سرود ميلونگاى تيرباران شده در مراسم افتتاحیه هفتمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران

پوستر هفتمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران
پوستر هفتمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران

 

کلیپ این سرود توسط کمیته هنری هفتمین گردهمایی سراسری در باره کشتار زندانیان سیاسی در ایران تهیه شده است که در افتتاح گردهمایی سه روزه مذکور در ۲۹ سپتامبر در هانوفر به نمایش در آمد. ترجمه شعر از رفیق بهرام قدیمی است. در زیر این رفیق توضیحاتی در رابطه با این سرود میدهد:ـ
Milonga del fusilado
بهرام قدیمی
روز پنج شنبه ۱۷ فوریۀ ۱۹۹۳ در روستاى گوارخيلا، در چالاته نانگوی السالوادور به من اطلاع دادند كه به مناسبت سالروز شهادت رفیقی از سرزمین باسک، به نزدیکی های «لاس ووالتاس» می رویم. طی هفتۀ قبل سرم خیلی شلوغ بود: گاه نجاری، گاه تعمیر ماشین آلات و گاه برق کشی در روستا دیگر مجال استراحت برایم نگذاشته بود.
در روزهای گذشته باید تدارکات لازم برای مراسم سالگرد بازسازی گوارخیلا آماده می شد، به خصوص نانوائی و قهوه خانۀ روستا. دو روز مانده به جشن، درب تنور نانوائی پائین افتاد. لولای آن را با دوبل پلاستیکی محکم کرده بودند و همان اولین باری که تنور را روشن کردند، از جا در آمد. با کوبیدن یک میلۀ آهنی به دیوار تنور، لولا را با هر زحمتی که بود به آن جوش دادم. هر چه بود به خاطر آن که درست از عینک جوشکاری استفاده نکرده بودم، چشمانم تا صبح ناراحت بود و نتوانستم درست بخوابم. با این حال ساعت ۲ بعد از ظهر همراه با گروهی از اهالی راهی شدیم. عصر آن روز برنامه با سخنرانی فرمانده دوگلاس آغاز شد. بعد موسیقی و استراحت بود.

