در حاشیه صدمین سال (نسل کشی) قتل عام ارامنه واعتراض ایرانیان به برنامه ی پرگار (بی بی سی)، سرژ آراکلی
• برنامه ی مورد نظر ویژه برنامه ی بی بی سی فارسی (پرگار) به مناسبت صدمین سال نسل کشی ارامنه ی ترکیه است. در این برنامه آقایان روبن گالیچیان، ماشاالله رزمی، محمد انصاری و حمید رضا ظریف نیا شرکت داشتند. در این برنامه آقای ماشاالله رزمی در صدد انکار „قتل عام “ و پاکسازی نژادی ترکیه برآمد …
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه ۲۷ تير ۱٣۹۴ – ۱٨ ژوئيه ۲۰۱۵
آنچه پیش رو دارید مقاله ای است که چند ماه پیش بعد از دیدن برنامه ی تلویزیونی پرگار (بی بی سی) با عنوان „کشتار ارامنه“ با نیت انتشار نگاشته شد، اما از آنجایی که بیماری امکان بازبینی و پیرایش به هنگام را از من گرفت از انتشار به دور ماند. در روزهای اخیر اما بار دیگر برنامه ای از همان منبع پخش شد درباره ی مسئله آذربایجان و تجزیه طلبی با عنوان „هویت طلبی“ که با اعتراض وسیع بسیاری از ایرانیان از برنامه و برنامه ساز و مجری آن روبرو شد. من اما برنامه ی پرگار و گرداننده ی آن آقای داریوش کریمی را قدردانی می کنم و باور دارم که بسیاری از برنامه های پرگار روشنگر و آگاهی دهنده برای انبوه کسانی است که فرصت و یا تمایلی برای مطالعات عمیق و تخصصی در موارد متفاوت اجتماعی (تاریخی- سیاسی- ادبی- فلسفی و غیره) را ندارند. تنها می توان به سازندگان آن توصیه کرد که به ویژه در موارد چالش برانگیزی همچون برنامه های مورد اشاره که موجب تحریک و تشنج و مانند آن در جامعه می شوند، از افرادی دعوت به مناظره و نظر دهی نمایند که دست کم از متانت گفتاری و اندکی اعتبار کارشناسانه و کمتراز تعصب و جانبداری برخوردار باشند. وگرنه برنامه ای که می تواند تحلیل گر و نور افشان بر گرهگاه های اجتماعی باشد به میدان جدل های بی حاصل و عوامانه تبدیل خواهد شد.
من در این جا به برنامه ی اخیر پرگار „هویت طلبی“ نخواهم پرداخت چرا که از نظر من به ویژه در ایران کنونی مسئله ای است پیچیده و بسیار حساسیت برانگیز که نیازمند بحث و بررسی بسیار گسترده و همه جانبه ی کارشناسانه ای است از منظر تاریخی، جامعه شناختی، جغرافیایی و بسیاری دیگر که شاید در یک مقاله نگنجد و یا دست کم در این مقاله که هدف آن بررسی برنامه ی با عنوان „کشتار ارامنه“ که بی ارتباط با برنامه ی “ هویت طلبی“ هم نیست، نمی گنجد.
