آقای اسماعیلیون، به بالهای جنبش دادخواهی شلیک نکنید!، همایون ایوانی
نوشته زیر با نگاهی به پیشینه رویکردهای مختلف به جنبش دادخواهی، به رویکردِ کنونی حامد اسماعیلیون و همکارانش در پیگیری پروندهی پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین میپردازد. تلاش شبکه شناخته شدهای از افراد و لابیگران به همراه اسماعیلیون، بیشتر به یک تئاتر جمعی شباهت یافته که یکی میگوید و بازیگر دیگری تائید میکند. آنها و پشتیبانان رسانهایشان، با این تئاتر برای مخاطبی که فقط مجذوب چنین صحنه تئاتری شده، فضایی فکری، اجتماعی و سیاسی را میسازند که در آن فضای وهمآلود، جنگ افروزی، دعوت دولتها به دخالت در امور جنبش دادخواهی و فراتر ازآن کل جنبش انقلابی ایران، امری بدیهی و مورد در خواست „مردم“ ایران جلوه داده میشود. علاوه بر این، وقایع چند ماه اخیر نشان داده که مسئله پیگیری خانواده قربانیان پرواز ۷۵۲، ابزاری برای دخالت و تغییر محتوای پیشروی سیاسی جنبش دادخواهی و در عین حال خیزش جاری در کشورمان تبدیل شده است. در آخرین بخش این نوشته، به ادعاهای گزاف، نادقیق و نادرست حامد اسماعیلیون در مورد ارجاع درباره ارجاع پروندهی پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین به ديوان بينالمللى دادگسترى
(ICJ)[i]
نگاهی دقیقتر خواهیم داشت.ـ
پیشزمینه
فرارویی جنبش دادخواهی از فراز و نشیبهایی طولانی در درازنای تاریخ ستمگری شاهان و جمهوری اسلامی گذر کرده تا در لحظه کنونی، در کنار سایر جنبشهای اجتماعی-طبقاتی، برای مبارزه علیه ریشههای ستم و تبعیض قرار گیرد. اگر از تاریخ دور و دراز قاجار، درخواست تشکیل عدالتخانه و نیز حکامِ پیش از آن بگذریم، ردِ پایِ رنجِ خانواده زندانیان را دستِ کم از دردنامه فرزندی که پدرش را رضا خان در سال ۱۳۰۶ اعدام کرده است، میتوانیم بیابیم: «…حالا [منظور: دوره رضاخان، ۱۳۰۵-۱۳۰۶]… مغرضین در راس کارها هستند. مردم را بدون محاکمه زندانی میکنند و به ضرب شلاق و شکنجه در شهربانی از بین میبرند و یا ملک و آب و زمین اجدادی مردم را در شمال به نفع شاه از آنها میگیرند و آنها را به مناطق دیگری کوچ میدهند و به قوانین جاری مملکت توجه ندارند…»ـ[ii]ـ
در این راه طولانی، تجربههای متفاوتی برای پیگیری و ستاندن داد از حاکمان ستمگر ایران تجربه شده و میشود. با این حال، تجربه چند دهه اخیر، دگردیسی خطرناکی را به سوی اتکاء و کمک خواستن از دولتهای دیگر و به بیان شناخته شدهاش، روش کار لابیایستی نشان میدهد. جنبش دادخواهی از چشمانداز رهاییبخش، پیش از این نیز رویکردهای لابیایستی و پروژه بگیری را تجربه کرده است. برای نمونه، بیش از یک دهه پیش، تلاشِ برخی از لابیگران و بودجهبگیران در چارچوب „ایران تریبونال“ با نقد و افشاگری زندانیان سیاسی جان بدر برده از کشتارها و بخشی از خانواده جانفشانان روبرو شد. „ایران تریبونالی“ها، با روشهای لابیایستی و پروژه بگیری، پیشبرد دادخواهی را با اتکاء به نیروهای ارتجاعی، چه از لحاظ مالی، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ پشتیبانی فنی به پیش میبردند. مباحثات آن موقع گردانندگانِ اصلیِ „ایران تریبونال“ از سویی و نیز زندانیان سیاسی مبارز و خانواده بازماندگان جانفشانان از سوی دیگر در اسناد و مدارک دیگر موجود است و برای جلوگیری از طولانی شدن نوشته در اینجا به آن نمیپردازم.ـ
در روندِ تداومِ خیزش زن، زندگی، آزادی، چرخشی را نیز در نزدیکیها و دوریهای اصلاحطلبان و نیروهای دستراستی در مورد جنبش دادخواهی میبینیم. تا پیش از این دو طیف موازی و ظاهراً متفاوت با هم وجود داشت. در سال ۲۰۱۸ در مطلبی تحت عنوان „جنبش دادخواهی: کدام استراتژی؟“ـ
به طیفهای مختلف در جنبش دادخواهی اشاره شد که این دو طیف چنین طبقهبندی شدهاند:ـ
