جنبش دادخواهی بال می‌گُستَرَد!، همایون ایوانی

یادداشت‌های شتابزده – در تدارک نهمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران – 2023

جنبش دادخواهی بال می‌گُستَرَد!ـ

همایون ایوانی

لبخند سرنوشت

در جمع‌بندی خیزش دی ماه ۱۳۹۶، عبارتی از کلوزوویتز را برای توصیف دوره سیاسی‌ای که در آن به سر می‌بریم، به کار برده بودم که اکنون با اعتراضات سه ماهه اخیر مناسبت بیشتری دارد: „سرنوشت با ما خشمگین است، اما با این وجود گهگاهی نیز چنین به نظر می‌آید که در گیرودارِ حرکاتی جدی؛ – کسی چه می‌داند – چه میزان شانس به ما ارزانی می‌کند که به نفع او؛ لبخندی دوستانه را دوباره به چنگ آوریم!“[1]

باری، این شرایط سخت، این „سرنوشت خشمگین“، در گیرودار نبردی طولانی با ستمگران شاهنشاهی و جمهوری اسلامی، بار دیگر، بعد از چهاردهه سرکوب و عقب‌نشینی به کارگران و زحمتکشان، و به طور کلی نیروهای پیشرو، چپ، سوسیالیست و کمونیست، شانسی را ارزانی کرده بود تا دیگر بار „لبخند دوستانه سرنوشت“ را تجربه کنند. دوران انقلابی‌ای که با خیزش دی ماه ۱۳۹۶ آغاز شده، تاکنون با پس‌لرزه‌های قوی‌تری تداوم یافته است. یکی از مهم‌ترین خیزش‌ها را در آبان ۱۳۹۸ تجربه کردیم. شیوع بیماریِ کرونا مجالی به حاکمان داد تا در „موجﹾموجِ“ خیزش‌ها وقفه‌ای کوتاه را بهره‌مند شوند و خود را برای برآمد بعدی آماده سازند. با این حال، خیزش زن، زندگی، آزادی، جهش و امکان بزرگی برای پیوند جنبش‌های اجتماعی و طبقاتی فراهم آورده است. جنبش زنان، جنبش جوانان و دانشجویی، جنبش معلمان، جنبش خلق‌های ایران و به ویژه خلق کرد و خلق بلوچ و سرانجام جنبش کارگری، زمینه‌های کنشگری هماهنگ‌تری را یافته‌اند.ـ

تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد که در هنگامه خیزش‌ها و پس از آن، دستگاه حکومتی به ضدحمله بی‌رحمانه‌ای دست می‌زند که از دستگیری و شکنجه در زندان‌ها و مخفیگاه‌های امنیتی آغاز می‌شود و تا کشتار آشکار در خیابان و زندان ادامه پیدا می‌کند. از همین رو، مطالبه آزادی زندانیان سیاسی و لغو شکنجه و اعدام، بخش شناخته شده جنبش دادخواهی است که پیوند لاینفک خود را با سایر جنبش‌های اجتماعی-طبقاتی نشان داده و می‌دهد. ناگفته آشکار است که گلوله، شکنجه و زندان، پاسخ این رژیم به مخالفین پیگیرش در لحظات بحرانی است. امروزه، „زندانی سیاسی آزاد باید گردد!“ فقط یک شعار نیست، بلکه یکی از مهم‌ترین خواسته‌های نیروهای داخل و خارج از کشور در لحظه کنونی خیزش زن، زندگی، آزادی است.ـ

نوشته زیر، نخست به خصیصه دمکراتیک-توده‌ای جنبش دادخواهی می‌پردازد و سپس درباره رابطه آن با سایر جنبش‌های اجتماعی-طبقاتی و اهمیت پیوند آن‌ها برای رهایی کل جامعه از انواع ستم‌ها و مشخصاً ستم طبقاتی و رهایی از سیستم سرمایه‌داری اشاراتی خواهد داشت. بخش انتهایی نوشته به ضرورت سازمان دادن به کارزاری هدفمند و درازمدت برای دفاع از زندانیان سیاسی و برخی راهکارهای ممکن در این زمینه می‌پردازد.ـ