در ابتدا یاد آور می شوم که با وجود انبوه عظیمی از اسناد و مدارک معتبر، عکس ها و فیلم های باقی مانده، شهادت بازماندگان و شاهدان و پژوهشگران بین المللی شامل بسیاری از دانش پژوهان و تاریخ نگاران و روشنفکران ترک و همچنین بسیاری از تاریخ نگاران و نویسندگان و غیره ی ایرانی که برخی نیز اهل آذربایجان بوده وهستند همچون احمد کسروی، محمدعلی جمالزاده، یحیی دولت آبادی، اسماعیل رائین، دکتر محمد امینی، دکتر کاظم ودیعی، بهرام مشیری و دهها دیگران که اعتبار آنها براساس کتاب ها و انتشارات پژوهشگرانه اثبات شده است و نه چون آقای ماشاالله رزمی که پژوهشگر معرفی می شود بی آن که پژوهشی از ایشان در جایی دیده و شنیده و یافته شود؛ (البته اگر پژوهش را با نگاشته های غرض ورزانه جایگزین نکنیم.) و هر وجدان شریف و بیدار بشری آن را محکوم کرده و می کند و متجاوز از بیست کشور بی طرف که نسل کشی ارامنه از سوی ترکیه را تائید و تقبیح کرده اند نیازی به اثبات مجدد این واقعه ی شرم آور نمی بینم و این را نیز بگویم که من برای احتراز از دامن زدن به تعصب ها و درگیری های ملی و قومی و از این قبیل، که تنها وسیله ای در دست زورمداران و تفرقه اندازان و حکومت گران بوده و هست همواره از ورود به بحث های مربوط به نسل کشی ارامنه آگاهانه دوری گزیده ام. آنچه اما مرا به نگاشتن این مقاله وا داشت دیدن چهره ی آقای ماشاالله رزمی و آشنایی من با او از سال های دور بود که استحاله اش برایم شگفت آور بود.
برنامه ی مورد نظر ویژه برنامه ی بی بی سی فارسی (پرگار) به مناسبت صدمین سال نسل کشی ارامنه ی ترکیه است. در این برنامه آقای روبن گالیچیان پژوهش گرِ جغرافیایِ انسانی قفقاز وتاریخ نگارکه علاوه بر انتشار چند جلد کتاب که برخی به فارسی نیز ترجمه شده، خود شاهد و از باز ماندگان قتل عام ارامنه در ترکیه است، و آقای ماشاالله رزمی به عنوان پژوهشگر تاریخ آذربایجان و عثمانی! و آقایان محمد انصاری و حمید رضا ظریف نیا همچون ناظر و پرسش گر شرکت داشتند. در این برنامه آقای گالیچیان با ارایه اسناد و مدارک و پژوهش های خود در کنار تجارب شخصی، با متانت در صدد اثبات و افشای جنایات ترکیه ی عثمانی و همچنین ترکیه ی „ترکهای جوان“ علیه ارامنه که بیش از چندهزار سال ساکن منطقه بودند ، برآمده بود و آقای ماشاالله رزمی در مقابل در صدد انکار „قتل عام “ و پاکسازی نژادی ترکیه و در اواخر برنامه حتی با تعصب و کینه ورزی، عصبیت ناشی از خصلت های قوم و قبیله گرایی را از خود بروز داد.
من آقای ماشاالله رزمی را از سال هایی دور(۱٣۵۲) از شکنجه گاه کمیته ی مشترک می شناختم که در سلول۱۹ کنار سلول من(۱٨) زندانی بود و در ارتباط از طریق مُرس (روی دیوار) میدانستم که (اگر اشتباه نکنم ، کارگر قالی باف) و پسر خاله ی مناف فلکی از چریک های فدایی خلق می باشد و در این رابطه تحت بازجویی است. در سال های اخیر نیز با حیرت و ناباوری شنیده و دیده بودم که با جریاناتی چون پان ترکیسم و بلندگوی آن „گئوناز تی وی“ و امثال آن که مُبَلغ تجزیه نه تنها آذربایجان بلکه برای تحریک و تنها نماندن در این توطئه نه چندان افتخارآمیز، مدافع حقوق ملی و در واقع تحریک به تجزیه طلبیِ کرد و بلوچ و عرب و غیره در ایران شده است که در واقع توطئه ی نهفته و نگفته ی جهانخواران بین المللی بوده و هست.
