Verschlagwortet: #برگی_از_تاریخ
همایون برای ساواک یک زندانی عادی نبود. مسئله این نبود که چگونه اطلاعاتی را از او بگیرند. این را تجربه کرده بودند و میدانستند که سودی ندارد. کار از شلاق گذشته و به جزغاله کردن روی اجاق برقی رسیده بود. اما حاصل تمام شکنجهها این بود که همایون بجای گفتن قرارهائی که با اسدالله مفتاحی (فدائی شهید) داشت، مأمورین را به سر قرارهای دروغین میبرد و ساعتها در خیابانها میچرخاند و تفریح میکرد و بعد آنها را خسته و کوفته و زوزه کشان از فرط یأس و خشم به زندان بازمیگرداند تا دوباره به جان او بیفتند. نه، مسئله چگونگی گرفتن اطلاعات نبود. مسئله این بود که چگونه او را مهار بزنند و آرام نگه دارند و از خشم او مصون بمانند. چون یک لحظه غفلت کافی بود که همایون، بازجوئی را بسوی پنجره بکشاند و قصد کند که او را به بیرون پرتاب کند یا شلاق را از دست او بیرون بکشد و متقابلا به جانش بیفتد. از همین رو بود که در مراحل بازجوئی و تا مراحل نزدیک به محاکمه، همیشه به پای همایون زنجیر میزدند. در زندان قزلقلعه او برای مدتی سلول مخصوصی در پشت حیاط «ساقی» داشت و گاهی اجازه میدادند به حیاط بیاید و کمی آفتاب بخورد.ـ
صدای زنجیر پای همایون به هنگام راه رفتن، برای زندانیان قزلقلعه صدائی آشنا و تجسم مقاومت و پایداری بود. صدائی که در دلها شور مبارزه میآفرید و آتش کینه را شعلهور میساخت.ـ
به سوالهایتان در حد دانستههایم پاسخ میدهم، پرسیدید: تفاوت بنیادی میان نظرات رفقا پویان-احمدزاده و جزنی را در چه میدانم؟
چون از نظر من این سه رفیق بسیار ارزشمند و برجسته، از سنتها، خاستگاهها و گرایشهای متفاوتی آمدهاند، دارای تفاوتهای بسیار هم هستند: «رفیق بیژن» از خانواده و محیطی کاملا سیاسی و اساسا تودهای و «سازمان جوانان حزب توده» و با نقد حزب توده و نوعی فکر کمینترنی، «رفیق مسعود» از خانواده ای سیاسی ملی-مذهبی و با گرایشاتی شبه مائوئیستی و سوسیال امپریالیستی و جنگ دراز مدت، «رفیق پویان» از خانوادهای فرهنگی، تودهای و متاثر از فرهنگ چپ اروپایی و آمریکای لاتین بیشتر، که در نگاهش ترکیبی از روشها و تاکتیکها را در نظر دارد. اینها سه رویکرد متفاوت، به چشمانداز و پروسه تشکیل حزب داشتهاند. من نگاه رفیق پویان را مدرنتر و بازتر و به روزتر میبینم. ایکاش تمام اینها باقی میماندند و در مبارزهی مشترک، با وجود اختلافات، سرمشق همه میشدند و به این درماندگی
با ضربات ۸ تیر واقعا کمر سازمان شکست یا دقیقاش این است که بگوییم سازمان بی سر شد. با اینکه در ساختار تشکیلاتی پیشبینی شده بود؛ و وجود دستهها و شاخههای مستقل و متفاوت، دلیلش همین بود که ضربات نتوانند به یکباره سازمان را فلج کنند، اما بعد از ضربات ۵۴ که سازمان بخش بزرگی از کادرهایش را از دست داد، از جمله رفیق بهروز ارمغانی را، عملا امکان جدی حفظ استقلال این شاخهها از بین رفت و سازمان را در برابر وضعیت ویژهای قرار داد: فکر جدیتر برای رفتن به سوی کارگران برای تحکیم پایههای سازمان. اجتناب از عضوگیری در میان روشنفکران و دانشجویان، باز بالا گرفت …اما سازمان زیر آتش ضربات مرگبار دشمن قرار گرفته بود و برغم توجه به این نارسایی مهم عملا کار چندانی برای تغییر ساختار خود نتوانست انجام بدهد!ـ
بعد از ضربات ۸ تیر ۵۵ عملا کادرهای درجه ی دو و حتی درجه سه بار مسئولیتها را بر عهده گرفتند و البته تمام تلاش و سعی خود را به کار بردند که سازمان را حفظ کنند. درست در همین دوره که رهبری ضربه خورده بود، گرایش راست، «منشعبین» (خط بیگوند) اوج گرفت و اعلام جدایی کردند که همین باقیماندهی درجه دو و سه را، دچار محدودیت کمّی هم کرد!ـ
تاریخ معاصر ایران، بهویژه با دگرگونیهای شتابزده و پیچیده نیم قرن اخیر، با کاستیهای قابل توجهی در زمینه مستندسازی روبروست. بسیاری از رویدادها و تجربههای مهم به دلیل عدم ثبت دقیق، دسترسی نداشتن به منابع و مآخذ معتبر و یا توجه ناکافی به جزئیات، به مرور زمان در ابهام فرو میروند و حقیقت جای خود را به روایاتی نامعتبر و یا حتی دروغین میسپارد. برای پرهیز از تاریخ دروغین و تحریف شده و به ویژه در زمینه تاریخ جنبش چپ انقلابی ایران، به سراغ گفتگو با معاصرانی رفته و خواهیم رفت که در دل این رویدادها حضور داشتهاند. از نزدیک شاهد رخدادهایی بودهاند که میتوانند با ارائه روایتهای دست اول و معتبر، پایههای محکمتری برای پژوهشهای تاریخی ژرفتر و دقیقتر فراهم کنند. این گفتگوها نه تنها به روشن شدن زوایای پنهان تاریخ کمک میکنند، بلکه امکان انتقال تجربیات و دانش نسل پیشین جنبش به نسلهای آینده را نیز فراهم میآورند. شبنامه مجموعه گفتگوهایی را به صورت کتبی یا شفاهی با چهرههای شناخته شده در جنبش چپ ایران تحت عنوان „برگی از تاریخ“ تدارک میبیند که نخستین گفتگو از این مجموعه با رفیق عباس هاشمی از کادرهای برجسته سازمان چریکهای فدایی خلق ایران انجام شده است. شما را به خواندن این گفتگو دعوت میکنیم.