کجاست خاوران، محمود خلیلی
زیبا ترین رختت را بپوش
دستی به قلبت بکش
از شهر برون آی
گامی بزن و راه مشرق را در پیش گیر
ازآخرین میدان شهر گذر کن
اینجا از آب نما با فواره های رنگین خبری نیست
و تنها برج بلندش ساختمانی 5 طبقه است
که کانون اوباش بسیجی ست
و در کوچه هایش بوی تن و دود و کار
همنفس گرد و غبار کودکان پا پتی است
گامی بزن از گردنه تنباکو عبور کن
ایستگاه ماشینهای اسقاطی
دلنوازترین منظره این تاول چرکین است
بعد از آن دستان کوچکی
کودکیشان را در خامی خشت می جویند
و نان بیات تلاششان را
در خون دستانشان ترید می کنند
چشمانت را نبند
پای سست مکن
راه دراز است وپُر فراز و نشیب
خشم نگاهت را با کینه در آمیز
هنوزتا مقصد گامهائی باقی است
از دور چلیپائی بر بامی روئیت می شود
و از کنار آن تا گورستان متروک باب
راهی است و خاکریزگاهی
دیواری پله پله با معجری و دروازه ای
که خدای سرمایه با نام ضحاکش
بر آن نقش بسته
پا پس مکش گامی بزن
ببین خاک تفته اش
در حصار مزدوران نعره می کشد
اینان نان را و آزادی را
برای انسانها می سرودند
و گل مشت انقلاب را
در مشت درشت مردم فریاد می زدند
اینجا خاوران است
گلزاری از گلزارهای ایران
محمود خلیلی
شهریور 1390 شهر ماینز آلمان
Khalili_mahmoud@yahoo.com