برای من حیرت آورتر این بود که آقای ماشاالله رزمی که یک ایرانی اهل آذربایجان با شناسنامه ی ایرانی و در رژیم گذشته ی ایران در حواشی جنبش چپ که آرمانش سعادت بشر فارغ از دین و مذهب و نژاد و قوم قبیله بوده، چگونه تا این حد استحاله یافته و در واقع سقوط کرده که با عصبیتِ قوم و قبیله گرایانه به انکار یک حقیقت دردناک تاریخی و تبلیغ نظرات نژاد پرستانه و تجزیه طلبانه ی ترکیه که همواره چه در گذشته و چه حال دشمن عیان و نهان ایران بوده، گشته است. البته ایشان تنها مورد نیست ودیگرانی ازهمین قوم و قبیله هستند که به همین شکل از چپ افراطی به راست افراطی غلطیده و گفته وناگفته هیزم بیار معرکه ی پان ترکسیم و نژاد پرستی شده اند.
این که چگونه برخی از دوستان آذری مدعی چپ و سوسیالیسم در دوران رژیم گذشته از انسان دوستی به قوم پرستی و ملت پرستی ( که بقول برتولد برشت) یعنی نفرت از اقوام و ملت های دیگر، سقوط کرده اند جای پرسش است و اندیشه در این که آیا حقیقت وجودی اینان در آن زمان چنان بوده که مدعی بودند یا این که از ابتدا در خفیه گاه ذهن و ضمیر خود همواره چنین بوده اند که اکنون هستند و تنها از درفش مارکسیسم و سوسیالیسم و انساندوستی برای کشیدن نقابی بر چهره ی آمال نامطبوع خود برای جامعه ی مترقی ایرانی سود می برده اند.
در برنامه ی مورد اشاره در بالا ماشاالله رزمی نه تنها با همان عصبیتِ قوم و قبیله گرایانه به انکار قتل عام ارامنه ی ترکیه و تبرئه عاملین این جنایات می پردازد بلکه این شگرد ناپسند را نیز بکار می گیرد که دامنه ی این قتل عام را به درگیری های آذربایجان در ایران در زمان اشغال بخش هایی از آذربایجان توسط ترکیه به قبل و بعد از۱۹۱۵ که آغاز نسل کشی برنامه ریزی شده ی ارامنه از سوی ترکهای جوان است کشانده و با تبختر نام فامیلش (رزمی) را میراث پدرش در جهت جنگ با ارامنه اعلام می کند!
واقعیت اما این است که در هنگامه ی جنگ جهانی اول، ترکیه عثمانی به مرزهای ایران تجاوز کرده و وارد آذربایجان و تبریز شده و برخی از اهالی نیز با تمایلات پان ترکیسم به خدمت اهداف آنان که پاک سازی منطقه از ارامنه (ارمنی کشی) یکی از آنان است در می آیند. بسیاری از اهالی آذربایجان اما ترکیه را دشمن می دارند و در مقابل جنایات و تجاوزات آنان ایستادگی می کنند تا حدی که متجاوزین ترک، خیابانی رهبر دموکرات های آذربایجان و تعدای از یارانش را دستگیر و به قارص تبعید می نمایند. در عین حال لازم به یاد آوری است که در سالهای قبل از شکل گیری جنبش مشروطیت در ایران به تحریک و سرکردگی آخوند ها و اسلامیون همواره کشت و کشتارهای فرقه ای و قومی و غیره به ویژه در آذربایجان برقرار بود. حیدری و نعمتی و شیخی و بابی و ازلی و غیره و گاه هم کلی تر چون ارمنی کشی و یهودی کشی و آسوری کشی و غیره که همه به تحریک آخوندها و ملاها ی متعصب و گاه نیز از سوی دربار شاهان برای ایجاد نفاق و جلو گیری از همبستگی اجتماعی که برای آنان خطر به دنبال داشته است (چنان که در جنبش مشروطه) صورت میگرفته است.حال سئوال این است که پدر آقای رزمی نام فامیلش را در کدامیک از این کشتارها کسب کرده است؟
در اینجا لازم می بینم به این نکته اشاره کنم که عمده ی ارمنی های ایران در دوران شاه عباس صفوی به زور سرنیزه ی قزلباشان و ویرانی خانه و کاشانه شان در جلفا (جلفای فعلی در نخیچوان) با عبوراز رودخانه ی ارس (به ارمنی آراکس) که لاجرم در این بین بسیاری از زنان و کودکان و کهنسالان و غیره کشته وغرق شدند، به اصفهان کوچ داده شده و در سمت جنوبی رودخانه ی زاینده رود اسکان داده شدند. از آن پس اما به تدریج شهرک خود را ساختند و به یاد شهر ویران شده ی خود جلفای نو نام گذاشتند و با حفظ دین و آئین خود در همه ی فعالیت های اجتمایی ایران به ویژه فعالیت ها و حرکات ترقی خواهانه ی سیاسی- اجتماعی بدون اهداف خیانت کارانه و تجزیه طلبانه در صف نخست بوده و خود را ایرانی دانسته و شناسنامه ی ایرانی خود را انکار نکرده اند. در اینجا به برخی از ارمنی های مطرح در این زمینه ها اشاره می کنم.
