یادداشتی به اعتبار گفتگوی تلویزیونی امیر جواهری با خانم مژده ارسی از شاهدان عینی زندان های جمهوری اسلامی پیرامون «هفتمین گردهم آیی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی»، آرش تنکاوری از تنکابن

همبستگی تادم مرگ، تا پس از مرگ تا رستاخیز خلق
همبستگی تادم مرگ، تا پس از مرگ تا رستاخیز خلق

 تخریب مصور تاریخ: علیه حافظۀ تاریخی مردم

در دهه‌های پس از انقلاب ۱۳۵۷ شاهد چند روند تخریب تاریخ بودیم. نخست جمهوری اسلامی از دهۀ شصت به بهانۀ ترویج ایدئولوژی اسلامی، اقدام به تحریف و بازنویسی تاریخ مطابق سلیقه و نظر خود کرد و نقش نیروها و جریان‌های ملی و مردمی را در تاریخ کم‌رنگ یا حذف و نقش ملاها و آخوندها را انقلابی و برجسته نشان داد.
سپس سلطنت‌طلب‌ها در دهۀ هفتاد همزمان با ترویج گیرنده‌های ماهواره‌ای تلوزیونی به جعل تاریخ ننگین دورۀ پهلوی پرداختند تا با سوء استفاده از موج نارضایتی عمومی از سلطۀ استبداد مذهبی نظام جمهوری اسلامی، با وارانه نمایی آنچه در دورۀ ننگین پهلوی‌ها بر سرزمینمان گذشت، حقانیتی برای خود جعل کنند.
بررسی دقیق این دو روند که اجمالاً اشاره شد و بیش از سه دهه است جریان دارد، مجالی دیگر و دقت بیشتری طلب می‌کند.
اما با گسترش ابزار ارتباط جمعی از نیمۀ دوم دهۀ هشتاد و فراگیری و گسترش آن در دهۀ نود، موجی از تاریخ نویسی جعلی، با تکیه بر ابزار قدیمی کتاب و سینما و ترویج گزینه‌های از آنها در شبکه‌های مجازی، توسط اتاق فکر جمهوری اسلامی آغاز شد که مشخصاً تخریب و تحریف مبارزات نیروهای انقلابی و چپ را هدف قرار می‌داد. موجی که با اشاره‌ای در یک سخنرانی «خامنه‌ای» دربارۀ فیلم‌های اعترافات سران حزب توده، و دستور بازپخش آن‌ها آغاز شد و با انتشار کتاب‌هایی در رابطه با حزب تودۀ ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان فدائیان خلق ایران توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی و تولید محتوی اینترنتی بر مبنای جعلیات این کتاب‌ها که مورد استناد صدها وبلاگ‌نویس و به‌اصطلاح پژوهشگر دانشگاهی حکومتی قرار گرفتند نیز همراه بود.به عنوان نمونه سایت تاریخ ایرانی به شکل مشخص و هدفمند و سازمان داده شده‌ای روزانه مشغول نشر چنین جعلیاتی به‌نام تاریخ معاصر است. و امثال «دهباشی»‌ها در پروژه‌های امنیتی «تاریخ شفاهی» به موازات آن مشغول تخریب و تحریف تاریخ…
دخترک عکاسی هم – در گالری آقازاده‌ای «محسن» نام که پدرش پاسدار است و خودش ژست‌های شبه روشنفکرانه و محفلی مترقی نمایانه دارد – نمایشگاه صحنه‌های کشته شدن چریک‌ها در مبارزات زمان شاه ترتیب می‌دهد، تماماً جعلی و دروغ و…
در این مجال اندک هدف فقط بررسی چند فیلم سینمایی است که در دهۀ نود و در همین جریان و سویۀ مذکور ساخته شده‌اند. انگیزۀ نوشتن این سطور پس از گفتگوی «امیرجواهری» با سرکار خانم« مژده ارسی» زندانی سیاسی زندان های جمهوری اسلامی پیرامون « هفتمین گرد هم آیی سراسری در باره کشتار زندانیان سیاسی» پدید آمد، تا برای هموطنان خارج از کشور روشن سازد چرا و چگونه، چه فیلم‌هایی را چه‌کسانی برای تحریف تاریخ ساخته‌اند؟ اگر نه نگارنده هرگز قصد نوشتن دربارۀ این آثار سخیف و بی‌ارزش را نداشته که حتی افشای آن‌ها با ذکر نامشان موجب توجه به این خیانت تاریخی در حق مردم و جوانان کشورمان خواهد شد.
