ياد طاهر آقا، عباس هاشمی

به یاد طاهر احمد زاده

به یاد طاهر احمد زاده

پدر دو رفيقِ انقلابى وپيشگامِ من مسعود و مجيد احمدزاده ، دوست پدرم ، همسايه احمد آباد و همبند زندان وكيل آباد بخير!ـ
طاهر آقا را از هنگام كودكى و در طول سالهاى دهه چهل ، بارها ديده بودم و او را ميشناختم . مسعود و مجيد از دوستان برادرم مهدى و مستوره هم همدوره اى برادر ديگرم در دانشكده پزشكى مشهد بود و آنها در نبش كوچه اول خيابان عارف يكى از انشعابات خيابان احمد آباد زندگى ميكردند . مسعود و مجيد ازدبيرستان علوى با مهدى ما دوست بودندو به خانه ى ما مى آمدند و پينگ پونگ بازى ميكردند .ـ
اما اولين بارى كه بطور جدى با طاهر آقا روبرو شدم در زندان وكيل آبادِ مشهد بود . و بر خلاف تصورم او مرا نشناخت ! تصور من اين بود كه چون من او را ميشناسم و بارها به او سلام كرده ام و مسعود و مجيد هم به خانه ى ما رفت و آمد دارند ، قاعدتا او هم مرا ميشناسد .ـ
به محض اينكه وارد بند شدم طاهر آقا فاميلم را پرسيد و فورا با لحن مخصوص خودش گفت : “ بچه بورژوا تو اينجا چكار ميكنى ؟! قبلا شنيده بودم كه “ در ملكِ „تِلگردِ“ طاهر آقا ، نزديكى „فريمان“ صد گاو نمونه ى آمريكايى كه هركدام هرروز صد ليتر شير ميدهند وجود دارد „ـ
سريع گفتم: „آقاى بورژوا شما اينجا چكار ميكنيد ؟“ با لهجه ى غليظ مشهدى گفت : „ما تركِ منافعِ طبقاتى مانِ كِردِم “ گفتم “ ماهم تركِ منافع طبقاتى مانِ كِردِم „! و خنديديم ! ـ
مدتى گذشت يكروز در ملاقات پدرم را ديد و بعد از ملاقات فورا به من گفت : “ اول فكر كردم پسرِ عموت هستى ، حالا كه پدرت رو ديدم سوال ديگه اى مطرح شد : از اين پدر محافظه كار يك پسر چريك چطور ممكن است ؟ ! و ادامه داد : من براى جبهه ملى كمك مالى جمع ميكردم و به هجره ى پدرت كه ميرفتم شرط ميگذاشت : اگر در جايى نوشته نميشود…“ گفتم پس پدرم هم از قرار چريك است كه رد نميگذارد !ـ
طاهر آقا با اينكه از همه ى زندانيان مسن تر بود اما اولين نفرى بود كه صبح از خواب بلند ميشد و „كفش وكلاه“ ميكرد و با آهنگى نرم ميدويد و به در همه ى اطاق ها تلنگرى ميزد كه برخيزيم و ورزش كنيم .ـ
طاهر آقا بسيار شوخ طبع و سرشار از لطيفه و جكهاى رنگارنگ بود و عموما براى بالاى هجده سال ! طاهر آقا به ناصر و مصدق ارادت كامل داشت و گاندى و نهرو را ميستود و تبليغ شان ميكرد. عميقا ضد شاه بود و سربلند زندان مى كشيد .ـ
شنيدم در زندان مركزى شهر وقتيكه خبر اعدامِ رفقا مسعود و مجيد را ميشنود ، در پاسخ به تسليت يكى از „زندانيان عادى“ميگويد: “ تسليت نگو تبريك بگو اينها نون شان را حلال كردند …“ـ
طاهر آقا در زندان يكى از افراد قابل احترام و محبوب بود و با همه ملاطفت ميكرد و بذله ميگفت ؛ بياد دارم روزى كه يكى از اعضاى محفل ما زنده ياد غلامرضا بانژاد به سه سال زندان محكوم شد ، به من با خنده گفت : “ درخت گردكان ( گردو) به اين بزرگى ، درخت خربزه اللهُ اكبر ! “ تو با ما خواهى ماند چندين سال !ـ
تصادفا دفاعيه ى مرا خود او نوشت و بسيار ملايم و قانونى تقاضاى تخفيف كرده بود كه واقعا هم موثر واقع شد . آقاى احمد زاده پس از انقلاب مدتى استاندار خراسان شد و در هماندوره من سرى به مشهد زدم و رفقا از من خواستند طاهر آقا را ببينم و با او قدرى گفتگو كنم .ـ
طاهر آقا با همه ى خصايل دموكراتيكى كه داشت در اين ديدار از موضعِ يك صاحبِ „انقلاب اسلامى“با من حرف زد و براى اولين بار در او نوعى احساسِ ضد كمونيستى و تحقير ديدم كه هرگز در او نديده بودم : “ باورتان نشود كه جريانى هستيد…“ او اما خودش باورش شده بود كه ملى مذهبى ها در اين رژيم „جريانى“ هستند ! متاسفانه رفتار شرم آور رژيم اسلامى با خود ايشان ، نشان داد كه چگونه با “ كمكهاى غيبى“ چه كسانى „صاحب“ انقلاب شده و نيروهاى مردمى و كارگرى به كنار رانده ميشوند .ـ
يادش گرامى
عباس هاشمى
٢٨نوامبر ٢٠١٧

 

http://dialogt.de/yadman-14/

 

2 Antworten

  1. درباره مجتبی احمدزاده sagt:

    درباره مجتبی احمدزاده

    مجتبی احمدزاده یکی دیگر پسران زنده یاد طاهر احمدزاده بود که در این نوشتار نامی از او نیست! مجتبی احمدزاده که برادر مسعود احمدزاده و مجید احمدزاده (از بنیانگزاران سازمان چریک های فدائی خلق ایران در زمان شاه) و فرزند زنده یاد طاهر احمدزاده بود چندی پس از انتحار اسلامی و به روی کار آمدن آخوندهای گدا و مفت خور از سوی رژیم ولایت فقیه دستگیر و پس از شکنجه های فراوان در تاریخ هشتم آبان ماه سال ۱۳۶۰ اعدام شد! که در این باره نگاه کردن به نوشتاری در لینک زیر و خواندن سخنان کسی که از آشنایان مجتبی احمدزاده بود و او را از نزدیک می شناخت سودمند است

    http://iranglobal.info/node/61597