به یاد پیکارگر جانفشان: مجتبا ترکاشوند، ثبت روایت از: احسان حقیقی
تاوان زندگانی مارا جهان کم است
اینسان که سر به پای شرف می نهیم ما
..
اسدعاطفی
مجتبا ترکاشوند بچه ی کوچه ی قاضی زاده محله منزه کرماشان بود.او را به واسطه ی بچه محل بودن می شناختم.خانواده فقیری بودند.بار اول در سال ۵۷ فهمیدم که مجتبا از مسوءلان تشکیلات دانش آموزی و دانشجویی پیکار است.او انسان مصمم و با اراده ای بود و نظم و پرنسیب او جدا از رفتار سازمانی در رفتار و ارتباطات شخصی وی نیز آشکار بود.پیش از سال ۱۳۶۰ مجتبا بواسطه ی فعالیت هایش لو رفت و از طرف سازمان به من متصل شد و مدتی نزد ما به زندگی مخفی ادامه داد تا اینکه از طرف سازمان به همدان منتقل شد و رابط تشکیلات بین همدان و کرمانشاه بود.
دستگیری:
پس از وقایع سی خرداد سال ۶۰ مجتبا با اسناد بسیاری از تشکیلات،همراه یکی از رفقایش از همدان راهی کرماشان می شود.در ایست بازرسی بیستون ماشین آنها تفتیش می شود.مجتبا در کمال آرامش و برای عادی سازی اسناد را روی داشبورت ماشین می گذارد و همین کار باعث می شود که توجه پاسداران جلب نشود،اما در لحظه آخر یکی از همکلاسی های قدیمی وی که به خدمت پاسداران در آمده مجتبا را شناسایی می کند و باعث دستگیری اش می شود.
اعدام:
مجتبا را از لحظه دستگیری به شکنجه گاههای اطلاعات سپاه بردند،بسیاری از اعضای تشکیلات دانش آموزی که مجتبا مسوءل مستقیم آنان بود در آن زمان در زندان بودند و کاقی بود که مجتبا دهن باز کند تا بسیاری زیر ضرب بروند،اما هرگز این اتفاق نیفتاد و بعد از چند هفته شکنجه گران که در مقابل عظم کوهوار و اراده ی واقعی وی به زانو درآمده بودند و از کشیدن اطلاعات از وی ناامید شده بودند اورا به جوخه اعدام سپردند.
رفقایی که از شکنجه گاه های مجاور سلول مجتبا به داخل بند آمده بودند روایت دل آوری و مقاومت وی را به گوش دیگر زندانیان رساندند.آنها تعریف می کردند که چون کف پاهای مجتبا به علت ضربات متعدد کابل متلاشی شده بود و در واقع دیگر عصب هایش دردی را منتقل نمی کردند دژخیمان ضربات کابل را بر پشت او زده بودند تا پشت هم به سرنوشت پاها دچار شود.
رفقای دیگر می گفتند که بر زخم های پا و پشتش کیسه کشیده اند،اینگونه مجتبا،کوهوار و گردنفراز به قول شاملو:“ دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت“ و این سکوت او به افراد زیادی امکان زندگی بخشید.و نامش و مدتها در میان دیگر بندیان همچون الگوی مقاومت و اراده برده می شد.