مدخلی بر مبارزات، ایستادگی و مقاومت زندانیان سیاسی دهه شصت، برهان عظیمی

خاوران
خاوران

در تدارک برای نشست سالانه هفتمین گردهمایی سراسری درباره کشتار و یادمان زندانیان سیاسی  دهه شصت

 رفقا این‌که گفته شود که گویا رفقای زندانیان سیاسی دهه 60 دارای خط سیاسی نبودند با واقعیت عینی غالب بر محیط و پدیده زندان آن دوره مطابقت ندارد! حقیقت تاریخی غیرقابل‌انکار این است که یک خط سیاسی مشخص در ارتباط با تحلیل مشخص از اوضاع مشخص در زندان در تقابل با جمهوری اسلامی شکل گرفت و آگاهانه از طرف اکثریت رفقا نهادینه و بر آن پافشاری شد.ـ

این مرزبندی هم لازم و هم ضروری بود. این خط سیاسی صحیح، علمی، انقلابی و مطابق شرایط آن دوران بود.ـ

*** او سرسپرده می‌خواست من دل‌سپرده بودم ***

در مقابل چنین خطی یک خط سیاسی دیگر به‌طور آگاهانه در همان محیط با تحلیل مشخص از اوضاع مشخص آن دوران در همگرایی و همکاری با نظام جهل جنایت و اعدام جمهوری اسلامی و در تقابل با اکثریت زندانیان سر موضعی شکل گرفت و خود را در پدیده تواب و کمک به پروژه تواب‌سازی حاکمان جمهوری اسلامی نشان داد.ـ

یک تقسیم‌بر دو شد!ـ

در فرایند مبارزه طبقاتی و شرایط مشخص درون زندان بر مبنای اصل جاودانه دیالکتیک تغییر و تکامل، زندانیان سیاسی دهه 60 تقسیم‌بر 2 شدند. و هیچ زندانی سیاسی سوای اینکه به کدام سازمان و گروه از جنبش کمونیستی منتسب بود، از این اصل قانون دیالکتیک مبارزه مستثنا نبوده و نیست.ـ

همین‌که رفقای سرموضعی زندان به مقاومت و پایداری و نه گفتن به‌نظام شکنجه و اعدام پافشاری می‌کردند خود نشان از یک خط سیاسی جسورانه و انقلابی سرخ دارد. این کاری کارستان بود که با مایه گذاشتن از جان و خون تا مغز استخوان در مبارزه طبقاتی با دشمن به مرحله اجرا درآمد.ـ

و این مایه افتخار برای جنبش کمونیستی ایران است.ـ

شوربختانه امروزه جریان فکری-نظری(و افراد نماینده چنین روند فکری) که با توجیهات مختلف برای این خط سیاسی زندانیان سرموضعی ارزشی قائل نیستند آگاهانه یا ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن و کارزار شکنجه و اعدامش می‌ریزند؛ این گرایش انحرافی با تخطئه چنان مبارزه برحقی یک خط سیاسی ناصحیح را نمایندگی می‌کند.ـ

تواب بودن و همکاری با نظام برای جاسوسی و لو دادن زندانیان سیاسی سرموضعی در زندان محکوم است. کار توابین تحت هیچ شرایطی درزمانی که تمامی زندانیان سیاسی در مقابل شمشیر شکنجه و طناب دار قرار داشتند قابل دفاع نیست و از طرف یک کمونیست انقلابی نباید توجیه شود.ـ

