مروری بر بحث های ت مثل تواب: کدام «ت» مثل تواب، و کدام «ت» مثل تواب نیست، از محمود خلیلی

طرح از گفتگوهای زندان
طرح از گفتگوهای زندان
در این نوشتار تلاش شده است با استفاده از « ت » کلمات وجملاتی ساخته شود که نشان می دهد چه کلمات می تواند در وصف توابین باشد ونشان دهنده ویژه گیهای آنها و چه کلماتی وصف حال دیگران .

 

ت – مثل تاب کتک خوردن، تاب ایستادن، تاب شکنجه شدن، تاب حرف نزدن، تاب بریدن تاب تواب شدن،  تاب خیانت کردن،  تاب شکنجه گرشدن

ت – مثل تابستان، تابستان با شهریورش،  تابستان با کشتار صیادان انزلی، تابستان با فتوای جهاد علیه مردم کردستان، گنبد و خوزستان ، تابستان  و بحران، تابستان ضربات پی در پی تشکیلات ها،  تابستان با مقاومت زنان در زندان، تابستان با مقاومت مردان در زندان، تابستان با جوخه های مرگ و کشتار شبانه روزی در سراسر ایران، تابستان با توابین تاکتیکی، تابستان با تاکتیک توابین، تابستان زوال توابین، تابستان سرکوب دانشجویان و کارگران

ت – مثل تابش،  تابش باریکه ای نوراز درز چشم بند، تابش برق نگاهی سرافراز بعد از شکنجه، تابش بارقه ای از امید در چشمان خواهرم 

ت – مثل تابوت، تابوت

ت – مثل تاتی تاتی کردن، تاتی تاتی کردن کودک نوپا، تاتی تاتی کردن پیکرزخمی بعداز شکنجه  

ت – مثل تاخت وتاز کردن، تاخت وتاز کردن امپریالیستها، تاخت وتاز کردن سرمایه،  تاخت وتاز کردن پاسداران، تاخت وتاز کردن توابین

ت – مثل تاراج، تارج خانه ها، تارج دلها، تاراج سلول ها

ت – مثل تارومار کردن، تارومارکردن، کردها، ترکمن ها،  کارگران،  تارمار کردن سازمانهای سیاسی، تارومارکردن زندانیان

ت – مثل تاریخ، تاریخ دستگیری، تاریخ قرار، تاریخ اعدام،

ت – مثل تاریکی، تاریکی چشم بند، تاریکی سلول، تاریکی قیامت، تاریکی قبر

ت – مثل تازه، زخم تازه، دستگیری تازه، زندان تازه، زندانی تازه وارد، تازه کار، تازه نفس، تواب تازه کار، تواب تازه نفس

ت – مثل تازیانه، تازیانه برگرده، تازیانه بر دل

ت – مثل تاکتیک، تاکتیک توابی، تواب تاکتیکی

ت – مثل تاکسی، توابی بنام تاکسی در بند یک واحد یک قزل حصار که به سرعت تاکسی زندانیان را در زیر 8جابجا می کرد

ت – مثل تاوان،  تاوان ایستادگی و مقاومت، تاوان جنایت و خوش خدمتی، تاوان آدم فروشی  

ت – مثل تئاتر، تئاتر دمکراسی طلب ها، تئاتر مرگ، آمفی تئاتر مرگ، تئاتر توابین

ت – مثل تاثیر، تاثیر گذاری مقاومت، تاثیرگذاری فکر و اندیشه، تاثیر گذاشتن روی یکدیگر با آبلیموی اشتراکی، تاثیر یک تکه گوشت در بریدن قاسم عابدینی  

ت – مثل تاخیر، تاخیر در دادن اطلاعات، تاخیر در سرقرار، تاخیر در تخلیه خانه، تاخیر در خروج از توالت وعواقب آن

ت – مثل تب، تب بعد از شکنجه،  تب عشق به دیگران، تب بریدن، تب تواب شدن   

ت – مثل تباهی، تباهی با دادن اطلاعات، تباهی با همکاری کردن، تباهی با شکنجه گر شدن، تباهی با تیر خلاص زدن

ت – مثل تبدیل، تبدیل یک انسان به یک شکنجه گر، تبدیل یک زندانی به یک زندانبان، تبدیل یک شکنجه شده به یک شکنجه گر

ت – مثل تبسم، تبسم با کینه و نفرت، تبسم خشم برانگیز،  تبسم روحیه این  جرم غیر قابل بخشش

