آخرین دیدارم با هوشنگ در هلند، مسعود فروزش راد

هوشنگ عیسی بیگلو از میان ما رفت
هوشنگ عیسی بیگلو از میان ما رفت
هوشنگ عیسی بیگلو

هوشنگ عیسی بیگلو

انو، مانوشک، بابک

ضمن اعلام همدردی با شما  عزیزان، امیدواریم مرا هم در غم خود شریک بدانید

مسعود فروزش راد

آخرین دیدارم با هوشنگ در هلند

اواخر بهار ۲۰۱۳میلادی

هوشنگ همانطور که میدانید هر سال چند ماهی‌ کوله بار خود را برداشته و از فنلاند که اقامتگاه وی بود رهسپار دگر کشور های اروپا میشد و جز دیدن یارانش و نگهداری و حفظ روابط  با دیگران چیز دیگری در سر نداشت جز اینکه دیگر یاران را که همیشه از هم دورند به شکلی‌ وصل نماید و در هر جا که اسکان  میکرد از همانجا با دیگران تماس گرفته و نه تنها خود به دیدن آنها میرفت بلکه آنان را به وسیله تلفن هم که شده وصل میکرد  و این یکی‌ از راه کارهایی بود که میتوانست به روابط انسانی‌ که او میخواست ادامه دهد ، برای من هیچگاه افکار سیاسی وی مهم نبود بلکه بیشتر همانطور که خود وی رفتار میکرد و از بقیه انتظار داشت حفظ روابط عآطفی و انسانی‌ بود . شما همه وی را میشناسید و احتیاج به توضیح بیشتر نیست،

این بار هم هوشنگ طبق معمول رهسپار اروپا شده و به هلند نزد ما آمد و به دیدار دوستان شتافت و هر جا بود ما هم خود را به وی  رسانده  و دور هم جمع میشدیم ، یک  شب که همه در منزل من بودند بعد از شعر خوانی و از هر دری سخن گفتن هوشنگ هم با بقیه دوستان در منزل من خوابید ، صبح که از خواب بر خواستم رفتم سراغش و از وی پرسیدم خوب خوابیدی؟ در جواب گفت : بهترین رخت خوابی بود که تا کنون نصیبم شده بود ، در حالیکه آنقدر وسایل خواب من کم  بود که میتوان گفت تقریبا روی زمین و با یک پتو به جای تشک بود و برای همه ما هم همانطور بود ولی‌ هوشنگ  آنروز دائما این حرف را تکرار میکرد ، مسلما این از خصلتهای انسانی‌ وی ناشی‌ میشد ، بعد از اینکه از خواب برخواست شروع کرد به ورزش و کل و کشتی‌ با سایر دوستان . او بدن ورزیده ی   داشت و همیشه روحیه شاد و خندان و استوار داشت و ما وی را تحسین میکردیم .بهر حال بعد از صرف صبحانه همه ما رفتیم به دیدن شهر آمستردام زیرا هوا آفتابی و خوب بود ، من هم دوربین خود را بر داشته و فکر کردم در این هوای خوب اگر فرصت دست دهد شاید بتوانم باز هم  لحظات خوبی را شکار کنم .

هوشنگ عیسی بیگلو

هوشنگ عیسی بیگلو

من معمولا کمتر روی پرترت  کار می‌کنم ، کارم بیشتر روی طبیعت ، انسانها بطور جمعی و یا اجسام می‌باشد ، ولی‌ آنروز  در جایی که هوشنگ و سایر دوستان روی سکوئی  جلوی موزه هنرهای مدرن نشسته بودند ، ناگهان چشمم به شکاری افتاد که تا کنون کمتر نصیبم شده بود که مرا دگر گون کرد ، او متوجه نبود که به  وی خیره شدم نمیدانستم با این دگر گونی درون وجودم چه کار کنم ، در چند متری وی  روی زمین و روبرویش نشستم ، به حرکات آهسته و نرم وی خیره شدم از نگاهم نمیگریچت  ولی‌ نگاهش بسیار عمیق و در جانب دیگری بود ، سعی‌ کردم با احساس خود به وی بپیوندم ، در خود می پیچیدم و دنبال راهی‌ برای پیوستن به احساس وی بودم  !گویی  این خود من هستم ، دوربین عکاسیم یارای ان  را نداشت که به همه وجود وی بپیوندد ، دائم از من میگریخت ،  پیام میداد مرا در گیر این شکا ر نکن ، من عاجزم  از شکار این صحنه ، احساس می‌کنم آخرین دیدار من با هوشنگ ، این شکار وحشی است ، او سراسر رویاست ،  نمیتوان به او و احساسش دسترسی‌ پیدا کرد ، مانده بودم چکنم ، این احساس لعنتی،  که به من میگوید این آخرین  دیدار تو خواهد بود ، مسعود مواظب باش این آخرین دیدار تو با هوشنگ مهربانت خواهد بود،

