پادگفتارهای تسلیم‌طلبی – 6: از سرقت رنگ‌ها تا سرقت سرودهای انقلابی تاریخ مقاومت مردم، همایون ایوانی

تبلیغ و پیشبرد سیاست تسلیم‌طلبی از سوی حاکمان جمهوری اسلامی، بدون تهی و سترون ساختن فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی در جامعه، ممکن نیست. سترون ساختن تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اخلاقی جامعه از روندهای دائمی و برنامه‌ریزی شده جمهوری اسلامی است که در همه عرصه‌ها بر روی آن سرمایه‌گذاری کرده است. در قسمت پیشین درباره مصادره رنگ‌ها و تهی‌کردن آن‌ها از ارزش نمادین تاریخی و بین‌المللی‌اش اشاره شد. این روش بخشی از سیاست اسلامیزه („مال خود“) کردن تمام شئون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. در این قسمت، ادامه همین سیاست سترون‌سازی فرهنگی را در زمینه دیگر، یعنی سرقت سرودهای انقلابی تاریخ مقاومت مردم ایران اشاره خواهد شد.ـ

به دریافت نگارنده، ما با یک فرایند وسیع „درونی‌سازی“ اجتماعیِ ارزش‌های رژیم جمهوری اسلامی روبرو هستیم که به عنوان ابزار کنترل اجتماعی و سیاسی در خدمت حاکمان قرار گرفته است. در تعریف درونی‌سازی در زمینه روانشناسی می‌خوانیم: «پذیرش و برداشت باورها، ارزش، نگرش‌ها، آداب، معیارها و غیره برای خود»[1] در جامعه شناسی درونی‌سازی به روند پذیرش „ارزش‌های اجتماعی، آداب و رسوم، هنجارها و نقش‌های اجتماعی در چارچوب اجتماعی و تعلیم و تربیت“ فهمیده می‌شود. این فرایندی برای ادغام فرد در روند حاکم بر اجتماع است.[2] ابزار کنترلی‌ای که به بیان نئولیبرالی، „کم هزینه‌تر“ از کنترل از طریق قانون است. پس برای رژیم و سرمایه‌داران، „صرفه“ دارد که برایش سرمایه‌گذاری کنند.ـ

درونی‌سازی و اسلامی‌کردنِ افکار عمومی چنان پیش می‌رود که نظام ارزشی حاکم در جمهوری اسلامی به عنوان چارچوب اصلی ارزش‌ها و به عنوان منطق غالب پذیرفته می‌شود. اگر انسان‌ها ناآگاهانه این افکار پوسیده و فرتوت را بخشی از منطق درونی خود سازند و آگاهانه از آن فاصله نگیرند، آن‌گاه به گردابی قدم می‌گذارند که علی‌رغم دست و پا زدن‌های نظری و استدلال‌های گوناگون، سرانجام در ته این گرداب فرو خواهند رفت.ـ

فاجعه اینجاست که قربانیان این بلعیده شدن نظری، ارزشی و فرهنگی، دچار وضعیت پارادکسی (تناقض‌نمایی) می‌شوند که هر قدر بیشتر با سیستم فکری „اسلامی شده“ مجادله کنند و یا دست و پای نظری بزنند، بیشتر در چارچوب سیستم حاکم و در این موردِ مشخص باتلاق جمهوری اسلامی غرق خواهند شد! مهم نیست که „چه خوانشی“ از این حکومت و نظام ارزشی‌اش از سوی غرق‌شدگان ارائه می‌شود، موافق یا مخالف‌خوانی، مهم این است که قادر به فراتر رفتن از سیستم موجود نیست و هم‌چون مرغ خانگی با چند بال و پر زدن، به پرواز خود خاتمه می‌دهد و در خانه‌ای باقی می‌ماند که صاحب و حاکمش، سیستم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی است.ـ

