«دیوار» و «۵۸»

 دو چیدمان ویدئو جزو آثار ارایه شده در نمایشگاه „چهارمین گردهمایی سراسری در باره کشتار زندانیان سیاسی در ایران“ گوتنبرگ، سوئد 2011

متن زیر بخشی از نقد س. یوسفی بر نمایشگاه هنری در گردهمایی نامبرده است.

……..
منوچهر، محور کار های او این بار نیز اسامی قربانیان بود، ویدئو ی „دیوار“ او برروی پرده ای که نام و سن جاودان شدن بیش از پانزده هزار نفر از قربانیان بر روی آن چاپ شده، تابیده گردید و موضوع ویدئو روی این نام ها در حرکت بود. در ابتدای ویدیو قطره ی سرخی نشان داده می شود که چون قلبی می تپد و چکیدن نمی تواند. بعد از چند تپش تمام پرده به یکباره رنگ سرخ می گیرد وسپس فردی با تلاش شروع به پاک کردن این رنگ یا خون می کند تا نام ها به دیده بیایند. در انتهای تلاش دیوار سفید است و نام ها هویدا که با ظاهر شدن قطره، دوباره این صحنه ها تکرار می شود… قطره ی زنده و اسامی در ذهن، تداعی کننده یادمان ها و دادجویی های هر سال است.ــ

ویدئو دوم „پنجاه و هشت“ بر پرده ی نیم سوخته ای تابانده و با صدای ضربان قلب آغاز میشود که صدای متن ویدئو تا به آخر است. فیلم با ماهی سیاه نه چندان کوچولویی آغاز میشود که در متنی سرخ شنا میکنند در حالیکه اسامی و سن جانباختگان بر تن سیاه ماهی در حرکتند. آغازی سمبولیک که نیازی به هیچ توضیحی ندارد. در این کار  قربانیان دهه شصت در مقابل ما زنده به حرکت در می آیند و آنان را سرشار از شور زندگی در بطن تابستان ۵۸ می یابیم.

منوچهر صحنه هایی از فیلم کیانوش عیاری به نام „تازه نفس ها“ را به عاریت گرفته است و با حذف لایه های رنگی مختلفی و قرار دادن آنها روی هم با تدوینی دیگر ترکیب دیگری از فیلم را تفسیر می کند که گاه به یک انیمیشن می ماند، در بخش های بیرنگ فیلم همیشه حرکات پر انرژی اسامی جانباختگان دهه شصت در متن تصویر دیده میشود و با انرژی جوانان پر شور و آرمان جوی تابستان گرم پنجاه و هشت در خود فیلم گره می خورد.  شعله های یک پارچه عشق ،یک پارچه شور یک پارچه آرمان جویی را از دیده می گذرانیم و قلبمان با آنان می تپد. با این تفاوت که آنان از حجم فاجعه ای که در انتظاربود گمانی نداشتند(نداشتیم) گویا هیچ فاجعه ای را یارای مقابله با ان شور نبود…

منوچهر ضمن پافشاری به داد خواهی , اثری هنری را به گونه دیگردر تبدیل به حافظه تاریخی به کار می بندد. ترکیب اسامی جانفشانان با قید سن خاموشی آنان  ازمشخصه های کار اوست.

 منوچهر اسامی جانفشان را؛  تبدیل به اثر هنری و بستر آن میکند. او تلاش می کند پلی عاطفی میان نسل گذشته و حال (آینده) بسازد و اهمیت پیگیری وقایع رنجبار نسلی را که قربانی نظام کنونی ایران است، ثبت کند.در عین حال اثر او از سوی بازماندگانی که هنوز بعد از چندین دهه از مکان خفتگان در خاک خود، اطلاع و نشانی ندارند  با مواجهه نام عزیزان در ترکیبی هنری  در محل عمومی اثر هنری را  تبدیل به مکان یادبود یا نماد یادگاهی می کند که نشان از وجود رفته ای دارد. اینجاست کار هنری نقش دیگری ایفا میکند. او سن و نام قربانیان دهه شصت را مقابل ما قرار میدهد و بگونه دیگر به جنگ فراموشی میرود! چرا که بعد از فراموشی؛ بخشش راحتر است!