دوم تیر ماه، برابر با 23 ژوئن، زادروز دو کنشگر اجتماعی اثرگذار در قرن بیستم است؛ یاد صمد بهرنگی و ژان پل سارتر، هماره گرامی باد!، ساسان دانش
به بهانه ی زادروز این دو کنشگر ارزشمند، بر نگرش سارتر به تعریف „روشنفکر“، تامل کنیم:ـ
از نظر سارتر، روشنفكر حقيقی کسی است که به ریشه های هر پدیده توجه می کند، سارتر، معتقد است که روشنفكر نمی تواند بی آنكه به آزادی ديگران بیاندیشد، زندگی كند. روشنفکر بايد از طبقه ی حاكم فاصله بگيرد. وظيفه ی روشنفكر امروزی، مبارزه با نظام سرمايهداری است. روشنفكر، هر لحظه جويای حقيقت است. روشنفکر بايد به طور پيوسته از خودش انتقاد كند و نسبت به پیشرفت ها و تحول ها، با نو کردن اندیشه های خود، در ميان مردم باشد و در راستای خواست های جامعه مبارزه كند. روشنفکر، همواره معترض قدرت است و در همه ی عرصه ها با همسان شدن، میانه ای ندارد. او بين حقيقت و اعتقاد، به دانش و علم تکیه می کند و ایدئولوژی از پیش تعیین شده ندارد و نظر خویش را به طور شفاف و با زبانی ساده بیان می کند و استدلال های متکی به علم خود را با پشتکاری بی نظیر، به عناوین مختلف تکرار می کند تا مخاطب را به وادی اندیشه ورزی بکشاند. روشنفكر راستین، وظيفه ی خود می داند كه برای خودش و برای جامعه، ایجاد گفتمان كند.ـ
روشنفكر تقلبی اما، از نظر سارتر كسی است كه در جستجوی حقيقت نيست و میخواهد آن را پنهان كند! فقط گفته های خودش را تحلیل درست می خواند و به خاطر اینکه دارای یک دستگاه فکری ایدئولوژیک از پیش تعیین شده است، در مورد هر پدیده ای در جهان اظهار نظر می کند و چون همیشه مشغول مدال دادن به خودش هست، توجهی به نظر دیگران ندارد و برای عقب نشینی مخاطب، در گفتار و نوشتار، بیش از اندازه تکرار می کند که تحلیل هایش علمی است!ـ
تعریفی که ژان پل سارتر از روشنفكر ارائه می دهد، بسیار بسيار به شخصیت، رفتار و کردار خودش و همچنین به رفتار و زندگی صمد بهرنگی شباهت داشت. سارتر به طور جدی تعهدی سياسی و اجتماعی برای خودش قائل بود و وظيفه ی خود می دانست که در جنبشها و خیزش های سياسی و اجتماعی، حضوری فعال و موثر داشته باشد. او خود، همواره پیشاپیش صف فعاليتهای اجتماعی و سياسی، از تظاهراتهای خيابانی و تجمعها تا بيانيه نوشتنها و پخش اعلامیه و اظهارنظر كردنها، حضوری فعال داشت، بی آنکه ذره ای مغرور باشد. زندگی مشترک ژان پل سارتر با نویسنده ی کتاب „جنس دوم“، سیمون دوبوار، فراز دیگری از زندگی پربار اوست که در واقعیت و در عمل، نشان داد که به حقوق برابر زنان و مردان، باور دارد.ـ
ساسان دانش
دوم تیرماه 1396
برابر با 23 ژوئن 2017
سئوال من در این رابطه این است که، اگر از نظر سارتر روشنفکر موظف است که به ریشه هر پدیده ای توجه کند (بحث مارکس) و به قول از مانیفیست به „صاحبان قدرت تکیه نکند“ و „حقیقت جو باشد“ و „خلاف جریان دروغ و عوام فریبی شنا کند“ .پس چگونه است که سارتر بعد از شکست فاشیسم، بهمراه هانا آرنت از یکی از برجسته ترین و با نفوذ ترین ایدئو لوگها و فیلسوف های فاشیسم – مارتین هایدگر- دفاع می کند . و او را علیرغم توصیه های بغایت درست کمیته ی نازی زدایی مبنی بر ممنوع التدریس شدن هایدگر، او را به صحنه ای درسی دانشگاهی کشانده و نوشته هایش را به یکی از متون های اصلی، پایه ای و منابع تدریس در دانشگاه های اروپا می کند؟ محمود