درگذشت تاسف بار یاران: مهرانگیز ریاحی (خواهر جانفشان نورالدین ریاحی)، زهرا علیپور ثابت رای (مادر جانفشان رضا قریشی )، عباس عاقلی زاده از کنشگران سیاسی و اجتماعی در آلمان و مادر رفیق حسین نقی پور
در دو هفته اخیر متاسفانه خبر درگذشت چند تن از خانواده جانفشانان زندانهای جمهوری اسلامی، فعالین جنبش دادخواهی و کنشگران سیاسی و اجتماعی در خارج از کشور را دریافت کردیم. در گزارش زیر اطلاعیهها و یادداشتهایی درباره مهرانگیز ریاحی (خواهر جانفشان نورالدین ریاحی)، زهرا علیپور ثابت رای (مادر جانفشان رضا قریشی )، عباس عاقلی زاده از کنشگران سیاسی و اجتماعی در آلمان و مادر رفیق حسین نقی پور را میخوانید. گفتگوهای زندان به همه خانوادههای داغدار، رفقا، دوستان این عزیزان تسلیت میگوید.
***
مهرانگیز ریاحی
اطلاعیه هیئت اجرایی راه کارگر: مهرانگیز ریاحی، یار وفادار «راه کارگر» از میان ما رفت
مهرانگیز خواهر رفیق شهیدمان نورالدین ریاحی ، تقریباً همه عمر خود را در متن مبارزات چپ گذراند و زندگی خود را تماماً وقف مقابله با دشواری هایی کرد که خانواده اش با آنها روبرو بود ، تا جایی که حتی مجال ازدواج پیدا نکرد. او از همان نوجوانی از طریق مبارزات برادر بزرگ اش سیف الدین ریاحی با جنبش چپ گره خورد و با دستگیری برادر کوچک ترش نورالدین ریاحی در دوره استبداد شاهنشاهی ، همراه با خانواده های شهدا و زندانیان سیاسی ، سال ها پشت در زندان های مختلف برای دیدار کوتاهی با برادر تقلا کرد و انتظار کشید و در نهایت با دستگیری و اعدام نورالدین و همسر نو عروس اش ، رفیق شهیدمان طاهره سید احمدی ، به وسیله رژیم خونخوار ولایت فقیه ، برای همیشه داغدار شد. پس از شهادت نورالدین و طاهره ، مهرانگیز در سال ۱۳۶۳ به خاطر فعالیت های خستگی ناپذیرش در همراهی با خانواده های شهدا و حمایت های بی دریغ اش از مبارزان دیگر ، دستگیر شد و پس از چهار سال و اندی زندان ، شغل اش را هم از دست داد. و پس از مرگ نا بهنگام برادر بزرگ ترش ، سیف الدین ریاحی ، او به تنهایی از مادر پیر و برادر معلول شان ، سیروس ، نگهداری کرد. و در پایان کار هرچند تنهای تنها بود ، اما هرگز پیوندش را با خانواده های شهیدان و زندانیان و داغ دیدگان راه آزادی از دست نداد و همچنان شیدا و پاک باخته ، در انتظار دمیدن سپیده ، چشم از جهان فرو بست. نام و یاد عزیز او همیشه با کاروان عشق و آزادی ، این راه پرسنگلاخ امید را پی خواهد گرفت.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ برابر با ۱۰ اگوست ۲۰۱۷
منصوره بهکیش
با تاسف و اندوه فراوان، مهرانگیز ریاحی خواهر نورالدین ریاحی، امروز از میان ما رفت و فردا صبح(پنج شنبه 19 مرداد)، در بهشت زهرا به خاک سپرده می شود. عکسی از مهرانگیز عزیزمان در دسترس نداشتم و از عکسی دسته جمعی در منزل مادرم یافتم و در آوردم. عکس مادر مقاومش و برادرش نورالدین ریاحی و همسر برادرش طاهره سیداحمدی که در سال 1362 اعدام شدند و در خاوران حضور دارند را نیز به یادگار گذاشتم. درگذشت مهرانگیز ریاحی، این زن عاشق و مقاوم را به خانواده محترم ایشان و مادران و خانواده های خاوران و همه ی رفقا و یاران تسلیت می گویم. یادش و راهش برای دادخواهی، همواره با ما زنده است.ـ