ت – مثل تبعید،  تبعید به یک نقطه دور افتاده، تبعید به بند زندانیان عادی، تبعید بین توابین

ت – مثل تبلیغ، تبلیغ اسلام، تبلیغ قرآن، تبلیغ بریدن، تبلیغ تواب شدن، تبلیغ انسان بودن شکنجه گران

ت – مثل تپه، پشت تپه مثل جویبار خون که از تپه جاریست، تپه های اوین سال 1354، تپه های اوین سال 1360

ت – مثل تپش، تپش قلب، تپش نبض، تپش سینه ورگها در مقابل چهره های نقاب دار کوکلوس کلانهای تواب

ت – مثل تتمه، تتمه آبرو، تتمه اعتبار، تتمه اعتماد، تتمه اطلاعات

ت – مثل تجارت، تجارت فرهنگی، تجارت ایدئولوژیکی، تجارت جان دیگران برای چند روز زودتر آزاد شدن

ت – مثل تجاوز، تجاوزبه ملیت ها، تجاوز به کارخانه ها، تجاوز به دانشگاهها، تجاوز به انسانها، تجاوز به زنان زندانی، تجاوز به مردان زندانی، تجاوز بهزاد نظامی به زندانیان در قزل حصار

ت – مثل تجدید، تجدید نظر و دیدگاه، تجدید فراش کردن با بازجویان، تجدید شدن در انسان ماندن

ت – مثل تجربه، تجربه نوجوانی و جوانی، تجربه گذشته گان، تجربه مبارزه طبقاتی، تجربه ایستادگی و پایداری، تجربه خیانت

ت – مثل تجزیه، تجزیه وتحلیل، تجزیه و تحلیل ایستادگی، بریده گی، خیانت

ت – مثل تجسم، تجسم بهار در تنهائی انفرادی، تجسم پرواز در آسمان، تجسم لبخند کودک، پدر با سری افراشته و پیکری نحیف، مادر با کینه دیرینه اش از ستم،  تجسم پیکرهای برافراشته بردار، تجسم جوخه اعدام

ت – مثل تجلیل، تجلیل از جانفشانان مبارزه طبقاتی، تجلیل از استاد، مادر، همسر شریک دردها و رنجها، تجلیل از نویسندگان، تجلیل از روزنامه نگاران، تجلیل از شکنجه گران از اکبر گنجی ها  

ت – مثل تجمع، تجمع خانواده زندانیان سیاسی، تجمع خانواده جانفشانان در خاوران، تجمع دانشجویان، تجمع اراذل و اوباش، تجمع چماقداران و سرکوب گران، تجمع خائنین (تواب ها)

ت – مثل تجهیز، تجهیز کردن سپاه به سلاح های سنگین

ت – مثل تحجر، تحجر مذهبی، تحجر سیاسی، تحجر نظری

ت – مثل تحریف، تحریف تاریخ، تحریف واقعیات، تحریف مقاومت، تحریف انسانیت

ت – مثل تحریک، تحریک جوانان، تحریک کارگران، تحریک احساسات، تحریک اعصاب کف پا

ت – مثل تحریم، تحریم فروشگاه، تحریم ملاقات، تحریم غذا، تحریم خائنین (توابین )

ت – مثل تحریریه،  تحریریه نشریه، بیژن تحریریه (فرهاد سروشیان ) جانفشان فدائی، تحریریه نشریه رجعت (توابین 209)

ت – مثل تحصیل، تحصیل ابتدائی، تحصیل متوسطه، تحصیل دانشگاهی، تحصیل در زندان، تحصیل دائی نادر (زندانی افغانی بنام نادر محبوبی )

ت – مثل تحقیر،  تحقیربازجویان با مقاومت،  تحقیر شکنجه، درد و رنج، تحقیر خانوادگی در زیرشکنجه، تحقیر روحی، تحقیر شخصیت یک تواب

ت – مثل تحقیق، تحقیق برای استخدام، تحقیق برای دانشگاه،  تحقیق برای ازدواج، تحقیق از حسن آقا بقال، تحقیق برای دستگیری

ت – مثل تحکیم، دفتر تحکیم وحدت برای سرکوب دانشجویان ونیروهای انقلابی، تحکیم ووحدت در شکنجه وکشتار، تحکیم پایه های رژیم، تحکیم قدرت توابین در زندان