ـ “ …گرایش دوم، طیف رنگارنگی از نیروهای رانده شده از حکومت جمهوری اسلامی که در سالهای گذشته پیروان رژیم سلطنتی شدهاند، و یا به کسوت نئولیبرالهای ضدکمونیست درآمدهاند و… تفسیرهایی متفاوت ولی در مضمون نزدیک به هم در زمینه کشتارهای رژیم جمهوری اسلامی ارائه میدهند. تاکید هر جناح، بیشتر بر „نتایجی“ است که برای اهداف سیاسی خود لازم دارند. مضمون مشترک آن، محکوم کردن صوری جمهوری اسلامی و در عین حال، محکوم کردن مخالفین سیاسی است. دلایل این امر، برای این طیف ناهمگون، یکی نیست، اما در نهایت به یک مخرج مشترک دست مییابند. برای نمونه، نیروهای رانده شده از جمهوری اسلامی که خودشان در سرکوبهای دهههای پیشین دست داشتهاند و علاقهای به محکوم کردن خود به دلیل جنایت علیه بشریت ندارند!ـ
سلطنتطلبان، مشکلی با کمونیستکشی نداشتهاند، آن چه برای آنها اهمیت دارد این بوده است که بحث به این خواسته آنها ختم شود که اعمال رژیم شاه سابق کمتر از این رژیم جنایتآمیز بوده است، واگر هم شکنجه و کشتاری در دوره شاه صورت گرفته، „حق“ این مخالفین (کمونیستها، چپها، روشنفکران و…) بوده است. شاهدشان هم این است که جمهوری اسلامی نیز راه دیگری به جز کشتار آنان نیافت! اگر هم از جنایات رژیم کنونی صحبت میشود، استفاده ابزاری از کشتهشدگان برای کم رنگ ساختن اعدامها و شکنجههای رژیم پیشین است. ـ
[v]ـ
نئولیبرالیسم در ایران یک دست نیست و نمایندگان مختلفی دارد. بخشی از سخنگویان آنان، در درون طیف بسیار ناهمگون و متنوعی تحت عنوان „ملی-مذهبیها“ در ایران شناخته میشوند. این طیف ناهمگون که برخی در درون حکومت بودهاند و برخی دورهای از این حکومت دفاع کرهاند نیز دلایل خود را دارند: مبارزه علیه سرکوب و دفاع از آزادیهای دمکراتیک به ویژه در دهه نخست روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران، برشانههای صدها و هزاران فعال کمونیست، سوسیالیست و چپ بوده است. لیبرالها و نئولیبرالها با تایید این مبارزات، اصل وجودی خود و نیز کلیشه ریشهدار تبلیغ ضدکمونیستها یا سوسیالیستها را به زیر سوال میبرند: هنگامی که کمونیستها با سانسور، سرکوب و تحدید آزادیهای اجتماعی و سیاسی علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکردند، نئولیبرالها چه نقشی داشتند؟ به همین دلیل، بهتر میبینند که روایت خود از تاریخ مبارزه برای آزادی و نیز دفاع از زندانیان سیاسی را به صورتی ارائه دهند که آسیب سیاسی کمتری دامنشان را بگیرد
[vi].
ـ …گرایش سوم، ترکیبی از مخالفین جمهوری اسلامی و مخالفان حکومت شاه هستند که با اتکا به نظم موجود در جهان و فعالیت لابیگری تلاش میکنند جنایات جمهوری اسلامی را در عرصه بینالمللی، پارلمانهای اروپا و امریکا و نظایر آن مطرح و محکوم کنند.ـ
برخلاف دو گرایش نخست که بخشی از آنان در درون سیستم شاه یا جمهوری اسلامی حضور داشتهاند، گرایش سوم، طیفی از نیروهای مختلف اپوزیسیون را از سازمان مجاهدین خلق
، نیروهای کلاسیک اپوزیسیون لیبرال
و یا طیفی از جریانات چپ پس از فروپاشی شوروی دربر میگیرد که خود را در درون „نظم نوین جهانی“ تعریف کردهاند (خواه آشکارا و خواه شرمگینانه) و لابیگری را بخشی از سیاست خود میدانند. دسته چهارم در درون این گرایش سوم، ان جی او
های بالنسبه خلق الساعهای هستند که بودجههای نسبتاً قابل توجهی از بنیادها و نهادهای وابسته یا مرتبط با دولتهای مختلف اروپایی، امریکایی، اسرائیل و یا کشورهای عربی مخالف جمهوری اسلامی دریافت میکنند. اتفاقاً حضور این دسته چهارم، مجموع این طیف را لرزان و نامطمئن میکند. برای نمونه، در خواستی که طیفی از آنان برای دخالت „سازمان کشورهای اسلامی“ (با رهبری عربستان سعودی یا سایر دولتهای مرتجع عربی) برای بررسی کشتارهای ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) در ایران انجام داد (سال ۲۰۱۲)، منجر به آبروریزی سیاسی و نیز برملا شدن اختلاف درونی آنان شد
. با این حال، نشان داد که لابیگری و گرفتن بودجه از کشورهای دیگر با هر نیتی که باشد، اعتبار سیاسی نیروهای درون طیف سوم را به زیر سایه خود میکشد.“ـ