انقلاب مشروطیت ایران در سال ۱۹۰۶ و نه سال قبل از آغاز نسل کشی قطعی ارامنه و بزعم آتاتورک و ترکهای جوان „حل قطعی مسئله ی ارمنی“ برقرار شده و به گواهی تاریخ ارامنه ی بیشماری از جمله حزب داشناکسوتسون با فدائیان ارمنی در مبارزات مشروطه خواهی ایران مشارکت فعال داشته و دوشادوش هموطنان آذری و گیلک و فارس و گرجی و غیره ی خود ازجمله ستارخان در بثمر رساندن حکومت مشروطه شرکت داشته و در اشغال تبریز توسط قوای قزاق روسیه تزاری تعداد زیادی از ارامنه مشروطه خواه بهمراه دیگران به دار آویخته شدند. نمونه ی بسیار بارز و برجسته ی این مبارزان یپرم خان است که به همراه سردار اسعد بختیاری فاتح تهران و نخستین رئیس پلیس حکومت مشروطه ایران بود که در نهایت در نبردی در ۱۹۱۲ نزدیکی های همدان کشته شد. همچنین با تائید بسیاری از تاریخ نگاران و تاریخ پژوهان ایران و جهان میرزا ملکُم خان (ارمنی) یکی از عمده ترین مبشرین و رواج دهندگان فکر و آرمان مشروطه و مشروطه خواهی در ایران بوده است. در سطح دیگری در مبارزات چپ هم آوتیک میکائیلیان ( احمد سلطانزاده- نام مستعار) یکی از نخستین و برجسته ترین رهبران و تئوریسین های حزب کمونیست ایران و همچنین انترناسیونال سوم بوده است و بعد ها نیزیکی ازسرشناس ترین زندانیان دوران رضا شاه آرداشس آوانسیان (اردشیر) بود که بعد از شهریور ۱٣۲۰ و آزادی از زندان یکی از رهبران و تئوریسن های برجسته ی حزب توده می شود. چهره ی دیگر، قهرمان و اسطوره ی مقاومت درزیر شکنجه های کودتاگران مرداد ۱٣٣۲ „وارتان سالاخانیان“ است که در اثر شکنجه های ددمنشانه کشته و ماهها بعد جسدش از رودخانه ی جاجرود گرفته شد واحمد شاملو شعر معرفش را برای او سروده است و از آن پس نیز دهها مبارز ارمنی در زندان های شاه نه با ادعای ارضی و هدف تجزیه ی ایران و قوم و قبیله گرایی، بلکه پیشرفت وسعادت ایران و ایرانی فعالیت ومبارزه کردند. به این نام ها می توان دهها موسیقی دان و هنرمند و آرشیتک و سینماگر و دانشمند و غیره نیز افزود که این نکات از چشم جامعه مترقی ایران پنهان نبوده و نیست از همین رو ارمنی ها در ایران همواره مورد احترام بوده اند.
