حیات فکری الن میکسینز وود، به نقل از نقد اقتصاد سیاسی
حیات فکری الن میکسینز وود
نويسنده و نظريه پرداز ماركسيست الن ميك سينز وود روز ٢٤ دی ماه درگذشت. سايت “ نقد اقتصاد سياسي“ در بزرگداشت او مقالۀ زير را چاپ كرده كه به پیشنهاد یکی از عزیزان، جهت اطلاع آن را بازپخش می کنم. – س. م.
الن میکسینز وود (١٩٤٢-٢٠١٦)، پژوهشگر برجستهی دگراندیش، پنجشنبه چهاردهم ژانویه (24 دیماه) پس از طی یک دوره مبارزه با بیماری سرطان درگذشت. به مناسبت درگذشت این اندیشمند برجسته ضمن نگاهی گذرا به دیدگاههای نظری الن میکسینز وود، ترجمهی حسن مرتضوی از مقدمهی کتاب در دست انتشار وی با عنوان «خاستگاه سرمايهداري از چشماندازي گستردهتر» (2002)، و نیز مأخذشناسی آثار وی به انگلیسی و فارسی را منتشر میکنیم. (نقد اقتصاد سیاسی(
حیات فکری الن میکسینز وود
طیف آثار الن میکسینز وود بسیار گسترده است، از آثار تاریخی درباب یونان باستان تا آثاری دربارهی اندیشههای سیاسی مدرن، نظریهی سیاسی معاصر، مارکسیسم و ساختار و تکامل سرمایهداری مدرن.
نخستین کتاب وی با عنوان «ذهن و سیاست: رویکردی به معنای فردگرایی لیبرالی و سوسیالیستی» در 1972 منتشر شد. در سال 1978 به همراه همسرش نیل وود (که در سال 2003 درگذشت) کتاب «ایدئولوژی طبقاتی و نظریهی سیاسی کهن: سقراط، افلاطون و ارسطو در بستر اجتماعی» را منتشر کرد.
الن میکسینز وود از 1984 عضو تحریریهی نشریهی «نیولفت ریویو» بود و این همکاری تا 1997 ادامه داشت. در سال 1986 کتاب مهم الن با «عنوان عقبنشینی از طبقه: یک سوسیالیسم «حقیقی» جدید» منتشر شد. این کتاب که نقدی بر چپهای نوظهور پسامدرن و یکی از نخستین و نافذترین آثار در این زمینه است برندهی جایزهی یادمان آیزاک دویچر شد.
وود در کتاب «دهقان ـ شهروند و برده: بنیادهای دموکراسی آتن» (1997) به نقد دیدگاههای جفري ارنست موريس دو سنت كرواكس G. M. De Croix، یکی از برجستهترین تاریخنگاران مارکسیست دورهی باستان، دست زد. دوسنت کرواکس در کتاب مبارزهی طبقاتی در دنیای یونان کهن گفته بود که منبع اصلی مازاد در یونان و روم کار بردگان بوده است. وود در مقابل استدلال کرد که در عین حال که اهمیت کار بردگان در ایجاد مازاد را نمیتوان نادیده گرفت اما در این مورد نباید اغراق کرد.
سالهای 1997 تا 2000 یکی از مهمترین دورههای تأثیرگذاری الن میکسینز وود در سپهر اجتماعی چپ بود. وی در این سالها با حضور در هیئت تحریریهی مانتلی ریویو در دورانی که شاهد عقبنشینی روشنفکران چپ و چیرگی دیدگاههای پسامدرن در میان اغلب آنان بود یکی از مهمترین دورههای فعالیت «مانتلی ریویو» را رقم زد. ازجمله، در این دوره شاهد انتشار سه ویژهنامهی مهم این نشریه بودیم. نخستین آن «در دفاع از تاریخ: مارکسیسم و دستورکار پسامدرن» (1997) (که همراه با جان بلامی فاستر سردبیری آن را برعهده داشت)، دومین ویژهنامه «سرمایهداری و عصر اطلاعات: اقتصاد سیاسی انقلاب ارتباطی جهانی (1998)» بود که وی به همراه رابرت مکچسنی و جان بلامی فاستر آن را منتشر کرد. سومین کتابی که وی سردبیری آن را برای مانتلی ریویو عهدهدار بود «برخاسته از خاکستر؟ کارگر در عصر سرمایهداری «جهانی»» (1998) بود.
