من بهار را می فروشم» محمود خلیلی »
« من بهار را می فروشم »
آهای خانم ، آهای آقا، آهای انسانها!
من بهار را می فروشم
من بهار را دسته دسته می فروشم
تا میز شام و نهارتان را تزئین کنید
مرا به سخره نگیرید
من آرزوهایم را می فروشم
من امروز را می فروشم
من کودکی ام را می فروشم
من نوروز را می فروشم
من بهار را می فروشم
من بهار را دسته دسته می فروشم
من انسانیتم را نمی فروشم
من اندک امید باقی مانده ام را نمی فروشم
مرا به سخره نگیرید
روزی تمام بهار را خواهم خرید
برای برادر خسته، برای مادر خسته
برای پدر خسته
و فریاد خواهم زد
بهاران خجسته
« محمود خلیلی »
اسفند ماه 1394