آقای ماشاالله رزمی جهان کنونی ما به اندازه کافی دچار قتل و جنایت و خونریزی مردمان بیگناه با تحریک تعصب های بی پایه و بهانه های بی مایه هست، مردمانی که علیرغم تفاوت های نژاد و رنگ پوست و زبان و دین و عقیده بر اساس ارزش های پذیرفته ی انسانی قرنها در کنار هم زیسته و با هم آمیخته اند. هرازگاه اما با تحریک و توطئه های آگاهانه مغرضان و توطئه گران بین المللی و دست نشاندگان محلی به جان هم افتاده و بی آن که به پشت سر بنگرند به قتل و غارت و نابودی همسایگان و هموطنان وهمبستگان و حتی فرزندان خود دست یازیده اند. به شما توصیه می کنم هم ولایتی ها وهم زبان های خود همچون میرزا فتحعلی آخوند زاده ، جلیل محمد قلی زاده، عزیز نسین، ناظم حکمت، احمد کسروی، تقی ارانی، صفر قهرمانی وبسیاری از ترک ها و آذربایجانی های شریف و انسان دوست را سرمشق قرار دهید و یا دست کم از ستار خان بیاموزید که می گفت: „من آرزو دارم هفت کشورزیر بیرق ایران باشند نه این که من به سفارت عثمانی پناهنده شوم“ و فراموش نکنید که ایران باغچه بزرگی است پر از گلهای رنگارنگ این باغچه را لگد مال نکنید.
———————————————
– عایشه گونایسو، اورهان پاموک، دکتر تانر آکچام که هر سه اهل ترکیه هستند.
– www.youtube.com 21 آوریل 2015
– ارمنی ها در قرن اول قبل از میلاد پادشاهی مستقلی داشتند که در دوره ی پادشاهی تیگران کبیر (همزمان با اشکانیان) از دریای مدیترانه تا دریای سیاه گسترده بود. برای شناخت بیشتر به سایت زیر مراجعه شود. fa.wikipedia.org
– تاریخ مشروطه ایران و تاریخ هجده ساله ی آذربایجان – احمد کسروی
– حزب داشناکتسوتیون که نام کامل آن „های هقاپوخاکان داشناکتسوتیون“ به معنی „اتحادیه انقلابی ارمنی“ با آرمان سوسیالیستی و عضو بین الملل سوسیالیست بود و در سال ۱٨۹۰ به منظور مبارزه با ترکیه عثمانی و آزاد سازی ارمنستان غربی تشکیل شد. fa.wikipedia.org
– ستارخان تحت تاثیر رشادت و دلاوری های یپرم خان در مورد یارانش، فدائیان ارمنی که یپرم آنها را دغا (پسر) می نامید گفته است “ اگر من دویست تا از این دغا ها داشتم توپ ها را برداشته و تا پطر (پطر کبیر روسیه) یکسره می رفتم“
– تاریخ مشروطه ی ایران و تاریخ هجده ساله ی آذربایجان– احمد کسروی
– در مورد یپرم خان و مسئله پارک اتابک و خلع سلاح مجاهدین قضاوت ها و اتهامات بی مورد فراوان دیده ام ، بویژه از سوی مغرضانی که با قدسی کردن و آویختن به ستارخان و بدون توضیح شرایط و درگیری های احزاب بعد از فتح تهران و درمجلس دوم و مبارزه ی سختی که بین اعدتدالیون از یک سو و دموکرات و سوسیال دموکراتها از سوی دیگر که در واقع مبارزه ی طبقاتی سرنوشت سازی برای ایران آینده بود، برای خلع سلاح مجاهدین پارک اتابک برهبری ستارخان و باقرخان دلسوزی نموده و مجری خلع سلاح (یپرم خان) را بر صندلی اتهام می نشانند، بی آن که بگویند تصمیم به