از یادداشتهای دکتر نورایمان قهاری درباره نارسیسیسم
تجربۀ امروز من با یک فرد مرا واداشت تا این چند سطر را بنویسم:
نارسیسیسم که معادل آن در زبان فارسی خودشیفتگی ست، بیماری شخصیتی-روانی ست که درمان آن بسیار مشکل است، زیرا خودشیفته اساسا در رفتار و طرز فکرخود مشکلی نمی بیند. در بیشتر مواقع، فرد خودشیفته تنها زمانی به روان درمانگرمراجعه می کند که مثلا همسرش او را تهدید به جدایی کرده باشد یا کارفرمایش، بخاطر عدم کنار آمدن او با همکاران، او را تهدید به اخراج کرده باشد. انسان خود شیفته حتی در اتاق مداوا هم خود را برتر از درمانگر دانسته و اغلب رفتاری تحقیر آمیز با وی دارد و نهایتا پروسۀ درمان را در میان راه رها می کند. انسان خود شیفته محصول سالیان متمادی آزار، تحقیر، کنترل و به رسمیت ناشناخته شدن است. انسان خودشیفته در وهلۀ اول جذاب است، بسیار باهوش و زیرک. او توانایی زیادی را برای رسیدن به مراحل بالای کاری دارد. انتقام جویی یکی از مشخصات بارز انسان خودشیفته است. انسان خودشیفته هرعدم تائید را به مانند یک جراحت و زخم تجربه می کند. این جراحت روحی باعث می شود او دیگر نتواند جذابیت کاذب خود را، که در حقیقت ماسکی برای پنهان ساختن حس عمیق و درونی شده حقارت خویش است، حفظ کند. بدینسان، در مقابل هر واکنشی که تائید آمیز ارزیابی نمی کند، ماسک حفاظتی او فرو میریزد و تعادل ذهن و آرامشش را از دست می دهد و به هر دری می کوبد تا به تو بفهماند که اگر مجیز او را نگویی پس بی ارزش و حقیر هستی. دو حس اصلی که جزئی از ساختار شخصیتی انسان خود شیفته هستند یکی شرم و دیگری حسادت است. فرد خودشیفته بطور شایع و ممتد با تجربه ذهنی حس شرم و حس خجالت زده شدن کلنجار میرود. حس شرم اغلب از ارزیابی فرد از خود بعنوان عنصری بد و ناتوان سرچشمه می گیرد و با خود یک مفهوم درماندگی، زشتی , عجز و عدم قابلیت را همراه دارد. بر خلاف تجربۀ حس „گناه“ که در آن فرد با درون خود درگیر است، در تجربۀ حس شرم، نگرانی فرد „خارج“ از خود است، به این معنی که تمرکز او بر روی این است که دیگران او را چگونه می بینند. این حس مربوط است به وحشت از „بد“ یا „اشتباه“ دیده شدن بوسیلۀ دیگران. آسیب پذیری فرد خودشیفته از „حسادت“ یک پدیده مرتبط به آنچه توضیح داده شد است. به این معنی که “ اگر در من یک اعتقاد درونی هست که من در زمینه های مختلف کمبودها و ناتوانی هایی دارم، پس کمبودها و ناتوانی های من همیشه در معرض خطر کشف شدن بوسیلۀ دیگران هستند. من نسبت به کسانی که به باور من دارای محتوا و توانایی هایی هستند حس حسادت خواهم داشت.“ حسادت ممکن است، همزمان، ریشۀ خصوصیت قضاوت گرانه ای که در ساختار شخصیتی خود شیفته موجود است باشد. این قضاوت گریِ دائم خود و دیگران را هدف قرار میدهد: „اگر من احساس کمبود می کنم و تو را به عنوان کسی می بینم که از قابلیت های بسیار برخوردار است و همه چیز دارد، ممکن است با توسل به تمسخر، تقبیح، عیب جویی، تحقیر، انتقاد و اظهار تاسف نسبت به دارایی ها و توانایی های تو سعی کنم به تخریب آن بپردازم.“ „هزینه های درونی“ که فرد خودشیفته می پردازد تا به „گرسنگی“ خود برای به رسمیت شناخته شدن بوسیلۀ دیگران پاسخ دهد، به ندرت بوسیلۀ تماشاچیان قابل مشاهده است، و „صدمات وارد آمده به دیگران“ که، در پیگیری پروژه هایی که در پاسخ به برآوردن „نیازهای سیری ناپذیر خودشیفتگی“ سازمان دهی می شوند، ممکن است بعنوان عوارض جانبی، بی اهمیت و لازم برای پیشبرد کاری با صلاحیت بالا و شایسته توجیه شوند. خود شیفته به ما خواهد گفت: “ بدون شکستن تخم مرغ نمی توان املت درست کرد.“
عجب روزی بود امروز. نورایمان قهاری