به موازات آن در دههی 1990 شاهد انتشار چند کتاب دیگر از الن بودیم، به ترتیب «دموکراسی علیه سرمایهداری: تجدیدحیات ماتریالیسم تاریخی» (1995)، «دهقان ـ شهروند و برده: بنیادهای دموکراسی آتنی» (1997)، و نخستین ویرایش «خاستگاه سرمایهداری» (1999) بود.
جدال نظری مهم الن میکسینز وود با رابرت برنر، دوست و همفکر سیاسی خودش، بر سر خاستگاههای سرمایهداری مدرن بود. پیشینهی این مباحثه شاید به مباحثات موریس داب ـ پل سوییزی در نیمهی قرن بیستم بازمیگردد که در دهههای بعد دیگران، مانند امانوئل والرشتاین و رابرت برنر، آن را دنبال کردند.
الن میکسینز وود در عین حال که در مورد خاستگاههای سرمایهداری در انگلستان متأثر از دیدگاه برنر بود، تأکید داشت که رشد سرمایهداری در کشورهایی نظیر هلند و بلژیک و ساحل غربی اروپای درون قاره را نمیتوان با ساختار نظری برنر تبیین کرد. نقد الن بر رابرت برنر یکی از مهمترین انتقادها بر دیدگاه برنر است.
الن میکسینز وود سرمایهداری را مجموعهی خاصی از روابط اجتماعی مالکیتی میداند که در عصر مدرن منحصربهفرد است و تمامی کنشگران عرصهی اقتصاد را به بازار وابسته میکند در حالی که در تمامی ادوار قبل جهتگیری تولید به سوی تأمین معیشت بود، سرمایهداری نخستین نظام اقتصادی بود که تمامی تولیدکنندگان را ناگزیر از فروش در بازار و بدین ترتیب رقابت برای بقا ساخت.
وود برمبنای دستگاه تحلیلی برنر استدلال میکرد که سرمایهداری نخستین نظام اقتصادی است که در آن بازار نقش کانونی دارد. و از این رو اگرچه چند هزار سال از زمان شکلگیری نهاد بازار میگذرد، در دوران سرمایهداری است که این نهاد تنظیمکنندهی تولید و مبادله است و از این رو تقسیم اجتماعی کار را پدید میآورد. وود تأکید داشت که این تحول به صورت «طبیعی» رخ نداده است. این گرایشی در بطن بازارها نیست که به نقطهای رشد کنند که جایگزین اشکال تولید پیشاسرمایهداری بشوند، بلکه با بیرون راندن قهری دهقانان از زمینهایشان این امر ممکن میشود. الن به طور خاص تأکید میکرد که بیشینهسازی سود چیزی است که بهمثابه وسیلهی بقا بر تولیدکنندگان تحمیل میشود. بنگاهها به علت طمعورزی نیست که سود را به حداکثر میرسانند، بلکه به دلیل آن است که اگر این کار را نکنند از بازار بیرون رانده میشوند. بنابراین بازار اجرای شادمانهی روح نوآوری صاحبان کسبوکار نیست، بلکه نهادی بهغایت سرکوبگر است که نهتنها بر کارگران، که بر سرمایهداران نیز سلطه دارد.
پیآمد سیاسی این دیدگاه روشن است: مادامی که تولید بر رقابت بازاری مبتنی باشد، تضاد لاینحل بین کارگران و کارفرمایان را نمیتوان از میان برداشت. زیرا مادامی که کارفرمایان ناگزیرند از طریق پیروزی در نبرد رقابت برنده شوند، باید بیرحمانه هزینههایشان را به حداقل برسانند. معنایش این است که باید دایماً دستمزدها و مزایای کارگران را بهمثابه بخشی از استراتژی بقای خود کاهش دهند. نتیجهگیری وود این است که مادام که مناسبات سرمایهدارانه حاکم است، مبارزهی طبقاتی نیز محور اصلی نزاع خواهد بود.