در این لحظه دوربین با من سخن گفت ، به من گفت تکنیک را ول کن و به من هم نسپار ، احساست را دنبال کن همه چیز و هر چه مربوط به من است رها کن شکار را از دست میدهی‌ ، او دارد میرود وتو دیگر هیچگاه بدان  نمیرسی،  تو او را دیگر نخواهی دید سعی‌ خودت را بکن به وی بپیوندی او را از دست نده ، برو درون وجودش ، و همانطور شد این دیگر من نبودم ، من در آن لحظه خود او  شدم و رفتم درون  وجودش ، واو راست میگفت ، این تصویر که می‌بینید خود من هستم من همان هوشنگ هستم .

مسعود فروزش راد

03-01-2015

مسعود فروزش راد

مسعود فروزش راد

ناهید -هوشنگ

ناهید -هوشنگ

hoshag_issa_beyglo_4

هوشنگ عیسی بیگلو

هوشنگ عیسی بیگلو

مسعود

از آنجا که هوشنگ همیشه برای وحدت تلاش میکرد و از پای نمی‌ ایستاد ، لازم دیدم این سیمفونی نهم بتهون را که از اشعار شیلر  (1788–1805),شاعر آلمانی‌ استفاده کرده و همین پتام را میرساند به خاطر هوشنگ  عزیز برای شما بگذارم ، این اجرأ همراه با رقص بالت است و بسیار زیباست امیدوارم بتونید آنرا باز کنید .

بتهون  سیمفونی  شماره ۹ موریس بژار

http://concert.arte.tv/fr/la-neuvieme-de-maurice-bejart

„سرود شادی . بتهوون در این سمفونی باکلام از اشعار جاودانه و بشردوستانه شیلر استفاده کرده است که این اشعار به نوعی بازگویی مضمون شعر بلند سعدی ،“بنی آدم اعضای یک پیکرند“است.

چکامه شادی –

یاران من !این سان – غمین – نسرایید!

