چاپ دوم در دفاع از مارکسیسم، شماره 2 در دسترس علاقمندان قرار گرفت
چاپ دوم نشریه در دفاع از مارکسیسم ، شماره دوم با مطالب زیر انتشار یافت و علاقمندان برای دریافت آن می توانند با آدرس ای میل زیر تماس بگیرند
haftegi@dialogt.de
سرسخن- هيأت تحريريه، تأملاتي در باره ماركس و جهاني شدن سرمايه ( م. آگاه) ، رژيم سياسي جامعه بورژوايي (جابر كليبي)، ماركس، بحران كنوني و آينده كار- ارنست مندل (مترجم: هندرد )، بن بست ايدإولوژي بازار – ژ- الباراسين (مترجم : ج . وتر)، نقش و جايگاه رزا لوکزامبورگ در جنبش بينالملل كارگٌري (م. آگاه)، معرف و بررسي كتاب: پول و قدرت- يك نظريه ماركسيستي از بوروكراسي، (نوشته مندل) ا. نسيم،سالهاي تاريك لنين و تروتسكي 21-1920 ، مندل (مترجم:شايان)
***
در زیر سرسخن هئیت تحریریه در دفاع از مارکسیسم شماره 2 را به هنگام چاپ نخست کتاب می خوانیم
به باور ماركس و انگلس، ايدههاي حاكم بر هر عصري ايدههاي طبقه حاكم هستند. به استثناي دورانهاي بحران انقلابي، نميتوان انتظار داشت كه ايدههاي انتقادي، و نه فقط ماركسيزم، بتوانند بر جامعه و يا حتي بر محيطهاي آكادميك تسلط يابند. وقتي در عصر كنوني ماركسيستها ميگويند كه „ما در عصر ارتجاع روشنفكري به سر ميبريم„، در واقع مفهومي وسيعتر از اينكه „عقايد هوادار سرمايهداري بر جامعه حاكم است“ را در نظر دارند.
سوگ ماركسيستها در „راست روي“ كل دنيا را در سه جهت ميتوان مشاهده كرد: 1- راستروي در درون خود ايدئولوژي سرمايهداري حاكم و حركت هرچه بيشتر به سوي عقايد راست افراطي و ارتجاعي، عمدتاً در گستره اقتصادي؛ 2- راست روي با قدمهاي بلند سريع روشنفكران چپ هوادار ماركسيزم و يا سوسياليزم؛ 3- شتاب گرفتن اين راسترويها بهواسطه فروپاشي رژيمها در اتحاد شوروي سابق و اروپاي شرقي.
هدف از انتشار اين شماره „در دفاع از ماركسيزم“ بررسي جوانبي از اين پديدهها، حفظ دستاوردهاي ماركسيزم انقلابي و حركت در خلاف اين جريان كلي حاكم بر دنياي كنوني است.
نظريات ماركس در رابطه به نظام سرمايهداري، سرنوشت بعدي اين نظريات در پي شكست انقلاب اكتبر و سلطه بوروكراسي استاليني بر جنبش كارگري جهاني، تكامل بعدي اين نظام در كشورهاي سرمايهداري و جايگاه اين نظريات در سرمايهداري معاصر سالهاي آخر قرن از جمله موضوعاتي هستند كه م. آگاه در مقاله „تاملاتي در باره ماركس و جهاني شدن سرمايه“ بهطور اجمالي به آنها ميپردازد.
تشديد مبارزات تودهها در ايران براي دستيابي به ابتداييترين حقوق انسانيشان بار ديگر مقوله „دموكراسي“ را در بطن مباحثات روشنفكران، همه طيفهاي گوناگون از چپ تا راست قرار داده است. جابر كليبي در مقالهاش با عنوان „رژيم سياسي جامعه بورژوايي“ اين بحث را آغاز ميكند. وي با مروري كوتاه به تاريخچه پيدايش „دموكراسي بورژوايي“، با بررسي زمينههاي اجتماعي- اقتصادياي كه در آن خود را به منصه ظهور گذاردند، و با تجزيه و تحليل شرايط سرمايهداري در دوران كنوني به توهمزدايي در مورد پارهاي از نظرات رايج ميپردازد. اين بحث از جوانب ديگر در شماره آتي ادامه خواهد يافت.
جابر كليبي در موُخرهاي كه به مناسبت جنگ در يوگسلاوي بر مقاله خود افزوده در عين تحليل مسائل اين جنگ، كوشش ميكند دلايلي عيني در زمينه آنچه در نوشته اصلي بهآن پرداخته، يعني محو تدريجي دموكراسي بورژوايي و رشد بربريت در نظام جهاني امپرياليستي، ارائـه دهد.