جایگاه جنبش دادخواهی در جنبش دمکراتیک-توده‌ای

جنبش دادخواهی و دفاع از زندانیان سیاسی، خصیصه‌ای دمکراتیک-توده ای دارد. بسیاری از نیروهای اجتماعی، اقشار و طبقات را به هم پیوند می‌دهد که خواست آزادی زندانیان سیاسی و قطع کامل شکنجه و اعدام را دارند. در جمهوری اسلامی، توده‌های مردم، یا مستقیما در معرض تعرض حکومتیان بوده‌اند یا بخشی از خانواده، دوستان یا اقوام‌شان، مورد تعرض شکنجه‌گران و دستگاه امنیتی قرار گرفته‌اند. در دوره شاه، ترکیب تلاش بین‌المللی و نیز فعالیت خانواده‌های زندانیان سیاسی، تجربه خاص خود را دارد که نیاز به پژوهشی مستقل و دقیق‌تر دارد؛ اما با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، پدیده زندانی سیاسی، شمولی توده‌ای پیدا کرد: جوان و پیر، زن و مرد، از کارگر پیشرو و اعتصابی تا روشنفکر و هنرمند، از ساکنین شهرهای بزرگ تا روستاهای سراسر کشور، از همه خلق‌های ایران، از بی مذهب و کمونیست تا اقلیت‌های مذهبی و زندانیان عقیدتی و… ترکیب زندان‌های سیاسی جمهوری اسلامی را شکل داده و می‌دهند. حاصل این روند، شکل‌گیری مقاومت در برابر سرکوب سیاسی، اجتماعی و عقیدتی به مثابه یک جنبش عمومی و توده‌ای شده است که „درد مشترک“ِ گروه‌بندی‌های مختلف طبقاتی-اجتماعی، عقیدتی و سیاسی را در قالب جنبش دادخواهی شکل داده است. مهم است که بر این امر بدیهی دوباره تاکید شود که جان‌بدربردگان از کشتارهای رژیم و خانواده‌های جانفشانان و جانباختگان، سال‌هاست بارِ پیگیریِ مبارزاتِ دادخواهانه را بر دوش داشته‌اند. „گورستان کفار“ در خاوران، یا خاوران‌های سراسر کشور، شاهد سال‌ها دستگیری و ضرب و شتم خانواده‌های دادخواه بوده است. مادران و خانواده جانفشانان، گاه حتی چند نفر هم که شده، گاه حتی یک نفر هم که شده، از فریاد دادخواهی‌شان نکاستند تا انبوه مردم کشورمان صدای خود را علیه این همه بیدادگری بلند کند.ـ

طرح از منوچهر
طرح از منوچهر

جنبش دادخواهی بخش لاینفک جنبش‌های اجتماعی در ایران

اگر خصلت دمکراتیک-توده‌ای جنبش دادخواهی مورد قبولِ کنشگران جنبش‌های اجتماعی-طبقاتی در ایران باشد، آنگاه هم‌پیوندی و هم‌سرنوشتی این جنبش‌ها با جنبش دادخواهی برجسته‌تر می‌شود. گرچه، تجربیات عملی و پراتیک مبارزه اجتماعی در ایران، عملا سال‌های سال است که چنین پیوند لاینفکی را نشان می‌دهد. کنشگران با تجربه این جنبش‌ها، سال‌هاست که می‌دانند در لحظات حاد شدن مبارزات و اعتراضات، پاسخ حکومت به کنشگران زندان، شکنجه‌های سخت و مرگی در اثر عدم مراقبت‌های پزشکی یا مستقیما با حکم اعدام حاکم شرع اسلام است. بدون جنبشی قوی برای پشتیبانی از زندانیان سیاسی و خانواده‌های‌شان، تنها گذاشتن آن‌ها در مبارزه با زندانبان، شکنجه‌گر و بازجوست. زمان آن فرا رسیده است که فعالین سایر جنبش‌های اجتماعی-طبقاتی اهمیت جنبش دادخواهی را به مثابه جنبشی دمکراتیک-توده‌ای درک کنند و پیوند و همکاری فعال‌تر در این زمینه را منوط به دستگیری فعالین خودشان نکنند. در دهه شصت، در حالی که با کشتار روزانه صدای هرگونه اعتصاب، اعتراض و جنبشی خفه شده بود؛ اعتراضات خانواده زندانیان سیاسی و فریاد دادخواهی‌شان، علی رغم همه ناملایمات، سختی‌ها و شکنجه‌ها، خاموشی نگرفت. جنبش دادخواهی، وجدان بیدار جامعه ما شد تا به امروز که بخش گسترده‌تری از جامعه به جمع دادخواهان بپیوندند. به همین دلیل، سال‌هاست که برای جان‌بدربردگان از کشتارهای دهه شصت و به ویژه کشتار سراسری تابستان ۱۳۶۷ ضرورت پیوند و همکاری جنبش دادخواهی با سایر جنبش‌ها آشکار است. در سند مشترکی درباره جنبش دادخواهی، این جنبش چنین تعریف می‌شود:ـ