بی‌هوده نیست که تجربه سالیان مردم در قالب یک تکه کلام یا ضرب المثل خلاصه می‌شود و در این موارد می‌گویند طرف می‌خواهد موضوع را „ملاخور“ کند. جمهوری اسلامی فقط حکومت، دولت و ثروت کشور ما را ملاخور نکرده است، این سیستم می‌خواهد تمام شئون زندگی ما را ملاخور کند. سیاستی که در سال‌های نخست با عنوان „ارشاد“ در جمهوری اسلامی به بن بست و شکست انجامید، این بار با کمک جامعه‌شناسان نئولیبرال و وزارت اطلاعاتی که تجربه سرکوب‌های وسیع را تجزیه و تحلیل می‌کند؛ به سیاست „راهبری افکار عمومی“ تبدیل شده است. آن هم به نحوی که هر فرد متقاعد باشد که تصمیم خودش است که چنین فکر می‌کند و یا چنان عمل می‌کند، „ربطی هم به رژیم نداره!“ـ

باری، پالایش تمام جامعه از تمام گند و کثافات فرهنگی، اجتماعی و طبقاتی که حکومت‌های پیشین تا حکومت جمهوری اسلامی برای ما به ارمغان آورده‌اند، از کار چند نسل هم فراتر می‌رود، ولی چنین پالایشی را از هم اکنون باید آغاز کرد. بهتر بگویم، باید از سال‌ها پیش از این آغاز می‌شد.ـ

دزدی سرودهای انقلابی برای نیروهای مرتجع حاکم

در نوشته پیشین[3] اشاره کردم که جمهوری اسلامی و مشاوران تبلیغاتی‌اشان از دست‌راستی‌های دیگر کشورها می‌آموزند و نمونه عوام‌فریبی ویژه جامعه ایران را طراحی می‌کنند. راست افراطی و فاشیست‌ها در اروپا مدت‌هاست که نمادها و ظاهر تبلیغات عوام‌فریبانه‌اشان را „به روز“ رسانده‌اند. در گزارشی که چندی پیش از یکی رسانه‌های عمومی آلمانی پخش شد در این باره چنین گزارش شده است: „جوانانِ راستِ افراطی همیشه بایستی تجربه می‌کردند که توسط هم‌سن‌های خود طرد می‌شوند. شعارهای راست‌ها در دبیرستان‌ها به سادگی شرم‌آور هستند. برای این‌که در میان هم‌دوره‌ای‌ها امتیازی کسب کرده باشند، نئونازی‌ها در بسیاری از شهرهای بزرگ، تبلیغات عوام‌فریبانه‌اشان (پروپاگاند) را از لحاظ محتوایی و شکل بیان‌اشان با [همسالان یا] مخاطبین خود  تنظیم کرده‌اند. [آنان] از کپی کسل‌کننده شعارهای قدیمی „جوانان هیتلری“ و „اتحادیه دختران آلمانی“ [هردو از تشکل‌های دوره فاشیسم آلمان و طرفداران هیتلر]، به شعارهای مقاومتِ خودگردان (آتونوم) روی آورده‌اند. به جای رویاپردازی درباره رایش آلمان، نازی‌های جدید به موضوعات „ضدسرمایه‌داری“ و „ضدجهانی‌سازی“ می‌پردازند. با نگاه دقیق‌تر، اما، تصویرِ دشمن، همان باقی می‌ماند [که بود].“[4]ـ

در ایران نیز سال‌هاست که دیگر نمی‌توان قیافه „برادر بسیجی“ را با آن ریش بی‌ریختش در محل کار، ادارات، دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها تحمل کرد. این جور نمادها، همان سال‌های بعد از قیام نیز برای مردم کوچه و بازار نفرت انگیز بودند و از این جور تیپ‌ها دوری می‌گزیدند. اینک، بعد از چهار دهه، بسیجی نیز بایستی „مدرن“ شود! نوحه‌خوانی آهنگران دیگر طرفدار ندارد، باید نوحه‌خوانی را با „بلوز“ یا „راک اندرول اسلامی“ قاطی کرد که در حسین پارتی، „مشتری“ جمع شود. این تغییر قیافه و نمادها با سرقت آثار فرهنگی، هنری و سرودهای انقلابی نیز تکمیل می‌شود تا این آثار را از محتوای اولیه‌اشان تهی کنند. در اینجا به دو سرود از نمونه‌های متعددی که می‌توان ذکر کرد، بسنده می‌کنم.ـ