الن در واپسین سالهای زندگیاش از زاویهای نو به بررسی تحول اندیشهی سیاسی از عهد باستانتا دوران مدرن مبادرت کرد. وی تلاش کرد متفکران مهم هر دوره را در بستر اجتماعی و به طور خاص طبقاتیشان بررسی کند. بدین ترتیب ایدئولوژیهای سیاسی هر دوران را در بطن ساختار طبقاتی بنیادی آن دوران بررسی کرد. وی در کتاب از شهروندان تا لردها: تاریخ اجتماعی تفکر سیاسی غرب از عهد عتیق تا سدههای میانه (2008) به بررسی این امر طی دوران باستان تا پایان سدههای میانه پرداخت. کتاب «آزادی و مالکیت: تاریخ اجتماعی تفکر سیاسی غرب از رنسانس تا روشنگری» (2012) در حقیقت دومین مجلد این مجموعه است. سومین مجلد این مجموعه قرار بود به بررسی تاریخ اندیشهی سیاسی از روشنگری تا قرن حاضر بپردازد که متأسفانه بیماری و مرگ مجال تکمیل آن را برای الن میکسینز وود فراهم نکرد.
الن میکسینز وود، برای ما تصویری از یک روشنفکر متعهد و ژرفنگر است که هیچگاه تسلیم مدهای فکری زمانه نشد. او از میان رفت اما آثارش باقی است و چشماندازهای نوینی برای تفکر دگراندیش در عرصهی مطالعه و مبارزه میگشاید.
مقدمه بر کتاب خاستگاه سرمایهداری از چشماندازی گستردهتر / الن میکسینز وود /
ترجمه حسن مرتضوی
به نظر ميرسد كه «فروپاشي كمونيسم» در اواخر دههي 1980 و اوايل دههي 1990، در تأييد اعتقاد ديرينهي بسياري افراد باشد كه سرمايهداري شرط طبيعي زندگي انسانهاست و با قوانين طبيعت و تمايلات پايهاي انسان منطبق است و هر انحرافي از اين قوانين و تمايلات طبيعي تنها ميتواند به فلاكت و بدبختي بيانجامد.
البته امروزه دلايل زيادي وجود دارد كه ظفرمندي سرمايهداري در پي اين فروپاشي را زير سؤال ببريم. در زمان نوشتن اين مقدمه براي ويراست نخست كتاب حاضر، جهان هنوز از بحران {مالي جنوبشرقي} آسيا تلوتلو ميخورد. امروزه، صفحات بخش مالي روزنامهها مضطربانه سرشار از علائم ركود در ايالات متحد و بازكشف چرخههاي قديمي سرمايهداري هستند كه پيشتر به ما اطمينان ميدادند مربوط به گذشته است. دورهي بين اين دو ماجرا با رشتههايي از تظاهرات چشمگير مردمي كه با افتخار خود را «ضدسرمايهداري» ميدانند، در بخشهاي گوناگون جهان نقطهگذاري شده است؛ و به نظر ميرسد در حالي كه بسياري از شركتكنندگان در اين رشته تظاهراتها كه ميخواهند معايب «جهانيشدن» يا «نوليبراليسم» را از ماهيت ذاتي و تقليلناپذير خود سرمايهداري بزدايند، دربارهي تعارض نيازهاي مردم و مقتضيات سودخواهي كه در همه چيز از شكاف فزاينده بين غني و فقير تا تخريب روزافزون محيط زيست بارز است، آگاهي دارند.
در گذشته، سرمايهداري همواره خود را از بحرانهاي تكرارشوندهاش بيرون كشيده است، اما هميشه بنيادي را براي بحراني جديد و حتي بدتر پي ميريخت. هر وسيلهاي يافت ميشد تا خسارتها را محدود يا تصحيح كنند، چنانكه ميليونها نفر اغلب هم از درمان رنج بردهاند هم از بيماري.
ضعفها و تناقضهاي بيشازپيش آشكارِ نظام سرمايهداري ميتواند سرانجام حتي برخي از مدافعان غيرانتقاديتر آن را قانع كند كه لازم است بديلي يافت. اما اين اعتقاد كه بديلي وجود ندارد و نميتواند وجود داشته باشد، بهويژه در فرهنگ غربي عميقاً ريشه دوانده است. از اين اعتقاد نه تنها با اظهارات بيپردهي ايدئولوژي سرمايهداري جانبداري ميشود، بلكه برخي از گراميترين و انكارناپذيرترين باورهاي ما دربارهي تاريخ ــ نه فقط تاريخ سرمايهداري بلكه تاريخ بهطور عام ــ در تأييد اين اعتقاد است. گويي سرمايهداري هميشه مقصد حركت تاريخي بوده است، و علاوه بر آن خود حركت تاريخ را از آغاز «قانون حركت» سرمايهداري پيش رانده است.