ـ“جنبش دادخواهی بخشی از جنبشی سراسری است که برای رهایی طبقات اجتماعی از سیطره سرمایه و سرمایه‌داری، چه در ابعاد محلی و چه در ابعاد جهانی صورت می‌پذیرد، از این رو نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن چشم‌اندازهای رهایی‌بخش به اهداف خود نائل شود. با چنین درکی از جنبش دادخواهی، ما این جنبش را جنبشی مداوم، درازمدت و با فراز و نشیب‌هایی ارزیابی می‌کنیم که پیشبرد آن در توان یک اقدام (یا مجموعه‌ای از اقدام‌های) کوتاه مدت نیست.“[2]

از همین گزاره کوتاه، چند ویژگی جنبش دادخواهی را می‌توان چنین دسته‌بندی کرد:ـ

یک – جنبش دادخواهی، „بخشی از جنبش سراسری… برای رهایی طبقات اجتماعی از سیطره سرمایه و سرمایه‌داری است“. به این معنا، فعالین این جنبش خود را در کنار و همراه و همرزم جنبش‌های مبارزاتی دیگر می‌بینند. علاوه براین، برخلاف بسیاری از جنبش‌های هویتی که خود را ماوراء طبقاتی می‌دانند و از هرگونه اشاره به ریشه‌های اصلی مشکل – یعنی گسل‌های طبقاتی و سیاسی حاصل از سیستم سرمایه‌داری – خودداری می‌کنند؛ جنبش دادخواهی، رهایی از سیطره سرمایه و سرمایه‌داری را به عنوان ریشه‌های اصلی خشونت، زندان و سرکوب‌های سیاسی و اجتماعی می‌بیند.ـ

دو – سرکوب، زندان، شکنجه و کشتار، خودویژگی دولت اسلامی حاکم بر ایران نیست. به هرگوشه این کره خاکی که نظر افکنیم، دولت‌ها به عنوان اهرم سرکوب طبقاتی، سعی در مهار و ساکت کردن مخالفین دارند. با پدیده سرکوب و زندان، نه فقط در کرانه محدود محلی، بلکه با چشم‌اندازی بین‌‌المللی بایستی مبارزه کرد. در این راه، همبستگی با نیروهای پیشرو برای دفاع از زندانیان سیاسی، بخشی از تلاش و مبارزه روزمره فعالین جنبش دادخواهی است.ـ

سه – جنبش دادخواهی، مبارزه‌ای درازمدت و پیگیر است. مشغول ساختن کنشگران این جنبش، به حرکات و آکسیونیسم کوتاه مدت، گرچه شاید توجه لحظه‌ای و کوتاه مدت افکار عمومی را جلب کند، اما یاری درازمدتی برای دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی نیست. دولت سرکوب و کشتار، تا زمانی که در قدرت است، مداوم خشونت و زندان را تولید و بازتولید می‌کند. برای مبارزه با آن، جنبش و کارزاری مداوم و درازمدت لازم است.ـ

چهار – در همین تعریف کوتاه، به „فراز و نشیب‌ها“ اشاره می‌شود. اگر سایر جنبش‌ها، در لحظات پیشروی و امید به پیروزی به کانون فعالیت‌ها و مبارزات تبدیل می‌شوند، تجربه نشان داده است که دفاع از زندانیان سیاسی و فعالیت در جنبش دادخواهی، معمولا در سخت‌ترین شرایطی بایستی انجام شود که نیروهای امنیتی و سرکوب، با شدت عمل دستگیری‌های گسترده را آغاز کرده‌اند و حاکمان شرع در ایران، ماشین صدور احکام سنگین زندان و یا اعدام را به راه انداخته‌اند. فعالین جنبش‌های مختلف و مشخصاً فعالین جنبش دادخواهی، بایستی آمادگی دامن زدن به کارزارهای دفاع از آزادی، سلامت و جان زندانیان سیاسی را درست در شرایط „نشیب“ جنبش نیز داشته باشند. فعالین این جنبش، آدم‌های رزم در روزگار سخت هستند.ـ

با این توضیحات، دیده می‌شود که جنبش دادخواهی از چشم‌انداز رهایی‌بخش با آنچه به عنوان „صنعت حقوق بشر“ نامیده می‌شود و مبارزه برای آزادی و سلامت زندانیان سیاسی را به بخشی از پروژه‌های بودجه بگیری و لابی‌ایستی تبدیل می‌کند، مرزبندی آشکار دارد. این جنبش، دادخواهی و دفاع از زندانیان سیاسی را تبدیل به کالا نمی‌کند و آن را با چشم‌انداز رهایی کل جامعه پیوند می‌زند. از این جهت، از گفتمان رایج و مین استریم در مورد عدالت، مجازات مجرمان و شکنجه‌گران، فاصله ماهوی می‌گیرد. از همین رو، معرفی و شناخت این رویکرد، جایی در رسانه‌های مین استریم نمی‌یابد.ـ