نکته این است که خط سیاسی غالب بر سازمان کارگران سرخ این بود که تمامی جریانات به‌غیراز خودشان خرده‌بورژوازی و حاملان منافع بورژوازی („کیسه‌کش بورژوازی“) بودند و تنها جریانی که روی منافع کارگران پافشاری می‌کرد گویا خود این سازمان بود و به‌جز خودشان بقیه زندانیان سیاسی برای „منافع حقیر شخصی“ مبارزه می‌کردند!!! این‌یک جریان کارگریستی و اکونومیستی بود (و هست) که اتفاقاً منشأ طبقاتی‌شان روشنفکر غیرپرولتر بود و بعد همین جریان در یک فرایند تاریخی تقسیم به 2 دو شد. بخشی از این سازمان و یا جناحی که نماینده‌اش ناصر لک پور بود در زمان شکست انقلاب ایران که ارتباط با شکست موقتی کمونیسم در سطح جهانی دارد (بعد از مرگ مائو تسه دون سرمایه‌داری در چین احیا شد و رهروان سرمایه‌داری قدرت را به دست گرفتند و شوروی هم که بعد از مرگ استالین به دست باند خروشچف به کشور سرمایه‌داری امپریالیستی دولتی و یا سوسیال امپریالیسم که سوسیالیسم در حرف اما سرمایه‌داری و امپریالیسم در عمل تبدیل گشت) به علت دید تنگ‌نظرانه و محدودشان که ریشه آن به لحاظ فلسفی در اعتقاد به ماتریالیسم مکانیکی- ایدآلیسمی بود، نه‌تنها شکست کمونیسم را پذیرفتند بلکه بدتر آن را تئوریزه کرد و به پیاده‌نظام صف اول تبلیغات بورژوازی جهانی در بمباران ضدکمونیستی و نفی تمامی سازمان‌های کمونیستی ایران که آن‌ها را عده‌ای روشنفکر خرده‌بورژوازی „غیر کارگری“ می‌دانستند، تبدیل شد. شوربختانه نقش افرادی که امروزه از جناح لک پور دفاع می‌کنند کمتر از نقش مخرب لک پورها نیست. این‌ها با همین توجیهات کارگریستی و اکونومیستی با ارائه یک بسته‌بندی اکونومیستی „نوین“ با طرح همان مسائل کهن به نفی تمامی اجزاء ترتیب‌دهنده‌ی جنبش کمونیستی و همچنین نفی مبارزات زندانیان سر موضعی دهه 60 که همه را مشتی روشنفکر احساساتی و خرده‌بورژوا که به خاطر هیچ و منافع شخصی جانشان در معرض خطر قراردادند می‌دانند، می‌پردازد. هرچند در حرف از کمونیسم صحبت می‌کنند اما دیگر به انقلاب رادیکال توده‌های تحت ستم و استثمار معتقد نیستند و یا آن را به آینده‌ای دور موکول و غیرقابل‌دسترس می‌کنند و در زمان کنونی تنها راه ممکن را با تئوریزه کردن یک راهکار رفرمیستی- سندیکالیستی گرفتن پوئن برای منافع کوتاه‌مدت و ملموس طبقه کارگران در چارچوب نظم سرمایه‌داری حاکم می‌بیند. بیخود هم نیست خود را تنها نماینده اصلح کارگران می‌دانند!ـ

بخش یا جناح دیگر این جریان از زندانیان سر موضعی دهه 60 بودند. به زندانیان سیاسی سرموضعی دیگر بادید تحقیر و انگ زنی „خرده‌بورژوازی روشنفکر غیر کارگری“ نگاه نمی‌کردند هیچ، با اکثریت رفقای زندانی سیاسی سر موضعی همراه شدند و در عمل نه بزرگی به پروژه تواب سازی جناح ضدانقلابی سازمانشان دادند و این رفقا خود بخشی محکمِ لاینفک از اکثریت زندانیان سرموضعی شدند و در تقابل با نظام سرمایه‌داری ضد بشری جمهوری اسلامی همچون کمونیست‌های سرخ پایداری و ایستادگی نمودند.ـ

امروزه جنبش کمونیستی ایران نیاز دارد به گذشته بادید انتقادی ولی علمی و مارکسیسمی و بدون احساسات برای درس‌گیری در ساختن آینده و به وجود آوردن جامعه نوین رادیکال سوسیالیستی برخورد کند و سره را ناسره برای پیشروی جنبش کمونیستی جدا کند. گسست از کلیه فرهنگ و سنن جامعه کهن که ریشه در روابط تولیدی غالب بر جامعه دارد و مانع پیشروی پویا و رادیکال و ریشه‌ای جنبش کمونیست هست.ـ

یا باید پیشتاز آینده بود یا پس‌مانده و پست تاز گذشته؛ شق سومی در مقابل کمونیست‌های انقلابی متصور نیست.ـ

برهان عظیمی

ـ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ مصادف با ۶ اوت ۲۰۱۷

ـ*کلیه کامنت‌‌ها و نظرات مختلف را در لینک زیر بخوانید:ـ

https://www.facebook.com/mahmoud.khalili.92/posts/10214013133908267?comment_id=10214105571539150&notif_t=like&notif_id=1502052228908936

 

http://dialogt.de/mogawematgoftgooha-27-04-2017/

http://dialogt.de/tavabin-khalili-28-07-2017/