تئاتری به نام آلترناتیوی برای „من و تو“!ـ
در مرحله کنونی، بخش زیادی از این دو طیف ذکر شده در سطور بالا، در هم ادغام شده و در پیگیری فاجعه شلیک به هواپیمای اوکراینی، که به مرگ ۱۷۶ مسافر هواپیما انجامید؛ مشغول موجه جلوه دادنِ روشهای لابیگری هستند. از آن فراتر، لابیگری را برای پیشبرد سیاست سرنگونی جمهوری اسلامی نیز مستقیم یا غیرمستقیم، تبلیغ میکنند. در تئاتر این لابیگران، نام جدیدی به نسبت ده سال پیش دیده میشود: حامد اسماعیلیون؛ آدمی با تمام سرنوشت در هم و برهم سیاسیاش و زیگزاگش از اصلاحطلب جمهوری اسلامی تا یک سرنگونیطلب نئولیبرال.ـ
اگر کمی از جلوی صحنه تئاتر به پشت صحنه لابیگران وارد شویم، هنرمندان و مظنونین قبلی «ایران تریبونال» همچون کاوه شهروز، پیام اخوان و… را مییابیم. البته در این مرحله تفاوتهایی در صحنه تئائر و بازیگرانش قابل رویت است: جلوی صحنه با نورپردازی و صداگذاری مناسب، موجودی کمدی-تراژیک به نام حامد اسماعیلیون قرار دارد. در صحنههای بعدی، بازیگر دیگری همچون رضا پهلوی در کازینو دیده میشود و در صحنهای دیگر، اروین کاتلر با کاوه شهروز درباره لابی دست راستی و نقش آن در آینده سیاسی ایران مشغول گفتگوست و اسماعیلیون در دفتر مشاوره حقوقی پیام اخوان به چارهجویی و دادخواهی میپردازد.ـ
شاید در نگاه نخست، توصیف این افراد در صحنه یک تئاتر، یک طنز تلخ جلوه کند؛ اما با دیدن ویدئوی اخیر حامد اسماعیلیون در مورد روند قضایی ارجاع پروندهی سرنگونی پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین به دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه
، محتوای زهرآلود یک پیام اصلی که در دلِ امر دادخواهی خانوادههای داغدار به خورد مخاطب داده میشود، قابل تامل است. در تولید این فیلم، از تکنیکهای آشنای تصویربرداری، نورپردازی و اکوی صدا، استفاده شده تا مخاطب را برروی چهره گوینده و پیام ارسالی مدهوش و میخکوب کند. نورپردازی متمرکز بر روی صورت، پیش زمینه تیره، که در عین عزاداری، تداعی قدرت را نیز میکند، صدایی که با کمک اکو، „آسمانی“ است و از محاوره انسانی عادی فاصله میگیرد و ترفندهایی نظایر آن، کمکهای تکنیکی مهمی هستند که حامد اسماعیلیون محتوایی را به مخاطب منتقل کند:ـ
روایتگر، همچون یک خبرنگار جنگی، از „هشدار دیپلماتیک مهم“ چهار کشور کانادا، بریتانیا، سوئد و اوکراین به جمهوری اسلامی خبر میدهد. بعد از جمله نخست متوجه میشویم که یک „یادداشت دیپلماتیک“ به جمهوری اسلامی داده شده که بر مبنای معاهده ۱۹۷۱ مونترال تنظیم شده است. به محتوای دقیقتر و مشخصتر این معاهده در سطور زیر خواهیم پرداخت ولی فعلا ادامه پیام و محتوای اصلی آن را دنبال کنیم:ـ
اسماعیلیون: دادخواه دردمند یا رامبو؟
او درباره مسیری „پر از پیچ و خمهای قانونی و سیاسی“ میگوید که به این „نقطه مهم و اساسی“ در دادخواهی جنایت جمهوری اسلامی در شلیک به پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین و قتل ۱۷۶ انسان منتهی شده است و تشکر میکند از „مقاومت پدران و مادران جانباختگان و…“ از همه مهم تر „م..رّرّرّرد..م“! (درس یک تئاترِ آقای اسماعیلیون برای مبتدیان: برای گویش موفق، کلمه „مردم“، آن را باید غلیظ گفت و تاکید کرد) که „چهره به چهره جنایتکاران میجنگند“. از اینجای پیام، اسماعیلیون، برای چند لحظهای از مقام یک دادخواه به مقام یک سیاستمدار قدرتمند! ارتقا مییابد! ایشان میفرمایند که: „از چهار دولت متضرر تشکر می کنیم که در رسیدن به این روز یاریمان کردند!“ـ
و چون در مقام شامخ سیاستمدار قدرتمند و بزرگی هستند، علاوه بر تشکر از چهار دولت فخیمه، یعنی کانادا، بریتانیا، سوئد و اوکراین که بالاخره متقاعد شدند و عقلشان رسید که حرف ایشان و شرکایشان را گوش کنند و „یاریمان“ کنند، ایشان از تصمیم گهربار آنها در گرفتن مشاوره از پیام اخوان هم متشکر است!ـ
