شعری از حسن حسام برای محمود صالحی و رضا شهابی و همه پرومته های در زنجیر
ـ
این جا برقص …ـ
پیرِ ما گفت :ـ
به جز
زنجیری بر دست و پای
سهمی نداری
امیر ِجدید !*ـ
پس ،ـ
دست افشان و پای کوبان
ـ برقص
در میانه ی مستان
و آواز تهی دستان
سرنوشت خونبارت
به جبر تاریخ
چنین رقم خورده است :ـ
پیکار و دادخواهی
با آواز بی کرانه ی گسستن ِ زنجیر
در دادگاهی که نویی
امیر ِ جدید !ـ
*
پیرِ ما گفت :ـ
کار ،ـ
کار ِ دانایی ما نیست
ساز ِ سرنوشتت را
تاریخ می نوازد
تاریخ بیقراری ها
تاریخ ِ داد و ستد
تاریخ ِ دهان های گرسنه
تاریخ ِچشم های خیس ِ حسرت بار،ـ
ـ در افقی گُم
تاریخ ِ کودکان کار
ـ ومردمان بیکار
تاریخ ِروئیاهای بزرگ
ـ وآرزو های له شده
تاریخ ِ رنج و کار
ـ و قتلگاه ِ مردم هشیار
*
پیرِ ما گفت :ـ
گل همین جاست
این جا یرقص
ـ امیر ِ جدید !ـ
حلاج وار
حتی ،ـ
ـ درپای دار
————————————
11/10/2017 – پاریس
ـ*خطاب آنتونیو گرامشی است به کارگران ؛ طبقه ای که سرنوشت محتومش ورق زدن تاریخ است تا جهانی نو