گفتگوی همایون ایوانی با عباس سماکار درباره تجربه کتاب جمعه و وضعیت رسانهها، بخش نخست
این گفتگو به مناسبت نگاهی به میزگرد کتاب جمعه که احمد شاملو در سال 1358 (کتاب جمعه، سال اول، شماره ۴) با حضور باقر پرهام، احمد شاملو، فریدون آدمیت، هما ناطق، عباس سماکار، محمد علی سپانلو، خسرو شاکری، محمد قائد فراخوانده بود؛ آغاز شد. هدف مقایسه و تبادل تجربهای در وادی نشریات و رسانههای دهههای پیشین و وضعیت رسانهها در دنیای امروز است. شاید از طریق این تبادل نظر و تجربه، توشهی راهی برای دست اندرکاران رسانههایی فراهم شود که از رسانههای حاکم آگاهانه فاصله گرفتهاند و در پی رساندن آگاهی و امید به مخاطبین خویش، یعنی مردم و فرودستان جامعه، میباشند. بخش نخست مصاحبه با رفیق عباس سماکار را در زیر میخوانید که امیدوارم زمینهای برای تبادل نظری گستردهتر میان علاقمندان به موضوع باشد.ـ
همایون ایوانی، بیست و هفتم اکتبر 2017
***
پرسش
با تشکر از وقتی که برای این مصاحبه گذاشتید. شما از همکاران کتاب جمعه و شرکت کنندگان در میزگرد کتاب جمعه بودید، ما در گفتگوهای زندان، اخیراً سند گفتگوهای مطرح شده در این میزگرد را منتشر کردیم. آیا می توانید کمی درباره این میزگرد، و نیز فضای همکاری در تحریریه کتاب جمعه برای خوانندگان ما توضیح دهید؟
پاسخ
میزگردِ کتاب جمعه به دعوت احمد شاملو و به خاطر برنامهریزی و سازماندهی شورائی انتشار کتاب جمعه برگزار می شد.ـ
شاملو از گروهی از فعالین فرهنگی و همچنین از نمایندگان سازمان فدائی دعوت کرده بود که در این میزگرد شرکت کنند و من و منوچهر کلانتری (دائی بیژن جزنی) از سوی این سازمان به دفتر کتاب جمعه رفتیم. پس از گفتگوی اولیه، منوچهر کلانتری وقتی متوجه شد که علاوه بر این میزگرد، موضوع به همکاری بیشترِ ما با کتاب جمعه مربوط است، به دلیل مشغولیت زیاد سازمانیش از ادامه این کار خودداری کرد و من به تنهائی ادامه دادم.ـ
هدف میزگرد، عبارت بود از بررسی طیف مخاطبین نشریه، بررسی و تشخیص مسائل مبرم مورد نیازِ مخاطبین، و سازماندهی تهیه این مطالب. همچنین بررسیِ واکنشهای مخاطبین نسبت به این مطالب هم مطرح بود که به بعد موکول شد.ـ
در واقع اولین بار بود که برخلاف رسم تقریبا همگانی پیشین، یک نشریه فرهنگی- اجتماعی میکوشید تا به نوعی به برنامهریزی و سازماندهیِ یک رسانه شورائی اقدام کند. زیرا، مرسوم بود که امور برنامهریزی و سازماندهی تهیه مطالب یک نشریه را، مدیر مسئول و سردبیر به انجام برسانند، و آنها بنا به تجربه و دانش خود، مخاطبینی برای نشریه فرض میکردند و پس از جلب همکاری نویسندگانِ دائم و یا موقت، به انتشار مطلب میپرداختند. این که تشخیص مدیر و سردبیر نشریه به تنهائی، تا چه حد نیازهای مخاطبین را برمیآورد و تا چه اندازه خودِ محدودۀ مخاطبین نشریه را به درستی درمییابد جای پرسش دارد.ـ
اما یک رسانه و یا نشریه شورائی مشخصات دیگری دارد و طبعاً برای درک و دریافت محدودۀ مخاطبین و مسائل مورد نیاز آنها و مسائل دیگر، نیاز به نظرخواهی از بخش وسیعتری از فعالین فرهنگی و مخاطبین اولیه دارد.ـ
پرسش
کتاب جمعه تا چه حد در تشخیص محدودۀ مخاطبین و درک و سازماندهیِ اطلاع از نیازهای آنها خود موفق بود؟
پاسخ
پرسش جالبی ست که تا کنون من با آن در رابطه با کتاب جمعه برخورد نکرده بودم.ـ
بگذارید پیش از پاسخ به این مسئله، نگاه و تعریف خودم را از یک حرکت شورائی بیان کنم تا در ادامه، نظرم روشنتر فهمیده شود.ـ