فرداى آن روز، به همراه يك جمع با مقدارى ترتيا (نان ذرت) و موز حدود يك ساعت راه رفتيم. در راه گاهی یکی از ما سرودی را زمزمه می کرد. در کنار مزاری تک افتاده در کوهپایه ايستاديم. اول مادرش سخنانی گفت. به ياد مى آورم از جمله كسانى كه آن روز حضور داشتند، اينياكى گونزالو بود، سخنگوى «هارى باتاسونا» (اتحاد خلق) از سرزمین باسک – اسپانیا. او پس از پایان سخنانش سرود انترناسیونال خواند. گونزالو در حال حاضر، در زندان مورالخا (اسپانيا) اسیر ست.
پنج شنبه ۲۱ ژانویۀ ۱۹۹۳ با زنی آشنا شده بودم که از مدت ها پیش نامش را می شنیدم. برای تعمیر استارت موتور برق کارگاه نجاری گوارخیلا به سن سالوادر رفته بودیم. از آن جا همراه با بتینا و لورا برای استقبال از ویکتوریا به فرودگاه رفتیم. و این فرصتی بود تا بتوانم با او حرف بزنم. لورا چند سال مسئول تیم پزشکی اف پى ال، «نيروهاى خلقى آزاديبخش ملى» يكى از پنج سازمان تشكيل دهندۀ «جبهۀ آزاديبخش ملى فارابوندو مارتى» (السالوادور) بود. پس از چندی جبهه او را به خارج فرستاده بود. ظاهراً هیچکس نمی داند که او را برای چه کاری فرستاده بودند. این جا هیچ کس هم در این مورد سؤال نمی کند…
در زمان فرانکو، لورا دو سال و نیم در زندان فاشیستهای اسپانیا بود. بعد از آزادی، کار سیاسی را بخصوص در کارخانه ها ادامه داد تا سرانجام به السالوادور آمد. زنی ست بسیار پر تجربه و خونگرم. او و همسرش از مدت ها پيش به چريك ها پيوسته بودند. همسر او نخستین انترناسيوناليستى بود كه در السالوادور به خاك افتاد.
آن روز بر مزار پاکیتو آریاران، لورا در مورد آمدنشان به السالوادور و پیوستن به «اف – ام – ال – ان» حرف زد.
حكومت نظامى فرانكو، پاكيتو را در نوزده سالگى در ۲۷ آوريل ۱۹۷۵ دستگير كرد. او تا زمستان همان سال، يك ماه پس از مرگ فرانكو در زندان ماند. پاكيتو از نوامبر سال ۱۹۷۸ پس از فرار از محاصرۀ پليس، مخفى شد. چند سال بعد به «نيروهاى خلقى آزاديبخش ملى» پيوست. فرانسيسكو متزى در بارۀ حملۀ نوامبر سال ۱۹۸۲ و گلوله خوردن پاكيتو، چرك كردن پاى گلوله خوردۀ او، و دست آخر قطع پايش با كمك يك چاقوى جيبى سوئيسى شرح مفصلى نوشته است. (ر. ك. به: پزشكى در خدمت مردم – خاطراتى از جنبش آزاديبخش السالوادور- ترجمه عليرضا ثقفى خراسانى) با وجود از دست دادن يك پا، وى مبارزه در صفوف جبهه را ادامه داد. سرانجام در روز ۳۰ سپتامبر ۱۹۸۴ در نبرد به خاك افتاد.
هفت سال پس از مرگ او، ما، در سكوت بر مزارش حلقه می زنيم. بعد همه با هم مى خوانند:
«نه از من بپرسيد كيستم،
و نه این که مرا مى شناختيد…»
از آن روز بارها اين ترانه را بر مزار رفقاى به خاك افتاده شنيدم. اين ترانه نه تنها در السالوادور نماد ادامۀ مبارزه بود، بلکه در سراسر آمريكاى جنوبى، هر جا مبارزه اى در جريان است، گيتار هم حضور دارد و ترانه -سرودهای انقلابى، و يكى از ترانه هاى اين جنبش ها، «ميلونگاى تيرباران شده» است.
شرايط زندگى و مبارزه در آمريكاى جنوبى، اين حياط خلوت قدرتمندترين كشور جهان، اين قارۀ هميشه محكوم، هميشه داراى هزاران زندانى، شكنجه شده و اعدامى باعث شد که گيتاريست، خواننده و آهنگساز اروگوئه اى، خوزه لوييز گررا (معروف به په په گررا) اين ترانۀ زيبا را بیافریند. ترانه اى كه هنوز در سراسر این قاره در فضا طنین انداز است.
په په گررا در ۳۱ اكتبر ۱۹۴۴ در شهر «ترينتا اى ترس» در اروگوئه به دنيا آمد. او از ۱۳ سالگى آواز مى خواند. در سال ۱۹۶۲ همراه با براوليو لوپز، دوئت «لوس اوليمارنيوس» (اوليمارى ها، با اشاره به رودخانۀ اوليمار در اروگوئه) را تأسيس كرد. اين دوئت در مجموع ۴۴ ديسك توليد كرده و جوائز هنرى زيادى را از آن خود ساخته است.
در دوران ديكتاتورى نظامى از سال ۱۹۷۳، ترانه هاى اين گروه در اروگوئه ممنوع شد. وى تا زمانى كه توانست در اروگوئه بماند به تنهايى فعاليت هنرى اش را ادامه داد. بعد كارش مانند بسيارى ديگر از هنرمندان آمريكاى جنوبى به تبعيد كشيده شد. در سال ۱۹۸۴، پس از پايان ديكتاتورى نظامى در اروگوئه، په په گررا از تبعيد (اسپانيا و مكزيك) به میهنش بازگشت و مجدداً فعاليت هنرى اش را همراه با دوست ديرينه اش، براوليو لوپز از سر گرفت و تا سال ۱۹۹۰ ادامه داد. پس از آن اين دو هنرمند هر يك به تنهايى و يا با كمك نوازندگان ديگر فعاليت مى كنند.

