سبک جدید به صحنه آوردن ساواکی ها یا «مصاحبه یک نفر با یک ساواکی با همه چیز!!!» محمود خلیلی

او هر وقت چهره اش به کبودی می گرائید، «ناله ای ازسر چاه» سر می داد. آری نمی غرید، ناله می کرد. یورش نمی بُرد، تلنگُر می زد. تلنگُری که خواب را می پراند، اما آسیبی نمی رساند. به عنوان یک خرده بورژوای ناراضی – برای دشمنی که نماینده ی امپریالیسم است – در سطحی روشنفکری یک دشمن بالفعل بود، اما در رابطه با مسئله ی انقلاب همواره متحد بالقوه ی این دشمن بود. هر چند به سلطه ی امپریالیسم کینه می ورزید، اما وحشت فراوانش از دیکتاتوری پرولتاریا – دشمن بالقوه ای که لیبرالیسم او، از هیچ چیز به اندازه ی آن نمی ترسید – او را نسبت به دیکتاتوری بورژوازی انعطاف پذیر می ساخت. و آل احمد به عنوان خرده بورژوائی که طبقه اش را قربانی این هر دو دیکتاتوری می دید، دست خود را به سوی چیزی دراز کرد که قربانیان غالبأ و به هنگام تنگنا در آن پناهی می جویند.

« خشمگین از امپریالیسم هراسان از انقلاب، رفیق جانفشان فدایی امیر پرویز پویان»

«سبک جدید به صحنه آوردن ساواکی ها»

یا

«مصاحبه یک نفر با یک ساواکی با همه چیز!!!»

 

چندی قبل مصاحبه یک نفر با یک ساواکی عکس العمل و انتقادات فراوانی را در پی داشت. ولی متعاقبا“ با پرخاش وبرخورد هیستریک مصاحبه گر وبا حمایت همه جانبه بلندگوهای ساواکی ها و سلطنت طلب ها روبرو بودیم که برای او(مصاحبه گر) هورا می کشیدند. قصد این را ندارم که به ادعا های گذشته شخص مصاحبه کننده و حال روز امروزین او به پردازم، چرا که وضعیت او برای من و امثال من روشن و واضح بوده و هست. در نوشته زیرسعی دارم به علت فعال شدن و مظلوم نمایی ساواکی ها اشاره کنم. اینکه یک زندانی سیاسی سابق به درجه ومقامی می رسد که با زیر پا گذاشتن تمامی معیارو پرنسیپ های سیاسی بایک شکنجه گر و جانی وارد گفتگوی برادرانه شود، شاید در ابتدا امری شخصی و هویتی بنظرآید ولی اینکه در دفاع از یک ساواکی رگ گردن کلفت می کند وگریبان چاک می دهد دیگریک موضوع عمومی است واو باید پا به پای همان ساواکی جوابگوی دفاع جانانه خود باشد. حمله به نیروهای انقلابی و کمونیست چیز تازه ای نیست به ویژه از طرف عوامل وزارت اطلاعات، سلطنت طلب ها، و شخص مصاحبه کننده ولی بحث اصلی من موضوع مقاومت و مبارزه است که عده ای هم صدا با عوامل نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی تلاش دارند آن را لوث کرده و بیهوده جلوه دهند.

1- مقاومت و مبارزه:

 