دهه کشتار و سرکوب: „خدا“یی که حکومت دوباره احضار می‌کند!ـ

از روز روی کار آمدن این حکومت قطعی شده است که اگر جمهوری اسلامی، برای هیچ چیز برنامه نداشته باشد، برای کشتار و پیش‌بینی قبرستانِ اعدامی‌ها برنامه‌ریزی دارد. در ۱۳ خرداد ۱۳۶۰، چند هفته پیش از اوج‌گیری موج اعدام‌ها، نخست وزیر وقت، محمد علی رجایی، با تعدادی از وزیران و شهردار تهران جلسه‌ای تشکیل می‌دهند. یکی از موضوعات در این جلسه „احداث گورستان ملحدین و کافران“ بود. سید کمال‌الدین یادآور نیک‌روش، شهردار وقت تهران می‌گوید که „روزی نیست که از طریق دادستانی به ما اعلام نشود که مردم چند تا از منافقین یا کمونیست‌ها را نکشته‌اند و از سوی دیگر مردم هم به دفن اجساد در گورستان بهشت زهرا اعتراض دارند“ حدود یک سوم وقت جلسه به این موضوع اختصاص می‌یابد که گورستان جداگانه‌ای برای کافران احداث شود. یکی از محل‌هایی که پیشنهاد می‌شود جنوب پادگان فرح آباد – که گورستان ارامنه و یهودیان در آن جا قرار دارد – بوده است. در آخر تعیین محل گورستان به شهردار واگذار می‌شود…“[3]

جهت اطلاع، شهردار وقت، کمال‌الدین نیک‌روش، چند ماه بعد، در اوج کشتارهای سال شصت، یعنی شهریور ۱۳۶۰، اولین وزیر کشور دولت میر حسین موسوی می‌شود.ـ

کار، ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، سال سوم، ۸ تیر ۱۳۶۰، فوق العاده خبری شماره ۴، ص ۴ 

در پژوهشی در این باره، مکالمه نخست مدیرعامل بهشت زهرا را با دادستان تهران می‌خوانیم: „یادداشت رسمى«سازمان بهشت زهرا»‌ى شهردارى تهران به «دادستان محترم تهران» نشانگر اراده‌ی حاكمان در جدا‌سازی‌ی مؤمنان از کافران و خاك‌سپارىِ بى‌خدایان در «لعنت‌آبادی»ست که طرحش در همان نشستِ مشورتى نخست وزیر رجایى با شمارى از وزیران و مشاورانش در ۱۳ خرداد ۱۳۶۰ تصویب شد: «چون برابر نامه‌ى شماره‌ى ٣٠/١٣١٨٠/٠ مورخ ٦/٤/٦٠ و١٣١٨٠/٣٠ مورخ ٩/٤/٦٠ كه فتوكپى آن‌ها ضمیمه است مقرر شده كه افراد زیر: منوچهر اویسى، على رضا رحمانى، قسم گلشن، محسن فاضل، سعید سلطان‌پور معدومین اخیر و تقى شهرام كه در تاریخ ٦/٥/٥٩ به خاك سپرده شده باید نبش قبر گردند و در گورستان لامذهبان كه باید به دستور جناب شهردار جدید تاسیس گردد دفن شوند لذا مراتب جهت اطلاع اعلام خواهشمند است دستور كتبى معمول فرمایید تا برابر مقررات اقدام شود.ـ

احمد پیرجانى مدیر عامل سازمان بهشت زهرا»“[4]