من «شورا» را در کلیترین شکل، به مثابۀ؛ ارگانِ حاکمیت شهروندان جامعه برای دخالت در همۀ امور خود، از جمله کنترل و مدیریتِ تولید و توزیع و سیاست و فرهنگ، میشناسم.ـ
چنین ارگانی، یک «مرکز» دارد و یک «پیرامون». البته مرکز در بالا و فراز سر پیرامون قرار نگرفته، بلکه همسطح و هم ارتفاع آن است. شیوه کار هم به این صورت است که هر بخش از «پیرامون»، نیازها و مسائل خود را در امور شهروندی، به صورت نمایندگان مستقیم و همواره قابل فراخوان به «مرکز» میفرستد تا در آنجا این نیازها، به وسیلۀ شورای نمایندگان، مورد بررسی و جمعبندی قرار بگیرد و پس از تشخیص نیازهای محلی و کل جامعه، به صورت برنامه و سیاست به «پیرامون» برگردد. طبعاً این رابطه مدام تکرار میشود و نتایج باز به مرکز برمیگردد تا برنامه و سیاست اصلاح شود. این رابطهای ست که تولید و توزیع و فرهنگ را در وسیعترین شکل و واقعاً منطبق با نیازهای جامعه برآورده میکند. در واقع، کسی از بالا، برآوردن این نیازها را بر اساس حدسیات و برداشتهای کلی و بیارتباط ارگانیک با منافع جامعه تنظیم و مدیریت نمیکند؛ بلکه این شهروندان جامعه هستند که نیازهای شان را تشخیص می دهند، جمعبندی می کنند و هماهنگ با امکانات به سرانجام می رسانند. این، یعنی مستقیماً در همه امور زندگی خود دخالت کردن در یک زندگی اجتماعی.ـ
ولی کتاب جمعه، در جمهوری اسلامی به نمایندگانِ مخاطبین خود در جامعه دسترسی نداشت، بنابراین کوشید راه میانبُری انتخاب کند و با دعوت از فعالین فرهنگی، وسیعتر از سطح عملکرد مرسوم یک مدیر و سردبیر پیش برود.ـ
پرسش
گرایش و نظر شرکتکنندگان در این میزگرد و درک و دریافتشان از موضوع کار یک رسانۀ شورائی چگونه بود؟ و کتاب جمعه تا چه حد توانست در این زمینه پیش برود.ـ
پاسخ
میدانید، موضوعِ ماهیت شورا و خصلت و سبک کار آن، آنروز در جامعۀ ما امر وسیعاً شناخته شدهای نبود. شاید حالا هم هنوز نباشد. ولی نیاز به کار نوعاً شورائی وجود داشت و حس میشد و همه شرکت کنندگان میکوشیدند در این راستا نظر بدهند. حرکت مردم در تنظیم امور خود در جریان انقلاب هم، نشان داد که آنها، به ویژه کارگران، گرایشی از این نوع در دخالتگریِ اجتماعیِ خود دارند. اما وجه نظریِ این مقوله در میان نیروهای اجتماعی و روشنفکران کمتر صورت گرفته بود. شاید بتوانم بگویم که؛ خسرو شاکری تنها کسی بود که در این میزگرد درک روشنی از مسئلۀ شورا و حکومت شورائی و مختصات و خصلت کار شورائی داشت و روی این موضوع کار کرده بود.ـ
اما تا آنجا که من می دانم، تشخیص کلیِ جمع حاضر در میزگرد، این بود که مخاطبین کتاب جمعه، عمدتاً روشنفکران و دانشجویان و کسانی باشند که گرایش به آزادی و عدالت اجتماعی دارند. و آنها به دلیل پراکندگی نظری و سازمانی، عملاً نمیتواند به مسائل ویژۀ تودههای مردم، کارگران و یا زنان در ابعاد مشخص بپردازند؛ بلکه یک نشریه واسط برای این کار لازم است.ـ
درک از مسائل مربوط به این مخاطبین هم بستگی به توان و دانش و تجربۀ نویسندگانی داشت که برای نوشتن مطالبِ در نظرگرفته می شدند.ـ
در هرحال این حرکت، به یک برنامهریزی و سازماندهی در حد امکانات و توان خود رسید. اما در زمینه بررسی واکنش مخاطبین نسبت به مطالب کتاب جمعه، نتوانست چندان موفق باشد و نظرات رسیده را جمعبندی کند و برایشان در جمع میزگرد برنامه بریزد.ـ
طبعاً اگر کتاب جمعه در آن جو متشنج و هجوم وحشیانۀ ارتجاع جمهوری اسلامی و دستههای چماقدارش دوام میآورد، به تدریج میتوانست هم به درک روشنتری از مسائل مورد نیاز برسد و هم واکنشها را در برنامه ریزی و سازماندهی تهیه مطالب دخالت دهد.ـ