خلع سلاح را به جهت ترورها و زورگویی هایی که از سوی افراد مسلح چه مجاهدین تبریز و چه بختیاری در تهران انجام می شد از سوی حکومت ملی برهبری رئیس الوزرای وقت مستوفی الممالک که خود فردی دموکرات بود اتحاذ و اجرای آن به تنها نیروی منسجم و منظم ملی یعنی پلیس تهران که ریاستش با یپرم خان بود محول گشت. در مورد ستارخان نیزدر کنار ارزش گذاری و قدردانی از مبارزات او در دوران استبداد صغیر باید گفته شود، که او و همراهانش در مجلس دوم حامی و پیرو جناح اعتدالیون (اکثراً زمین داران و مذهبیون) و مطیع علمای اسلامی بویژه نجف بودند در برابر و مقابله با دموکرات ها و سوسیال دموکراتها که عمدتا سکولار و مخالف دخالت مذهبیون و آخوندها در حکومت بوده و طیف گسترده ای از روشنفکران و انقلابیون مشروطه که علی موسیو، حیدرعمو اوغلی ، تقی زاده از جهره های بارز آنها بودند را شامل می شد. این کسان در مورد میرزا کوچک خان هم به همین روال عمل نموده و شوروی و رهبران وقت آن را به خیانت به میرزا کوچک متهم می نمایند بی آن که اشاره کنند که میرزا کوچک شخصی بشدت مذهبی و معتقد به رمل و اسطرلاب و غیره بوده و توطئه ی قتل حیدر عمو اوغلی و دکتر حشمت و دیگر رهبران سوسیال دموکرات گیلان که تنها در مورد حیدر عمو اوغلی موفق بود، را او چیده و به اجرا در آورد.و نهایت این که در این زمان که چهره ی واقعی انقلابیون مذهبی و پیروان نجف و کربلا و قم و غیره برای ملت ایران عیان گشته است، در مورد تاریخ صد سال اخیر ایران و چهره های سرشناس آن با دقت و وسواس بیشتری باید سخن گفت و نوشت.
– یپرم خان با داشتن افکار سوسیال دموکراتیک و سابقه ی مبارزاتی دیرینه علیه روسیه تزاری و ترکیه ی عثمانی بهمراه سوسیال دموکرات های ارمنی و قفقازی شرکت فعال داشت که منجر به دستگیری و تبعید وی به سیبری و سپس گریز از سیبری به ژاپن و آنگاه آمدن به ایران و ازدواج و سکونت در رشت شده و با آغاز جنبش مشروطیت، بهمراه تعدادی از یارانش برای بثمر رساندن آن بپا خواسته بود. یپرم خان با داشتن این سوابق و آشنایی با نیازهای مبارزاتی، با ابراز رشادت و لیاقت های بسیار برجسته ی نظامی بسرعت در بستر جنگ ها و مبارزات مشروطیت به شهرت رسید. یپرم خان در اغلب جنگ های بعد از مشروطیت از تجاوز محمد علی شاه مخلوع از سمت گرگان و تهاجم ارشد الدوله و چه تهاجم سالارالدوله از سوی کرمانشاه و غیره همواره فرمانده ی نظامی و با پیروزی های درخشان خود عامل بقای حکومت مشروطه و از سوی برخی ملقب به گاریبالدی ایران شده بود.برای آگاهی بیشتر در مورد یپرم خان به سایت زیر مراجعه کنید. fa.wikipedia.org
– Miza Melkom Khan متاسفانه در ادبیات ایران همواره نام ملکُم به غلط ملکَم نوشته و تلفظ می شود.
– تاریخ هجده ساله ی آذربایجان.
سرژ آراکلیان – پنجمین گردهمایی سراسری در باره کشتار زندانیان سیاسی در ایران. هلند 2013