ارسی در ارتباط با جعل تاریخ چنین می‌گوید: «نه تنها جمهوری اسلامی، بلکه وقاحت به جایی رسیده که طرفداران رژیم سرنگون شدۀ شاه هم – در واقع سلطنت‌طلب‌ها – اقدام به دستکاری و تخریب حافظِ تاریخی و جمعی مردم می‌کنند. با جعل اخبار، اسناد، با دروغ‌پراکنی، با ساختن فیلم‌های متفاوت با هزینه‌های بسیار بالا، مثلاً فیلمی که عید امسال در ایران در همین رابطه برای بازسازی دروغین حافظۀ تاریخی جامعه در رابطه با رخدادهای دهۀ شصت ساخته و نمایش داده شده، یکی از پرخرج‌ترین فیلم‌های ساخته شده در جمهوری اسلامی است؛ می‌بینیم که همۀ اینها چگونه دست در دست هم با یک هدف مشغول تخریب حافظۀ جمعی تاریخی مردمند و روایت خود را به عنوان رخداد تاریخی جا بزنند».
تاریخ سینمای سیاسی حکومتی در سه‌دهۀ گذشته، از «دو چشم بی‌سو»ی مخملیاف که در آن شعار: مرگ بر ماهی سیاه کوچولو! می‌داد تا فیلم «ماجرای نیمروز» اخیر، سراسر علیه نیروها چپ و مترقی و تماماً تحریف تاریخ و سرشار از روایت‌های جعلی‌ست که بررسی همۀ  آن نیاز به مجالی دیگر دارد. از نمونه‌هایی که بیشتر با انگیزۀ سودجویانه یا فرصت‌طلبانه نام‌هایی مثل «پنجاه و سه نفر» برمی‌گزیدند – و ربطی به جریان ۵۳نفر یا کتاب «بزرگ علوی» هم نداشتند – تا فیلم مبتذل «افعی» که تقلید مضحکی از روی فیلم سخیف «رمبو ۳» – که حوادث تخیلی مبارزۀ قهرمانی موسوم به رمبو در طی جنگ شوروی در افغانستان را به تصویر می‌کشد – گرفته تا فیلم‌هایی مثل «خانۀ عنکبوت» – که برای اثبات توبۀ سازندگان و بازیگران و به‌عنوان مجوزی برای فعالیت دست‌اندرکاران آن ساخته شد – را دربر می‌گیرد.
در دهۀ هشتاد نیز فیلم «پایان‌نامه» به کارگردانی جوان فرصت‌طلب وفاسدالاخلاقی به نام «کلاهداری» – که ارتباطات غیر اخلاقی‌اش با معاونت سینمایی وقت، «سجادپور» کار وی را به زندان کشانید – و فیلم «قلاده‌های طلا» – که چنان بی‌شرمانه به تحریف رخدادهای کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ پرداخته بود که رسوائی‌اش را دیگر نیازی به بازگوئی نیست – در کنار فیلم‌هایی مثل «به‌رنگ ارغوان» و … را می‌توان آغازی بر شکل جدید تحریف و تخریب حافظۀ تاریخی نسل جوان بر شمرد.
در سال‌های پس از دولت «احمدی‌نژاد» و در نیمۀ دهۀ نود اما در معاونت سینمایی دولت «روحانی»، موج جدیدی از ساخت فیلم‌ها و سریال‌هایی – برای تحریف تاریخ و روایت آن به نفع حاکمان و علیه محکومان –  ایجاد شد. درگیری جناح‌های حکومتی نیز به تولید این آثار دامن زد. همچنین بخشی از مسئولان نظامی – امنیتی که وظیفۀ پولشوئی هم داشتند و استعداد فسادشان بیشتر بود، به تولید فیلم و سریال پرداختند که از آن جمله مجموعۀ تلویزیونی «معمای شاه» و سریال پخش شده در شبکۀ ویدئویی خانگی «شهرزاد» را می‌توان نام برد که در گرایش ضد مردمی و ضد چپ، همسو و در تحریف تاریخ همسان هستند.
در سینما نیز در غیاب و ممانعت از فعالیت سینماگران متعهد و مردمی مانند «بهرام بیضایی» و «ناصر تقوایی» و  پس از یکی دو تجربۀ نا موفق با فیلمسازان نسل دوم در جمهوری اسلامی مثل «امکان مینا»۱۳۹۴ کمال تبریزی، «ماهی سیاه کوچولو» ۱۳۹۳ با استفاده از فیلمساز کار نابلدی مثل مجید اسماعیلی – در شرایطی که هیچ سینماگر با تجربه‌ای حاضر به ساخت آثاری چنین سفارشی و سخیف نمی‌شد – تصمیم به استفاده از نسل جوان – ظاهراً خلاق‌تر – و جسور برای تولید فیلم‌های سینمایی مورد نظر گرفتند. در این بین ردپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پس پشت تأمین امکانات و بودجۀ این آثار به‌وضوح مشخص است.