منیره برادران
سالها پیش در برنامه ای در معرفی و تقدیر از مادران و خانواده های ناپدیدشدگان و اعدام شدگان در سرتاسر جهان عنوان „قهرمانان ناخواسته“ را به آنها دادیم. الان که زندگی مهراگیز -مهان عزیز- را مرور می کنم، تردید می کنم که او را قهرمانی ناخواسته بنامم. شاید در سال 50 با دستگیری برادرش نورالدین یکباره ناخواسته به فضائی پرتاب شد که انتظارش را نداشت. ولی مهان „خواسته“ به جمعی از خانواده ها پیوست که فضای دیگری آفریدند. دردهای مشترکشان را به دادخواهی و حمایت از عزیزان زندانی و خانواده های دیگر پیوند زدند. وظیفه سنگینی که کمتر از عزیز زندانی شان نبود در حکومت جمهوری اسلامی سنگین تر شد. عزیز زندانی شد عزیز اعدام شده، ناپدید در گورستانهای بی نام و نشان در خاوران. مهان عضو „خانواده“ خود شد زندانی. شکنجه شد با زخمی ماندگار چون جای خالی برادر و همسر برادر. دبیری که بیکارش کردند. قامت کشیده اش زودتر از زمانش به خمیدگی رفت ولی غرورش جوان ماند که لازمه جستجوی بی پایانش برای داد بود برای اعتراض به بیداد بود. مهان جان دلم برایت تنگ است از همین الان. مرا ببخش که نتوانستم به سوال همیشگی ات پاسخ دهم: “ کی اینها می روند؟
زهرا علیپور ثابت رای (مادر جانفشان رضا قریشی)
متاسفانه با خبر شدیم که مادر زنده یاد رضا قریشی (زهرا علیپور ثابت رای) در گذاشت. نیکی مصروپ از همبندان جانفشان رضا قریشی می نویسد: فقدان رفیق رضا قریشی و سربدار شدنش ضربه بزرگی به جنبش کمونیستی ایران بود. درود بر مادری که چنین شخصیتی پروراند و تا دم آخر عمرش، آرمان جگر گوشه اش را محترم شمرد. یادم می آید در ملاقاتی که رضا با مادرش داشت از او خواهش کرده بود چشمان زییایش را به شیشه سالن ملاقات بچسباند تا او بتواند ببوسدش. رفیق رضا قریشی چشمانش پر اشک بود که این را تعریف می کرد. رفیق مادر یادت گرامی!
بیاد رزمنده دلیر خلق رفیق رضا قریشی لنگرودی
رفیق رضا قریشی لنگرودی فرزند میرنقی در سال ١٣٢٧ در شهسوار متولد شد. او متاهل و صاحب یک فرزند دختر بود. او به خاطر مبارزات ضد دیکتاتوری قبل از انقلاب و در دوره دانشجویی سالهای زیادی در زندان بود و از فعالان سیاسی شناخته شده چپ بود. در هر دو دوره زندان، قریشی از چهرههای مقاوم بود و در بین زندانیان از محبوبیت زیادی برخوردار بود. همسر، خواهر و همسر خواهر قریشی هم سالهای زیادی در دهه ٦٠ در زندان بودند. همسر خواهر او، منصور موسوی هم در تابستان ١٣٦٧ اعدام شد.رفیق قریشی لنگرودی از بنیانگذاران و از رهبران برجسته سازمان رزمندگان در راه آزادی طبقه کارگر بود. رفیق رضا قریشی لنگرودی در سال ١٣٦٢ در تهران دستگیر شد. رفیق رضا بنا به اظهارت همبندیهای او در تاریخ ۹ شهریور ۱۳٦۷ در زندان گوهردشت به دار آویخته شد. او را در گورهای جمعی و بینام و نشان خاوران دفن کردهاند.