(چند خط بالاتر دفتر مشاوره حقوقی پیام اخوان در صحنه تئاتر آلترناتیوی برای „من و تو“ فایدهاش را اینجا نشان میدهد). در اوج چنین وارونه نمایی و تغییر جایگاه فرمانروا و کارگزار توسط اسماعیلیون است که او نتیجهگیری میکند: «ما از ابتدا میخواستیم در کنار دولتها، به جنگ جنایتکاران برویم و خوشحالیم در این مبارزه در کنار هم هستیم.»ـ
مخاطب محترم ایشان متوجه میشود که چهار دولت فخیمه – تکرار میکنم یعنی کانادا، بریتانیا، سوئد و اوکراین – به خواست اسماعیلیون و شرکایش، دعوت میشوند که به „جنگ جنایتکاران“ بروند. البته „در کنار هم“!ـ
حالا اگر تمام این وارونهگوییهایِ ابن الوقتی نظیر حامد اسماعیلیون را به زبان ساده بشری ترجمه کنیم معنیاش این میشود که دولتهای فخیمه و احتمالا پیمان آتلانتیک شمالی – ناتو، در صورت حمله به ایران، نظیر حمله به عراق، افغانستان، لیبی و… به درخواست „اپوزیسیون“ ساختگی خودشان یعنی اسماعیلیون و شرکاء این کار را خواهند کرد و برای نجات مردم ایران و „کمکهای بشردوستانه“ بمب افکنها را روانه میکنند تا آزادی را همراه بمب، روی سر مردم ایران بریزند. البته همچون تجربه اشغال عراق، اولین جایی که مورد کنترل و حفاظت قرار میگیرد نه شهرها و خانههای مردم، بلکه منابع نفت و گاز هستند که برای بازپرداختِ هزینه آزادسازی! ایران توسط ارتشهای دولتهای فخیمه، بایستی نفت و گاز مجانی صادر کنند. چون امپریالیستها و سرمایهداران منطقه دست و دلباز هستند و „در کنار“ حامد اسماعیلیون و شرکاء آزادی برای ما میآورند، صورتحساب بمبارانها را ارزان حساب میکنند که کشورهای دیگر نیز مشتری شوند: بمب، سرباز، هواپیما، هزینه پایگاه در کشورهای مجاور، موشک را سرجمع و با تخفیف ویژه با مملکت ما حساب میکنند، نگران نباشید! در عوض اسماعیلیون، به حواریون خود بشارت میدهد که: «ما از ابتدا میخواستیم در کنار دولتها، به جنگ جنایتکاران برویم و خوشحالیم در این مبارزه در کنار هم هستیم.» پس مخاطبین اسماعیلیون و شرکاء، بایستی „خوشحال“ باشند که خبرهای خوبی در راه است!ـ
با این گونه پیامهای به ظاهر مبارزهجویانه به جمهوری اسلامی، پیامدهندگان به مخاطبین خود تلقین میکنند که شما قدرت کافی برای سازماندهی و سرنگونی رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی را ندارید. از قدرتهای امپریالیستی، از دول رقیب جمهوری اسلامی در منطقه، نظیر عربستان و اسرائیل کمک بگیرید. حمله نظامی به ایران توسط دولتهای دیگر، „خواست“ ما بوده و هست. بدین طریق آرام آرام، قدرت جنبش مردمی برای سرنگونی جمهوری اسلامی را تحلیل برده و به نقش اصلی خود به عنوان لابیگر حرفهای و عامل پیشبرد سیاستهای دولتهای بزرگ بپردازند. مهم نیست که حامد اسماعیلیون و شرکایش چه آرزو میکنند و چه فکر میکنند، مهم این است که پیش از آنها نیز دهها نفر نقش خود را به عنوان „مهرهای برصفحه شطرنج“ـ
بازی کردهاند. فساد سیاسی، ابتذال روشهای لابیگری و نخوت ناشی از اتکاء به رسانههای ارتجاعی، مهرههای شطرنج را به شخصیتهای رقتآوری تبدیل میکند. آنان را برای مخاطبین، غیرقابل باور میکند: پذیرفتن چارچوبههای „نظم نوین جهانی“، تهی کردن محتوای مبارزه مردم و جنبشهای اجتماعی-طبقاتی از مطالبات واقعیشان، سوق دادن نگاهها از تواناییها و اقتدار جنبش مردمی به قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسیِ دولتهای امپریالیستی و ارتجاعی، رهبرسازی نیابتی که بازبینی و سازوکارهای تصمیم و اقدام جمعی را نمیپذیرد و دهها نمونه و نشانه دیگر، کفایت میکند که کنشگران جنبش زن، زندگی، آزادی دریابند، چنین موجودات ابن الوقت و کمدی-تراژیکی، قابل اعتماد نیستند و هر لحظه به رنگی در میآیند.ـ
دادخواهی با دادن اطلاعات گزاف و نادقیق
به نوع اطلاع رسانی اسماعیلیون درباره ارجاع پروندهی پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین به ديوان بينالمللى دادگسترى
(ICJ)[xvi]