مصادره به مطلوبكردن
سرمايهداري نظامي است كه در آن كالاها و خدمات، تا پايهايترين مايحتاجات زندگي، براي مبادلهي سودآور توليد ميشوند، اين در حالي است كه حتي نيروي كار انسان كالايي براي فروش در بازار است، و تمامي بازيگران اقتصادي به بازار وابستهاند. اين موضوع نه تنها دربارهي كارگران كه بايد نيروي كار خود را براي مزد بفروشند، بلكه همچنين دربارهي سرمايهدارها كه براي خريد وسايل مورد نياز خود از جمله نيروي كار و فروش محصولات خود براي كسب سود به بازار وابسته است، صدق ميكند. سرمايهداري از هر نوع صورتبندي ديگر اجتماعي متفاوت است، زيرا توليدكنندگان براي دسترسي به وسايل توليد به بازار وابستهاند (برخلاف مثلاً دهقانان كه به صورت مستقيم و بدون توسل به بازار زمين را در تملك خود دارند)؛ اين در حالي است كه مالكان نميتوانند براي تملك به نيروهاي «فرااقتصادي» از طريق قهر مستقيم تكيه كنند ــ مانند نيروهاي نظامي، سياسي و قضايي كه اربابان فئودالي را قادر ميساخت كار اضافي را از دهقانان استخراج كنند ــ بلكه بايد به سازوكارهاي صرفاً «اقتصادي» بازار وابسته باشند. اين نظام متمايزِ وابستگي به بازار به معناي آن است كه مقتضيات ناشي از رقابت و بيشينهسازي سود، قواعد بنيادي زندگي هستند. به دليل اين قواعد، سرمايهداري نظامي است يگانه كه با وسايل فني بهرهوري كار را بهبود ميبخشد. بيش از هر چيز، اين نظامي است كه در آن بخش اعظم كار جامعه توسط كارگران بيچيز انجام ميشود كه ناگزيرند نيروي كار خويش را به ازاي مزدي بفروشند تا به وسايل زندگي و خود كار دسترسي داشته باشند. كارگران در فرايند تأمين نيازها و خواستهاي جامعه، همزمان و به نحو جداييناپذيري براي كساني كه نيروي كارشان را ميخرند سود ميآفريند. در واقع، توليد اجناس و خدمات تابعي از توليد سرمايه و سود سرمايهداري است. به كلام ديگر، هدف اصلي نظام سرمايهداري توليد و خودگستري سرمايه است.
اين شيوهي متمايز تأمين نيازهاي مادي انسانها كه با تمام شيوههاي پيشين سازماندهي زندگي مادي و بازتوليد اجتماعي بسيار متفاوت است، براي مدت كوتاهي، به زحمت كسري از زندگي انسان روي كره زمين، وجود داشته است. حتي آناني كه با بيشترين تأكيد اصرار ميورزند كه ريشههاي اين نظام در ماهيت انسان و تداوم طبيعي آن در اعمال ديرينهي انسان است، مدعي نيستند كه اين نظام به واقع پيش از اوايل عصر جديد، و در آن زمان فقط در اروپاي غربي، وجود داشته است. آنان شايد خردههايي از آن را در دورههاي پيشين ببينند يا آغازگاههاي آن را در سدههاي ميانه به منزلهي تهديدي عمده براي فئوداليسمِ در حال زوال رديابي كنند، اما هنوز اين نظام با محدوديتهاي فئودالي در قيدوبند بود، يا حتي ميتوانند بگويند كه اين نظام با گسترش تجارت يا سفرهاي اكتشافي ــ مثلاً با اكتشافات كريستف كلمب در اواخر سدهي پانزدهم ــ آغاز شد. شايد عدهاي اينها را شكلهاي اوليه «الگوي نخستين سرمايهداري» بنامند، اما عدهي قليلي خواهند گفت كه نظام سرمايهداري به طور جدي پيش از سدهي شانزدهم يا هفدهم وجود داشت، و برخي اين زمان را ديرتر در سدهي هجدهم، يا شايد حتي سدهي نوزدهم كه به شكل صنعتياش باليد، قرار دهند.
