گزارش شاهد: خلیل بینایی ماسوله، از همایون ایوانی
خلیل بینایی ماسوله
ـ1- نام خانوادگی: بینایی ماسوله
ـ2- نام: خلیل
ـ3- محل تولد: ماسوله
ـ4- تاریخ تولد: ١٣٢٦
ـ5- تاریخ دستگیری: بهار 1362
ـ6- محل کشته شدن: زندان گوهردشت
ـ7- تاریخ کشته شدن: شهریور 1367
ـ8- نحوه قتل از سوی رژیم: دارزدن
ـ9- اتهام: حزب توده ایران
ـ10- توضیحات: متاهل، سرهنگ زمینی
ـ11- شماره ردیف در فهرست منتشره گفتگوهای زندان: 428
گزارش شاهد:ـ
سرهنگ خلیل بینایی ماسوله، در دستگیری های سال 1362 حزب توده ایران بازداشت شد. پس از بازجویی های در دادگاه به 5 سال زندان محکوم شد. در هنگام اعدام، بیش از مدت محکومیتش در زندان به سر می برد. او در زندان ها و بازداشت گاه های مختلف از جمله کمیته مشترک، قزل حصار و گوهردشت مدت محکومیت خود را گذراند. در هنگام کشتار در زندان گوهردشت بود. رژیم بند خاصی را برای افرادی که عمدتا اتهام حزب توده داشتند، به وجود آورده بود و بخشی از زندانیان این جریان را در این بند نگهداری می کرد.
اغلب نظامیان دستگیرشده از حزب توده در آغاز دستگیری نماز می خواندند. با این حال 9 نفر از آنان از جمله خلیل بینایی ماسوله این کار را نپذیرفتند. به همین دلیل در روزهای اول بازجویی و زندان که هنوز فشارهای روزهای نخست بر دستگیرشدگان کاهش نیافته بود، بنا به دستور پاسداران، به دلیل نماز نخواندن و کافر بودن وسایلش از بقیه جدا شده بود. از نظر رژیم اسلامی چون او „کافر“ و „نجس“ است، کسی نباید با او حرف می زد و در تمام مدت باید در فضای داخل یک تخت (عرض یک متر، طول دو متر و ارتفاع حدودا نود سانت) می نشست تا بقیه نمازخوان ها در بندشان، وسایلشان نجس نشود. خلیل در آکسیون های اعتراضی درون زندان برعلیه رژیم فعالانه شرکت می کرد. برای مثال، در زندان قزل حصار در زمستان 1364، در اعتراض به کار اجباری و تن ندادن به بیگاری، چهل روز به همراه چند تن دیگر از هم بندیانش (از جریانات سیاسی مختلف) در تنبیهی زیر هشت بود. در آن هنگام، میثم رئیس زندان و ناصریان دادیار آنجا بود. پرونده های این تعداد به جرم تمرد در زندان، به دادگاه فرستاده شد. اما به دلیل سراسری شدن اعتراض زندانیان تمام بندها بر علیه بیگاری، رژیم به طور کلی از موضع خود در این مورد عقب نشست. در نتیجه فشار بیشتر بر این تعداد نیز متوقف شد. یکی از افرادی که در این تنبیهی با او بود، نقل می کند که از او پرسیده است: „خلیل، تو چرا رفتارت با بقیه توده ای ها فرق می کنه؟ در اغلب اعتراضات فعالانه شرکت می کنی؟“
او با خنده ای از ته دل جواب داده بود: „آخه اونها هم همین را می گویند… می گویند تو بایست چریک می شدی و نه توده ای…“ و به خنده اش ادامه داده بود.
به خاطر اعتراضات مداومش به زندانبانان او برای آنها شناخته شده بود و بارها آسیب و آزار این اعتراضات را تحمل کرد. او ازدواج کرده و صاحب دو فرزند بود که هنگام دستگیری اش 4 و 8 سال داشتند. خانواده اش برای اولین بار در قزل حصار و آخرین بار در گوهردشت (1367) او را ملاقات کردند. چند ماه بعد از قطع ملاقات ها وسایل او در اوین به خانواده تحویل داده شد.ـ