بازگردیم. او به خانوادهها و مخاطبین اطمینان خاطر میدهد که : „جمهوری اسلامی به دیوان بین المللی دادگستری فراخوانده خواهد شد“ و چون هر چیزی „بار اولش“، نوبرانه است، تکرار میکند که: „این پرونده به عنوان اولین پرونده جنایات جمهوری اسلامی به دادگاه لاهه میرود“.ـ
از آخرین گزاره نوبرانه اسماعیلیون که شروع کنیم، شبیه همین ادعا را حواریون „ایران تریبونال“ در آغاز کار کردند. برخی از آن صحنهگردانان، نظیر پیام اخوان و کاوه شهروز، اکنون نیز همراه با اسماعیلیون در محفل رهبرتراشان نئولیبرال و دست راستی هستند. بعد از چند انتقاد جدی به ادعاهای نادقیق و گزافه گوی „ایران تریبونال“ و حواریونش، آنها „دادگاه“ را به „دادگاه نمادین“ تغییر اسم دادند. برای متقاعد کردن اسماعیلیون و شرکایش، کافیست به صفحه دیوان بینالمللی دادگستری در بخش پروندههای موقت نگاه کنیم و اتفاقاً به پروندههای دیگر جمهوری اسلامی ایران که در این دادگاه وجود دارد برخواهیم خورد. برخی از این پروندهها عبارتند از:
ـ * پرونده شکایت کارکنان دیپلماتیک و کنسولی ایالات متحده در تهران (ایالات متحده آمریکا علیه ایران)
ـ * شکایت شرکت نفت انگلیس و ایران (بریتانیا علیه ایران)
جمهوری اسلامی نیز چند شکایت در آن دادگاه دارد:ـ
ـ * موارد ادعایی نقض معاهده مودت، روابط اقتصادی و حقوق کنسولی ۱۹۵۵ (جمهوری اسلامی ایران علیه ایالات متحده آمریکا)
حادثه هوایی ۳ جولای ۱۹۸۸ (جمهوری اسلامی ایران علیه ایالات متحده آمریکا) [یادآوری: پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایران ـ * ایر از تهران به مقصد دبی در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ در خلال جنگ ایران و عراق با شلیک دو موشک از ناو یو اساس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن که شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی، ٢۴۴ مسافر ایرانی و ۶۶ کودک (زیر ۱۳ سال) بودند، جان باختند.ـ
[xx]]
ـ * پرونده حمله به سکوهای نفتی
ذکر جزئیات پروندهها و روند دعوای حقوقی در اینجا مورد نظرم نیست، بلکه روشن کردن گزافهگویی اسماعیلیون و شرکاء است. ایجاد خوشباوری در مخاطب که گویا چنین راههایی فقط از طریق „مشاوره هوشمندانه“ این یا آن فرد ممکن شده، ادعایی نادرست است. برای نمونه عمر برخی مجادلات دولت ایران به بیش از هفتاد سال در ديوان بينالمللى دادگسترى [ن. ک. شرکت نفت انگلیس و ایران (بریتانیا علیه ایران)[xxii]
ـ] برمیگردد و تازه جمهوری اسلامی نیز در مواقعی از همین ابزار حقوقی برای شکایت بینالمللی سود میبرد که سه مورد آن در بالا اشاره شد و علاقمندان میتوانند به مراجع و رفرنسهای ديوان بينالمللى دادگسترى
(ICJ)[xxiii]
مراجعه کنند.ـ
درست چنین لاف و گزافهای تبلیغاتی از سوی اسماعیلیون و حواریون بدسابقه „ایران تریبونال“ است که موجب شد نگاهی کمی دقیقتر به شرایط واقعی حقوقی در مورد تواناییها و محدودیتهای ديوان بينالمللى دادگسترى داشته باشم. در نگاه دقیقتر میبینیم که:ـ
یک – دیوان بینالمللی دادگستری، به عنوان دادگاه سازمان ملل، دادگاهی جهانی است که دولتها برای حل اختلافات حقوقی به آن مراجعه میکنند.ـ
دو- از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل، فقط شماری از آنها صلاحیت الزامی دائمی دیوان را پذیرفتهاند و ایران جزو این کشورها نیست.ـ
سه – „این دیوان در موضوعهای مختلف و ازجمله عهدنامهی ۱۹۷۱ مونترال دربارهی «تعهدات دولتها به تامين ايمنى هواپيماهاى غيرنظامى» صلاحیت دارد. بر اساس مادهی ۱۴ این عهدنامه میتوان دعواهای مربوط به آن را به این دیوان ارجاع کرد. بعضی کشورهای عضو این عهدنامه نسبت به مادهی ۱۴ اعلام تحفظ کردهاند. یعنی پیشاپیش اعلام کردهاند مفاد آن را نمیپذیرند. ایران در شمار کشورهایی است که بدون اعلام تحفظ نسبت به مادهی ۱۴ به عهدنامهی ۱۹۷۱ مونترال پیوسته است. اما هرگز پذیرش عمومی صلاحیت الزامآور دیوان را اعلام نکرده است.“ـ