اما همانگونه که جمهوری اسلامی به تمام ارگانهای تودهای و اجتماعی و سیاسی پیشرو هجوم آورد و حرکتها را برید، کار کتاب جمعه هم به بنبست رسید و تعطیل شد.ـ
پرسش
آیا نمونه و یا تجربۀ دیگری هم از تلاش به سازماندهیِ رسانۀ نوعاً شورائی در جامعه ما وجود داشت و یا بعداً به وجود آمد؟
پاسخ
می دانی، با گسترش نظری مفهوم شورا در جامعه، طبعا تلاش های زیادی در این زمینه شد. از جمله احزاب و سازمان های چپ در این راستا کوشیدند. انتخاب هیت تحریریه این نشریه ها، بر مبنای نظر جمعی کنگره ها شکل گرفته و سیاست و راستاهای برنامه ای آنها هم به بحث های مفصل گذاشته شده است. ولی اغلب آنها در زمینۀ بررسی باز تاب مطالبشان در جامعه و حتی در میان اعضاء و هواداران خودشان نیز چندان توفیق ندارند. در واقع روشن نیست که فرضا کارگران در زمینۀ مطالب این گونه نشریات چه می اندیشند و این مطالب را تا چه حد در راستای خواست های خود و سازماندهی حرکت های اجرائی آن می دانند. در این زمینه اما به طور کلی می توان گفت که این نشریات در زمینه ترویج دانشِ عام مبارزات طبقاتی و روی کرد کلی کارگران به سوسیالیسم موثر بوده اند. ولی، در ادامۀ کنکاش در بازتاب مطالب نشریات چپ در ذهنیت کارگری، چندان تلاشی دیده نمی شود. به طوری که در برخی موارد حتی، انتخاب مسنول نشریه و هیئت تحریریه در سازمان های سیاسی نیز، به صورت سنتی انجام می گیرد. البته طبیعی ست که زیر سلطۀ مناسبات سرمایه داری، حرکت شورائی با مفهوم انقلابی آن، تنها به شکل نمادین مطرح است و شورا، تنها در دوران های قدرت دوگانه و پیروزی انقلاب اجتماعی کارکرد واقعی پیدا می کند، ولی تلاش برای گشایش بخش های ناشناخته نظریِ گرایش شورائی، به درد آینده می خورد و راهی برای پالودن ذهنیت کارگری و شهروندی از بوروکراسی های پنهان است.ـ
پرسش
وقتی می گویی که: «در واقع روشن نیست که فرضا کارگران در زمینۀ مطالب این گونه نشریات چه می اندیشند و این مطالب را تا چه حد در راستای خواست های خود و سازماندهی حرکت های اجرائی آن می دانند. در این زمینه به طور کلی می توان گفت که این نشریات در زمینه ترویج دانش مبارزات طبقاتی و روی کرد کلی کارگران به سوسیالیسم موثر بوده اند.»ـ
به نکتهای اشاره میکنی که برای من، نه فقط نقش گردانندگان نشریات یا رسانهها، بلکه همچنین نقش مخاطب نیز در آن برجسته میشود، اگر در داخل کشور خفقان، سرکوب و توقیف نشریات مستقل و یا ارگان نیروهای پیشرو و کمونیست و چپ، مجالی برای چنین تبادل نظری به مردم و رسانهها نداده و نمیدهد، اما در خارج کشور، به ویژه با امکانات رسانهای و دیجیتالی فعلی، دسترسی و اظهار نظر خواننده یا مخاطب نشریات به رسانهها امکان پذیر است، اما گویا چنین فرهنگی در میان ما هنوز قوت ندارد که مخاطب نیز در وزن محتوای رسانهها نقش فعالی برای خود ببیند و از آن طریق بتواند در زندگی و مشاط رسانهها سهم خود را ایفا کند. تجربه خودت در این زمینه چیست؟ من این امر را ادامه و حضور فرهنگی میدانم که هنوز با رابطه برابر، شورایی و متقابل تجربه زیادی ندارد و ساختار رسانههای حاکم (مین استریم یا رسانههای موسوم به „جریان اصلی“) نیز چنین رابطه یک جانبه و آمرانهای را در ذهن مردم ترویج و تقویت میکند. آیا راه حلی دیگر برای رسانههای آلترناتیو یا شورایی در دوره فعلی ممکن است؟
پاسخ
