فوتبال، بخشی از خاطرات غارت شدهی ما: حبیب خبیری تک خال سابق تیم ملی فوتبال ایران و علاءالدین عترتیِ کوشالی
به نقل از ویژه نامه ی آرش 109
حبیب خبیری تک خال سابق تیم ملی فوتبال ایران و علاءالدین عترتیِ کوشالی
سنتر فوروارد خوش فکر تیم دارایی و پرسپولیس
به دست رژیم اسلامی در اوین تیرباران شدند
فوتبال کوچهی بیانتهای خاطراتماست. کوچهای که تا انتهایش ندویده، لجنزار حکومت اسلامی ما را در خود کشید و خلاصی از آن آرزوی دیرپایمان شد. امجدیه و هژبر و رضا چاچا و عطاء بهمنش، مبشر و سرودی، بهزادی و کلانی، مهراب و حجازی و ….. بخشی از خاطرات ما شدند.
آقا فکری و منصور خان امیرآصفی، جایشان به تیرخلاصزنها بخشیدند. مجید قدوسی و سرداران سپاه و امنیتیها، ورزش را به زباله بدل کردند.
کجاست جهانپهلوان تختی که خاطرهی تابوتاش هنوز بر شانههای مردم است. تختی کجاست تا ببیند حمالانِ پوچی چون رضازاده لقب جهانپهلوان گرفتند و امیر تهرانی، کشتیگیر مدالآور و برندهی یوردانف روسی، سر از اوین درآورد و شلاق به دست بازجوی 209 شد!؟ مجید قدوسی به کارِ مصاحبه گرفتن از حبیب خبیری بود و لاجوردی طناب بر گلوی حبیب و علاء عترتی سفت میکرد تا بخشی از خاطراتمان را حلقآویز کند.
امجدیه مُرد. ممدبوقی و حسن تارزان و سهراب سیبیل جایشان به لیدرهایی دادند که مواجبشان برابر با بازیکنان است و به اشارت سردارانِ سپاه، آدم کلهپا میکنند. ستارهگانی که سوسوزنان در شبهای سیاه اوین پشت به ما رفتند و دیگر خواب هیچ غنچهگل سرخی را ندیدیم. مهشید رزاقی و مسعود طاعتی و ایرج امیدوار و….
و اما، تاریخِ دقيقى از ورود فوتبال به ایران در دست نداریم، ولی بیگمان عمر فوتبال در ایران افزون از صد میباشد. گفته میشود قبل از صدور فرمان مشروطیت، زمانی که هنوز امتیاز تنباکو لغو نشده و جنوب ایران به خاطر نفت در دست انگلیسها بود و در شمال نیز روسها در رفت و آمد، ملوانان روسی و انگلیسی اولین کسانی بودند که توپ را به گردش درآوردند.
با گشایش کالج امریکاییها در تهران، برای اولین بار مسابقه فوتبال برگذار شد که این رخداد همزمان با اوایل جنگ جهانی اول در 1914 میباشد. هنوز جنگ به اتمام نرسیده که حدود ۲۰۰ بازیکن در شهر تهران در دستهجات مختلف به بازی فوتبال روی آوردند. سپس تیمهای محلی پیدا شدند و مغازههای کفشدوزی شروع به دوختن کفش فوتبال کردند. فوتبال مدرسهای از کالج آغاز شد. فوتبال محلی پیش از آن شروع شده بود. پیشتر، اين ورزش توسط فرزندان مهاجران به نمايش گذاشته شده بود؛ مهاجرانی که به دلایل مختلف از بادکوبه، ارمنستان و ترکیه، وارد ایران شده بودند. بعدها با انقلاب اکتبر شوروی در سال 1917 تعداد اين مهاجران بیشتر شد. به يقين اما مىدانيم چند سالى پس از تاًسيس حزب كمونيست ايران در سال ١٢٩٩(١٩٢٠) كمونيستهاى ايرانى كه در شوروى آموزش ايدئولوژيك سياسى ديده بودند، در بازگشت به ايران فوتبال را نيز با خود سوغات آوردند و در آشنا كردن مردم با اين ورزش نقش به سزايى داشتند؛ به ويژه در آذربايجان و اصفهان.
در ویژهنامهای که پیشروست، تصمیم گرفتیم برای زنده کردن خاطرات گذشتهی فوتبال، به سراغ برخی بازیکنان، مربیان، گزارشگران و داورانِ قدیمی رفته و از آنان بخواهیم آن خاطرات را برای مردم وطنمان زنده کنند. با مراجعه به بخش زیادی از دوستان قدیمی در خارج از کشور، برای چندمین بار برایمان ثابت شد که قهرمان بودن و مشهور شدن، کار دشواری نیست! با کمی استعداد و شانس، شهرت قابل دسترسی است! ولی آنچه بسیار سخت و دشوار بدست میآید، کنار مردم بودن و با درد و رنج و غم و نداری مردم همراه شدن است؛ که متأسفانه در شرایط امروز جهان کمتر نشانی از این روحیهی پهلوانی و جوانمردی در محیطهای ورزشی باقی مانده است.
در این ویژهنامه، گارنیک مهرابیان، کارو حقوردیان، آندرانیک اسکندریان، مسعود مژدهی، آرشاویر ملکیان، جعفر نامدار، حبیب روشنزاده، حسین قرهگوزلو، مانوک خدابخشیان، حسین خوانساری، داریوش ذهاب، مجید وارث، امیر برادران و هوشیار نراقی هریک سرودی سردادند تا خاطره نمیرد.
و همراهانِ همیشهی آرش ناصر رحمانینژاد، بهروز شیدا، مهدی اصلانی، کیوان سلطانی و…… شانه زیرِ زخمِ خاطره دادند تا گفته باشیم: پشت این سیاه دريچههای بیماه و بیاميد، میتوان رخسارِ سوسن و ستاره و ماه به یاد آورد. هافتایم ما و فرصت بازی بوسه و ترانه و سرود خواهد رسید.
به نقل از آرش
http://arashmag.com/%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8-%D8%AE%D8%A8%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%DA%A9-%D8%AE%D8%A7%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82-%D8%AA%DB%8C%D9%85-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%81%D9%88%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%A7%DB%8C/#more-62
برای داون لود شماره 109 آرش به لینک زیر مراجعه کنید
http://arashmag.com/%D8%A2%D8%B1%D8%B4-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87-109/
آرش شماره 109