بدین طریق محلی در تهران شکل گرفت که خانواده‌های زندانیان سیاسی، جانفشانان و جانباختگان علاوه بر پشت در زندان‌ها، دفاتر دادستانی یا شورایعالی قضایی و… با یکدیگر آشنا شوند و درد مشترکشان را فریاد کنند. سال‌های سخت سرکوب، تلاش خانواده‌ها برای نجات جان فرزندان‌شان، سرانجام کشتار سراسری در تهران و شهر‌های دیگر ایران، ده‌ها و صدها خاوران را شکل داد که به نمادی تبدیل شدند که تصویر ذهنی ما را به „مکان‌های بی‌شمار فاجعه“ پیوند می‌دهند. در مکان فاجعه، یادهای فردی به حافظه یا یادمانه گروهی سرکوب شدگان تبدیل شد. صدای این مادران، خانواده‌های جانفشانان و جانباختگان، و نیز پس از مدتی جان بدربردگانی که از زندان‌های مختلف شاهد کشتارهای خوفناک حکومت اسلامی بوده‌اند، در آغاز پژواکی محدود یافت. با این وجود، پیامد کشتاری به این گستردگی، تبدیل یادمانه فردی و گروهی سرکوب‌شدگان به یک یادمانه (حافظه) اجتماعی و تداوم مبارزات در این زمینه، منجر به شکل گیری جنبشی شد که اینک به عنوان جنبش دادخواهی شناخته می‌شود. چند دهه گذشت تا از خاکستر ققنوس‌وار همبندیان ما، نسلی از دادخواهان به میدان آیند که خواهان عدالت و روشنگری درباره بیش از چهار دهه سرکوب و کشتار رژیم جمهوری اسلامی هستند.[5]

امروزه، با گذشت بیش از چهار دهه از روی کار آمدن حکومت کنونی، انبوه دستگیری‌های اعتراضات سراسری چند ماهه اخیر، تمام زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌های رسمی و مخفی رژیم را پر کرده است. گزارشات بسیاری نشان می‌دهند که اغلب قریب به اتفاق دستگیرشدگان، نوجوانان و جوانان هستند. ابعاد شکنجه در زندان‌ها وصف ناپذیر است و احکام اعدام در راهند. این تصویر، با گسترش دستگیری‌های پیش از این خیزش، در میان روشنفکران، نویسندگان، فعالین جنبش‌های کارگری، معلمان، زنان و دانشجویی و… تکمیل می‌شود. بر همه این‌ها علاوه کنید که رهبر این حکومت، دستور احضار روح „خدای دهه شصت“ را داده و رئیس قوه اجرایی حکومت، یکی از اعضای هیئت مرگ کشتار سراسری زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ است. این آرایش اوضاع، دلالت برای تدارک کشتاری دیگر توسط جمهوری اسلامی می‌دهد و نیاز به بسیج حداکثر نیروهای مدافع حقوق زندانیان سیاسی برای حفاظت از جان و سلامت آن‌ها دارد.ـ

کارزاری هدفمند برای مقابله با سرکوبی سیستماتیک

دفاع از زندانیان سیاسی، عقیدتی و فعالین جنبش‌های اعتراضی و اجتماعی، نیاز به همدلی و همکاری میان جنبش‌های اجتماعی و طبقاتی نظیر جنبش کارگری، زنان، جوانان و خلق‌ها را بیش از پیش برجسته کرده است. خیزش کنونی، ضرورت و نیز امکانِ گذر از جنبش‌هایی پاره پاره به سوی جنبش‌های متحد و یکپارچه برای رهایی از ستم طبقاتی و اجتماعی را نشان داده و می‌دهد. کارزار دفاع از زندانیان سیاسی، امری مشخص و در لحظه کنونی، آشکارتر از همیشه، امر میدان و خیابان است. مطالبات کوتاه مدت، در همنوایی با چشم‌انداز رهایی کل جامعه قرار دارند. در عین حال، مطرح کردنِ خواستِ درازمدت و استراتژیک رهایی، نبایستی دلیلی بر کاهش شدت تلاش‌ها برای حفظ سلامت و آزادی زندانیان سیاسی باشد. بدیهی است که همچون سایر عرصه‌های مبارزه اجتماعی طبقاتی، تلاش کاسبکارانه سلبریتی‌های رنگارنگ، برای کالایی کردن جنبش دادخواهی و کارزار دفاع از زندانیان سیاسی، اوج خواهد گرفت. دعواهایی رقت انگیز بین آنان را شاهد هستیم و خواهیم بود که برای کسب امتیاز بیشتر و جذب بودجه‌های بالاتر از دولت‌ها و نهادهای نظم‌نوین جهانی، همدیگر را می‌درند، به فعالین واقعی جنبش دادخواهی، به جانبدربردگان از کشتارهای رژیم و خانواده جانفشانان، حمله می‌کنند تا صدای آنان را خاموش کرده و خودشان انحصار سخنگویی و کاسبی با خون جوانان کشور را داشته باشند. تجربیات قبلی نشان می دهد که افشاء و طرد این کارمندان رذلِ „صنعت حقوق بشر“، بایستی بخش جدایی ناپذیری از سیاست پیشرو و چپ در دفاع از حقوق بشر و دفاع از زندانیان سیاسی باشد. نیروهای پیشرو، چپ، کنشگران جنبش‌های اجتماعی، نیاز با کارزاری دائمی برای دفاع از زندانیان سیاسی دارند. این کارزار بایستی به عنوان بخش لاینفک فعالیت روزانه همه مبارزین پیگیر راه آزادی، برابری و رهایی از ستم سرمایه‌داری درک شود. دفاع از زندانیان سیاسی، دستور کار همه جنبش است و نه فقط وظیفه خانواده‌های آنان و کنشگران جنبش دادخواهی!ـ