خرداد ماه 1386 در مطلبی تحت عنوان « سبک جدید به صحنه آوردن توابین»(1) به مسئله میدان دادن و تطهیر توابین پرداختم و در آن مبحث به چگونگی حضور توابین تیر و تیر خلاص زن ها اشاره کردم و توضیح دادم که عده ای در تلاش هستند زمینه حضور و فعالیت مجدد آنها را در عرصه سیاسی فراهم سازند و بعضی ها پا را فراتر گذاشته و آنها را نه تنها در صحنه سیاسی بلکه در ارکان تشکیلاتی خود پذیرفته اند. کاری که در دهه 60 علی رغم شکنجه های فراوان به شدت مزموم و منفور بود. بعد ازسرکوب  جنبش دانشجویی 18 تیر1378 و حضور تعدادی از عناصر دانشجویی در تلویزیون رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی صدای عده ای برای تطهیرو توجیه بریدگی و وادادگی این عناصر ابتدا بصورت پچ پچ و زمزمه های درگوشی برای  زیر سئوال بردن مقاومت در زندان بگوش می رسید. بعد از کنفرانس برلین و شکنجه شدن شکنجه گران و متوهمین، بازهم سیمای جمهوری اسلامی با حضور این نادمین منور گردید. افراد و محافل به ظاهر روشنفکر و به ظاهردمکرات در ابتدا خیلی محتاط توانایی های جسمی وفردی را عامل بریدن این عناصردانسته ومُبلغ این شدند که مشارکت در شو های تلویزیونی و لو دادن افراد دیگر و همکاری با شکنجه گران نه تنها منعی ندارد بلکه به نحوی قابل درک است وباید به این افراد میدان داد تا دوباره خود را باز سازی کنند(بی آنکه از بریدن و لو دادن دیگران شرمگین باشند). از این روشرایطی را محیا نمودند تا به ظاهر و از روی کنجکاوی و تحقیق تاریخی باب مراوده با توابین را باز نمایند. پس از این شاهد و ناظر آن بودیم که این جماعت بی پرده مقاومت زندانیان سیاسی در زندان را زیر سئوال برده و آن را بیهوده اعلام می نمودند.بدیهی است کسی منکر توحش و جنایاتی که رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی در زندانها به کار می برد نیست بویژه برای زندانیان سیاسی که با پوست و گوشت و استخوان خود  درنده خویی سیستم سرکوب و شکنجه وحشیانه نظام جمهوری اسلامی را لمس کرده اند و به آن نه گفته اند. ولی میدان دادن به ساواکی ها و شکنجه گران، توابین و تیر خلاص زنها، بریده ها وخود فروخته ها بی ارزش نشان دادن مقاومت زندانیان سیاسی دیروز و امروز است .

تبلیغ عدم مقاومت در زندان و بی دلیل دانستن آن صحبت جدیدی نیست در دهه 60 رهبران حزب توده(کسانی که خود مصاحبه و همکاری کرده بودند) و جریان موسوم به خط 5 مُبلغ خط عدم مقاومت در زندان و تن دادن به خواسته بازجویان جهت خارج شدن از زندان بودند ولی از طرف نیروهای انقلابی و مقاوم ترد شده بودند.

تفکر عدم مقاومت در زندان و روی باز نشان دادن به توابین پس از سرکوب ووقایع 88 شدت و حدت بیشتری به خود گرفت. البته تلاش  بی حد رژیم از دهه 60 تا کنون برای تئوریزه کردن و نشان دادن توان درهم شکستن هر گونه مقاومت در زندان راهم در دامن زدن به این تفکرنباید نادیده گرفت.

در این راستا وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی با انتشار دو جلد کتاب تحت عنوان «چریک های فدایی خلق از نخستین کنش ها تا بهمن ماه 1357» تلاش فزاینده ای در جهت القای عدم مقاومت وناتوان بودن نیروهای انقلابی و کمونیست (بویژه رفقای جانفشان فدایی) در برابر شکنجه گران ساواک در زمان شاه وپس از سی خرداد 60 در زندان های جمهوری اسلامی داشت. با تمام این تفاصیل امروز روز هم رژیم دار و شکنجه نتوانسته تفکر خود را غالب نماید و ما شاهد مقاومت زندانیان سیاسی در زندانهای سراسر ایران هستیم.