چهار – با وضعیت حقوقیای که جمهوری اسلامی در قبال این عهدنامه دارد، مختار است که حکمیت را بپذیرد یا رد کند.ـ
پنج – در نهایت، اگر جمهوری اسلامی صلاحیت دیوان را برای رسیدگی به دعوا بپذیرد و محکوم شود اما از اجرای رای سر باز بزند ، رای دیوان برای اجرا باید به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود و در این شورا دولتهای صاحب حق وتو (امریکا، روسیه، فرانسه، انگلستان و چین)، حرف آخر را میزنند.ـ
نمونه چنین مصوباتی را دوقلوی بهم چسبیده جمهوری اسلامی، یعنی اسرائیل داشته است. دولت اسرائیل در شکایت فلسطين از اسرائيل دربارهی ساختن ديوار مرزی، صلاحیت دیوان بینالمللی دادگستری را رد کرد و „ديوان در آن پرونده به نفع فلسطين رأى داد. اما رای آن (همچون دهها قطعنامهی سازمان ملل در بارهی اشغال فلسطين از سال ١٩٦٧ به بعد) اثر اجرایی ندارد.“ـ
حاصل انتقال اطلاعات ناکامل، خوشبینانه و گزافه گویی در مورد پیشرفت امر دادخواهی قربانیان پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین، صدمه جدی به پیگیری خانوادهها و فعالین جنبش دادخواهی میزند. از سویی امیدواری دروغین ایجاد میکند که گویا دول فخیمه، کارها را با قدرت دیپلماتیکشان به پیش میبرند. از سویی دیگر، نیروی اصلی جنبش دادخواهی، یعنی زندانیان سیاسی و جانبدربردگان از کشتارهای جمهوری اسلامی؛ خانوادهها و بازماندگان جانفشانان و جانباختگان زندانها و نیز همراهان جنبش دادخواهی و انبوه خانوادههای داغدار خیزشهای اخیر اجتماعی در ایران، قتلهای زنجیرهای و نیز خانواده قربانیان پرواز اوکراینی را به پیروی از سیاستهای کلان دولتها دعوت میکند. آنان را که پرتلاش و چشمانتظارند، به نقشی انفعالی و تماشاگر سوق میدهد.ـ
در برابر، جنبش دادخواهی که خود را همبسته و در کنار سایر جنبشهای اجتماعی-طبقاتی میداند، به نیروی اصلی این جنبش امید دارد. به مسئولیت پذیری تک تک ما، در مبارزه با ستمی که حکومتیان و مشخصاً جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه، بر مخالفین، معترضین، دگراندیشان، روشنفکران، کارگران و زحمتکشان روا داشته است. این حکومت، فرزندان آنان را در خیابان به قتل رسانده یا در شکنجهگاهها و زندانها حق زندگی آزاد و رها را از آنان ربوده، گذشته و حال آنان را تبدیل به کابوسی ساخته است. جنبش دادخواهی اصیل و با چنین دادخواهانی، متکی به قدرت خودش است و نه دولتهای مرتجعی که هر از چند گاه برای معاملات و سازشهای سیاسی با جمهوری اسلامی، این یا آن لابی خود را تقویت میکنند و پس از رسیدن به نتیجه، آنان را همچون دستمال کاغذی مصرف شده به کناری مینهند.ـ
همایون ایوانی، ۱۱ ژانویه ۲۰۲۳
بعد التحریر: مطلب را نوشته بودم که دیدم به گزارش تایمز ۲ برادر پیمان جبلی، رئیس صداوسیما پناهنده شدهاند و بعد توییت ابنالوقتی به نام اسماعیلیون برایم ارسال شد: „آنچه در مورد برادران جبلی- میثم و مقداد- که مدتهاست عضوی از خانوادهی بزرگ انجمن خانوادههای پرواز هستند مهم است، پناهندگی به خارج از کشور نیست بلکه ایستادن در سمت درست تاریخ است. آنها سکوت نکردند.“ـ
هشتک دادخواهی در پایان پیام، موضوع نوشته بالا بود که شاهد از غیب رسید… حالا، هویت و ماهیت „خانوادهی بزرگ انجمن خانوادههای پرواز“ برای برادران رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی، یکی از منفورترین ارگانهای حکومت از آغاز تاکنون، خرج میشود. در جای دیگری نیز نوشتهام، عمر قارچهای بیریشه در سیاست، کوتاه است… ـ
[i] INTERNATIONAL COURT OF JUSTICE
ـ[ii]
اعتصاب غذا: گذشته و حال، همایون ايوانی، نشریه آرش، شماره ۹۳، ۲۰۰۵
[iii] Voices of a Massacre: Untold Stories of Life and Death in Iran, 1988, compiled and edited by Nasser Mohajer, Foreword by Angela Davis, a Oneworld-Publication, 2020. see: The Movement for Seeking Justice in Iran: Which Strategy? Mojdeh Arasi, Homayoon Ivani, p. 271.