چه اقداماتی ممکن است؟

کارزار دفاع از زندانیان سیاسی و دستگیرشدگان خیزش‌ها، نیاز اقدامات عملی مشخص دارد. روشن است که در این نوشته کوتاه، به تمام آن‌ها نمی‌توان و نبایستی پرداخت. پراتیک و پویش زنده این مبارزه، راه‌ها و ایده‌های مختلفی را بازنمایی خواهد کرد به همین دلیل محدود کردن اقدامات و تلاش‌ها، به چند موضوع، ترمزی خواهد بود بر تلاش آفرینشگرِ تک تکِ کوشندگان را آزادی زندانیان سیاسی.ـ

آن‌ها باید آزاد شوند!ـ

با این که بدیهی می‌نماید، اما متاسفانه شعارِ „زندانی سیاسی آزاد باید گردد!“ به بخش دائم و برجسته اعتراضات، اعتصابات و یا حتی بیانیه‌های فعالین جنبش‌های مختلف تبدیل نشده است. اشاره گاه و گدار در این یا آن تظاهرات، عدم توجه به اهمیت تجمع در برابر زندان‌ها، ناکافی بودن همبستگی از سوی برخی کنشگران جنبش‌های اجتماعی یا محدود کردن خواست خود به یک یا چند چهره معین، این تصور را به وجود می‌آورد که گویی مبارزه اجتماعی-طبقاتی و نیز دستگیرشدگان این جنبش‌ها و خیزش‌ها، از چندین جهان و جاده موازی حرکت می‌کنند که بین‌شان دیوار چین کشیده شده و هیچگاه نمی‌خواهند به هم برسند و خواست یا خواست‌های مشترک و همگانی و از جمله خواست آزادی همه زندانیان سیاسی را فریاد کنند.ـ

برای فروریختن دیوار چینِ ذهنیِ این بخش از کنشگرانِ هویت‌جو و انزواطلب، کافیست به چند ده هزار دستگیرشده روزها و ماه‌های اخیر فکر کنیم که اغلب آن‌ها زیر ۲۵ سال سن دارند. بدون حمایتی گسترده در داخل و خارج از کشور، زیر شکنجه‌ها و جنگ فیزیکی و روانی، زندانبانان قرار دارند. در هر آکسیون، در هر اعتراض یا اعتصاب، در هر بیانیه و… باید گفت، خواست و تلاش کرد: زندانیان سیاسی باید آزاد شوند!ـ

آن‌ها باید سالم بمانند!ـ

حکومت و زندانبانانش، مسئول حفظ سلامت زندانیان هستند. تجربیاتی نظیر حمله به زندان اوین و شکنجه زندانیان زخمی پس از آن، وقایع زندان قزل حصار، یا موارد بیشماری که زندانیان سیاسی با بیماری‌های شناخته شده، به داروها یا نیازهای پزشکی خود دسترسی ندارند، نشان می‌دهد که کشتار آشکار زندانیان سیاسی و صدور آشکار احکام اعدام، برای این حکومت کافی نیست، بلکه به صورت سیستماتیکی زندانیان خود را زجرکش می‌کند، سوء تغذیه و عدم دسترسی به دارو را امتداد می‌دهد تا جسم و جان زندانیان را آسیب‌های جدی بزند و آنان در اثر این بیماری‌ها یا در زندان یا بیرون از زندان بمیرند و یا در اثر بیماری از مبارزه فعال سیاسی و اجتماعی بازبمانند. این رویه کشتار خاموش زندانیان توسط حکومت و دستگاه امنیتی‌اش، نبایستی به عنوان امری حاشیه‌ای تلقی شود. افراد و نهادهایی که عامل اجرایی چنین کشتار خاموشی هستند، باید به افکار عمومی معرفی شوند، مورد پیگیرد قرار بگیرند و در صورت خروج از کشور، حکم بازداشت‌شان همچون سایر قاتلین و شکنجه‌گران، آماده باشد. آنان باید بدانند که در داخل یا خارج از کشور با پول خون مردم و جوانان کشور، نمی‌توانند خود و خانواده‌شان به جشن و سرور مشغول باشند.ـ