اما تناقض اين است كه شرحهاي تاريخي از اينكه چهگونه اين نظام به وجود آمد، نوعاً به آن چون تحققِ طبيعي گرايشهاي هميشه حاضر پرداختهاند. چون مورخان ابتدا شروع به توضيح ظهور سرمايهداري كردند، به زحمت توضيحي وجود دارد كه با فرض وجود چيزي كه تازه بايد توضيح داده شود، شروع نكرده باشد. تقريباً بدون استثنا، شرحهاي مربوط به خاستگاه سرمايهداري بنياداً دَوراني بوده است: آنها وجود پيشين سرمايهداري را ميپذيرند تا تكوين آن را توضيح دهند. براي توضيح رانشِ متمايز سرمايهداري به بيشينهسازي سود، وجود عقلانيتي كلي را پيشفرض قرار دادهاند كه سود را بيشينه ميكند. همچنين براي توضيح رانش سرمايهداري به بهبود بهرهوري كار توسط وسايل فني، پيشرفتي مداوم و تقريباً طبيعيِ بهبود فناورانهيِ بهرهوري كار را پيشفرض قرار دادهاند.
خاستگاههاي اين توضيحات كه مصادره به مطلوب هستند، در مفاهيم اقتصاد سياسي كلاسيك و روشنگري نهفته است. اقتصاد سياسي كلاسيك و روشنگري با هم شرحي از توسعهي تاريخي ميدهند كه در آن ظهور و رشدِ سرمايهداري تا باليدگياش در قديميترين نمودهاي عقلانيت، در پيشرفتهاي فناورانهاي كه با هومو ساپينهايي شروع شد كه نخستينبار ابزاري را به كار بردند، و در كنشهاي مبادلهاي كه انسانها از عهد عتيق تاكنون داشتند، از پيش در نظر گرفته شده است. سفر تاريخ به اين مقصد نهايي، به «جامعهي تجاري» يا سرمايهداري، بيگمان پرمشقت و طولاني بوده و موانع بسياري در مقابل آن وجود داشته است. اما با اين همه، پيشرفتش طبيعي و ناگزير بوده است. آنگاه چيزي بيش از اين لازم نيست كه براي توضيح «ظهور سرمايهداري» به شرحي متوسل شويم كه چهگونه اين موانع فراوان در مقابل حركت روبهپيش سرمايهداري، گاهي تدريجي، گاهي ناگهاني با خشونتي انقلابي، از سر راه برداشته ميشوند.
در بسياري شرحها از سرمايهداري و خاستگاه آن، به واقع هيچ خاستگاهي در ميان نيست. بهنظر ميرسد كه سرمايهداري هميشه جايي بوده است و تنها كافي است كه از زنجيرهايش ــ مثلاً از قيدوبندهاي فئوداليسم ــ رها شود تا بتواند رشد كند و ببالد. اين قيدوبندها نوعاً سياسياند: قدرتهاي انگلي اربابسالاري، يا محدوديتهاي برآمده از دولتي خودكامه. گاهي اين قيدوبندها فرهنگي يا ايدئولوژيكياند: شايد ديني نامطلوب. اين قيدوبندها حركت آزادانهي بازيگران «اقتصادي»، جلوهي آزادانهي عقلانيت اقتصادي، را محدود ميكند. «اقتصادي» در اين فرمولبنديها با مبادله يا بازارها همانند پنداشته ميشود؛ و در اينجاست كه ميتوانيم اين فرض را رديابي كنيم كه نطفههاي سرمايهداري در بدويترين كنشهاي مبادله، در هر شكلي از دادوستد يا فعاليت بازار گنجانده شده است. اين فرض نوعاً با ساير پيشفرضها پيوند دارد: اينكه تاريخ يك فرايند تقريباً طبيعي توسعهي فناوري بوده است. سرمايهداري به راههاي متفاوتي، كمابيش بهطور طبيعي، در مكان و زماني ظاهر ميشود كه بازارهاي گسترشيابنده و توسعهي فناوري به سطح درستي رسيده باشد، سطحي كه امكان ميدهد ثروت مكفي انباشت شود و در نتيجه بتواند بهنحو سودآوري از نو انباشت شود. بسياري از توضيحات ماركسيستي ازبنياد همين هستند، با اين افزوده كه انقلابهاي بورژوايي كمك كرد اين قيدوبندها گسسته شوند.