ت – مثل تحمل، تحمل گرسنگی،  تحمل تشنگی،  تحمل لغزش دانه های اشک برگونه همسرم، تحمل شکنجه، تحمل بیخوابی، تحمل سرپا ایستادن،  تحمل حقارت و خودفروشی، تحمل توابین در زندان وبیرون زندان  

ت – مثل تحول،  تحول سیاسی،  تحول نظامی، تحول تشکیلاتی، تحول یک شبه، تحول زندان

ت – مثل تحیر،  تحیر از تغییر انسانها، تحیر از تبدیل یک شکنجه شده به یک شکنجه گر

ت – مثل تخت، تخت شکنجه، تخت بهداری، تخت قیامت

ت – مثل تخصص،  تخصص در ساختن میز، تخصص در سنگ تراشی، تخصص در گلدوزی،  تخصص در سکه سابی،  تخصص در جعلیات، تخصص در استفاده از اسلحه، تخصص در سرکوب، تخصص در شکنجه، تخصص درقپانی 

ت – مثل تخلف، تخلف از مقررات بند، تخلف از مقررات زندان، تخلف از مقررات چشم بند، تخلف در نفس کشیدن  

ت – مثل تخلیه،  تخلیه خانه، تخلیه اطلاعاتی، تخلیه سلول، تخلیه بند، تخلیه قرنطینه،  تخلیه زندان، تخلیه زندانها از زندانی

ت – مثل تدارکات، تدارکات مراسم سالگردها، تدارک شب یلدا، تدارک نوروز، تدارک سرکوب، تدارک کشتاروقتل عام

ت – مثل تراژدی، تراژدی تنهائی در سلول، تراژدی اعدام رفقا، تراژدی ملاقات، تراژدی بریدن، تراژدی تواب شدن

ت – تراشیدن، تراشیدن ریش برای ملاقات، تراشیدن چوب، تراشیدن سنگ، تراشیدن سکه، تراشیدن بهانه توسط توابین

ت – مثل ترانه،  ترانه کودکی، ترانه زندگی، ترانه جمعی، ترانه تنهائی، ترانه رفتن 

ت – مثل تربچه، تربچه های باغچه، تربچه های حزبی، تربچه های حزب توده، تربچه های پوک مرکزیت حزب توده

ت – مثل ترحم، ترحم نسبت به شکنجه شده، ترحم نسبت به شکنجه گر، ترحم نسبت به زندانی سیاسی، ترحم نسبت به توابین 

ت – مثل ترحیم، ترحیم خانوادگی، ترحیم حزبی، ترحیم سیاسی، ترحیم انسانی، ترحیم سعید امامی  

ت – مثل ترس، ترسیدن، ترساندن، ترس از دستگیری، ترس از زندان، ترس از شکنجه، ترس از اعدام، ترس از توابین

ت – مثل ترغیب، ترغیب به خوردن غذا، ترغیب به بریدن، ترغیب به خیانت کردن، ترغیب به تواب شدن

ت – مثل ترکیدن، ترکیدن پوست کمر، کف پا، انگشتان در زیر کابل، ترکیدن جمجمه با تیر خلاص، ترکیدن مثانه 

ت – مثل ترکمون زدن، ترکمون زدن زیر بازجوئی، ترکمون زدن بعد از باز جوئی، ترکمون زدن فردی، ترکمون زدن جمعی

ت – مثل ترور، تروریست، ترور مخالفین سیاسی، ترور خارج از کشور، ترور زندانیان سیاسی جان به در برده، ترور سیاسی

ت – مثل تریاکی، پاسدار تریاکی، بازجوی تریاکی، مدیر زندان تریاکی، رئیس زندان تریاکی، حاکم شرع تریاکی، وزیر تریاکی، رئیس مجلس تریاکی، رهبر تریاکی، کشوری با حاکمیتی تریاکی

ت – مثل تزلزل، تزلزل در اراده، تزلزل در اعتقادات، تزلزل در آرمانها

ت – مثل تزیین، تزیین سلول، تزیین بند، تزیین گلها، تزیین سفره خالی از سبزه با سین های دل

ت – مثل تساوی، تساوی یک با یک، تساوی انسانها،  تساوی نان وآزادی، تساوی نژادی وقومی، تساوی یک شکنجه شده با یک شکنجه گر، تساوی یک زندانی سیاسی با یک تواب