بله این رابطه از هر دو طرف یکجانبه است. به همان معنی که می گوئی. در واقع، جامعۀ ما، جدا از محدودیت در رشد نیروهای مولدۀ مناسبات سرمایهداری، در زمینۀ تقسیم کار اجتماعی و تجربۀ مبارزات آشکارِ طبقاتی نیز محدودیت بسیار داشته است. طبیعتاً این شکل از رشد، آنقدر کارساز نبوده است که سد و بندهای نظریِ مبارزات تاریخی را بگشاید و در زمینۀ بکرِ مناسبات شورائی نیز تجربهای به دست بیاورد. در واقع، نه پیشروان سوسیالیست مبارزات کارگری و نه توده های کارگر، از این گردونۀ تجربه خارج نشده اند تا ما شاهد عرصههای تازه در این زمینه باشیم. در سطح جهان هم، مبارزه طبقۀ کارگر در ابعاد بزرگ، فاقد این تجربه است. در بزرگترین انقلاب دوران ما، تجربۀ گذراندن و تنظیم زندگی به دست کارگران و شهروندان جامعه، سرانجام رابطۀ متقابلی بین سیاست و گردش امور پدید نیاورد. از این رو، بله، ما شاهد این هستیم که الگوی سلطۀ جریان اصلیِ رسانهای کنونی جهان، ذهنیت مبارزات کارگری را در بند خود دارد و مانع حرکت نظری و عملیِ کارساز در راستای رسانههای نوعاً شورائی میشود. طبعاً محدودیتها و امکانات اندک جنبش کارگری در سطح جهان، عامل دیگری در کارائی جرقههای اندیشه در این زمینه است. یعنی جدا از استبداد سیاسی مستقیم حکومتهای پیرامونی، در مرکز رشد، در میان کشورهای متروپل هم ابزار محدود کننده، به ویژه در زمینۀ آلودگی نظری، و رشد اپورتونیسمِ نیروهای راستگرا در میان طبقۀ کارگر، مانعی جدی ست. نقش رسانههای گارگری و چپ تبعید، در ایجاد ارتباط با کارگران در ایران هم با موانع بسیار روبرو ست. درست است که میتوان مطالب نشریات را از طریق ارتباط گسترده کنونی به دست کارگران در ایران رساند، اما مشکل اصلی در اینجا باقی میماند که اولاً کارگران تنها به صورت فردی و سازمان نیافته میتوانند در این گونه مطالب به کنکاش بپردازند و فاقد امکان بحث جمعی بر سر آنها هستند، از طرف دیگر، ایجاد ارتباط از طریق اینترنت برای همه ممکن نیست و کمتر کسی از کارگران، امکان و وقت و آگاهی برای نظر دادن و ایجاد ارتباط در این زمینه را دارد. و تازه، جمعبندی این نظرات، انتشار و واکنش در برابرشان با انبوهی از مشکلات روبرو ست که از عهده سازمان سیاسی کم توان تبعیدیِ کنونی برنمیآید.ـ
البته باز به نظر من، اگر نخواهم شعار انتزاعی داده باشم، گرایش به سوی ایجاد رسانۀ آلترناتیو میتواند و باید رشد کند و کارساز شود. ما به شدت در این زمینه کمبود بحث و تبادل نظر داریم. خود شما در این زمینه طرحی برنامهای به هنگام گفتگوها برای ایجاد «اتحاد انقلابی نیروهای چپ و کمونیست» ارائه دادی که قابل تامل بود و میشود در فرصتهای بعد، بر مختصات آن انگشت گذاشت و بازش کرد. همینطور، در جریان خیزش همگانی سال 88 در ایران، نشریهای پدید آمد که «خیابان» نام داشت. این نشریه به نظر من، در زمینه کار رسانۀ شورائی در جامعه ما، منحصر به فرد بود و مطالب آن مستقیماً در رابطه با فعالین عملی آن مبارزات، که اکثرا هم نویسنده نبودند تهیه میشد و رابطه ای مستقیم با مخاطبین خود داشت که در یافتن راهکارهای به روز، و برنامۀ مبارزات درازمدت، موثر بود و تجربۀ شرکت کنندگان در این مبارزات را روزانه، مستقیم به دیگران منتقل میکرد و آنان را به واکنش و چارهجوئی میکشید. در این باره هم میتوانیم بعدا بیشتر گفتگو کنیم و اگر بتوانیم با سازماندهندگان این نشریه گفتگو داشته باشیم با ارزش است.ـ
ادامه دارد…ـ
مطالب مرتبط
بحثی مقدماتی در ضرورت: رسانه آلترناتیو، همایون ایوانی، بیست و هشتم مارس 2002