یادش گرامی باد
عباس عاقلی زاده: اطلاعیه شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران
رفیق عباس عاقلزاده از میان ما رفت
عباسعاقلى زاده درگذشت. عباسعاقلىزاده رفيق عزيز ما، مبارزی ديرين در راه استقلال، آزادی، عدالت اجتماعى، برابری و سوسیالیسم و عضو شوراى موقت سوسياليستهاى چپ ايران بود. در بامداد ۱۰ اوت ٢٠١٧ برابر با نوزدهم مرداد ١٣٩٦ پس از بیش از شصت سال مبارزه عليه استبداد و بى عدالتى به خاموشى گرائید. عباس عاقلىزاده در ميان مبارزان راه آزادی ايران چهرهاى آشنا و فراموش نشدنى است. او از سالهاى جوانى تلاشى خستگىناپذير براى آزادی و بهروزى مردم ایران آغاز كرد. از ياران خليل ملكي در نیروی سوم بود، خود را در كنار دكتر محمد مصدق در ملى کردن صنعت نفت مىديد و همراه او عليه ديكتاتورى محمد رضا شاه و حاميان داخلى و خارجى رژیم پادشاهی مبارزه كرد. او خود را سوسیالیستی آزادیخواه و دموکرات میخواند. در اين دوران چند بار به زندان افتاد. با استقرار جمهوري اسلامي و آغاز دوراني جديد از استبداد و واپسگرايى در كشور ما، عباس به مقاومت و مبارزه با نظام حاكم برخاست. در جبهه دمكراتيك ملى يكى از فعالان پيگر این حرکت بود. او سرانجام ناچار به ترك ايران شد و به اروپا (آلمان) مهاجرت كرد. در دوران تبعيد دمی از پای ننشست و با اشكال گوناگون به مبارزه خود با جمهورى اسلامى در جهت براندازی آن و برای استقرار رژیمی مبتنی بر جمهوری، دموکراسی و لائیسیته، ادامه داد. فعاليتهاى او چه در سطح شهر هانوفر، مانند بنيانگذارى كارگاه ايرانيان، كانون زندانيان سياسى و كانون كنشگران سوسياليست و دموكراتِ هانوفر و چه در پهنایی فراتر مانند همراهى در شکلگیری شوراى موقت سوسياليستهاى چپ ايران و عضويت در آن و همچنین، و بهویژه، همراهى در شکلگیری و پیگیری فعالیت جنبش جمهورى خوهان دمكرات ولائيك آيران، یادآور مبارزات خستكىناپذير و مداوم اوست. او هميشه شاد، پر انرژى و پر اميد بود و اين روحيه را به همراهان و نزديكان خود نيز منتقل مىكرد. چهره بشاش و خندان عباس از خاطر دوستان، رفقا و ياران او نخواهد رفت. بىشك مرگ او براى خانواده و دوستانش، برای جنبش آزادیخواهانه مردم ایران و برای ما رفقای او ضايعهاى بزرگ است، نام و ياد عباس عاقلىزاده و تلاشهاى او در راه آزادی و سوسیالیسم در ميان همهی پويندگان اين آرمانها همواره زنده خواهد ماند.
شوراى موقت سوسياليست هاى چپ ايران
٢١ مرداد ١٣٩٦ ١٢ اوت ٢٠١٧
مادر حسین نقی پور
از یادداشتهای حسین نقی پور:ـ
مادر نازنينمان كه همهء بهاران زنگيش راسخاوتمندانه در فراز و فرودهاى قرن گذشته با همهٔ تحولات و مخاطره هاى اجتماعى آن، صرف اعتلاى فكرى، تحصیلی و اجتماعى فرزندانش، محيط خانوادگى، فامیل و زيست كرد بى آنكه شتاب و شقاوت حوادث مجالى براى آسودن در سايهء حاصل رنج و زحمتش را به او بدهد با كوله بارى از تجربه ها و خاطرات گاه شيرين و اغلب اندوهبار به خزان زندگى پيوست و مرا با همهء عشقم به او وبارى از اندوه برجاى گذاشت و اين دغدغه كه شرايط تبعيد مرا از نوازش دستان تكيده، تكيه گاهى براى زانوان ناتوانش و مرحمى بر زخم هاى عديدهء روحيش از نزديك محروم ساخت. جا دارد كه ضمن تسليت به خواهر و برادران و ديگر اعضاى خانواده و فامیل و دوستان كه بيدريغ جور مرا هم در مراقبت بى وقفه از مادر و تأمين آسايش او كشيده اند صميمانه قدردانى و سپاسگزارى كنم.ـ
فكر كردن به انسان نحيفى كه بر تخت آرميده است دريچه اى را به دنياى غريبى مى گشايد دنيائى به درازاى نزديك به يك قرن گذر از فراز و فرودهائى كه هر مرحلهء آن ميتوانست با لغزشى به قيمت پرتاب به اعماق تمام شود. و خود را در مقابل اين تلاش انسانى و طى مسيرى اين گونه طولانى و پر مخاطره كه حتى نظاره بر خاطرهء آن سرت را به دوران مى آورد, حقير و كوچك مى يابى.ـ
چه نيروئى اين تن نحيف مچاله شده را با راست قامتى تا اين لحظه كشانده است؟ حکایتیست که ذهن و اندیشهٔ مرا همراه با گرامی یادِاین انسان یگانه، همواره به خود مشغول خواهد داشت.ـ