ـ #چرا_انقلاب_شد : دریغ گذشته یا امیدواری‌های آینده؟، همایون ایوانی

یادداشت های شتابزده درباره یک پرسش: #چرا_انقلاب_شد – ۱

دریغ گذشته یا امیدواری‌های آینده؟

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

این روزها بیشتر حکایاتی از دوره انقلابی ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ در رسانه‌های حاکم می‌بینیم و یا می‌شنویم که کلیشه‌های رایج „گذشته زیبا و خوش“ را در ذهن انسان تداعی می‌کند. به عنوان یک شاهد عینی از آن دوره، نمی‌توانم دریغ گذشته را داشته باشم. به گذشته تا امروز که نگاه می کنم، یعنی از زمان شاه تا حکومت جمهوری اسلامی، „غمخواری“ درباره گذشته معنایی ندارد. تنها شانس کفن دزد پیشین این بود که کفن دزد کنونی، ابعاد فاجعه بار شکاف و تبعیض اجتماعی، اقتصادی و طبقاتی را آن چنان گسترش داد که مشکلات دوره شاه کمتر خودش را نشان می‌دهد. حلبی آباد حکومت شاه و جمهوری اسلامی نمی‌شناخت و نمی‌شناسد. سرکوب پلیسی و نظامی در هر دو سیستم بود و هست. شکنجه و اعدام میراث حکومت شاه بود که در دوره جمهوری اسلامی به اوج جنون آسا و هراس انگیز خودش رسیده است. ـ
آقازاده های فعلی با شازده های پُرروی قبلی، از لحاظ وقاحت با هم رقابت می کنند. لایه خرده بورژوازی و به اصطلاح „طبقه متوسط“ قبلی، خودش را وکیل همه ملت می دانست و گاه به دنبال اعلی حضرت و گاه به دنبال خمینی می دوید. کثافت که زدند، طلبکار آمدند یقه روشنفکران، نیروهای پیشرو و چپ را گرفتند که ما خراب نکردیم! شما بودید! ـ
مثل همین الان که دنبال اصلاح طلبان حکومتی می دوند و پس فردایش می روند احمدی نژادی می شوند. اگر زیرش ماندند، می روند سلطنت طلب و فاشیست طرفدار ترامپ می شوند. فردا که وضع قراردادها و حساب بانکی شان خوب شد، دوباره به فکر „تغییرات آرام و بدون خشونت“ درون جمهوری اسلامی می گردند! زمان شاه هم، به همین پُررویی و دریدگی بودند که اکنون هستند. اگر کاری خراب شد، دیگران مسئولند! اگر نان و نوایی در کار بود و خبر از یک پیروزی می رسید، مثل هر عضوِ „حزب باد“، در صف جلو برای شاه، خمینی، رفسنجانی و خاتمی، احمدی نژاد، نیم پهلوی، ترامپ و… کف زدند و هورا کشیدند! ـ
نوبت اظهار نظر درباره گذشته که می شود، نگاه عاقل اندر سفیهی می کنند و می گویند „جوان بودند و بی تجربه!“. جوان و بی تجربه بودن، آنگاه که برای کشاندن جوانانِ امروز به دالان توهم به „گذشته درخشان“! است، از سوی خودشان هیچ ایرادی ندارد. خواست جوانان و فرهیختگان جامعه در زمان شاه و نیز در دوره کنونی برای آینده ای بهتر، با سیستم سیاسی ای پیشرفته تر که با شکاف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه سرسازگاری ندارد و در جهت رفع آن یا حداقل کاهش آن گام برمی ‍دارد، برای این جماعت عقب-گرا „خامی و بی تجربگی“ است. ـ
می دانید و می دانیم که به نتیجه نرسیدن مبارزه ای طولانی علیه حکومت جمهوری اسلامی که عزت و کرامت انسان ها را در جامعه به نابودی کشانده و می کشاند. از دست دادن شهامت گروهی و اجتماعی برای دست زدن به اقدامی سازمان یافته که برای آینده ای بهتر مبارزه می کند. به زبان ساده، خوب نبودن اوضاع در دوره کنونی، کشتگاه خوبی برای جلبک کپک زده گذشته پرستی است. به دریافت من، گذشته و اکنون، علیه آینده ما سنگربندی کرده است، از سنگر طرفداران „بازگشت به گذشته“ و در جا زدن در „حال“ باید گذشت تا به آینده ای که شایسته ما و همه ی مردم است برسیم. ـ
کج بنشینیم و راست حرفمان را بزنیم: اگر „حال“ و اکنون ما زار است، گذشته هم چیزی برای گفتن نداشت. حافظ حرف دل مرا می زند: „از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود“. کسی که برای زندگی بهتر تلاش می کند، بایستی به آینده چنگ بیاندازد و نگاهی به سوی فردایی ساخته خویشتن داشته باشد. ـ

همایون ایوانی
ـ ۲۶ ژانویه ۲۰۲۱