برای نمونه نگاه کنید به „تبیین علمی کشتار ۶۷ امر دیگری است!„، نقدی بر نوشتهء محمد رضا نیکفر، نوشته اکبر گنجی. نویسنده مطلب که از کارگزاران جمهوری اسلامی بوده است، پس از رانده شدن از قدرت نیز جایگاه علت و معلول را در روند وقایع سیاسی ایران عوض می کند و نهایتا حکومت و مخالفین را در یک طراز قرار می دهد:ـ
„ماشین خشونت به کار افتاده بود و طرفین به بی رحمانه ترین شکل همدیگر را می کشتند. مسعود رجوی فقط از ۲ هزار ترور سال اول فاز نظامی (غیر از رهبران رژیم) سخن گفته است. اما زمامداران جمهوری اسلامی تعداد کل ترورهای منتهی به قتل سازمان را حداقل ۱۲ هزار تن و حداکثر ۱۷ هزار تن اعلام کرده اند. ماشین اعدام رژیم هم به طور همزمان به کار خود ادامه می داد.“ نویسنده مقاله، آماری که حکومت ساخته است و با تعداد اعدامیهای سالها نخست حکومتش نزدیک است به عنوان حقیقت و فاکت محرز اعلام میکند و نخست مخالفین و در پی آن حکومت محکوم میشوند!ـ
یا سخنگوی دیگر حکومتیان رانده شده از قدرت، ابراهیم نبوی در مصاحبه با صدای امریکا : „اعدام های ٦٧ رو یاد کسی نیار کسی یادش نیست ، ولش کن تموم شد“ـ
برای نمونه نگاه کنید به „من فــرزنـد ایــرانم“ نامه رضا پهلوی درباره علی خامنهای:ـ
بازمانده خانواده سلطنتی در نقش سخنگوی „فرزندان برومند میهنم“ (اعدام شدگان توسط جمهوری اسلامی)
„حکـــــومتی کـه نــــه تنــها فــــــرزنـدان بـــرومـــند میـهنــــــم را نـاجـوانمــــــردانه قتــل عـــام می کند، بـــلکه صـــدای دادخـــواهـــی مـــادران داغــدیــده را نیـــز خـــامـــوش مـی کنــد،…ـ
[یا] مـــن از جامعـــــه بیـــن المـــللی مـی خـــواهــم تـا صـــدای دردمنــــد زنــدانیــان آزادیخـــــواه و فریاد دادخــــواهـــی خـــانواده های جـــان بـاختگــان ایــــــــران را بشنود و از خواست عـــدالت خـــواهانه مــــردم کشورم حمایـــــت نمایــــد.“ـ
یکی از فشردهترین جمعبندیهای نمایندگان این طیف را در مصاحبه یوسف اشکوری با رادیو دویچه وله میخوانیم: „آنچه برای من مهم بود، یعنی در نهایت، من را به نقطهی پایان خط حمایت رساند، مسئلهی اعدامها و زندانها و شکنجههای سال ۶۰-۶۱ بود. این برای من، به یک معنا نقطهی پایان بود. هرچند در سالهای اول، خیلی چیزها در زندان اتفاق افتاده بود که من به عنوان نماینده، اصلاً خبر نداشتم، بعداً وقتی پایم به خارج از کشور باز شد، بعضی از خاطرات زندانیان دههی ۶۰ را که خواندم، تازه بعضی چیزها را متوجه شدم. یعنی در همان سالهای ۶۲-۶۳، من به عنوان نمایندهی مجلس علیالاصول باید خیلی چیزها را میدانستم و شاید هم نسبت به عامهی مردم خیلی چیزها را میدانستیم، اما بعدها متوجه شدم که ۱۰درصد آنچه را هم که در زندانها اتفاق افتاده، نمیدانستم. اگر میدانستم، شاید زودتر فاصله میگرفتم.“ـ
یک نمونه از آن فعالیتهایی است که در تحت عنوان ایران تریبونال فعالیتهای خود را برای برگزاری یک „دادگاه نمادین“ دنبال کرد.ـ
در مراحل شکل گیری این حرکت، در مطلبی درباره مشکل چنین حرکاتی و استقلال مالی آنها از منابع مالی و سیاسی دولتهای اروپایی و آمریکایی پرداخته ام: ن.ک. پیگرد و مجازات مسببین کشتار و شکنجه، همایون ایوانی، ص ۹۲.ـ
