گرامی باد یاد و نام رفیق جانفشان فدایی سعید سلطانپور

به یاد سعید سلطان پور
به یاد سعید سلطان پور

خون گوزن، جنگل پويان ديگری ست
بعد از صدای پويان
بعد از حريق سوخته ی خون شعله ور

بعد از حريق توفان
بعد از صدای جنگل
ايران ديگر
مانند رودخانه ی خونينی ست
بر صخره های سختی می راند
از قله های رنج فرو می ريزد
در دره های دلتنگی می خواند
و زخم تابناک شهيدان را

با کاکلی شکافته و خونريز
بر سنگ و صخره کوبان
در خاک های گلگون
می گرداند
همپای رودخانه ی سوزان بايد
مثل حريق توفان
بر فرق کوه و دشت برانم
زخم برادران شهيدم رابايد
مثل ستاره هايی خون افشان
روی فلات سوگوار بگردانم
بايد بغرم از جگر وچون شير
با يال های خونين
در بيشه های خشم بمانم
رگبارهای آتش، افروخت
و استخوان و خون
در خانه و خيابان
آتش گرفت سوخت
قلب گوزن های جوان
– قلب انفجار –
در چشمه های آتش و خون خفت
بادی هراسناک برآمد
قلب هزار چشمه ی خونين
در جنگل سياهکل آشفت
جنگل شکافت
و پانزده ستاره ی خونين
با نعره های سوزان برخاست از نهفت
و بر مدارهای گريزان چرخيد
چرخيد روی جنگل و
توفيد روی شهر
بر فرق شب شکفت
با کاکلی شکافته می راند
بر سنگ و صخره رود
و نعره های من
پيچيده روی قله ی خونآلود.
گل های حزب سوخته ی دلشکستگان
مردان خشم و خوف
خونشعله های پيکر در خون نشستگان
وحشت فرو نهيد و فراز آييد
از قله های قرمز شبگير بنگريد
از قله های قرمز شبگير بنگريد
با شاخ های خنجر
با چشم های خشم
روييده بر کرانه ی خون
جنگل گوزن