از همان زماني كه ماركس پرولتاريا را به مثابه عامل اجتماعي براي تحقق تغييرات اجتماعي در جامعه سرمايهداري معرفي كرد، همواره در رابطه با تعريف طبقه كارگر و جايگاهش در جامعه بورژوايي مباحثات بيشماري در جريان بوده است. دوران معاصر هم از اين امر مستثني نبوده است. در كشورهاي سرمايهداري پيشرفته پس از جنگ جهاني دوم تا سالهاي اوليه بحران درازمدت كنوني شاهد يك دروان پيشرفت تقريباً بيوقفهاي بودهايم. تا اين كه سرانجام بحران فرا رسيد. دوران پيشرفت اوليه و بحران بعدي مسايل بسياري را مطرح كردند. مندل در مقاله „ماركس، بحران كنوني و آينده كار“ به اين نكات ميپردازد، „انقلاب تكنولوژيك“ سوم را توضيح ميدهد و آينده طبقه كارگر در بطن بحران اخير سرمايهداري را مورد بحث قرار ميدهد. اين مقاله با عنوان Marx, The Present Crisis and the Future of Labour از سالنامه Socialist Register 1985/86, London به فارسي برگردانيده شده است.
سياستهاي اقتصادي نئوليبرالي روز به روز بياعتبارتر ميشوند. امروز حتي ديگر در بين اقتصاددانان بورژوا هم چندان هواداران پر و پا قرصي ندارند. كارنامه سالهاي ريگان و تاچر چنان تاريكاند كه نياز به توضيح بيشتري ندارند. در چنين اوضاع و احوالي است كه نهتنها شاهد آنيم كه سياستهاي اقتصادي كينزي مجدداً مورد مطالعه قرار ميگيرند، بلكه حتي دركشورهايي چون ژاپن، انگلستان، فرانسه و آلمان در دستور كار هم قرار گرفتهاند. ژسوس الباراسين، اقتصاددان ماركسيست اسپانيايي در مقاله „بن بست ايدإولوژ بازار“ اين مسأله را بيشتر توضيح ميدهد. مقاله Impasse of Market Ideology در نشريه International Marxist Review, N 14, Paris 1992 مأخذ اين ترجمه بوده است.
سالي كه گذشت مصادف بود با هشتادمين سالگرد قتل رزالوگزامبورگ و كارل ليبكنشت. كمتر نشريهاي را سراغ داريم كه به مناسبت سالگرد اين واقعه، از اين دو چهره برجسته جنبش بينالمللي كارگري در اوايل قرن سخن گفته باشند. حتي نشريات ماركسيستي از اين امر مستثني نبودهاند. با توجه به جايگاه برجستهاي كه نظريات رزا در درون جنبش بينالمللي كارگري دارد، كه همكاران اين نشريه همواره بسيار از آنها آموختهاند، از همكارمان م. آگاه خواستيم تا وظيفه پر كردن اين جاي خالي را برعهده بگيرد. مقاله „جايگاه رزا لوگزامبورگ در جنبش بينالمللي كارگري„، پاسخ او به اين درخواست ما است، به اميد آن كه اداي سهمي باشد در شناختن و شناساندن اين چهره استثنايي ماركسيزم در صد سال گذشته.
توضيح انكشافات تاريخي جوامع بر اساس مناسبات و نبردهاي طبقات متشكله آن جوهر ماركسيزم را تشكيل ميدهند. مطالعه و بررسي گروههاي اصلي، يعني طبقات اجتماعي درگير روند توليد، مشغله فكر و موضوع اصلي ماركسيزم در قرن نوزدهم بود. اما، در قرن بيستم ماركسيزم به گروههايي پي برد كه با آن كه گروههاي اصلي جامعه محسوب نميشدند، يعني در روند توليد فاقد ريشه اساسي بودند، معهذا چه در جوامع سرمايهداري و چه در جوامع فرا انقلابي نقش مهمي بر عهده دارند. يكي از مهمترين آنها بوروكراسي است. ماركسيزم قرن بيستم پديده بوروكراسي را كشف كرد. بدون شناخت كامل آن، شناخت جوامع سرمايهداري و يا فراسرمايهداري در حال گذار غير ممكن ميباشند. ارنست مندل كه يكي از شناخته شدهترين صاحبنظران در اين باره است، آثار بسياري در اين رابطه از خود برجاي گذاشته است، كه برخي از آنها هم به فارسي ترجمه شدهاند. همكارمان ا. نسيم آخرين كتاب مندل در اين باره، كه عنوان Power and Money, A Marxist Theory of Bureaucracy بر خود دارد را به خوانندگان فارسيزبان معرفي كرده و آن را از زواياي مختلف مورد بررسي قرار ميدهد.