و هوشیاری و شجاعتِ نسلِ ۵۷ را داشت تا فردا طومارِ ننگینِ این رژیمِ جهنمی جمهوریِ اسلامی را مثلِ رژیم شاهنشاهی درهم میپیچید و به زبالهدانِ تاریخ میسپرد.ـ
آری من هم تحتِ تاثیر قرار گرفتم و بیشتر از پیش سرِ تعظیم در مقابل کسانی که در آن دورانِ سیاهِ استبداد از جانِ مایه گذشتند و برای فردائی دیگر و افقی روشن جانِ خود را مشعلِ راه آزادی و آزادگی کردند فرود آوردم و به احترامشان با بغض در گلو و اشک در کاسهی چشم به پا خاستم و هزاران درود بر ایستادگی و مقاومت و پایداریشان در باور و اعتقادشان به رهائی انسان فرستادم.ـ
بارِ دیگر آرزو میکنم . . .ـ
نسلِ ۵۷ نسلی که میخواستند به زورِ و تهدیدِ تخم مرغ داغ و باتوم و بطری پپسی و کابل چشمشان را به خورشیدِ جمالِ آریامهری و خدماتِ میهن پرستانهاش باز کنند!! نسلی که برای پیدا کردنِ چند کتاب از خانهاش – به قول زنده یاد شاملو: شاه عباس کبیر انسان را با بادمجان اشتباه گرفته بود و دستور میداد زنده زنده پوستشان را بکنند. – انگار میراثِ شاه عباس به محمد رضا شاه هم به ارث رسیده بود، آخر نه این که این هم نه تنها شاه، بلکه شاهنشاه بود.ـ
بارِ دیگر آرزو میکنم . . .ـ
نسلی که دهقاناش ابتدا قبول کرده بود اصلاحاتِ ارضی شده است و با دل و جان رفت زمیناش را شخم زد و کاشت هنوز جوانه نزده، به دستور خان با تراکتور شخماش میزنند و در مقابلِ اعتراض دهقان برنو ژندارم در سینهاش سبز میشود و به بندش میکشند. در زندان تا پایِ جان کتک میخورد و تحقیر میشود اما هر بار پس از لت و کوب شدن مصممتر از قبل کوتاه نمیآید، توی صورتِ سرهنگ آب خونین دهاناش را پرت میکند و عاقبت میگوید: حقا که سرخاب مال هستی و کونی!ـ
بارِ دیگر آرزو میکنم . . .ـ
نسلِ ۵۷ سینه در مقابلِ سرنیزه سپر کرد و نترسید، هر روز تهران، تبریز، مشهد، قم، شیراز، اصفهان و و و شهرِ سالهای ابری به خون نشست و تیرهتر شد و باز نترسید، ۱۷ شهریور را دید و خیابان را خالی نکرد؛ حکومتِ نظامی شد جا نخورد؛ تا بنیان سلطنت را از جا نکند از پای ننشست، تا نان و آزادی را برای همه و برابر تقسیم کند.ـ
بارِ دیگر آرزو میکنم . . .ـ
نسلی که وقتی اربابان تاریخِ مصرف یکی از نوکرانشان را تمام شده دیدند و نوکری دیگری را برای ادادمهی بیکرداری او به کار گماردند، تمام قد و دلیرانه و بیباک مقابلاش ایستادند و از آرمانهای آزادی و برابری هم چنان تا پای جان دفاع و مقاوت کردند و چه بهای سنگینی پرداختند؛ سنگر خالی نکردند و باز در سرتاسر ایران سنگر گرفتند و برای دفاع از دستآوردهای قیامِ شکوهمند خود جنگیدند: در کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان، بلوچستان، لرستان و و و، نسلی که دههی ۶۰ از کشتههاشان پشتهها ساختند، اوین، قزل حصار، دیزل آباد و تمام زندانهای سراسر ایران روزانه جیرهی تیرباران و حلق آویز و سر به نیست کردند داشتند، شاعر خلق زندانی سیاسی شاهنشاهی را از جشن عروسی ربودند و از نزدیک به سرش گلوله خالی کردند، کشتند بیشمار! کشتند بی حساب!ـ
بارِ دیگر آرزو میکنم . . .ـ
نسلِ ۵۷ ماند و جا نزد، ماند و ۶۷ را تجربه کرد و در خاورانها جاودانه شد، آخه در کجای تاریخ چنین چیزی سراغ دارید؟ که یک نسل مصمم و پیگیر برای آرمان و اهداف انسانگرایانهی خود پنجه در پنجهی دو رژیمی بیندازد که تا بنِ دندان مصلح بودند و برای نابوی آنان از هیچ قساوت و رذالتی دریغ نکردند، نسلِ ۵۷ یک سر و گردن از نسلهای پیش از خود بلند قامتتر بود، زیرا بر شانهی آنان ایستاده بود، نسلی که از حیدرخان و ستارخان آموخته بود، نسلی که ارانیها را فراموش نکرده بود، نسلی که دلیران سیاهکل، ببرهای دیلمان شیرشان کرده بود، نسلی که گلِ سرخی هم به معنی عام و هم به صفت خاص به خلق هدیه کرده بود، نسلِ: مسعود، همایون، حمید، بهروز، نسلی که بهروزی را و آزادی را میخواست و میدانست بلالِ شیردانه نیست، بوسه بر کال خورشید است و تمامی جاناش را میطلبد.