روی جلد نوار شرارهای آفتاب شماره یک که در سال 1357 منتشر شد

روی جلد نوار شرارهای آفتاب شماره یک که در سال 1357 منتشر شد

سرود آفتابکاران (سراومد زمستون) و سرود رود

یکی از مواردی که در سال 1388 موجب توهم‌پراکنی دست‌راستی‌ها و طرفداران رژیم بود، استفاده از سرود آفتابکاران در تبلیغات طرفداران میرحسین موسوی بود. سرودی که برای سیاهکل سروده شده و توسط سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سال 1357 منتشر شده است. چنین سرودی در روز روشن توسط کسانی به سرقت می‌رفت که نیروهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را دقیقاً در دوره نخست‌وزیری موسوی، دستگیر، شکنجه و اعدام کرده‌اند. حالا، دار و دسته شکنجه‌گران، به ناگهان سرود محالفینش را در مجامع مختلف پخش می‌کند! باز همان „شور حسینی“ در لایه‌های خرده‌بورژوای مرفه و میانه بالا می‌زند و „به یاد ایام قدیم“، اشک می‌ریزند و سرود رفقای ما را می‌خوانند. کسی هم حق ایراد به آن‌ها ندارد که این را کسانی خوانده‌اند که توسط کاندیداهایی که شما از آن‌ها طرفداری می‌کنید، کشته شده‌اند! پاسخ آماده از آستین در می‌آید که „آدم‌ها عوض می‌شوند، شما هنوز مثل قدیم فکر می‌کنید!“ دقیق‌تر که نگاه می‌کنیم، کلیپ‌های متعددی نیز توسط تبلیغات‌چی‌های سبزِ سیّدی در اینجا و آنجا پخش شده است، در حین پخش سرود آفتابکاران، عکس بزرگان تاریخ ایران از ستارخان و باقرخان تا مصدق دیده می‌شود، بعد دم خروس شستشوی مغزی با سرود سرقت شده را در صحنه‌هایی نظیر صحنه زیر می‌بینیم (عکس 1):ـ

تبلیغ خمینی و بهشتی توسط تبلیغات‌چی‌های رژیم با سرود آفتابکاران جنگل، از سرودهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران

تبلیغ خمینی و بهشتی توسط تبلیغات‌چی‌های رژیم با سرود آفتابکاران جنگل، از سرودهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران

1 تبلیغ خمینی و بهشتی توسط تبلیغات‌چی‌های رژیم با سرود آفتابکاران جنگل، از سرودهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران

خمینی و بهشتی، با سرود آفتابکاران جنگل به نمایش در می‌آیند! خرده‌بورژوای تسلیم طلب ما شاید باز هم بخواهد به ما بی‌آموزاند که „آدم‌ها عوض می‌شوند، شما هنوز مثل قدیم فکر می‌کنید!“. اما متاسفانه خمینی و بهشتی تا زمانی که مردند، دستور سرکوب و کشتار کمونیست‌ها، آزادی‌خواهان، دگراندیشان و فرهیختگانِ جامعه‌ی ما را صادر می‌کردند. آن که تبلیغات‌چی رژیم است، حتماً یک فایده‌ای می‌برد که تبلیغش را به چنین شیوه‌ای پیش می‌برد، آن‌هایی که باربر تبلیغات‌چی‌های رژیم می‌شوند، منفعت‌شان چیست؟ این نکته را امیدوارم در قسمت‌های بعدی بیشتر باز کنیم.ـ