بازتاب و اعتراض به وضعیت زندان‌های ایران در سطح بین‌المللی

اطلاع رسانی، فشار برای واکنش افکار عمومی جهان، بخشی از شکستن سکوت جهانی برای دفاع از زندانیان سیاسی است. در ادامه چنین اطلاع رسانی سیستماتیکی است که سازماندهی همبستگی بین‌المللی برای آزادی زندانیان سیاسی زمینه‌های مساعدتری می‌یابد. تا هنگام نوشتن این مطلب، از روز ۲۶ شهریور تا ۲۸ آذرماه ۱۴۰۱، یعنی در ۹۳ روز، ۵۰۵ انسان کشته شده اند، در آن میان ۶۹ کودک توسط حکومت و نهادهای سرکوبش به قتل رسیده‌اند و تخمین تعداد بازداشت شدگان ۱۸۴۵۲ نفر است[6]. جلوگیری از دروغ پراکنی حکومت اسلامی و متحدانش در سطح بین‌المللی، افشاء و طرد بلندگوهای آشکار و پنهان رژیم در عرصه فعالیت‌های بین‌المللی که به بهانه‌های واهی، تلاش در بی‌اعتبار کردن خیزش گسترده در سراسر ایران دارند، قتل، شکنجه و اعدام مخالفین جمهوری اسلامی را با هزار دروغ و شانتاژ، توجیه می‌کنند، بخشی از وظایف جنبش دادخواهی و نیز کنشگران چپ و پیشرو محسوب می‌شود. میزان تلاش نیروهای چپ و پیشرو در زمینه کار توضیحی و آگاهگرایانه وضع زندانیان سیاسی در ایران، در سطح بین‌المللی در عمل ملاک و میزانی برای جدی بودن فعالیت این نیروها برای جنبش طبقاتی و اجتماعی داخل کشور است. یکی از میدان‌گاه‌های نبرد، دفاع از زندانیان سیاسی ایران و دفاع از حیثیت سیاسی آنان و مضمون پیشرو مبارزات درون کشور، در سطح بین‌المللی است. خوانش‌های طرفدار رژیم، اصلاح‌طلبان ورشکسته و یا سلبریتی‌های فاشیست و نئولیبرال که همدردی با جنبش داخلی و زندانیان سیاسی را با مضمون خواست‌های ارتجاعی خودشان ترکیب می‌کنند، سخنگوی جنبش جوانان، زنان، خلق‌ها، تهیدستان و کارگران نیستند. در این زمینه نیروهای پیشرو و چپ در خارج کشور، جای کار فراوانی دارند که بایستی با برنامه ریزی و هماهنگی این کاستی را برطرف کنند.ـ

نگرش خود را تغییر دهید: در کنار زندانیان سیاسی باشیم!ـ

برای یک کنشگر جنبش، هر جا که باشد، هر چقدر که با تجربه یا بی‌تجربه باشد، در گروه بندی بزرگ یا کوچک باشد یا حتی منفردی که به سهم خود می‌کوشد، پیش از و بیش از هزاران بحث تئوریک و نظری، ضرورتی عملی است که نوع نگاه و نگرش خود از مسئله زندانیان سیاسی و جنبش دادخواهی از پدیده‌ای بیرونی، به رنج و ضرورتی درونی تغییر دهد. آنگاه، فراموش نمی‌شود که برای آزادی آنان، در هر تظاهرات، شعارها و پلاکاردهای مربوط به خواست آزادی زندانیان سیاسی، و یا تصویر و نام آن‌ها را بخش ثابتی از برنامه خودمان بدانیم. تظاهرات در اطراف زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها و نیز همراهی و همدلی با خانواده زندانیان سیاسی را سازمان دهیم و در گسترش شبکه ارتباطی و خبررسانی آنان بکوشیم. اعتصابات و اعتصابیون آزادی همکاران‌شان و سایر زندانیان سیاسی و یا فعالین اجتماعی را جدا از هم نبینند. آزادی رفیق هم رزم مهم است، آزادی همه همرزمان، بسیار مهم‌تر است. به خصوص آن بخشی که هیچ تریبون و کمکی ندارند و بخشی از زندانیان سیاسی گمنام هستند.ـ