مضمون اين توضيحات، تأكيد بر تداوم بين جوامع غيرسرمايهداري و سرمايهداري، و انكار يا كتمان خاصبودگيسرمايهداري است. مبادله كمابيش هميشه وجود داشته است، و به نظر ميرسد كه بازار سرمايهداري نيز به همين منوال است. در اين نوع استدلال، چون نياز خاص و يگانهي سرمايهداري به زيروروكردن پيوستهي نيروهاي توليد فقط گسترش و شتابدادن به گرايشهاي جهانشمول و فراتاريخي و تقريباً طبيعي است، صنعتيشدن پيامدِ اجتنابناپذير بنياديترين تمايلات انسانهاست. پس تبارِ سرمايهداري بهطور طبيعي از كهنترين تاجر بابِل، از طريق بورگر سدهي ميانه به بورژواي اوايل عصر جديد و سرانجام به سرمايهدار صنعتي ميرسد.[1]
منطق مشابهي در برخي روايتهاي ماركسيستي از اين داستان وجود دارد، هر چند اين روايت در گونههاي جديدتر خود از شهر به روستا تغييرمكان ميدهد، و توليدكنندگان كالايي روستايي، مزرعهداران خرد يا «مياني» كه منتظز فرصتاند تا به سرمايهداراني كاملاً باليده شكوفا شوند، جايگزين تجار ميشوند. در اين نوع روايت، توليد خُرد كالايي، رهاشده از بندهاي فئوداليسم، كمابيش بهطور طبيعي به سرمايهداري تبديل ميشود، و توليدكنندگان خُرد كالايي، با داشتن فرصت و اقبال، راه سرمايهداري را پيش ميگيرند.
فرضيات معيني، تلويحي يا صريح، دربارهي ماهيت انسان و دربارهي رفتار انسانها، در صورت داشتن فرصت و اقبال، محور اصلي شرحهاي متداول از تاريخ هستند. داستان چنين ادامه مييايد كه انسانها هميشه از فرصت بيشينهسازي سود از طريق اعمال مبادله استفاده ميكنند، و براي تحقق آن تمايل طبيعي، هميشه راههايي را براي بهبود سازمان و وسايل كار به قصد ارتقای بهرهوري كار مييابند.
فرصت يا الزام؟
بنابراين، در مدل كلاسيك، سرمايهداري يك فرصت است كه بايد از آن هر جا و هر وقت كه ممكن باشد استفاده كرد. اين مفهوم از فرصت كاملاً در فهم متعارف از نظام سرمايهداري تعيينكننده است، و حتي در زبان روزمرهي ما نيز حضور دارد. مثلاً كاربرد متداول واژهي «بازار» را كه در قلب سرمايهداري قرار دارد، در نظر بگيريد. تقريباً هر تعريفي از بازار در فرهنگ لغت متضمن فرصت است: بازار، محل يا نهاد انضمامي، جايي است كه فرصتها براي خريد و فروش وجود دارد: بازار به عنوان امري انتزاعي حاكي از امكان فروش است. اجناس «بازاري را مييابند»، و ما ميگوييم كه هنگامي كه تقاضايي براي خدمات و كالايي وجود دارد، بازاري براي آنها وجود دارد كه به معناي آن است كه ميتواند فروخته شود و فروخته خواهد شد. بازارها به روي همهي كساني «گشوده» است كه ميخواهند بفروشند. بازار بيانگر «شرايط و فرصتي است براي خريد و فروش» فرهنگ فشردهي آكسفورد). بازار حاكي از عرضه و انتخاب است(.
آنگاه نيروهاي بازار چيست؟ آيا نيرو حاكي از اعمال اجبار نيست؟ در ايدئولوژي سرمايهداري، بازار نه حاكي از اجبار بلكه آزادي است. در همان حال، اين آزادي را سازوكارهاي معيني تضمين ميكنند كه «اقتصادي عقلاني» را فراهم ميآورند، اقتصادي كه در آن عرضه تقاضا را برآورده، و كالاها و خدماتي را ارائه ميكند كه مردم آزادانه انتخاب ميكنند. اين سازوكارها «نيروهاي» غيرشخصي بازار هستند، و اگر به طريقي اجباري باشند، فقط به اين معناست كه بازيگران اقتصادي را مجبور ميكنند تا چنان «عاقلانه» رفتار كنند كه انتخاب و فرصت بيشينه شود. اين حاكيست كه سرمايهداري، «جامعهي بازار» نهايي، شرط بهينهي فرصت و انتخاب است. اجناس و خدمات بيشتري در دسترس هستند و افراد بيشتري براي خريد و سودبردن از آنها و افراد بيشتري براي انتخاب از ميان آنها و خريدشان آزاد هستند.