ت – مثل تسبیح، تسبیح هسته خرما، تسبیح زندانی، تسبیح شاه مقصود، تسبیح روح الله شکنجه گر

ت – مثل تسخیر،  تسخیر کارخانه ها، تسخیر دانشگاهها، تسخیر ستادها، تسخیر لانه جاسوسی، تسخیر خانه های تیمی، تسخیر زنان زندانی قبل از اعدام

ت – مثل تسکین، تسکین درد بعد از شکنجه، تسکین دل های زخم خورده، تسکین مادران درد کشیده، تسکین کودکان مادر ندیده، تسکین زخم دل خاوران، تسکین پیکر تب دار ایران، تسکین عطش کشتارو شکنجه، تسکین زینب شکنجه گر

ت – مثل تسلیت، تسلیت ممنوع

ت – مثل تسلیم، تسلیم زورنشدن، تسلیم حوادث نشدن، تسلیم بازجو نشدن، تسلیم حاج داود نشدن، تسلیم جوخه اعدام شدن

ت – مثل تسمه، تسمه از گرده کارگران کشیدن، تسمه بر پیکر زندانی زدن،

ت – مثل تشت، تشت قارچی، تشت رسوائی وخیانت

ت – مثل تشابه، تشابه اسمی، تشابه نامی، تشابه اتهامی، تشابه دادگاهی، تشابه کرداری، تشابه قرائت نماز،

ت – مثل تشرف، تشرف به اسلام کفاربا ضربات کابل  

ت – مثل تشکل،  تشکل های خود جوش، تشکل های محلی، تشکل های صنفی،  تشکل های سرخ وانقلابی،  تشکل های زرد، تشکل های زرد کارگری  

ت – مثل تشنه، تشنه آب بعداز شکنجه، تشنه شکار، تشنه کشتار، تشنه قدرت، تشنه جاومقام،

ت – مثل تصاحب،  تصاحب دل ها، تصاحب مغزها، تصاحب اموال فراریان، تصاحب خانه های تیمی،  تصاحب دختران قبل از اعدام، 

ت – مثل تصادف،  تصادفی،  محو مخالفین در یک سانحه تصادف،  شناسائی تصادفی، دستگیری تصادفی، اعدام تصادفی،

ت – مثل تصفیه، تصفیه کارخانه ها، تصفیه دانشگاه ها، تصفیه کل کشور، تصویه زندانیان، تصویه توابین، تصویه حساب توابین

ت – مثل تصور، تصور یک واقعه دل انگیز، تصور دیدار یک عزیز، تصور رویاروئی با حوادث،  تصور پیکرها یا فراشته بر دار،  تصور خیانت، تصور بریدن،  تصور خفت و خواری، تصور بریدن و تواب شدن

ت – مثل تضاد، تضاد کار و سرمایه،  تضاد طبقاتی، تضادانسان با حیوان،  تضاد زندانبان و زندانی،  تضاد یک شکنجه شده با یک شکنجه گر،  تضاد یک عنصر مقاوم با شخصی بریده و واداده، تضاد سرموضعی با یک تواب  

ت – مثل تضمین، تضمین دمکراسی، تضمین آزادی، تضمین مقاومت، تضمین بریدن، تضمین تواب واقعی شدن با زدن تیر خلاص  

ت – مثل تطهیر،  تطهیرانحرافات، تطهیر رهبران، تطهیر شکنجه گران،  تطهیر دستان خونین،  تطهیر گنجی و گنجی ها،  تطهیر توابین

ت – مثل تظاهر، تظاهر به حجاب، تظاهر به مبارزه، تظاهر به مقاومت، تظاهر به بریدن، تظاهر به نماز، تظاهر به توبه

ت – مثل تعفن، تعفن سرمایه داری، تعفن رژیم جمهوری اسلامی، تعفن جنگ، تعفن فقر، تعفن خائنین، تعفن توابین

ت – مثل تعقل، تعقل در فکر و اندیشه، تعقل در مبارزه، تعقل در روابط با بازجویان، تعقل در روابط با توابین  

ت – مثل تعقیب، تعقیب سایه وار، تعقیب ومراقبت، تعقیب سوژه، تعقیب حوادث، تعقیب رویدادها و وقایع تاریخی، تعقیب سیر شکنجه گر شدن توابین

ت – مثل تعلق، تعلق به خانواده، تعلق به جامعه، تعلق به جنبش کارگری، تعلق سازمانی، تعلق به حاج داود رحمانی