پس از تلاش نا کام برای کم رنگ کردن نقش مقاومت امروز ما شاهد هم صدایی رژیم، هواداران سلطنت(بویژه ساواکی ها)، عناصر منفعل و وازده هستیم که تلاش دارند بر طبل بیهوده بودن مبارزه بکوبند و پاسیویسم را تئوریزه کرده و به خورد مردم ایران بویژه نسل جوان بدهند. از این رو است که امروز تمام عناصر داخل و بیرون حاکمیت بر طبل یاس و نا امیدی می کوبند و ترجیح می دهند در خلا وجود یک اپوزیسیون منسجم، رادیکال و انقلابی به تبلیغ بی تاثیر بودن مبارزه به پردازند ازاین رو جهت پیشبرد این امر عناصر رنگارنگ خود را به صحنه آورده اند. از سلطنت طلبان و ساواکی ها و نیروهای بی خاصیت(خنثی) گرفته تا شکنجه گران و زندانبان های دیروز و امروز( گنجی و نبوی و سایر شرکا، رضا پهلوی و اطرافیانش، نگهدارو دارو دسته اش و…. در خارج از ایران و در داخل، آیت الله ها و غیر آیت الله های رنگارنگ مثل رفسنجانی، هادی غفاری، کروبی و موسوی و…..تا نوری زاد و خزعلی و….) همگی هم صدا بر این پای می فشارند که مبارزه بی حاصل است وهیچ بدی نرفته است که بدتر جایگزین آن نگردد.

البته در این راه مصاحبه کننده با یک ساواکی با همه چیز!!! دراین راستا گوی سبقت را از سایرین ربوده و درآخرین افاضات خود برابر رجاله ای مثل مدرس به دفاع از رضا خان میرپنج می پردازد و جنایات او را به فراموشی می سپارد و با دغل بازی کمونیست ها را متهم به دفاع از مدرس می سازد بدون در نظر گرفتن اینکه اشاره ای به کمونیست ها و مبارزینی که در همان دوران بجرم داشتن مرام اشتراکی در زندانها شکنجه می شدند داشته باشد.(2)

2- «مصاحبه با یک ساواکی با همه چیز!!!»                          

همانطور که درنوشته « سبک جدید به صحنه آوردن توابین» روند حضور توابین را بعد از بیش از دو دهه توضیح دادم، حال لازم می دانم نگاهی داشته باشم به « سبک جدید به صحنه آوردن ساواکی ها» از قدیم گفته اند« وقتی باران می بارد تـَرک ها هم می آید» ساواکی ها پس از سه دهه با چراغ سبز جمهوری اسلامی (مجموعه کتابهایی در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران توسط وزارت اطلاعات – بنام محمودنادری منتشر شد) سر از لاک بیرون آورده و بصورت علنی فعال شدند. حال همه آنها نویسنده، مورخ ، جامعه شناس و محقق تاریخ شده اند و بدون نقد و بررسی گذشته خود تلاش دارند با دادن کمترین اطلاعات بی ارزش ترین اراجیف خود را با عناوین دهان پر کن به خورد مخاطبین دهند. هم ساواکی ها تلاش دارند چهره مظلومی به خود بگیرند و از ساواک اعاده حیثیت کنند و هم تاریخ نگاران قلابی بدنبال مطرح شدن نام و کسب نان هستند. به خصوص زمانی که دیگرپُزسلطنت طلب  و ساواکی بودن یا بنیاد و نهاد های رنگارنگی داشتن (بخاطر زدو بندهای امپریالیستها با جمهوری اسلامی) نمی تواند دلیلی برای دریافت کمک های مالی از طرف وزارت امور خارجه امریکا باشد. از این رو بنا به خواست اربابان شیوه جدیدی را پیش گرفته اند تا از سهم الارث وزارت امور خارجه امریکا بی بهره نباشند. در کنار آن این جماعت بدنبال منبع درآمد جدیدی هستند. یکی از این منبع درآمدها نظام جمهوری اسلامی است که از سالهای قبل نیروهای خود را برای این کار سامان داده و برای این کفتران جَلد دیکتاتوری دانه پاشیده است. بی تردید فعالیت جدید این جماعت بدون کمک و همراهی وزارت اطلاعات و سیستم امنیتی جمهوری اسلامی بدین شکل و شمایل میسر نبوده نخواهد بود. چرا که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به استناد این شکنجه گران (که خود را حافظان امنیت جامعه معرفی می کنند) می خواهد ضمن توجیه سرکوب و جنایات تدوین شده و نشده، بنام حافظین امنیت جامعه چهره ملی و میهنی به خود ببخشد.

مدت کوتاهی پس از انتشار کتاب های محمود نادری کتاب «تند باد حوادث» گفتگو با عیسی پژمان نماینده شاه و مامور ساواک در عراق با عرفان قانعی فرد توسط نشرعلم در 600 صفحه و تیراژ 2200نسخه با هزینه جمهوری اسلامی در تهران منتشر می گردد.