پس اين برداشت چه مشكلي دارد؟ احتمالاً يك سوسياليست خواهد گفت كه جزء اصلي مفقوده همانا كالاييشدن نيروي كار و استثمار طبقاتي است. تا اينجا كه همه چيز خوب پيش رفته. اما آنچه هميشه ميتواند چنين روشن نباشد، حتي در شرحهاي سوسياليستي از بازار، اين است كه خصوصيت متمايز و مسلط بازار سرمايهداري فرصت يا انتخاب نيست بلكه برعكس اجبار است. زندگي مادي و بازتوليد اجتماعي در سرمايهداري بهطور كلي به وساطت بازار انجام ميشود، در نتيجه تمامي افراد بايد به طريقي وارد مناسبات بازار شوند تا به وسايل زندگي دسترسي داشته باشند. اين نظام يگانهي وابستگي به بازار به اين معناست كه فرمانهاي بازار سرمايهداري ــ ضرورتهاي رقابت، انباشت، بيشينهسازي سود، و افزايش بهرهوري توليد ــ نه تنها تمامي معاملات اقتصادي بلكه مناسبات اجتماعي را به طور كلي تنظيم ميكنند. هنگامي كه واسطهي مناسبات ميان انسانها فرايند مبادلهي كالايي است، مناسبات اجتماعي ميان افراد همچون مناسبات ميان چيزها به نظر ميرسد: «سرشت بتوارهاي كالاها» بنا به عبارت معروف ماركس.
برخي از خوانندگان احتمالاً در اينجا اعتراض ميكنند كه اين چيزي است كه هر سوسياليستي، يا دستكم هر ماركسيستي، ميداند. اما چنانكه در ادامه خواهيم ديد، ويژگيهاي سرمايهداري مانند عملكرد بازار سرمايهداري كه يك الزام است و نه يك فرصت، حتي در تاريخهاي ماركسيستي از سرمايهداري مفقود است. هنگامي كه گذار از جوامع پيشاسرمايهداري به جوامع سرمايهداري همچون گسترش يا باليدگي كمابيش طبيعي، هر چند تحتالشعاع شكلهاي اجتماعي موجود، و در بهترين حالت يك دگرگوني كمّي و نه كيفي، ارائه ميشود، آنگاه بازار سرمايهداري به عنوان يك شكل اجتماعي خاص مفقود ميشود.
اين كتاب دربارهي خاستگاه سرمايهداري و مجادلاتي است كه اين خاستگاه هم از لحاظ تاريخي و هم نظري برانگيخته است. پارهي اول مهمترين شرحهاي تاريخي و مباحثات پيرامون آنها را بررسي ميكند. بهطور خاص، به عامترين مدل توسعهي سرمايهداري، بهاصطلاح «مدل تجاريشدن» در انواع گونههاي آن، و همچنين به برخي از چالشهاي عمده در مقابل آن خواهد پرداخت. پارههاي دوم و سوم طرح تاريخي جايگزيني را ارائه ميكنند كه بر بحثهاي پارهي اول و به ويژه بر تاريخهايي متكي است كه اصول متعارف حاكم را به مصاف طلبيدهاند، با اين اميد كه در آن از برخي از عامترين چالههاي تبيينهاي مرسوم كه مصادره به مطلوب ميكنند پرهيز كرده باشم. اين ويراست جديد، تجديدنظرشده و گسترشيافته شامل بخشها و فصلهاي جديدي است كه در آن استدلالهايي پرورانده شده كه در ويراست اول فقط اشارهاي به آنها شده بود، به ويژه دربارهي تجارت غيرسرمايهداري، خاستگاه امپرياليسم و رابطه بين سرمايهداري و دولت ـ ملت.