همین مسئله داشت در انتصاباتِ سال 1396 نیز با «سرود رود» رخ می‌داد: یک گروه جوان موسیقی، به نام پالت،می‌خواستند سرودی را تقدیم به روحانی کنند که شاعرش یعنی سعید سلطانپور، شاعر بزرگ مردم و عضو سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران (اقلیت) بوده است. این سازمان خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی بوده است. گروه پالت یا همان هنرمندان گیج‌سر می‌خواستند شعر و سرود سعید سلطانپور را به کاندیدای حکومت یعنی روحانی „تقدیم“ کنند. خوشبختانه با اعتراضاتی که بر ما جزئیاتش معلوم نیست، این گروه از کرده خود عذر خواهی کرد. اعضای گروه پالت حتماً چیزهایی درباره سعید سلطانپور، شاعر، هنرمند و انقلابی‌ای که در 31 خرداد 1360 در زندان اوین اعدام شد، شنیده‌اند؟ در همان دوره روحانی در مجلس رژیم بود و یکی از „آدم‌های“ هاشمی رفسنجانی بوده است. وظایف „امنیتی و نظامی“ روحانی علنی و در تمام رسانه‌های رژیم جار زده شده است.ـ

جمع بندی این قسمت

خلاصه کار چنین است: روندی که می‌بینیم بخشی از شستشوی افکار عمومی جامعه، تخریب سیستم ارزشی مردم و به بیان ساده دزدی در روز آشکار است. شاعری را می‌کشند، موسیقی‌دانی را در زیر شکنجه طاقت‌فرسا از بین می‌برند؛ و پس از چند سال، تمام میراث معنوی او را نیز غارت می‌کنند. این حکومت نه فقط اموال، خانه و زندگی مردم را می‌رباید، بلکه می‌خواهد آثار معنوی مخالفین خود را نیز از بار و ارزش معنایی و واقعی‌اش تهی کند. در نمونه‌های بالا دیدیم که سرودهایی که برای امید به آینده و آغاز رستاخیز سیاهکل و ستایش از چریکهای فدایی خلق ایران است، از بستر تاریخی خود کنده می‌شوند و برای تبلیغات ضدکمونیست‌ها و دشمنان چریکهای فدایی خلق ایران، به کار می‌روند. باز همان گونه که در مورد „تفسیر رنگ‌ها“ گفتم، سردمداران جریان، یعنی موسوی یا روحانی، تا آنجا که نگارنده این سطور می‌داند، به طور مستقیم هیچ تایید یا تکذیبی در مورد این سرود انجام نداده‌اند. یعنی، مسئولیتی ندارند! هر کسی، به تعبیر خودش می‌تواند به این سرود نگاه کند، حزب اللهی دو آتشه، آن را تلاش „فتنه‌گران“ می‌خواند، دست راستی‌ای که زیر علم و کتل این رژیم سینه می‌زند، آن را „پیشبرد خط“ و „قانونی شدن“ ترانه‌ها و سرودهای ممنوعه „در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی“ اعلام می‌کند. حقیقت این است که این سرودها، پیش از این وقایع، تبدیل به سرودهایی شده‌اند که از طریق „ترانه و سرودهای ممنوعه“، سینه به سینه گشته‌اند و راه چاره رژیم، ادامه سانسور آن‌ها نیست، بلکه تهی کردن بار انقلابی و پیشرو آن‌ها، و „خودی“ کردن سرودهای اپوزیسیون چپ و کمونیست است.ـ

همایون ایوانی

هفتم ژوئیه 2017

ـ[1]  فرهنگ جامع روانشناسی-روانپزشکی، دکتر نصرالله پورافکاری، ج. 1، ص 774.

[2] https://de.wikipedia.org/wiki/Internalisierung_(Sozialwissenschaften)

[3] http://dialogt.de/pad_goftar-5/

[4] Codes und SymboleRechtsextreme Propaganda im Wandel der Zeit, 05. Januar 2016: http://www.mdr.de/heute-im-osten/projekte/rechtsextremismus/rechtsextremismus172.html

 

بخش های پیشین مقاله

http://dialogt.de/pad_goftar/

http://dialogt.de/pad_goftar-2/

 

http://dialogt.de/pad_goftar-3/

http://dialogt.de/pad_goftar-4/

http://dialogt.de/pad_goftar-5/