ت – مثل تعلل، تعلل در مبارزه، تعلل در تخلیه خانه امن، تعلل در حفظ ونگهداری نیروها، تعلل در روابط با توابین  

ت – مثل تعلیق، تعلیقی، تعلیق مدت محکومیت، 1000ضربه شلاق تعلیقی، اعدام تعلیقی  

ت – مثل تعهد، تعهد خدمت، تعهد رعایت مقررات زندان، تعهد عدم فعالیت، تعهد برای آزادی

ت – مثل تعجب، تعجب شکنجه گران از مقاومت زندانیان هوادار، تعجب زندانی از تواب شدن هم غذائیش

ت – مثل تعداد، تعداد زندانیان، تعداد تیرباران شده ها،  تعداد تیر خلاص، تعداد مقاومین، تعداد بریده ها وتوابین

ت – مثل تعزیر، تعزیر شکنجه و کابل زدن با اسم و نام شرعی که کاربرد آن از طرف رژیم در زندانها و مجامع عمومی انجام می گیرد

ت – مثل تغییر، تغییر جا، تغییر سلول، تغییر زندان، تغییر مسیر، تغییر مرام و مسلک و دین،  تغییر ایدئولوژی،  تغییر یک شبه، تغییر زندانی به زندانبان، تغییر شکنجه شده به شکنجه گر

ت – مثل تفاله، تفاله فکری، تفاله سیاسی، تفاله انسانی  

ت – مثل تفاوت، تفاوت زندانی با زندان بان، تفاوت بازجو با زندانی، تفاوت زندانی سیاسی با تواب، تفاوت انسان با حیوان

ت – مثل تفتیش، تفتیش کارخانه ها، تفتیش دانشگاه، تفتیش خانه به خانه،  تفتیش عقاید، تفتیش زندانی، تفتیش سلول، تفتیش دل ها و نگاه ها توسط توابین

ت – مثل تفکر، تفکر انقلابی، تفکر مترقی، تفکر مارکسیستی، تفکر مذهبی، تفکر مبارزه، تفکر مقاومت، تفکر بریدن، تفکر تواب شدن، تفکر انسان ماندن  

ت – مثل تفکیک، تفکیک قوا، تفکیک زندانیان، تفکیک توابین

ت – مثل تفنگ، تفنگ شکاری، تفنگ پیشمرگه، تفنگ چریک، تفنگ جوخه اعدام، تفنگ توابین

ت – مثل تقاص، تقاص از سرمایه داری، تقاص دلهای زخمی، تقاص مبارزه، تقاص مقاومت، تقاص توابین از زندانیان مقاوم

ت – مثل تقاضا، تقاضای حکم اعدام، تقاضای سنگسار، تقاضای انتقال از زندانی به زندان دیگرواز سلولی به سلول دیگر، تقاضای ملاقات حضوری، تقاضای مرخصی، تقاضای ملاقات شرعی ( هم بسترشدن با همسر در زندان )، تقاضای طلاق، تقاضای سنگر شدن در جبهه ها، تقاضای زدن تیر خلاص

ت – مثل تک،  تکی، تک پرونده، تکی اعدام شدن، تک وتنها بودن، تک ستاره شبهای حسینیه اوین

ت – مثل تکاندن، تکاندن خانه، تکاندن پتو های زندان، تکاندن شخص برای کسب اطلاعات

ت – مثل تکاور، تکاوران هوا نیروز، تکاوران سپاه، تکاوران دادستانی، تکاوران زندان برای سرکوب زندانیان

ت – مثل تکبیر، تکبیر در حین شکنجه، تکبیر در حین تیرباران، تکبیر توابین برای تائید جنایات لاجوردی

ت – مثل تقصیر، تقصیر تشکیلاتی، تقصیر شخصی، تقصیر مبارزه، تقصیر مقاومت، تقصیر سر فرود نیاوردن وتواب نشدن، تقصیر عناصر مبارز ومقاوم زندان جهت تواب شدن عناصر جبون

ت – مثل تقلا، تقلا زیر باز جوئی، تقلا زیر ضربات کابل، تقلا برای نجات جان خود وقربانی کردن دیگری،  تقلا زیر ضربات مشت و لگد باز جویان و توابین 

ت – مثل تکه، تکه پارچه ای بنام چشم بند (در سال 1360اغلب از بریده پلاکادرها استفاده می شد)، تکه کهنه ای که زیر ضربات کابل در دهان می چپاندند، تکه روزنامه در انفرادی، تکه گوشت که توسط کابل کنده می شد