ميلونگاى تيرباران شده

ميلونگاى تيرباران شده

نه از من بپرسيد كيستم
و نه این كه آیا مرا مى‌شناختيد.
رؤياهايى كه داشتم،
بال خواهند گشود، بی آن كه خودم باشم.

زنده نيستم، اما
در آنچه رؤيايش را مى پروراندم ره می‌سپارم.
و ديگرانى كه همچنان پيكار می‌كنند
گل‌هاى سرخ ديگری خواهند آفرید.
و همگان مرا به نام تمامى اينها خواهند خواند

چهره‌ام را به خاطر نياوريد،
زیرا آن چهره، چهره‌ام در جنگ بود،
تا زمانی که در سرزمینم
نفرت ضروری بود

آسمان كه باز شود،
پیشانیم را همگان خواهند شناخت.
صداى خنده‌ام را كمتر كسى شنيده است،
اما قهقهۀ ناشناخته ام را
در سپيده‌دمان خواهند يافت،
در سپيده‌دمان روزى كه آمدنش حتمی ست

از سنم نپرسيد،
سال‌هاى عمر همه را دارم،
من از بين حالات گوناگون،
برگزيده‌ام كه از سنم پيرتر باشم.
و سال‌هاى عمر واقعى‌ام،
به شمار تيرهايى ست كه شليك كرده‌ام.

در هر تيرباران شده‌اى، از نو زاده می‌شوم
و هرچند تنم مرده باشد،
سن واقعى‌ام، سن كودكى ست كه آزادش كرده‌ام.

قبرم را نجوييد،
که نخواهید یافت.
دستان من همان دستانی ست
که هنوز شليك مى‌كنند،
صداى من، همان صدایی‌ست که دارد فرياد مى‌كشد.
رؤياى من، همان كه هنوز می‌جوشد.

بدانيد تنها آنگاه مى‌ميرم
كه شما مبارزه را رها کنید.
زیرا آن كس كه در نبرد بمیرد،
در وجود هر رفيقى زنده است.

میلونگای تیرباران شده با صدای په په گررا
http://www.youtube.com/watch?v=EIaJWWscnd0

– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
میلونگا یک نوعی ریتم در موسیقی جنوب آمریکای جنوبی ااست. خوانندگان فلکوریک مانند خورخه کفرونه و مرسدس سوسا نیز با این ریتم ترانه های بسیاری را اجرا کرده اند.
فهرست اسامی:
Guarjila, Chalatenango, El Salvador
Duglas Santa María
Las Vueltas
Laura
Iñaki Gonzalo
Herri Batasuna
Centro Penitenciario La Moraleja
Herri Batasuna
La Moraleja
Fuerzas Populares de Liberación Farabundo Martí
Frente Farabundo Martí para la Liberación Naciónal
Pakito Arriaran
Francisco Metzi: Por Los Caminos De Chalatenango: Con La Salud En La Mochila
José Luis Guerra
Pepe Guerra
Treinta y Tres
Braulio López
Los Olimareños

برخی منابع:
http://www.gara.net/…/Pakito-Arriaran-luchador-una-misma-ca…

http://www.45-rpm.net/antiguo/palante/pakito.htm

http://es.wikipedia.org/wiki/Jos%C3%A9_Luis_Guerra

http://www.youtube.com/watch?v=PKoGZDfvjp4

http://www.youtube.com/watch?v=4We5iZMRFno

http://www.youtube.com/watch?v=zMXXn9J3-mk&feature=related