پسرک حزب‌الهی بازیگر نقش پسر رزمندۀ پاسدار فیلم «آژانس شیشه‌ای» ساختۀ «حاتمی‌کیا»، بچه بسیجی فیلم‌ساز این‌سال‌های نظام و مورد علاقۀ و اطمینان سپاهیان، « بهروز شعیبی» فیلم «سیانور»۱۳۹۴  را بر اساس ماجرای مهم انشعاب خونین سال ۵۴ سازمان مجاهدین خلق ایران،می‌سازد و کارگردان بسیجی تحصیلکردۀ سینما، «محمد حسین مهدویان» که آزمون خود را در تحریف تاریخ با ساخت مجموعه‌های شبه مستند تلوزیونی و فیلم «ایستاده در غبار» پس داده – که در آن‌ها هم به وفور جریانات مترقی و چپ را به نفع حکومت جمهوری اسلامی محکوم کرده بود –  فیلم «ماجرای نیمروز»۱۳۹۵ را بر اساس روایت جعلی رسمی نظام از جریان حمله به پایگاه موسی خیابانی و اشرف ربیعی، قتل آنان و حوادث خرداد شصت، می‌سازد. فیلم‌هایی که با صرف هزینه‌های فراوان پیش تولید و تولید، توانسته‌اند به حداقل استانداردهای هالیوودی سینما نزدیک و روایتی جذاب و داستانی ارائه کنند که به یاری تبلیغات وسیع و بی‌حدی که در اختیارشان بود، به عنوان یک اثر سینمایی به جامعه ارائه شوند. در حالی‌که نه‌تنها آثاری عمیقاً مبتذل و سطحی‌نگرند، بلکه هیچ نوآوری و خلاقیتی در روایت و خط داستانی، جز تقلید از سینمای اصطلااً اکشن هالیوودی یا مستند- داستانی‌های متداول تلویزیونی دنیا، ندارند.
ارتباط و خط و ربط تهیه کنندگان و سرمایه‌گزاران این فیلم‌ها همه به سپاه و بنیادهای وابسته به آن بر می‌گردد. و همه علی‌رغم دریافت جوایز فراوان در جشنواره‌های حکومتی، در گیشه شکست خورده و اغلب به رایگان در پایگاه‌های بسیج و مساجد و ادارات و مدارس وامثالهم عرضه می‌شوند. که با جستجوی هر یک از نام‌ها و فیلم‌های ذکر شده به راحتی قابل پیگیری‌است و برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب، در اینجا به آن‌ها اشاره نشده. این روش را مسئولین سینمایی جمهوری اسلامی سه دهۀ پیش هم با فیلمسازانی که آن زمان اصطلاحاً «حوزۀ هنری»یی بودند، آزموده بود. که شاخص‌ترین آن‌ها، «محسن مخملباف» اکنون به مخالف سیاسی نظام مبدل شده است. این جوان‌های فیلمساز نوآمده نیز بهتر است بدانند به محض اینکه تاریخ مصرفشان برای سفارش دهندگان فیلمهایی که ساخته‌اند، تمام شود، مثل «حامد کلاهداری» به دریوزگی و قوادی خواهند افتاد و راهی که برگزیده‌اند هم آینده ندارد و هم شرف… باید به این جاعلان نوآمدۀ تاریخ میهنمان گفت که به هر دلیلی از فرصت‌طلبی گرفته تا نیاز مالی یا علاقه به شهرت و حتی اعتقادی – که ندارند – با ساخت این فیلم‌ها نه تنها تاریخ را تحریف می‌کنند، بلکه در کنار جنایتکاران جمهوری اسلامی که بیش از سه‌دهه است بی‌شرمانه زیباترین فرزندان این آب و خاک را به خون کشیده و تبعید ناگزیر وا داشتند و با تکصدایی و خفقان جامعه را به مرز تباهی و نابودی کشیدند، قرار گرفته‌اند. فیلم‌هایی که ساخته‌اند، نه‌تنها ماندگار نیست، بلکه هنوز زنده‌اند و توانا آنانی که ماهیتشان را آشکار و دروغ‌ها و جعلیاتشان را افشا کنند.
برتولت برشت می‌گوید: « آن‌که حقیقت را نمی‌داند نادان است، آن‌که حقیقت را می‌داند ولی انکار می‌کند تبهکار است». و شما هم تبهکارانید.ـ

آرش تنکاوری از تنکابن

http://dialogt.de/gerdhamaie-3/