ت – مثل تکیده، تکیده از خبر اعدام فرزند، تکیده در زیر بازجوئی، تکیده هنگام  خروج سربلندانه از قیامت، تکیده از زخم خیانت

ت – مثل تلاش، تلاش برای باز سازی تشکیلات، تلاش برای پیش برد امر مبارزه، تلاش برای حفظ تشکیلات، تلاش برای حفظ اطلاعات، تلاش برای نجات دیگران، تلاش برای حفظ ونگهداری رژیم سرمایه،  تلاش جهت متلاشی کردن نیروهای سیاسی وانقلابی، تلاش برای به خدمت درآوردن زندانیان، تلاش برای تواب ساختن، تلاش توابین برای اثبات سر سپردگی

ت – مثل تلاطم، تلاطم دریا، تلاطم جمعیت، تلاطم دل در زمان رویا روئی با کوکلوس کلانها

ت – مثل تلاوت، تلاوت قرآن در حین شکنجه، تلاوت قرآن در زمان اعدام، تلاوت قرآن توابین  

ت – مثل تلنبار، تلنبار شدن زندانها از زندانیان،  تلنبار شدن کینه ونفرت طبقاتی، تلنبار شدن دمپائی های اعدامی ها، تلنبار شدن جنازه ها در کامیون ها

ت – مثل تلوتلو، تلو تلو خوردن یک مست، تلو تلو خوردن زندانی بعد از شکنجه، تلو تلو خوردن زندانی بعد از بی خوابی دراز مدت، تلو تلو خوردن باز جوی خسته که زندانی بدون دادن اطلاعات او را شکست داده

ت – مثل تلویزیون، تلویزیون سراسری، تلویزیون مدار بسته، تلویزیون زندان، تلویزیون بند، تلویزیون توابین، پخش مصاحبه از تلویزیون

ت – مثل تله، تله انفجاری، تله برای به دام انداختن، تله توابین

ت – مثل تماس، تماس تشکیلاتی، تماس در زیر چشم بند، تماس در حین بازجوئی، تماس با بند وسلول بغل، تماس بوسیله مورس، تماس مسئولین زندان، تماس با باز جویان،    تماس با یک کافر، تماس با توابین

ت – مثل تماشا، تماشای کابل زدن یک زندانی دیگر، تماشای اعدام زندانیان، تماشای کشته شده گان، تماشای خوش رقصی های توابین

ت – مثل تلخ، خاطرات تلخ، وداع تلخ،  حادثه تلخ، تلخی ضربه خوردن ازیک رفیق، تلخی تواب شدن 

ت – مثل تلفات،  تلفات کارگران، تلفات جریانات سیاسی، تلفات زندانیان، تلفات انسانها  

ت – مثل تمرکز، تمرکز قوا، تمرکز اطلاعات، تمرکز زندانیان، تمرکز زندانها، تمرکز توابین روی آبلیموی اشتراکی

ت – مثل تمسخر، تمسخر زیر بازجوئی، تمسخر کسی که دچار بحران روحی است، تمسخر حاج داود رحمانی، تمسخر زندانیان سیاسی مقاوم توسط سیبا – زینب – زیبا

ت – مثل تملق، تملق رژیم، تملق بازجو، تملق شکنجه گر، تملق توابین

ت – مثل تن، تن شکنجه شده، تن سیاه وکبود، تن تیرباران شده

ت – مثل تنبیه، تنبیه فردی، تنبیه جمعی، تنبیه بخاطر تماس با زندانی دیگر، تنبیه بخاطر رعایت نکردن مقررات زندان، تنبیه بخاطر اهانت به جمهوری اسلامی، تنبیه بخاطر مسخره کردن یک تواب 

ت – مثل تن دردادن

ت – مثل تنفر، تنفر از سرمایه، تنفر از شکنجه، تنفر از زندان، تنفر از پاسدار، تنفر از تواب  

ت – مثل تنهائی، تنهائی زیر بازجوئی، تنهائی زیر شکنجه، تنهائی انفرادی، تنهائی بایکوت، تنهائی یک تواب با خودش

ت – مثل تواب، تواب تاکتیکی، تواب اطلاعاتی، تواب سیاسی، تواب نماز خوان، تواب شکنجه گر، تواب تیر خلاص زن