در سال 1390پس از سی و اندی سال پرویز ثابتی (مقام امنیتی یا ابرو کمانی) از سایه خارج می شود و از کتاب «در دامگه حادثه» اش (باز هم با هنر نمایی قانعی فرد)رو نمایی می کند.

ثابتی 2 سال بعد با صدای آمریکا مصاحبه می کند و یک سال بعد از آن با برنامه افق بی بی سی فارسی به گفتگو می نشیند.

سال 1394 سلسله مصاحبه های پرویز معتمد با سعید قائم مقامی در رادیو صدای مردم روی یتوب نقش می بندد

سپس در همان سال(1394)حضور احمد فراستی، قانعی فرد، مدنی و شاهسوند دربرنامه پرگاربی بی سی فارسی پخش می گردد.*

نگاه کوتاهی به حضور و عملکرد این ساواکی ها نشان دهنده چگونگی به صحنه آوردن ساواکی ها است که علت آن را دربالاو ادامه مطلب بیان کرده و خواهم کرد.

اما نقش آفرینی آخررا ایرج مصداقی به عهده گرفته است او که به شدت عرفان قانعی فرد را (که عنوان محقق،تاریخ دان بودن توسط  ساواکی ها ، وزارت اطلاعات ، بی بی سی ، صدای آمریکا وخودش به خودش را یدک می کشد) زیر سئوال می برد(3)  در حالی که حالا خود او تلاش دارد این نقش(محقق و تاریخ دان) را بازی کند. او که مصاحبه قانعی فر با ثابتی و احمد فراستی، شاهسون، مدنی را مورد نکوهش قرار می دهد، او که نقش بی بی سی و صدای امریکا را در میدان دادن به این اشخاص را نشانه خدمت کردن به جمهوری اسلامی می داند . حال خود نیز همین مسیر را طی می کند ودر «تند باد حوادث» سر از «دامگه حادثه» در می آورد ومانند قانعی فر از قوم یاجوج و ماجوج فسیلی بنام معتمد را برای همراهی انتخاب می کند و ظاهرا“ چند سال قبل مصاحبه ای با او انجام می دهد به امید آن که کتابی از آن تهیه نماید و در ویترین سوابق خود قرار دهد.

  اینکه چه کسی با چه کسی مصاحبه می کند بستگی به تفکر و دیدگاه و پرنسیپ های همان فرد دارد یک عنصر انقلابی و مبارز هیچگاه با جلاد و شکنجه گرخود وانسان های دیگرباب گفتگو راباز نمی کند و سر یک میز نمی نشیند مگر زمان محاکمه او، چرا که یک عنصر آگاه و انقلابی می داند هیچ بازجو، شکنجه گر و جلادی قابل اعتماد نیست.

این بار نقش قانعی فرد را مصداقی اجرا می کند و خود را در نقش محقق و مورخ می بیند. اوبا شخصی مصاحبه می کند که به صراحت می گوید من همه حقایق را نخواهم گفت.

به استناد نوشته ها و کتاب ها و سوابق موجود در اینکه جناب مصداقی یک فرد ضد کمونیست و چپ است هیچ تردیدی وجود ندارد و کسی که توقع غیر از این از او داشته باشد یا باید مثل اوو یا ساده لوح و ابله باشد. مصداقی مصداقی است و از او بیش از این نباید توقع داشت.(4)

