دلبر ما، «مادر گلی»، عباس هاشمی
von
Editor
·
Juni 25, 2018
! شمعی فروزان که چندین دهه در راه آزادی روشنی و گرما بخشید ، اینک خاموش شده است
«دلبر» ما «که به مکتب نرفت و خط ننوشت»
چگونه بود که «مسئله آموز صد مدرّس شد»؟
کسانی که مادر گلی را دیدهاند و یا با او حشر و نشر داشتهاند، حتما جاذبهی جادویی این زنِ ساده، فروتن و خنده رو را کم و بیش احساس کرده اند؛ اما شاید بدرستی ندانند که این جاذبه ریشه در کجا دارد. ـ
جاذبهی مادر را پیش از آنکه خودش را ببینم ابتدا در فرزنداش ویدا همرزم و رفیق و همسرم دیده بودم*۱. اما در نخستین دیدارها منشاء این زیبایی و جذابیت جادویی را بویژه در مادرشان پیدا کردم، گرچه پدر هم خود حکایتی ست دگر. زیبایی «دلبر ما» که شاید بشود آنرا در سادگی، جدیت و بی تکلفی و محبت بیکران خلاصه کرد اما پرریشه و چند جانبه ست؛ دلبر از خانواده ای با فرهنگ و فروتن گیلانی ست؛ سر سبز و پاک. او در سنین جوانی با عشق همسری گزید که زندگیاش را وقف آزادی و رهایی کرده بود، و دلبر همه وقت و همه جا با جان و دل و تا به آخر یاور او بود؛ احمد گلی آبکناری از مبارزان صدیق تودهای، شاعری متواضع، عاشق دلبر بود. این زوجِ عاشق پدر و مادر فرزندانی شریف شدند که سه تن شان؛ روزبه، پروین و ویدا گلی آبکناری در رژیم اسلامی بر سر اعتقاداتشان به سوسیالیزم و آزادی جان باختند و فرزندان دیگر همچون پدر و روزبه، یا زندانی شاه بوده و یا در رژیم اسلامی زندانی شده، شکنجه و آزار دیده اند. لذا دلبر یک مادر و راهبر خانواده میشود دلبر یک فعال جان بر کفِ بی سر وصدا و عمیقا متواضع بود؛ هر خطری را به جان میخرید و در همهی «ماموریت» هایش موفق بود، چه وقتی که همسرش با تعدادی از توده ایها در جنگلهای گیلان مخفی بودند و دلبر برایشان قوت و لباس و خبر میبرد و چه وقتی که از زندان خبر میآورد و میبرد و چه در روزهای انقلاب که در زیر چادرش اسلحه جابجا میکرد! دلبر برغم «غیر حرفهای» بودن اما مشکل گشای انقلابیون بود: اگر به «ستاد» حمله کردهاند، دلبر زیر چادرش آنچه را که نباید دست دشمن بیفتد به سهم خود حمل میکند، آنهم با جثه ای ریز و قامتی کوتاه! اگر خانهی روزبه مشکوک به نظر رسیده است اوست که خبر میگیرد و کوچه را چک میکند و اسناد را جابجا. ـ
…تمام زندگی دلبر همدلی و همراهی با همسر و فرزندان مبارزاش بوده و رنج بیکران برده و آنرا به جان خریده است او نیز به زندان افتاده و همراه همسرش توهین دیده و شکنجه شده است. برغم اینهمه اما خودش را به حساب نمی آوُرد و این ها را همه وظیفهای کوچک میدانست. زیبایی و جذبهی جادویی او اما در همین متانت نهفته است که ذاتیِ چنین شخصیتهایی ست. تبسم شیرین و مهر عمیق او در همه ی دوران زندگیاش برغم اینهمه سختی زبانزد آشنایان بوده است و براستی زندگی زیبای این زن بزرگ و متواضع را باید نوشت و مرور کرد و از او آموخت، چراکه این نوع از انسانها بدلیل فروتنی و تواضع کمتر شناخته میشوند و گمنام و ناشناخته باقی میمانند حال آنکه نقش کلیدی و بس مهمی در آموزش زندگی و تربیت اساسیِ اطرافیان خود دارند که میبایست بطور جدی بازشناسی و تقدیر شود.ـ
مادر را در آخرین سفرش به نروژ زیارت کردم. به فراموشی دچار بود چنان که فرزند خود آذر و دوست نزدیک روزبه و خانواده، زنده یاد هوشنگ عیسی بیگلو را ظاهرا نمیشناخت، اما با دیدن من به زبان آمد: «هاشم جان تی قربان چرا زحمت کشیدی این همه راه آمدی؟» و همه را به تعجب واداشت و قلبم را بازهم لرزاند و حالا هم دوباره اشکم را جاری کرده است. ـ
به عشق و زیبایی تو ادای احترام میکنم «مادر گلی» یار غار «آقای گلی» و مادر بی همتای فرخ، روزبه، پروین، ویدا، آذر، نکیسا، افشین و نیز شهاب و حسین و من و هزاران دیگر…ـ
و تسلیت میگویم به بازماندگانِ این خانواده ی نیکو و انسانخو و مبارز و شریف، به آبکناریهای آگاه و به همه ی مادران رزمنده و داغدیده به رفقا و آشنایانی که بستگان این خانوادهی نازنین و انقلابیاند و همچون آنها به فردایی آزاد و آباد دلسپاراند و ره پیما.ـ
ز راه میکده یاران عنان مگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مخلص شد*۲
عباس هاشمی
یکشنبه ۲۴ ژوئن
…………
«!ـ *۱ ویدا حاجبی در مورد او میگفت «نمیدانم چرا از او که خیلی از من کوچکتر بود حساب میبردم و منی که همیشه ضد اتوریته بودم در ویدا جذابیتی دیدم که اتوریته ی دلپذیری داشت؟
:ـ* ۲حافظ خود اما به گونه ای دیگر سروده است
ـ« ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از اینراه رفت و مفلس شد »ـ
دلبر ما، „مادرگلی“
http://www.iranglobal.info/node/66806
مهمانی سیانور و خون در خانه خواهر بسیجی!
http://www.iranglobal.info/node/66888
پروین گلی آبکناری چرا و چگونه خودکشی کرد؟
http://www.iranglobal.info/node/66954