من يك زيرعنوان به عنوان اصلي اضافه كردم كه اميدوارم نه تنها اين واقعيت ساده را منتقل كند كه اين ويراست جديد به نحو چشمگيري مفصلتر از ويراست پيشين است، بلكه همچنين ديدگاهي را مفروض قرار دادهام كه شايد بتواند «ديدگاه فراختر» از سرمايهداري و پيامدهايش تلقي شود. نخستين هدفم به مصاف كشيدن طبيعيبودن سرمايهداري و برجستهكردن شيوههاي خاصي است كه در آن سرمايهداري يك شكل اجتماعي خاص از لحاظ تاريخي و يك گسست تاريخي از شكلهاي قديميتر است. اما هدف از اين اثر عملاً هم دانشپژوهانه است و هم سياسي. طبيعيكردن سرمايهداري كه منكر خاصبودگي و فرايندهاي طولاني و دردناك تاريخي است كه آن را به وجود آورد، درك ما را از گذشته محدود ميكند. در همان حال اميدها و انتظارات ما را براي آينده محدود ميكند، زيرا در اين صورت سرمايهداري اوج طبيعي تاريخ محسوب ميشود و بنابراين غلبه بر آن تصورناپذير خواهد بود. شايد مسئلهي خاستگاه سرمايهداري اسرارآميز بهنظر برسد، اما قلب فرضهايي را نشانه ميرود كه عميقاً در فرهنگ ما ريشه دوانده است، توهمات گسترده و خطرناكي درباره به اصطلاح بازار «آزاد» و امتيازات آن براي انسانها، سازگارياش با دمكراسي، عدالت اجتماعي و پايداري زيستمحيطي. انديشيدن به بديلهاي آينده در برابر سرمايهداري متضمن آن است كه به برداشتهاي بديل گذشتهي آن بيانديشيم.
کتابشناسی الن میکسینز وود
- Mind and Politics: An Approach to the Meaning of Liberal and Socialist Individualism(University of California Press, 1972).
- The Retreat from Class: A New ‹True› Socialism(Schocken Books, 1986). ISBN 0-8052-7280-1, and (Verso Classics, January 1999) reprint with new introductionv. ISBN 1-85984-270-4.
- The Pristine Culture of Capitalism(Verso, 1992). ISBN 0-86091-572-7.
- Democracy Against Capitalism: Renewing Historical Materialism(Cambridge University Press, 1995). ISBN 0-521-47682-8.
- به فارسی: دموکراسی علیه سرمایهداری: تجدید حیات ماتریالیسم تاریخی، ترجمهی حسن مرتضوی، تهران، نشر بازتابنگار (1386(
- Peasant-Citizen and Slave: The Foundations of Athenian Democracy(Verso, February 20, 1997). ISBN 0-86091-911-0.
- The Origin of Capitalism(Monthly Review Press, 1999), 120 pp. ISBN 1-58367-000-9, ISBN 1-58367-007-6. Revised edition: The Origin of Capitalism: A Longer View (Verso Books, 2002), 213 pp. ISBN 1-85984-392-1, ISBN 978-1-85984-392-5.به فارسی: خاستگاه سرمایهداری: از چشماندازی گستردهتر، ترجمه حسن مرتضوی، نشر ثالث (در دست انتشار(
- Empire of Capital,(Verso, 2003) (ISBN 978-1-85984-502-8) & paperback (Verso, 2005). ISBN 1-84467-518-1.
- به فارسی: امپراتوری سرمایه، ترجمه حسن مرتضوی، نشر نیکا (1388(
- Citizens to Lords: A Social History of Western Political Thought from Antiquity to the Middle Ages(Verso, 2008). ISBN 978-1-84467-243-1.
- Liberty & Property: A Social History of Western Political Thought from Renaissance to Enlightenment(Verso, 2012). ISBN 978-1-84467-752-8.
- آثار مشترک با نیل وود
- Class Ideology and Ancient Political Theory: Socrates, Plato, and Aristotle in Social Context(Oxford University Press, 1978).
- A Trumpet of Sedition: Political Theory and the Rise of Capitalism, 1509-1688(New York University Press, 1997).
- آثاری که الن میکسینز وود به طور مشترک ویراستاری کرده است
- In Defense of History: Marxism and the Postmodern Agenda, with John Bellamy Foster (Monthly Review Press, 1997).
- بخش عمدهی این کتاب که ابتدا به صورت ویژهنامهی مانتلی ریویو منتشر شده بود در کتاب خسرو پارسا (ویراستار)، پسامدرنیسم در بوتهی نقد، نشر آگه (چاپ پنجم، 1394) منتشر شده است.
- Capitalism and the Information Age: The Political Economy of the Global Communication Revolution, with Robert W. McChesneyand John Bellamy Foster (Monthly Review Press, 1998).
- بخش عمدهی این کتاب که ابتدا به صورت ویژهنامهی مانتلی ریویو منتشر شده بود در کتاب خسرو پارسا (ویراستار)، سرمایهداری و عصر اطلاعات، نشر آگه (چاپ پنجم، 1394) منتشر شده است.
- Rising from the Ashes? Labor in the Age of «Global» Capitalism, with Peter Meiksinsand Michael Yates (Monthly Review Press, 1998).