او درست قبل از 8 تیر سال 1395 (سالگرد جانفشانی رفیق چریک فدای خلق حمید اشرف و یارانش) مصاحبه خود را با پرویز معتمد را به ظاهر در دفاع از رفیق حمید اشرف را منتشر می نماید.ظاهر قضیه اگر چنین هم باشد (که نبود)چرا با تاخیر 3 ساله(بنا به گفته خودش این مصاحبه در سال 2013 انجام گرفته است) و چرا در چهلمین سالگرد جانفشانی رفیق حمید اشرف نه زودتر و نه دیرتر، چنانچه شک او در عملکرد رفیق حمید (در رابطه با دانه و جوانه و نوشته محمود نادری مامور وزارت اطلاعات ) بوده است چرا در همان سال 2013وپس از رفع شبهه آن را بیان نکرده است؟ صبر سه ساله از شخصیتی مثل او بعید است مگر منافع مشخص و معینی داشته باشد. در کنار آن، ساواکی جناب مصداقی 2 سال قبل از اینکه او اقدام به انتشار مصاحبه مورد نظر را نماید (سال 2014) سلسله مصاحبه های 8 قسمتی با سعید قائم مقامی (رادیو صدای ایران) انجام داده و به تفصیل تمام موارد مورد اشاره مصداقی را توضیح داده است بطوری که انسان فکر می کند مصداقی بخش هایی از  مصاحبه رادیویی او را تایپ کرده و بعنوان مصاحبه یک نفر با یک ساواکی به خورد خواننده می دهد. بحث ساواکی مورد مصاحبه را زیاد پیش نخواهم کشید اولا او در جایگاهی نیست که بخواهد در خصوص نیروهای انقلابی و انسانهای مبارز نظربدهد. دوما وقتی تمام حرف های ضد و نقیض، توهین ها ی او را که مصاحبه گر شهامت برخورد با آنها را نداشته بیان کنیم استدلال خواهند کرد بخاطر کهولت سن و آلزایمر توقع بیشتری از او نیست. ولی در انتها اشاره کوتاهی به او هم خواهد شد.

همانطور که مصاحبه با ثابتی و فراستی و… مورد نقد و انتقادات تندی واقع شد مصاحبه او و ساواکی اش هم از طرف نیروهای انقلابی و کمونیست مورد نقد قرار گرفت.

اولین شخصی که به این مصاحبه خرده گرفت رفیق اشرف دهقانی بود.مصداقی طبق روال همیشه شیوه فرار به جلو را انتخاب نمود و با متورم کردن رگ گردن خود شروع به خود زنی نمود. و سر از تلویزیون سلطنت طلب ها آورد تا علیه کسی صحبت کند که مورد شکنجه امثال ساواکی مورد علاقه او قرار گرفته است . در اولین گام از کلمه به کار رفته در نوشته رفیق اشرف دهقانی ایراد گرفته بود که چرا رفیقمان از این ساواکی بعنوان یک ساواکی بی همه چیز یاد کرده است. در اینجا برای این که به جناب مصاحبه گر بر نخورد من می گویم یک ساواکی با همه چیز برای این با همه چیز که می دانم اطلاعات دارد، لابی قدرت و رساناهای مزدور دارد، سینه چاکانی مثل وزارت اطلاعات(به گفته خودش و در مصاحبه با سعید قائم مقامی در خصوص ملاقات او با مامور وزارت در پاریس) سلطنت طلب ها واز همه دل سوخته تر مصداقی(ایرج جان) را دارد، و….از همه مهمتروقاحت و بیشرمی و روی فراوان دارد ( او در جای جای مصاحبه اش از انسانهای مبارز و مقاومی که در برابر سیستم سرمایه داری شاه مبارزه می کردند بعنوان جنایتکار و تروریست نام می برد البته شاید مصداقی عامدن آن ها را حذف کرده باشد اما متن مصاحبه های 8 قسمتی او در یتوب موجود است .

عمل کرد او(ایرج جان معتمد) در رابطه با رفیق اشرف دهقانی دقیقا همان شیوه ای است که چند سال قبل در رابطه با مجاهدین میم-لام و رفقای گفتگوهای زندان بکار برده بود او در آن زمان با توجیه اینکه هم وزارت اطلاعات هم کشورهای امپریالیستی از همه چیزاطلاع دارند، در ابتدا مشخصات دو نفر از مجاهدین میم-ل را اعلام می کند و با وقاحت می گوید چرا امریکا کاری با آنها ندارد. در رابطه با رفقای گفتگوهای زندان پا را فراتر گذاشته و علاوه بر مشخصات نام های مستعار و محل کار و… را نیز مطرح می کند(6). اینبار نیز مثل گذشته با توجیه اینکه رژیم می داند که رفیق اشرف دهقانی در کدام کشور زندگی می کند بار ها و بارها کشور محل اقامت این رفیق را نام می برد شاید اگر آدرس خانه و شماره تلفن او را هم می دانست آن را اعلام می کرد. او با وقاحت تمام همان حرف هایی را که توده ای، اکثریتی ها، عناصر دور مانده از قدرت جمهوری اسلامی مانند ابراهیم نبوی(سید طناز)و نیرو های وزارت اطلاعات در رابطه با مبارزه و عنصر مبارز(چریک) تبلیغ می کنند و بر زبان می اورند را بلغور می کند. همانطور که در رابطه با رفقای گفتگوهای زندان اراجیف فراوانی را بر زبان آورده بود.