ت – مثل توالت، توالت بند ها، توالت آموزشگاه با سقفی که همیشه چکه می کرد، توالت انفرادی، توالت برای خودکشی، پاسدار توالت، تواب توالت

ت – مثل توبه، توبه آخرت، توبه ظاهری، توبه خالص، توبه تاکتیکی، توبه 100%، توبه گرگ، توبه دوباره، توبه یک تیر خلاص زن

ت – مثل توپ، توپ فوتبال کردن یک زندانی، توپ چهل تیکه ساخته شده از موکت، توپ وتشر پاسداران وتوابین

ت – مثل توجیه، توجیه خیانت، توجیه جنایت، توجیه بریدن، توجیه کم آوردن، توجیه تواب شدن، توجیه تیر خلاص زدن

ت – مثل توحش، توحش سرمایه داری، توحش جمهوری اسلامی، توحش پاسداران، توحش زندانبانان، توحش لاجوردی، توحش توابین  

ت – مثل توحید، توحید ناب، زندان توحید( بند 3000وکمیته مشترک ضد خرابکاری زمان شاه )، توحید برای جنایت وشکنجه

ت – مثل تور، تور عروس، تورمسافرتی، تور امنیتی، تور وزارت اطلاعات، تور توابین  

ت – مثل توسری، توسری یا روسری،  توسری وقت ملاقات، توسری وقت بهداری  

ت – مثل تهدید، تهدید جریانات سیاسی، تهدید خانواده زندانیان سیاسی،  تهدید خانواده اعدام شده ها، تهدید زندانیان، تهدید به کابل، تهدید به اعدام، تهدید به دار زدن، تهدید زندانیان توسط توابین 

ت – مثل ته مانده، ته مانده غذا، ته مانده اطلاعات، ته مانده انسانیت، ته مانده شرف وآبرو

ت – مثل تهمت، تهمت به یک انقلابی، تهمت به انسانیت، تهمت به یک جاسوس ، تهمت به یک ماموروزارت اطلاعات ، تهمت به یک  بریده، تهمت به یک خائن ، تهمتبه یک  تیر خلاص زن، تهمت به یک تواب 

ت – مثل تهوع، تهوع بعد از شکنجه، تهوع از جنایت وجنایت کار، تهوع از توابین

ت – مثل تهی، تهی از اطلاعات، تهی از انگیزه،  تهی از فکر، تهی از شعور، تهی از احساسات انسانی

ت – مثل تونل، تونل زیر گوهر دشت، تونل گروه ضربت، تونل پاسداران، تونل توابین

ت – مثل توهین، توهین به اعتقادات، توهین به شخصیت، توهین به خانواده، توهین به زنان، توهین به مردان، توهین به تشکیلاتها ی انقلابی، توهین به انسانیت انسانها با تواب شدن، باز جو شدن، شکنجه گر شدن

ت – مثل تیر، تیربار، تیرباران، تیر آخر، تیر خلاص

ت – مثل تیر خورده، تیر خورده در تظاهرات، تیر خورده هنگام فرار، سینه تیر خورده، پا های تیر خورده، قلب تیر خورده، چشم تیر خورده جهانگیر قلعه میان دوآبی، آهوی تیر خورده، انسان تیر خورده

ت – مثل تیزی، تیزی سرنیزه، تیزی دستبند، تیزی تخت شکنجه، تیزی قاشق، تیزی درب سلول، تیزی حلبی قوطی کنسرو، تیزی نگاه یک رفیق

ت – مثل تیم، تیم فوتبال هما، تیم فوتبال زندان، تیم پخش اعلامیه، تیم عملیاتی، تیم بازجویان، تیم شکنجه گران، تیم پاسداران (تیم فوتبال وحدت )، تیم ضربت دادستانی، تیم فوتبال توابین

ت – مثل تیمار، تیمار زخم های بعد از شکنجه، تیماررفیق شکنجه شده، تیمار زندانی بیمار روحی،  تیمار مادر داغ دیده، تیمار کودکان شکنجه شده، تیمار کودکانی که در زندان بدنیا آمده اند، تیمار یک انسان، تیمار یک شکنجه گر، تیمار یک تواب  

ت – مثل تیمارستان، تیمارستان مکانی برای درمان توابین بیمار وشکنجه گر ( البته به شرط اینکه برای بیماران روحی وروانی نخواهند نقش بازجو وحاج داود را بازی کنند)

                                  فروردین ماه 1385