ن. ک. به صفحه خبری سازمان مجاهدین خلق ایران: „فراخوان به جنبش دادخواهی قتلعام شدگان سال ۶۷„
ن. ک. به بنیاد برومند
به صورت نمونهوار چند نهاد حقوق بشری که بودجههای خود را از دولتها یا کنگره امریکا میگیرند، در مطلب زیر مستند شدهاند، با این حال چنین پروژهها، نهادها و انستیتوها، هر روز با نام و چهرههای جدید به میدان می آیند و بررسی یکایک آنها مضمونی که از لحاظ سیاسی دنبال میکنند، نیازمند پژوهشی جداگانه است: پیگرد و مجازات مسببین کشتار و شکنجه، همایون ایوانی، ص ۹۲.ـ
ن.ک. دوستان مردم کیانند؟، محمود خلیلی در جنبش دادخواهی و چالشهای پیشِ رو، گفتگوهای زندان، شماره ۱۱ ، ص ۲۱۵
[xii] Voices of a Massacre: Untold Stories of Life and Death in Iran, 1988, compiled and edited by Nasser Mohajer, Foreword by Angela Davis, a Oneworld-Publication, 2020. see: The Movement for Seeking Justice in Iran: Which Strategy? Mojdeh Arasi, Homayoon Ivani, p. 271.
[xiii] https://twitter.com/i/status/1608147303654887424
از پیام حامد اسماعیلیون در رفرنس قبلی: „از آنها بابت به کار گرفتن دکتر پیام اخوان، دادستان سابق سازمان ملل تشکر می کنیم و از آنها می خواهیم در مسیر پیش رو هم از دانش و شناخت ایشان نسبت به حکومت فاسد جمهوری اسلامی و تجربیات ارزشمندشان در پروندههای بین المللی دیگر، برای ارائه پرونده به دادگاه لاهه در پایان شش ماه مقرر شده استفاده کنند.“ـ
ن.ک. به مقاله „مهرهای بر صفحه شطرنج“، همایون ایوانی در گفتگوهای زندان شماره ۱۱-جنبش دادخواهی و چالش های پیش رو- جلد یک، ص ۱۱۲، ۲۰۱۲.ـ
[xvi] INTERNATIONAL COURT OF JUSTICE
[xvii] United States Diplomatic and Consular Staff in Tehran (United States of America v. Iran)
[xviii] Anglo-Iranian Oil Co. (United Kingdom v. Iran)
[xix] Alleged Violations of the 1955 Treaty of Amity, Economic Relations, and Consular Rights (Islamic Republic of Iran v. United States of America)
[xxi] Oil Platforms (Islamic Republic of Iran v. United States of America)
[xxii] Anglo-Iranian Oil Co. (United Kingdom v. Iran)
[xxiii] https://www.icj-cij.org/en
اطلاعات به نقل از کانال حقوق انسانی ما
همان، منبع بالا
همان، منبع بالا
Eine Antwort
[…] فرارویی جنبش دادخواهی از فراز و نشیبهایی طولانی در درازنای تاریخ ستمگری شاهان و جمهوری اسلامی گذر کرده تا در لحظه کنونی، در کنار سایر جنبشهای اجتماعی-طبقاتی، برای مبارزه علیه ریشههای ستم و تبعیض قرار گیرد. اگر از تاریخ دور و دراز قاجار، درخواست تشکیل عدالتخانه و نیز حکامِ پیش از آن بگذریم، ردِ پایِ رنجِ خانواده زندانیان را دستِ کم از دردنامه فرزندی که پدرش را رضا خان در سال ۱۳۰۶ اعدام کرده است، میتوانیم بیابیم: «…حالا [منظور: دوره رضاخان، ۱۳۰۵-۱۳۰۶]… مغرضین در راس کارها هستند. مردم را بدون محاکمه زندانی میکنند و به ضرب شلاق و شکنجه در شهربانی از بین میبرند و یا ملک و آب و زمین اجدادی مردم را در شمال به نفع شاه از آنها میگیرند و آنها را به مناطق دیگری کوچ میدهند و به قوانین جاری مملکت توجه ندارند…»ـ[ii]ـ […]