بگذارید تا نغمه‌ای دیگر ساز کنیم

نغمه‌ای شادی افزاتر

شادی… شادی

شادی ای زیبا اخگران خدایان

ای دخت حریم قدسیان

مدهوش از آذر تو ره می‌یابیم

به بارگاه اهورایی تو ای بارقه افلاکی

جادوی تو پیوند می‌دهد

آنچه را که روزگار از هم گسیخته است

آدمیان به برادری خواهند رسید

آنجا که شهپر لطیفت سایه می‌گستراند

آن که را که به او موهبتی پیشکش شد

تا به یاری دست یاری دهد

یا دختی از حریم عفاف را دلدار گشت

اوست شوریده ذوق و واصل به دیار شوق

نیز هر کس که خودرازنده جانی

در دایره گیتی می‌نامد

آن کس که این کمترین را نیارد

گریان گلیم خویش از این حلقه برکند

شادی را تمامی ساکنان ملک وجود

از پستان طبیعت می‌نوشند

همگان چه پاکان و چه ناپاکان

ردپای گل سرخ را می‌پوید

شادی به ما و دختر رز بوسه‌ها فشاند

دوستی که تا پرتگاه مرگ نیز آزموده شده

هم اوست که شوق وصال از این سوی در حشره آفرید

و کروبیان را از آن سوی برآستان پروردگار به پا داشت

سرخوش آنگونه که خورشیدها

در پهنهٔ شکوهمند آسمان شناورند

شما نیز ای برادران در مدار خویش ره پویید

شادان آن سان که شاهد فتح درآغوش پیروزی می‌جهد

اینک ای آدمیان گردهم آیید

به خود و به اهل جهان کمال خویش را بوسه دهید

هان ای برادران بر بام خیمه اختران

پدری مهربان ماوی گزیده است

ای آدمیان به سجده درمی آیید؟

ای جهانیان آیا از پروردگار خود آگاهی ندارید؟

او را برفراز خیمه ستارگان بجویید

که او بر بام اختران منزل گرفته است

هوشنگ عیسی بیگلو از میان ما رفت

هوشنگ عیسی بیگلو از میان ما رفت

2 Antworten

  1. Touradj Amiri sagt:

    با درود بشما
    منهم از درگذشت این مرد مبارز آزادیخواه و زندانی دو نظام شاه و شیخ بسیار متأسف و متأثر شدم , و بدینوسیله درگذشت هوشنگ عیسی بیگلو را صمیمانه بشما و همسر و دو فرزند ایشان و دیگر بازماندگان عزیز ایشان و دیگر دوستان و آشنایان ایشان تسلیت میگویم . حقیقتاً یکروز پس از درگذشت ایشان توسط یکس از دوستان من مطلع گردیدم که هوشنگ درگذشت و من همچنان حیران و متحیر باقی ماندم ! درگذشت هوشنگ دقیقاً در روز 31 پایان سال میلادی برابر با 10 / دیماه / 1393 یعنی 16 روز پیش رخ داد . من متأسفانه در یادبود درگذشت زنده یاد هوشنگ من شرکت نداشتم ! دوستان قرار بود که منرا پیشاپیش برای شرکت در مراسم درگذشت هوشنگ مرا با خبر نمایند , که متأسفانه من سر کار بودم که حدود ساعت 15 بعد از ظهر به بعد به من اطلاع دادند که , نمیتوانستم در مراسم هوشنگ گرامی شرکت کنم . حقیقتاً امروز هم شال و کلاه کردم که سری به همسر ایشان در منزلشان بزنم , چون تلفن منزل هوشنگ را نداشتم به مرکز خریدی مراجعه کردم و قصد خودم را برای او مطرح کردم که میخواهم سر زده به منزل مرحوم بروم و به همسر و فرزندان ایشان مراتب تسلیت خودم را ابراز بدارم , که متأسفانه از رفتن منصرف شدم ! چرا ؟

    به این دلیل که دوستم به من گفت که یکی دو نفر از دوستان و آشنایان که تلفن منزل ایشان را نداشتند و به منزل ایشان رفتند که به همسر و فرزندان ایشان تسلیت بگویند , همسر هوشنگ گویا ناراحت شده بودند که کسی نمی تواند سر زده بخواهد بیاید اینجا به ما تسلیت بگوید , چرا که ما مهمان داریم و نمی توانیم کسی را بپذیرم , از رفتن به منزل ایشان منهم منصرف شدم !!! من چندین سال است که با این مرد آگاه و مبارز آزادیخواه آشنا شده بودم , و هر از گاهی در مورد تجربیات مبارزاتی خودمان , به صحبت و گفتگو می پرداختیم . منهم چندین عکس از هوشنگ گرامی و بانوی ایشان و دیگر دوستان را با دوربین خودم انداختم , و چند سال پیش چندین عکس را بخود هوشنگ تقدیم داشته بودم , و هنوز چندین عکس از هوشنگ را در نزد خود دارم که به هوشنگ تحویل نداده بودم , و قصد داشتم این عکسها را به همسر و فرزندان او تقدیم بدارم که باز هم من در صدد پیدا کردن فرصت مناسبی برای ابراز همدردی خودم با همسر و فرزندان ایشان میباشم . با سپاس
    تورج امیری
    فنلاند / هلسینکی
    15.1.2015 روز پنجشنبه برابر با
    25 / دیماه / 1393 تازی خورشیدی