جمع بندی

چکیده کلام این است که „لبخند سرنوشت“ را علی رغم همه سختی‌ها و اخبار دردآور شکنجه و کشتار پرشورترین و دلیرترین کوشندگان جنبش در ایران، جدی بگیریم. جنبش دادخواهی و دفاع از زندانیان سیاسی، تافته‌ای جدابافته از سایر جنبش‌ها نیست. این جنبش خصیصه‌ای دمکراتیک-توده‌ای دارد. پیوند بسیاری از نیروهای اجتماعی، اقشار و طبقات مختلف در جستجوی پاسخ به این „درد مشترک“ است. بزنگاه تاریخی کنونی، هم‌پیوندی و هم‌سرنوشتی سایر جنبش‌های اجتماعی-طبقاتی با جنبش دادخواهی را برجسته تر کرده و ضرورت و نیز امکانِ مهم گذر از جنبش‌هایی پاره پاره به سوی جنبش‌های متحد و یکپارچه برای رهایی از ستم طبقاتی و اجتماعی فراهم آورده است. در این بزنگاه تاریخی، ضرورتی بسیار مهم است که کنشگران سایر جنبش‌های اجتماعی-طبقاتی اهمیت جنبش دادخواهی را به مثابه یک جنبش دمکراتیک-توده‌ای درک کنند. با این جنبش و کارزار، پیوند و همکاری فعال‌تری برقرار سازند. دستور کار جنبش امروز، دفاع و گسترش کارزاری در دفاع از زندانیان سیاسی و نجات آنان از چنگال زندانبان و شکنجه‌گر است.ـ

باری، جنبش دادخواهی و کارزار دفاع از زندانیان سیاسی نیاز به انسان‌هایی رزمنده در روزگار سخت دارد، برای رهایی زندانیان، برای رهایی کل جامعه از سیطره سرمایه‌داری، برای مبارزه‌ای همبسته و بین‌المللی، برای مبارزه‌ای درازمدت و پیگیر، برای نبردی در روزهای سخت، برای نجات فردا.ـ

ـ ۲۱ دسامبر ۲۰۲۲، ۳۰ آذر ۱۴۰۱


ـ [1]  نوزایی اندام‌واره‌های اقتدار توده‌ای ، بخش دوم: مجامع عمومی کارگری و اجتماعات مردمی

همایون ایوانی، نقد، 25.06.2022

ـ [2]  جنبش دادخواهی از چشم‌انداز رهایی بخش

سند مشترک جمعی از زندانیان سیاسی جان بدر برده از کشتارهای رژیم جمهوری اسلامی، خانواده‌های جانفشانان و جانباختگان، فعالین سیاسی و مدافعین حقوق زندانیان سیاسی، روشنفکران و هنرمندان، ص ۵

ـ [3]  کار

ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، سال سوم، ۸ تیر ۱۳۶۰، فوق العاده خبری شماره ۴، ص ۴

ـ [4] جنبش مادران خاوران، ناصر مهاجر، به نقل از

At War With Humanity، سازمان مجاهدين خلق ايران، ١٩٨٢، ص ١٦٠

ـ [5]  یادمانه و آگاهی طبقاتی-اجتماعی،همایون ایوانی، ۲۰۱۷.ـ

ـ [6] آمار ارائه شده توسط خبرگزاری هرانا، ارگان حقوق بشر در ایران.ـ

3 Antworten

  1. Dezember 29, 2022

    […] در جمع‌بندی خیزش دی ماه ۱۳۹۶، عبارتی از کلوزوویتز را برای توصیف دوره سیاسی‌ای که در آن به سر می‌بریم، به کار برده بودم که اکنون با اعتراضات سه ماهه اخیر مناسبت بیشتری دارد: „سرنوشت با ما خشمگین است، اما با این وجود گهگاهی نیز چنین به نظر می‌آید که در گیرودارِ حرکاتی جدی؛ – کسی چه می‌داند – چه میزان شانس به ما ارزانی می‌کند که به نفع او؛ لبخندی دوستانه را دوباره به چنگ آوریم!“[1] […]

  2. Dezember 29, 2022

    […] رسیده‌اند و تخمین تعداد بازداشت شدگان ۱۸۴۵۲ نفر است[6]. جلوگیری از دروغ پراکنی حکومت اسلامی و متحدانش در سطح […]

  3. Dezember 31, 2022

    […] در جمع‌بندی خیزش دی ماه ۱۳۹۶، عبارتی از کلوزوویتز را برای توصیف دوره سیاسی‌ای که در آن به سر می‌بریم، به کار برده بودم که اکنون با اعتراضات سه ماهه اخیر مناسبت بیشتری دارد: „سرنوشت با ما خشمگین است، اما با این وجود گهگاهی نیز چنین به نظر می‌آید که در گیرودارِ حرکاتی جدی؛ – کسی چه می‌داند – چه میزان شانس به ما ارزانی می‌کند که به نفع او؛ لبخندی دوستانه را دوباره به چنگ آوریم!“[1] […]