بارِ دیگر آرزو میکنم . . .
نسلی که زندانهای شاه را فتح کرد و زندانبانان و شکنجهگران جمهوری اسلامی را به زانو در آورد، نسلِ حنیف نژاد، نسل پاک نژاد، نسلِ مادرانی که فرزندان مردهشان عاشقترینِ زندهگانِ آن نسل بودند، نسلی که سزای دژخیمی بیرحم و جلادِ اوین „لاجوری“ را روز روشن جلو چشمِ مردم با رگبارِ مسلسل وسط سینهاش گذاشت و داغِ دلِ مادرانِ داغدیده را قدری خنک کرد. نسلی که حضور و نقشِ زنان و دختراناش در سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاهنشاهی و برای براندازی رژیم جمهوری اسلامی در خاورمیانه بی بدیل و در جهان کم نظیر است. نسلی که وقتی مقابل سه سئوال قرار گرفت که پاسخ نه! به هر کداماش سرنوشتِ مرگ و زندگیاش را رغم میزد، با غرور سرش را بالا گرفت و به هر سه سئوال گفت: نه!ـ
بارِ دیگر آرزو میکنم . . .ـ
آری بارِ دیگر و صد بارِ دیگر آرزو میکنم ای کاش نسل امروز به اندازهی نسل ۵۷ برای بهبودی وضع مردمِ ستمدیده، برای آزادی و برابری و برای سرنگونی رژیم سرمایهداری و وابسته به امپریالیزم جمهوری اسلامی پا به میدان میگذاشت. نسلِ ۵۷ که بسیاری از نیروهای مولدهاش هم کارگر بودند و هم کادرِ احزاب و سازمانهای سیاسی مبارز و کمونیست و برای آزادی هم طبقهایهای خویش چنان جانانه پیکار کردند که نامشان امروز پرچمِ کارگرانِ آگاه و مبارز ایران است. چرا باید این تصورِ غلط و انحرافی را دامن زد که انگار تمامِ مشکلات ایران را باید نسلِ ۵۷ حل و فصل میکرد و به تبعِ آن نسلِ امروز را بی وظیفه کرد، نسل ۵۷ به هر آنچه فکر میکرد عمل کرد و مسئولیت عملاش را پذیرفت و تاواناش را نیز خودش پرداخت. از این بایت هیچ بدهی به تاریخ ندارد. ـ
بارِ دیگر آرزو میکنم . . .ـ
نسلِ ۵۷ نسلی که مبارزه و زندان و شکنجه و کشتاراش پلی شد برای کسانی که از جهنم جمهوری اسلامی بیزار بودند و به هر دلیلی میخواستند خود را به کشورهای دیگر برسانند و پناهندگی سیاسی بگیرند، نسلی که درد و رنج غربت را به جان خریده است و دمی از تلاش برای رهائی مردماش در خارج کشور هم از پای ننشسته است. به سرکوبها اعتراض میکند، جنایاتی را که رژیم در حق مردم مرتکب شده است و میشود افشاء میکند و سعی دارد فریادِ در گلو ماندهی کارگران و زحمتکشانِ ایران باشد. نسلی که برای تعطیلات و خوش گذرانی به سرزمین آرزوهایش، به سرزمینی که رفقایش در خاکِ آن خفتهاند و سرزمینی که بزرگترین آرزویش نابودی ستم و محو استثمار انسان از انسان در آن است، سفر نمیکند تا به قاتلانِ رفقایش بگوید: „برادر“ـ
بارِدیگر آروز میکنم: ای کاش نسلِ امروز همیت و هوشیاری و شجاعتِ نسلِ ۵۷ را داشت تا فردا طومارِ ننگینِ این رژیمِ جهنمی جمهوریِ اسلامی را مثلِ رژیم شاهنشاهی درهم میپیچید و به زبالهدانِ تاریخ میسپرد.ـ
جعفر امیری
۱۷/۶/۲۰۱۷