اینکه پرنسیپ های یک عنصر انقلابی به او این اجازه را نمی دهد که حتی اطلاعات سوخته خود را در اختیار دشمن بگذارد ربطی به مصداقی و امثال اوپیدا نمی کند .

اما کوتاه در رابطه با ساواکی با همه چیز مصداقی باید گفت: صحبت های او(معتمد) ربطی به تاریخ و وقایع تاریخ ایران ندارد این شخص قصد بیان وقایع را ندارد.اودرطول صحبت هایش (8 قسمت مصاحبه با سعید قائم مقامی ) نشان می دهد با هدف، قصد پیش برد یک خط سیاسی مشخص و تطهیر ساواک واجرای دقیق دستورات از بالا را دارد. اوبا تبلیغ سلطنت و معرفی افرادی که به درد پیش برد مقاصدش می خورندوتقاضای کمک مالی برای آنها و با تکرارو تکرار هر باره می خواهد عبودیت و بندگی خود را به اربابانش نشان دهد.

ساواکی مصداقی در تمام مصاحبه اش تلاش دارد ضمن معرفی ساواکی ها ومامورین وزارت اطلاعاتی ها بعنوان عناصر میهن پرست، ضامن امنیت و آسایش جامعه و در آخر مامور و معذور، تمام شکنجه گران را وطن پرست و نیروهای انقلابی بویژه کمو نیست ها را خائن و جنایتکار نشان دهد. او هم از توبره می خورد هم از آخور هم از سلطنت طلب ها و امریکا تغذیه می کند و هم از رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدیهی است با بده بستان جدید جمهوری اسلامی با آمریکا و غرب بودجه های اختصاصی مثل سایق به آنها داده نمی شود بلکه به شیوه ها و روش های نوین داده خواهد شد، از این رواو قصد مشارکت و انتشار کتاب با همکاری مصداقی را دارد که هم بودجه قبلی به آنها تعلق بگیرد و هم از فروش کتاب به آلاف و الوفی برسند. .

در خاتمه یادآور می شوم، تلاش برای به صحنه آوردن توابین،ساواکی ها، نفی مقاومت و مبارزه و بی ثمر دانستن مبارزه و مقاومت نشان دهنده پتانسیل انفجاری جامعه بویژه کارگران  و زحمتکشان(بطور کلی لشکر گرسنگان)، زنان، دانشجویان و نسل نویی است که تلاش دارند با درس آموزی از مبارزات نیم قرن اخیر راهی بغیر از کانال های رسمی و غیر رسمی(اصلاحات و رفرم در داخل حاکمیت) ارائه شده پیدا نماید و تنها گزینه باقی مانده برای آنها سرنگونی است. جامعه ایران به مرحله ای رسیده که هیچ راهی بجز سرنگونی کلیت نظام سرمایه داری حاکم بر آن نمی تواند راه گشای مشکلات عدیده آن باشد.

محمود خلیلی

آگوست(اوت)2016

https://www.facebook.com/amirmohsen.mohamadi/videos/1207365319287326

ساواک: حفظ امنیت یا سرکوب جامعه – YouTube3)

4)                                                                                http://dialogt.de/khalili-magale-02-08-2016/

http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-580.html5)

     6)                                                                           http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-580.html

  *                          بی بی سی برنامه پرگار مصاحبه با احمد فراستی، عرفان قانعی فر، مصطفی مدنی، سعید شاهسون

برنامه افق 2012